کنفرانس "ژن ژیان آزادی" در پارلمان اروپا و افقهای پیش رو
این کنفرانس فرصت مناسبی است برای تمام جریانات سیاسی و نیروهای اجتماعی که انقلاب را از وضعیت رخوتانگیز که حاصل سیاستهای تمامیتخواهان بود نجات دهند.
این کنفرانس فرصت مناسبی است برای تمام جریانات سیاسی و نیروهای اجتماعی که انقلاب را از وضعیت رخوتانگیز که حاصل سیاستهای تمامیتخواهان بود نجات دهند.
انقلاب ژن ژیان آزادی وارد ماه دهم گشته و همچنان به راه خود ادامه میدهد. در این مسیر پرتلاطم با موانع بسیاری از طرف جریانات سیاسی-اجتماعی همراه با آن و هم از طرف جناح مخالف روبرو شده است. آنچه نمایان است؛ این انقلاب سر بازایستادن را ندارد و در مقابل جریانات ضد انقلاب قد علم نموده است.
حضور گستردهی خلق از اقشار مختلف اجتماعی در روزهای اول انقلاب ژن ژیان آزادی نهتنها چشمگیر بود بلکه توانست گسترهی جغرافیایی زیادی را بهخود اختصاص دهد. مهمتر از همه، حاشیه تبدیل به مرکز ثقل این تحولات انقلابی گشت. حضور جوانان نسل جدید که تحت عنوان نسل Z از آنها یاد میشود و نیز مشارکت زنان و برجستهشدن مطالبات هویتهای سرکوبشده جنسی، مذهبی و ملی برای اولین بار بعد از انقلاب، اتحادی نانوشته را حول محور اساسی شعار ژن ژیان آزادی ایجاد نمود. در این رابطه وارد شدن نیروهای بهحاشیه راندهشدهی ملی ازجمله کوردها، بلوچها و ملل کاسپین و عرب و ترک در آذربایجان و اهواز امید بزرگی برای تحولات ریشهای فراهم نمود که امیدی بهحق بود و اگر در این راستا سیر مینمود به نتایج مطلوبی هم میرسید. این انقلاب توانست بسیاری از مفاهیم را در حوزههای سیاست و هنر و روابط اجتماعی تغییر دهد. درعینحال توانست زنان حاشیه را وارد متن مبارزات آزادیخوانه زنان نماید تا بهعنوان پیشاهنگ عمل نمایند. نمونهی بارز آن حضور گستردهی زنان بلوچ میباشد. در ضمن توانست همبستگی اجتماعی بین ملل ایران را بیشتر نموده و حتی نوع فعالیتها سیاسی را تغییر دهد، از شعارهای واکنشی و فحاشی بهسوی خواستههای دمکراتیک برود. علاوه بر آن نحوهی پیشوازی شهدای کوردستان از طرف خلق و علیالخصوص مادران صلح بر مرکز هم تأثیر نهاد و حضور تودهای بر مزار شهدا و صیانت از آنها را تبدیل به سکویی برای بیان خواستههای تودهای نمود.
انقلاب در طول این ده ماه جاری با موانع جدیای روبرو گردید علیالخصوص از طرف نیروهای تمامیتخواه که در چارچوب محافظهکاران داخلی و بیرونی بهصورت سلطنتطلب و مجاهدین خود را بروز دادند. جدلهای این معترضین بیشتر از آنکه روندی ایجابی داشته باشد بهمانند جنگی زرگری بود که انقلاب را با توقفی اجباری روبرو کرد.
رژیم جمهوری اسلامی با اشراف بر این مسئله مواضع سلطنتطلبان را بیشتر از همه به خود نزدیک دید و سعی نمود از این طریق سیاستهای خود را پیش ببرد. از همان اوایل با علم نمودن شعار "مرد میهن آبادی" نیات این جناح آشکار بود، آنها هیچگاه قبول ننمودند که این انقلاب پایان سیستم مرکزگرای مردسالار دولتی است بلکه انقلاب را بهعنوان نردبانی برای رسیدن به قدرت و تغییر چهرهها تلقی نمودند. در مرحلهی دوم و در نشست "جورج تاون" و ارائهی منشور "مهسا" با پیش کشیدن تمامیت ارضی و رستوره نمودن سپاه پاسداران بهعنوان نیروی محافظ این تمامیتخواهی و تروریست اعلام نمودن نیروهای مخالف نظام علیالخصوص پیشمرگ و گریلاهای کورد مطلقاً و با آگاهی انقلاب را به حاشیه بردند. لازم بود با این طیف مبارزهای جدی صورت گیرد زیر آنها نهتنها انقلاب را ساقط نمودند بلکه فاشیسم را بار دیگر زنده کردند. آنها با این اقدم و با رسوخ دادن فاشیسم به لایههای اجتماعی موضوعی که تابهحال در جامعهی ایران موردی از اعراب نداشت، تلاش کردند جامعه را به جان هم بیندازند. با پیش کشیدن تمامیت ارضی و خطر تجزیهی ایران خواستند این ترس را به دل جامعه وارد نمایند. رژیم آخوندی ایران هم با دمیدن بر این سیاست به نفع خود میخواهد سرکوبهای خود را مشروع جلوه دهد.
