رویدادهای ایران، یك جنگ داخلی است | یادداشت

كشته شدن كولبرها، آمار قتل، اعدام‌، خودكشی، زن‌كشی، مرگ از بیماری و هوای ناپاك و آب ناسالم، گرسنگی، بیكاری و بی‌عدالتی تمامی سرمایه‌های انسانی را به باد می‌دهد.

◼️ ضعف نهادهای بین‌المللی به مثابه شیوه‌های فكر و عمل ساخت‌مند و تبلور یافته با میزان پایداری مشخص، به دلیل دوری از الگو‌ها و هنجارهای پذیرفته شده در طی ادوار گذشته مانند چند‌جانبه‌گرایی و پایبندی به قواعد و هنجارها به صورت یك بی‌نظمی و ناپایداری رخ می‌نماید. وجود این بی‌نظمی و ناپایداری از بین برنده‌ی گفتگو و شفافیت و مروج فرصت‌طلبی، خودمداری و تك‌مركز‌گرایی و منفعت‌گرایی است و دوری از خیر‌عمومی و صلح و آرامش و این وضعیتی است كه هم‌اكنون در جهان شاهد آن هستیم. این شرایط فضایی دیگری‌ساز و تخاصمی را به وجود آورده كه هر روز شاهد بروز جنگی تازه و گشوده شدن جبهه‌ای از نبرد در منطقه‌ای از جهان می‌باشیم. با مهجور ماندن دموكراسی، هم‌پذیری و بسته‌شدن درهای مفاهمه و حاكم شدن فضای بردـ باخت، گریز از آشوب دشوار خواهد بود. بنابراین ناقاعده‌ای تحت عنوان با بحران، بحران را از بین بردن ظهور می‌یابد. این وضعیت توسط نظام‌های سلطه‌گر و تمامیت‌خواه كاملا عادی جلوه داده شده و خواستار خو گرفتن مردم به این شرایط هستند. كشورها به سیاست‌های انقباضی روی‌آورده و به شدت از میزان تاب‌آوری و آستانه‌ی تحمل‌شان كاسته شده است. سعی برخی از كشورها از جمله ایران بر این است كه از این فضای ژله‌ای نهایت استفاده را برده و به تحكیم موجودیت و بهتر شدن شرایط بقای خود بپردازد. حالت دوگانه‌ی نهاد‌های بین‌المللی یعنی هم اهرم و هم سپر بودن آنها در رابطه با فشار و انزوا در حال حاضر به صورت تك كاركردی یعنی فشار درآمده و این وضعیت در قبال ایران با توجه به رفتارهای خودسرانه و دهن‌كجی‌های مداوم به جامعه‌ی جهانی قابل مشاهده است. تلاش‌های این اواخر ایران برای بهره‌مندی از بحران‌های جهانی به جایی نرسیده و مانند جنگ‌های ایران و یونان در دوران هخامنشی هر روز خبر هزیمتی تازه در عرصه‌های بین‌المللی به دربار می‌رسد. نظام برای برپاماندن، فشار وارده از بیرون را به مردم و خلق‌های ایران منتقل می‌نماید. دولت‌های غربی به این امید فشار وارد می‌نمایند كه مردم را علیه نظام بشورانند و نظام به این امید فشارها را به مردم وارد می‌كند كه از مرگ هراسان و به تَب راضی شوند. در هر صورت این امر چیزی جز تنهایی و انزوای نظام را  به دنبال نخواهد داشت.

