"جنبش کوردی در عراق مرکزی برای تحریف انقلاب کوردستان است" | یادداشت
عبدالله اوجالان رهبر خلق کورد در دفاعیات خود ویژگیهای جنبش کورد در عراق را تحلیل کرده و خاطرنشان ساخته است که بدون حضور کنفدرالیسم جوامع کوردستان، انقلاب کوردی امکان پذیر نیست.
عبدالله اوجالان رهبر خلق کورد در دفاعیات خود ویژگیهای جنبش کورد در عراق را تحلیل کرده و خاطرنشان ساخته است که بدون حضور کنفدرالیسم جوامع کوردستان، انقلاب کوردی امکان پذیر نیست.
عبدالله اوجالان، رهبر خلق کورد در دفاعیات خود تحت عنوان «مسئله کورد و راه حل دمکراتیک» که در زندان امرالی آن را به رشته تحریر درآورده است و در سال ٢٠١٢ به چاپ رسیده است در رابطه با بحرانهای هژمونیک که در خاورمیانه روی میدهند، پیشبینیهای گستردهای را انجام داده است. بخشی از این موضوع در دفاعیات رهبر خلق کورد بازتاب یافته است.
رهبر خلق کورد در دفاعیات خود نوشته است:
"تقسیم کوردستان و کورد در قرن بیستم و در چارچوب مرزهای عراق یکی از تراژیکترین رویدادها است. از این طریق نه فقط مبنای تاریخی کورد، بلکه بمبی قدرتمندتر از بمب اتم را در مبنای تاریخی اعراب، فارس و ترکها تعبیه کردهاند. در آن زمان در پارلمان ترکیه در مقابل چنین رویددی اعتراضات بزرگی ایجاد شد. روشنفکران کورد در آن زمان و افسران ارتش در این رابطه حساس بودند. در مبانی قیام سال ١٩٢۵ نیز میتوان این واقعیت را مشاهده کرد. برخلاف وضعیت روایت شده در تاریخ رسمی، کسانی که با هژمونی انکلستان به توافق رسیدند، کورد نبودند، بلکه ترکهای سپید هستند.
صدها، هزاران فرهنگ اجتماعی را با مرز، با بلوکهای سیمانی تقسیم کردند، آنها را به جان هم انداخته و بدین شیوه اداره کردند. حکومتمداری ملت در میانه این بازی همانند برخورد در سطح حاکمیت در خطرناکترین شیوه آن است. اگر امروزه جهان به بیش از دویست دولت تقسیم نمیشد، هژمونی سرمایهداری ممکن نمیشد و سرمایهداری نمیتوانست بقای خود را ادامه بدهد. اگر از این منظر مسئله تحلیل شود، تاریخ واقعی نمایان گشته و ما بدین شیوه میتوانیم درک کنیم که با رویه موفق کنونی کدام ایدئولوژی و فرهنگ به برتری دست یافته و کدامیک نیز با شکست مواجه شده است.
تاریخ و موجودیت معاصر کوردها نیز تنها در چارچوب این كلیت و در ارتباط با ازهمگسیختگی و تجزیهای که بر پایهی مرزهای عراق و سوریه صورت گرفته میتواند روشن گردد. این چنان تجزیه و تقسیمی است که تمامی گزینههای مبتنی بر نابودی و ازجمله نسلکشی، بهصورت بالقوه در آن انبار شدهاند. محاسبات چندجانبهای در مورد آن انجام میشود.
♦ اول اینكه، کوردهای عراق جهت برقراری كنترل بر اعراب عراقی به حالت یدک نگه داشته شدهاند. خصلت جنبش کوردی عراق این واقعیت را به اندازهی کافی اثبات مینماید. در نهایت امر، رژیم صدام حسین اساسا با تکیه بر کوردها سرنگون گردید.
♦ دوم اینكه، مهمترین ابزار کاربردی در چالش میان ایران و عراق میباشند. تاریخ، این مورد را نیز به اندازهی کافی اثبات مینماید.
♦ سوم اینكه، جهت برقراری کنترل بر روی جمهوری ترکیه به حالت یدک نگه داشته شدهاند. تمامی وقایع مهم تاریخیای كه در کوردستان روی دادهاند، از سال ۱۹۲۵ و حتی از زمان اولین شورش معاصر کوردی یعنی شورش «سوران» در سال ۱۸۰۶ به رهبری عبدالرحمن پاشای بابان، از مهمترین ابزارهای مشغولنمودن و تحت کنترل گرفتن زمامداران عثمانی و جمهوری بودهاند.
♦ چهارم اینكه، یکی از مساعدترین ابزارهای تحت کنترل گرفتن خاورمیانه توسط نیروهای هژمونیک یعنی انگلستان و ایالات متحدهی آمریكا بوده است (از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۵ انگلستان نیروی هژمونیك بوده و از ۱۹۵۰ تا روزگار ما نیز ایالات متحدهی آمریكا نیروی هژمونیك میباشد).