بدون شک نحوهی تعامل بعضی از جریانات کوردی و نگاه تنگنظرانهی آنها به مبحث انقلاب ژن ژیان آزادی در ایجاد چنین جوی بسیار مؤثر بود، در واقع فروافتادن در دام ملیگرایی بود کە نە تنها با خود گشایشی را بە همرا نیاورد بلکە موجب فرو ریزی تمامی دستاوردهایی شد کە در ابتدای خیزش و با سکانداری زنان کورد کسب نمود، کە توانست مشروعیت پایمال گشتە چهل سال مبارزەی کوردها را علیە رژیم بازیابد.
لازم بود این نوع سیاست ورزی مورد بازنگری قرارگرفته و آسیبشناسی شود. کنفرانس ۱۳\۶\۲۰۲۳ در استکهلم با محوریت: "انقلاب ژن ژیان آزادی و آیندهی روژهلات کوردستان" گامی مثبت در این راستا بود. همچنان که میدانیم موقعیت سوقالجیشی کوردستان در خاورمیانه سبب شده کوردستان مدام در کانون معادلات سیاسی قرار گیرد. بدون شک مبارزات خلقکورد در یک سدهی گذشته در این رابطه مؤثر بودهاند، جنبش آزادی کوردستان در پنجاه سال اخیر و وارد فاز جدیدی شد که نهتنها بر روی سیاست جهانی و منطقهای تأثیر نهاده بلکه در همان حال بر روی سبک و جهانبینی مبارزات خلق کورد نیز مؤثر واقع گشته و موجب شکستن تابوهای کهن و تحولات اجتماعی عمیقی شد. اگر در سدهی قبل جامعهی کوردستان با ساختارهای عصر فئودالیسم نتوانست در بحبوحهی جنگ جهانی اول و تحولات خاورمیانه گفتمان قابل قبولی مطابق با عصر خود ارائه دهد و همین هم موجب به حاشیه راندنش شد و باعث شد خلق کورد در معادلات سیاسی تنها نقش پیادهنظام را بازی نماید؛ اما اینک دارای گفتمانی نوین، مترقی و مطابق با روح عصر کنونی است عصری کە بە نام "زن" رقم خوردە و تبدیل به مرکز ثقل تحولات منطقهای و جهانی گشته.
اشتباه فاحش بعضی از جریانات سیاسی در کوردستان در عدم درک چنین موقعیت تاریخی برای خود بود، درحالیکه میتوانستند رهبریت انقلاب را بر عهده نمایند و ایران را بهسوی تحولی عظیم هدایت کنند. آن ها با گیرکردن در باتلاق پارادایم کهن دولت – ملت سعی در سهم خواهی نمودند و جهت تائید از مرکز و گرفتن قبالهی کوردستان از مالکان جعلی به دنبال اهداف کوچکی به بازی گرفته شدند.
این وضعیت تنها خسرانی برای ملت کورد نبود، کوردستانی که میتوانست نقش تبریز را در دوران مشروطه، بازی نماید و تمامی نیروهای اپوزسیون ملی، جنسی و مذهبی و ... را در حول مطالبات دمکراتیک جمع نماید، وارد لاک دفاعی گشته و با از دست دادن رهبریت گفتمان نقش پیادهنظام اپوزسیون مرکزگرا را بازی نمود.
کنفرانس استکهلم جهت این آسیبشناسی قابلتوجه بود، با حضور گستردهی زنان روشنفکران و فعالان به حاشیه راند شده بهعنوان پانلیست، مهم بود. دیدگاههای ارائهشده و انتقاداتی که به احزاب و جریانات سیاسی صورت گرفت توانست در این رابطه و برای وارد شدن به گود تحولات و برای قرار گرفتن کوردستان در نقش رهبری انقلاب ژن ژیان ئازادی دریچهای را بازنماید.