آنچه در ایران روی می‌دهد یك جنگ داخلی است. به آمار دهشتناك موجود دقت كنید به وضوح از آمار جنگ‌های رویداده در برخی از مناطق دنیا بیشتر است. كشته شدن كولبرها، آمار قتل، اعدام‌، خودكشی، زن‌كشی، مرگ از بیماری و هوای ناپاك و آب ناسالم، گرسنگی، بیكاری و بی‌عدالتی تمامی سرمایه‌های انسانی را به باد می‌دهد. ادامه‌ی اعدام و اعتراف‌گیری‌های اجباری و پخش آنها در رسانه‌‌های غیر‌ملی حاكمیت و ایجاد خفقان برآیند این مرحله است. جنگ داخلی بین جناح‌ها و به اصطلاح نخبگان سیاسی هم در جریان است تا هر چه سریعتر به سوی یك‌دست‌سازی هرچه بیشتر گام برداشته شود. در شرایطی كه امید به مردم و گشایش در بیرون در حال رنگ‌باختن است تمام راه‌ها به اصول‌گرایی ختم می‌شود. تمامی قوا در حال آماده‌باش جنگی هستند. خیز برای تصرف قوه‌ی مجریه را هم می‌توان در تصویب طرح راهبردی جهت كاهش تحریم‌ها و تبدیل كردن آن به قانون در مجلس سرهنگ قالیباف مشاهده نمودیم. بودجه‌بندی، تجهیز و تنظیم قوا، روابط و مناسبات خارجی جملگی در راستای سركوب و جنگ تنظیم شده و این قابل انكار نیست. سیاست فتح سنگر به سنگر و قرار گرفتن در آستانه‌ی فتح چادر معاویه تنها یك شعار توخالی است و امروزه نیروهای نیابتی ایران بیشتر از اینكه بازوهای كارآمدی برای دفع حملات باشند، مفاصلی دردزا شده‌اند. میزان ضربه‌پذیری نیروهای به اصطلاح مستشاری و مداخله‌گر ایران در منطقه افزایش یافته است. پاسخگویی به این حملات هم تنها در حد شعار بوده و موجبات مزاح در فضای مجازی را فراهم آورده است. البته تلاش‌های نظام برای بازسازی و سرهم‌بندی دوباره‌ی این نیروها از طریق منسوبات جدید برای نمونه در یمن را نباید از نظر دور داشت. نظام به همان اندازه كه در مقابل حملات بیرونی سرافكنانه عمل می‌نماید، در برابر مطالبات برحق مردم در داخل و آزادیخواهی‌شان شدت‌عمل به خرج داده و بزدلانه ضعیف‌ترین اقشار را مورد تهاجم و كشتار قرار می‌دهد. تمامی اینها شكاف بین مردم و حاكمیت را بازتر نموده و برای همین نظام به خفقان روی می‌آورد.

در این شرایط، نظام چشمی هم به ارتباط دوباره با غرب و احتمال یك دور جدید مذاكره دارد. وجود تصوری مبنی بر اینكه با رفتن ترامپ هر آنچه كه او در فشار حداكثری در مقابله با ایران برساخته بود فرو خواهد ریخت و ایران و غرب میز مذاكره را بر خرابه‌های آن خواهند گذاشت كاملا باطل است. بدون شك دولت آینده در آمریكا و ترویكای اروپایی هم به این وضعیت به عنوان یك دستاورد نگاه خواهند كرد. موضع‌گیرهای آنها در رابطه با یك برجام جدید و توافقی كلی‌تر و با امكان دربرگیرندگی موشك‌های بالستیك ایران نشان درستی این برداشت دارد. آنها می‌دانند كه حاكمیت جمهوری اسلامی توان ایجاد موازنه سیاسی در ابعاد كلان را از دست داده و بیشتر اهرم‌های موازنه و فشار متقابل از طریق سیاست‌های فشار و جبهه‌بندی جدید مانند رابطه كشورهای مسلمان با اسرائیل مصادره می‌گردد. اینكه ایران و غرب هر دو خواستار مذاكره می‌باشند واضح است اما چگونه و از كدام موضع جای بحث دارد. هرچه كه باشد برجام دوم یا برجام جدید متفاوت‌تر از قبلی خواهد بود. البته نظام تا بر سر كار آمدن بایدن به قول خودشان از صبر استراتژیك پیروی خواهد كرد، اما هر گونه مذاكره هم كه صورت گیرد توافقی بلند‌مدت و با ضمانت اجرایی دائم نخواهد بود. پدیدارشدن شكاف‌های اطلاعاتی و امنیتی كه در قضیه‌ی كشته شدن فخری‌زاده شاهد بودیم، سیل اعتماد‌سوزی مردم را به دنبال داشته و این مساله برزگترین ضربه را به نظام وارد آورده است. حضور نظامی بیشتر غرب و خصوصا آمریكا در منطقه و در روزهای منتهی به سالروز كشته شدن قاسم سلیمانی و تحریكات مداوم این نیروها چالش‌های امنیتی بسیاری را برای ایران فراهم آورده است. این موارد هم بخشی از فشار حداكثری است كه در مورد ایران و برخی از كشورها مانند تركیه برای تغییر رفتار و جلوگیری از جایگیری‌شان در سایر جبهه‌ها اعمال می‌شود.