♦ پنجمین و مهمترین مورد این است كه، در موقعیت پایگاه اصلی تحت کنترل گرفتن و منحرفسازی پتانسیل انقلابی تمامی کوردستان و خلق کورد نگه داشته میشوند (از ۱۹۲۰ بدینسو سعی دارند بهاصطلاح موقعیت یا استاتویی به مدیریت کوردهای عراق بدهند، همچنین جنوب کوردستان به حالت مرکز عشیرهگرایی ابتدایی و ایدئولوژیهای دینگرا و وابسته به مدرنیسم درآورده میشود). در صورتی كه تمامی کوردستان و خلق کورد به این بخش کوچک و مدیریت آن وابسته گردانده شود، به حالت یک ابزار کنترل استراتژیک درآورده میشوند.
♦ ششم اینكه، ذخایر زیرزمینی قابل توجه آن، آب و جغرافیای زیبایش به آسانی مورد استثمار قرار میگیرد.
وقتی این واقعیات از نزدیک مورد تحلیل و واشكافی قرار میگیرند، دیده خواهد شد كه اساسا یک خرده«دولتـ ملت» کورد همیشه بهحالت بالقوه و یدک نگه داشته شده است؛ با مطرحنگهداشتن احتمال تأسیس آن هم دولتـ ملتهای منطقه کنترل و تربیت میگردند و هم اینكه کوردها بهجای تکیه بر نیروی ذاتی خویش، به امید تحقق تشکلی احتمالی که خاستگاهی متكی بر نیروهای هژمونیک خارجی داشته باشد چشم میدوزند و بدین ترتیب جنبشهای کوردی هدفمند در راستای «حفظ موجودیت و توسعهی آزادی» دچار فلج گردانده میشوند. بر این مبنا، از اعتمادبهنفس محروم گردانده میشوند، همیشه آنها را ناچار از وابستگی به نیروهای خارجی مینمایند و بدینترتیب با محکومنمودنشان به چنان موقعیتی که انگار هر لحظه ممکن است دچار قتلعام شوند، بهحالت بردگان و بندگان صادق اربابانشان درآورده میشوند. عین بازی و دسیسهای كه علیه آنها اجرا میشود، در واقع علیه تمامی کوردها اجرا میگردد.
جنبشهای میهندوست، ملی، دمکراتیک و انقلابی واقعی که در تلاش برای برهمزدن این بازی و دسیسه هستند را به آسانی منزوی میکنند و آنها را متهم به دچار خطر نمودن کوردها (این در واقع یک بازی است که خودشان بسیار بهخوبی آن را اجرا میکنند)، ندانستن دیپلماسی (همان وابستگی به اربابانشان)، تجزیهی کوردها (در واقع بهعنوان وظیفهی اساسی خویش مرزهایی که کوردستان و کوردها را بهگونهای عمیق دچار تجزیه کردهاند، مشروعیت میبخشند) و عدم احتساب موازنهی جهانی (حفظ موقعیتی که نیروهای هژمونیک آن را ایجاد کردهاند) مینمایند.
با مطرحسازی همیشگی این تئوری که گویا خلق کورد بهتنهایی قادر به انجام هیچ کاری نیست (یعنی لزوم بسندهنمودن به چیزهایی که نیروهای هژمونیک لطف نمودهاند) و دستزدن به اقداماتی عملی در این راستا، سعی دارند برساخت جامعهای دمکراتیک، آزاد و مساواتطلب را غیرممکن نشان دهند. کوردهایی که شاید هم بتوانند یكی از انقلابیترین خلقهای سدهی کنونی باشند، بهواسطهی این ذهنیت هژمونیک به خلق بردهای تبدیل میشوند که در نازلترین موقعیت جهان قرار گرفته و به آستانهی نسلکشی رسانده شده است. با اطلاق عنوان «خلق بیوكیل» بر کوردها، سعی دارند آنها را همیشه در پی یک وکیل تقلبی به تكاپو وادارند. حال آنكه مورد صحیح این است که یک خلق، خود بتواند وکیل خویش شود.
روابط با پارت دمکرات کوردستان (پ.د.ک) حساس و مهم هستند. ممكن است خواسته باشند موردی نظیر رفتار پارت دمکرات کوردستان (پ.د.ک) در قبال دكتر شوان (سعید قرمزی توپراك، رهبر حزب دموكرات کوردستان تركیه) یعنی برخوردهایی كه منجر به قتل دكتر شوان و دو معاونش و پراكندهشدن سایر اعضای سازمان گشت را در مورد پ.ک.ک نیز اجرا نمایند. نمایندگان پارت دمکرات کوردستان (پ.د.ک) با حملهی گریلاها موافق نبودند؛ لذا بهطور شدیدی دست به مانعسازی زدند. بهویژه در مرحلهی عبور از مرز و ورود به میهن، شمار بسیاری از رفقایمان را شهید نمودند. بعدها درگیریها و قتلعامها استمرار یافتند.