کنفرانس آیندە که قرار است در روز ۶ \۷\۲۰۲۳ در پارلمان اروپا با محوریت «انقلاب با پیشاهنگی زنان ایران و ایران در آستانهی سرکوب یا انقلاب؟» از چندین جنبه مهم است؛ قبل از هر چیز حضور زنان و جوانان میتواند انقلاب را از تملک ژنتوکراسی مردسالار به صاحبان اصلی خود واگذار نماید و نیز مشارکت روشنفکران و فعالان سیاسی مستقل انقلاب را از مالکیت مطلق احزاب خارج مینماید. دوما حضور نیروهای سیاسی بلوچِ، کورد، عرب، آذری و سایر نیروهای دمکراتیک در به حاشیه راندن گفتمان مرکزگرایی موثر است. همچنان که میدانیم این گفتمان دولتگرا بوده و سعی دارد با انکار و ادغام سایر هویتهای ملی آن را تحت عنوان ایران به نفع ملت برتر که آن را بهصورت «فارس – شیعه» تعریف نمودهاند مصادر نماید.
این کنفرانس فرصت مناسبی است برای تمامی جریانات سیاسی و نیروهای اجتماعی که انقلاب را از وضعیت رخوتانگیز که حاصل سیاستهای تمامیت خواهانِ بود نجات دهند. هرچند رژیم جمهوری اسلامی با سوءاستفاده از این وضعیت سعی نموده با اعدام و ارعاب مردم را سرکوب کند؛ اما مدیریت فاسد رژیم روز بروز مشکلات اجتماعی و اقتصادی را افزایش میدهد، در ضمن عدم توان رژیم جهت ارائهی راهحلهایی برای برطرف نمودن تبعیضات جنسی و ملی و مذهبی ساختار موجود را با بنبست مواجه نمود و مردم را بیشتر از پیش نسبت به مطالبهی خواستههایشان مصمم نموده. خبرهای داخل ایران بیانگر افزایش میزان نارضایتیها هستند و در مدت سه روز گذشته بیشتر از هفده اعتصاب صنفی معلمان و کارگران صورت گرفته، اعتراضات مردم آبدانان و نیز حضور خانوادهها بر مزار شهدای انقلاب بیانگر زندهبودن انقلاب است مردم سعی دارند تحت هر عنوانی و با نافرمانی مدنی اعتراض خود را نسبت بە رژیم بیان داشته و روح انقلاب را زنده نگهدارند.
در این مرحله و جهت گذار از این بنبست و سردرگمی سیاسی احتیاج به یک پلتفرم گستردهای در سطح ایران وجود دارد که توان گردآوری نیروی دمکراتیک را داشته باشد. ما هماینک با خارج شدن از ریل انقلاب بهنوعی گفتمان اصلی انقلاب ژن ژیان ئازادی را ازدستدادهایم. احتیاج به ایجاد گفتمانی در این راستا داریم که توان بسیج اجتماعی را حول مطالبات این انقلاب داشته باشد. علاوه بر آن توان بازتولید نیروهایی را داشته باشد که بتوانند انقلاب را نمایندگی نمایند.
بدون شک هر یک از نیروهای اپوزسیون در خارج از کشور دارای رابطهی ارگانیکی با بدنهی خود در داخل میباشند و کسی نمیتواند این موضوع را انکار نماید؛ اما تجربیات اخیر نشان داد که نیروهای واقعی انقلاب در داخل ایران میباشند و آنها هستند که جریان انقلاب را بهصورت عملی هدایت مینمایند. در چنین وضعیتی احتیاج به ایجاد پلتفرمهایی است که توان ایجاد این هماهنگی را داشته باشند و تبدیل بە پلی برای ایجاد زەنجیرەای از سازمادهی های افقی در بطن جامعە شوند. درصورتیکه این نشستها مکانیزمهای مناسب و دمکراتیکی را جهت تداوم داشته ایجاد نمایند و گامهای عملی در ایجاد مدیریتی که توان هدایتگری و هماهنگکننده اعتراضات داخلی را داشته باشد فراهم کنند، میتوان انتظار داشت انقلاب وارد فاز جدیدی میشود.
نباید فراموش نمود عدم رسانهای فراگیر که بتواند تبدیل به صدای واقعی انقلاب ژن ژیان ئازادی شود از بزرگترین نقطهضعفهای نیروهای واقعی انقلاب بود و عرصه را برای جریانات ضدانقلاب خالی نمود تا با بمباران خبری و جهت گیرهای رسانه ای انقلاب را از مسیر اصلی خارج نمایند. بدینصورت سایر رسانههای دیگر که سعی داشتند بازتابدهندهی انقلاب باشند در سایهی این آشوب رسانهای گم شوند و صدای نیروهای واقعی انقلاب شنیده نشود. کنفرانس فوق بایستی این موضوع را آسیبشناسی نموده و زمینهی رسیدن به راهحلهای عملی را فراهم نماید.