بدون شك انتخابات آینده در ایران كه از هم‌اكنون برای آن تدارك دیده می‌شود از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار می‌باشد. می‌توان از همین حالا آن را به صورت یك آزمون تصور كرد. تغییر رفتار نظام تا به حال به صورت گرایش به خفقان و سركوب و اعدام بوده و هرگونه آزادیخواهی و عدالت‌طلبی را متوحشانه منكوب نموده، بدون شك با تغییر رفتار مردم هم مواجه خواهد شد. مردمی كه برعكس نظام تا به حال كاملا دموكراتیك و مسالمت‌آمیز به صحنه آمده‌اند. این امر از توان بالا و درك خلق‌های ایران برای گذار از این نظام حكایت دارد. برای همین این سوال كه آیا انتخاباتی همچون سال ۸۸ را شاهد خواهیم بود؟ به ذهن متبادر می‌سازد. زیرا انتخابات ریاست‌جمهوری آینده در میان مردمی صلح‌طلب و آزادیخواه و نظامی جنگ‌طلب و تمامیت‌خواه برگزار خواهد شد. از هم‌اكنون انتخاب مردم معلوم است و این امر نظام را به سوی تقلب در انتخابات سوق خواهد داد. از میان برداشتن فعالین سیاسی‌ـ مدنی، كنش‌گران عرصه‌های زنان، محیط‌زیست و فرهنگ از میان برداشتن عاملیت اجتماعی و خنثی‌سازی نیروهای مردمی است. تا به هر شكل ممكن از توان گزینش و انتخاب جامعه از هم‌اكنون كاسته و به این صورت از مشاركت سیاسی هدفمند و آینده‌نگرانه خلق‌های ایران بكاهد. نبود پیشاهنگ یعنی كم شدن توان تاثیرگذاری در انتخابات و عدم تحرك‌اجتماعی و سیاسی و این هدفی است كه در سركوب‌ها و خشونت‌های متحجرانه‌ی نظام نهفته است. یك‌دست‌سازی به همان اندازه كه در تقابل با مردم و دموكراسی‌خواهی و آزادیخواهی است به همان اندازه و بیشتر هم مشروعیت نظام را فرو‌می‌پاشاند. نظام با به حداكثر رسانیدن هزینه فعالیت سیاسی یعنی اعدام و زندان‌های طویل‌المدت می‌خواهد كه هراس و ترس را دائمی گرداند. در دستور كار قراردادن این سخن ماكیاولی كه ” مستمر‌ترین شكل وابستگی آنی است كه در نتیجه‌ی ترس به وجود آمده باشد”، از سوی نظام مشهود است و می‌خواهد با ایجاد استیصال و هراس بر جامعه حكومت نماید.

این وضعیت برای شرق كوردستان و مناطق فعال و پویا از نظر سیاسی و مدنی همواره با سركوب و بگیروببند همراه بوده و در حال حاضر هم این وضع ادامه دارد. سعی نظام بر این است كه هرگونه شخصیت نهادینه و نهاد برسازنده‌ی عاملیت جمعی را از بین ببرد و جامعه را به صورت افراد ذره‌واری درآورد كه توانایی كار جمعی و هم‌اندیشی و معاونت را نداشته باشند. حاكمیت به خوبی می‌داند كه در این حالت اگر هم تحركی به وجود آید به صورت یك ناجنبش خواهد بود. تمامی راه‌های ایجاد و به‌هم‌رسانی را به منظور جلوگیری از تشكیل یك سپهر عمومی كه در آن امكان عرضه و هم‌اندیشی بر مطالبات و یك‌كاسه‌ نمودن آنها وجود داشته باشد می‌بندد. برای همین لازم است كه در راستای به وجود آوردن و تقویت فرم‌های نوین سازماندهی و ارتباطی كه امكان كنترل و آسیب‌رسانی آن توسط نظام كم‌تر باشد اقدام نمود. از تمامی ابزار‌ها برای رساندن صدا و مطرح نمودن مطالبات باید استفاده نمود. نمونه‌هایی كه در رابطه با اعدامی‌ها و شهدای آبان‌ماه ۹۸ صورت گرفت بسیار مهم و حیاتی هستند. مستند‌سازی، شفاف‌سازی، افشاگری و نظارت مداوم بر رفتار‌های جنایت‌كارانه‌ی نظام باید به صورت یك مسئولیت و وظیفه‌ی دائم تمامی افراد جامعه كه مخالف نظام می‌باشند، فارغ از گرایشات سیاسی و تعلقات و باورداشت‌ها درآید. کارزار “آری به دموكراسی، نه به اعدام” كه از مورخ ۱۷/ ۹ / ۲۰۲۰ به پیشاهنگی پژاك در شرق كوردستان، ایران و اروپا آغاز شده و با استقبال و همراهی بسیاری همراه بوده در این مرحله لازم است كه به صورت همه جانبه‌تر و سازماندهی شده‌تر و با مشاركت تمامی كسانی كه معتقد به ایجاد و برساخت هویتی آزادانه‌تر و زیستی دموكراتیك هستند توسعه داده شود. شایان ذكر است كه این كارزار شامل تمامی موارد عملی می‌گردد كه به عنوان وظایف و مسئولیت‌های فردی و اجتماعی در سطور پیشین به آنها اشاره نمودیم. لازم است كه در این راستا همگام و همسو با فعالیت‌هایی كه در اروپا و خاورمیانه صورت می‌گیرد و یك جبهه‌ی مبارزاتی را در مقابل نظام فاشیستی جمهوری اسلامی به وجود آورده گام برداشت. نباید اجازه داد كه هیچ خونی پایمال شود و با درك این مهم كه آزادیخواهی عبارت از مسئولیت‌پذیری به این کارزار پیوست.◻️


* ریاست مشترک پژاک