مسعود بارزانی طی ملاقاتش با من كه سال ۱۹۸۵ در دمشق انجام شد، آشكارا از من خواست تا دست از حملهی ۱۵ آگوست بكشیم؛ در خصوص اینكه خواستهی مزبور صرفا نوعی تحمیلگری نیروهای امنیت داخلی تركیه نیست، بلكه عملی است مرتبط با اسرائیل و گلادیوی ناتو، دچار نگرانی و شكوگمان گشتم. اهمیت فراوانی دارد كه روابط و درگیریهایی كه با پارت دمکرات کوردستان (پ.د.ک) صورت میگیرند تنها بهصورت ماجراهای جهتدهیشدهای از طرف نیروهای امنیت داخلی تركیه ارزیابی نشوند، بلكه از حیث گلادیوی ناتو و سیاستهای اسرائیل نیز بدانها نگریسته شود. این موضوعی است كه باید دربارهی آن تحقیقات وسیعی صورت بگیرد. رژیم اگرچه كارزار ۱۵ آگوست و سال اول آن را حدس میزد، اما معلوماتی قطعی در مورد آن نداشت. قادر به درك چگونگی روند آن نبود. نمیتوانست جهت و وسعت آن را بهصورت صحیح حدس بزند (برای ما نیز بدینگونه بود). یقینا راهگشای مقطعی نوین گشت. اما بر این باورم كه از نظر نظام، نتایج آن حداقل در طول سال ۱۹۸۵ و بهویژه توسط نیروهای امنیت داخلی تركیه و در بدنهی ناتو و گلادیو مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
طرحـ ساخت و تأسیس هرچند دیرهنگام هستهی دولتـ ملت کورد تنها در چارچوب مدرنیتهی كاپیتالیستی بهصورت صحیح قابل درك میباشد. کوردستان و هستهی دولتـ ملت کورد بهویژه در چارچوب محاسبات هژمونیك اسرائیل در منطقه، نقش بسیار مهمی ایفا مینماید. همانگونه كه دولتـ ملت ترك آناتولی در پیدایش اسرائیل نقش پیشاهنگ (پروتوـ اسرائیل) را بازی نموده است، دولتـ ملت کورد نیز در نقشههای هژمونیك اسرائیل كه معطوف به ایران، عراق، سوریه و تركیه هستند نقش بسیار مهمی بازی مینماید. اینكه نیروهای مؤسس اسرائیل از همان سال ۱۹۴۵ از بنیانگذاری پارت دمکرات کوردستان (پ.د.ک) پشتیبانی كردند و از ۱۹۶۰ به بعد از طریق تركیه، بهطور ضمنی از آن پشتیبانی مینمایند، با نقشههای هژمونیك و استراتژیكشان در منطقه مرتبط است. نمیتوان تشكیل حكومت فدرالی کورد توسط کوردهایی كه از ۱۹۹۰ با گلادیو مختلط گشتهاند و بر مبنای پاكسازی پ.ک.ک میباشد را منفك از این محاسبات تصور کرد. حملهی مشترك علیه پ.ک.ک، واقعیت مزبور را بسیار بهخوبی اثبات مینماید.
یكی از مهمترین اهداف دومین حملهی جنگ خلیج طی دههی ۲۰۰۰ نیز تأسیس ماندگار هستهی دولتـ ملت کورد در عراق است. نیروهایی كه این تصمیم را گرفته و اجرا مینمایند، همان نیروهایی هستند كه در سدهی اخیر کوردستان را تقسیم كردند و کوردها را در مرزهای قتلعام باقی گذاشتند. محاسبات و نقشههای نظام هر چه را الزامی نماید، انجام داده میشود. امروزه دولتـ ملت کوردی كه حالت هسته دارد، عنصری است كه از منظر نظام كاپیتالیستی حداقل به اندازهی اسرائیل الزامی است. در موازنهی نیروها و دولتـ ملتها، خاورمیانه دارای نقش استراتژیك کاملا اغماضناپذیری است. همانگونه كه عموما برای امنیت نظام و نیاز نظام به نفت خام و خصوصا امنیت و هژمونی اسرائیل نمیتوانند از هستهی دولتـ ملت کورد چشمپوشی نمایند، برای قویشدنش نیز هرچه لازم باشد، انجام داده خواهد شد. بدین ترتیب یكی از مهمترین حلقههای دیگر كه در دههی ۱۹۲۰ طراحی شده بود، بر نظام افزوده خواهد شد. همان اهمیتی كه دولتـ ملت ترك سفید برای سرآغاز نظام داشت را دولتـ ملت کورد سفید جهت كاملسازی آن دارد.
در این موضوع جهت جلوگیری از سوءتفاهم باید این نكات را نیز با تأكید بیان نمود. وقتی گفته میشود دولتـ ملتها با منطق نظام برساخته شدهاند، نباید چنین استنباط شود كه گویا دولتـ ملتها از منظر خلقها بیاهمیت یا دشمنِ مطلق میباشند. دقیقا برعكس، باید دولتـ ملتها را تشكلهای بسیار مهمی انگاشت و از طریق برنامهی جامعهی دمکراتیک خلق، رابطه و چالش خویش با آنها را ساماندهی نمود. هدف برنامههای جامعهی دمکراتیک این نیست كه دولتـ ملتها را فروپاشند و خود جای آنها را بگیرند، بلكه از دولتـ ملتها انتظار دارند كه بر پایهی «سازش مبتنی بر قانون اساسی» در برابر پروژههای جامعهی دمكراتیك احترام نشان دهند. میخواهند بهعنوان شرط بنیادین مشتركزیستن و همزیستی صلحآمیز، پروژههای جامعهی دمکراتیک و اجرای آنها بهعنوان یك حق در چارچوب قانون اساسی پذیرفته شوند. موردی که مبنا قرار میدهند این است که بهطور متقابل یکدیگر را به رسمیت بشناسند و این امر بهصورت حکم قانون اساسی درآورده شود.
آشكار است كه کوردستان و کوردها جای خود را بهعنوان رئالیتهای مؤثر و پویا هم در موازنهی دولتـ ملت و هم جامعهی دمکراتیک خاورمیانهی سالهای ۲۰۰۰ گرفتهاند. پیمان کوردستیزانهای كه با پیشگامی جمهوری تركیه با ایران و سوریه بسته شده، شانس چندانی برای پیروزی ندارد؛ زیرا در مغایرت با محاسبات و نقشههای نظام كاپیتالیستی است. در بنیان تلاشی اینچنینی جهت همپیمانی، مزدوری برای نظام بدون کورد و کوردستان نهفته است. اما دیگر ممكن نیست كه بهویژه اسرائیل و ایالات متحدهی آمریكا این برخورد را بپذیرند. این مزدورینمودنِ بدون کورد و کوردستان برای امپریالیسم كه بین ۲۰۰۰ـ۱۹۲۰ به اجرا درآمد، دیگر از حالت سیاستی قابل اجرا خارج گشته است. به احتمال قوی، دولتـ ملت کوردی كه در توافق با عراق برساخته شده طی مدتی كوتاه از طرف ایران، سوریه و تركیه به رسمیت شناخته خواهد شد. اما دشواری مسئله از این امر نشأت میگیرد که در ازای به رسمیت شناختهشدنِ دولتـ ملت مزبور، پاكسازی پ.ک.ک و ک.ج.ک تحمیل میگردد. این نیز خواستهای بیهوده است. از این پس سعی خواهد شد سرنوشت کوردستان و کوردها بر مبنای یك سازش قانونی معین و بهصورت مختلط، هم میان جامعهی دمکراتیک ک.ج.ک و هم دولتـ ملتِ مورد توافق بورژوازی کورد تعیین شود. در تاریخ مدرنِ خاورمیانهی دمکراتیک، برای اولین بار قوّهی جامعهی دمکراتیک و قوّهی دولتـ ملت همراه با هم ایفای نقش خواهند نمود. بهویژه جنگهایی كه در عراق، افغانستان، اسرائیلـ فلسطین و حتی در تركیه روی داده و بنبستهای عمیقی كه پدید آوردهاند، حاوی درسهای بزرگی برای کوردهاست. جهت تكرارننمودنِ گذشتهی خونین سیاستهای «دولتـ ملت»گرای دارای مرزهای نامنعطف، نظامی دوگانه را مبنا قرار خواهند داد، یعنی نظامی متكی بر توافق میان ک.ج.ک كه مدرنیتهی دمکراتیک را سرلوحه قرار داده و دولتـ ملت کورد عراق كه مدرنیتهی كاپیتالیستی را سرلوحه قرار میدهد. بدین ترتیب میتوان ادعا كرد كه از «دولتـ ملت»گرایی سوسیالیسم رئال نیز درسهای لازمه گرفته شدهاند. کوردها و کوردستان نه بهصورت یك اسرائیل دوم درخواهند آمد و نه بهصورت سایر دولتـ ملتها. نیروی پیشاهنگ و مكانِ سنتز نوینی از مدرنیتهای خواهند شد که از مسائل بنیادین گذار خواهد کرد؛ مسائلی كه همگی در محیط ناشی از آن در حال ستیزهاند."
منبع: مانیفست تمدن دمکراتیک - کتاب پنجم