گفتهی رهبر عبدالله اوجالان که میگوید: «تاریخ بردگی زنان نانوشته مانده و تاریخ آزادی زن باید با قلم زن آزاد به نگارش درآورده شود.» ما را بر آن میدارد تا با نگاهی ژرفتر به انقلاب «ژن ژیان آزادی» بنگریم و ارزیابی نماییم. آنچه در درازای تاریخ بر سر زنان آمده و منکر تاریخ قهرمانی، فداکاری، رنج و مبارزات زنان و جامعه شده، در هیچ کتابی بیان نشده و حتی در برخی از منابع آن را موردی پوچ و خیالی توصیف کردهاند. تاریخ را از دوران آغاز بردگی زن و جامعه شروع کرده و تمامی میتولوژیها، ادیان، علوم اجتماعی، فلسفه و ادبیات نیز در این حیطه مکتوب شده است؛ زنان را همچون جِن، ساحره و فاحشه معرفی کرده و آزادی را برای زنان در چارچوب حرمسرا، فاحشهخانهها و خانه و با محوریت قوانین و ذهنیت مردانه تعریف کردهاند. بدون شک هرگونه حرکت و تفکری که از خارج از این محدوده بوده باشد، منجر به سوزاندن، گیوتین، کشتن و اعدام و... شده است. در واقع در کتابهای مقدسشان قوانین چگونه زیستن را برای زنان نوشته و بهعنوان سرنوشت محتوم آنان تحمیل کردهاند. از آنها میخواهند مبدل به کارخانهی پرثمر فرزندآوری آن هم مذکر شده و تولید سرباز و کارگر نمایند. سربازانی که به ربوتهای زنکُش حکومت تبدیل شده تا مبادا روزی فرا برسد و زنان اعادهی کرامت و آزادی به غارت رفتهشان را نمایند. عصیان و خیزش زنان در مقابل قوانین مردسالار و زنستیز در طول تاریخ تا به امروز ترس بر دل آنها انداخته و باعث تزلزل پایههای چندین هزار سالهی مردسالاری میشود. آنچه تا به امروز هم ادامه داشته و تحت هر شرایطی زنان حاضر نیستند دست از ارزشهای تاریخیشان شُسته و هؤیتشان همچنان در تاریکی مبهم باقی بماند.
بنابراین سدهی ۲۱، سدهی آزادی زنان است؛ دوران قیام در برابر ذهنیت زنستیزی و جامعهکُشی است؛ در برابر کشتار زنان به نام ناموس، اعمال هر نوع خشونت علیه زنان، فروش زنان، سرکوب، اعدام، تجاوز و تعرض در خانه، مدارس و محل کار که به اوج خود رسیده است. آستانهی تحمل جامعه و به ویژه زنان در برابر این ویرانگری، ستم و ددمنشی لبریز شده است. در چنین شرایطی مردمان فرودست با پیشاهنگی زنان به عنوان ستمدیدهترین قشر جامعه در تلاش برای کسب آزادیهای از دست رفته خود هستند. هر جرقهای باعث انفجار این خشم خواهد شد. قتل ژینا نیز دارای چنین خصلتی بود و بستر نیرومندی برای یک جنبش انقلابی فراهم نمود و زمینهی نگارش تاریخ آزادی زنان را ایجاد نمود. این همان لحظهایست که زنان در ایران و شرق کوردستان با قتل حکومتی ژینا امینی به پا خواستند و روسری بردگی و انقیاد را از سر برداشته و تبدیل به پرچم آزادی نموده و به دست باد سپرده و شهر به شهر ایران بدون شناخت هیچ مرز و حدودی ارمغان انقلاب و آزادی را برای زنان آورد. این روندی انقلابی تنها محدود به مرزهای ایران نماند و موجی از امید و اشتیاق را در میان آزادیخواهان به وجود آورد و بدون وقفه و همصدا شعار "ژن ژیان آزادی" سردادند. شعاری انقلابی که مسیر انقلاب زنان را جهتدهی نمود و بدون هیچ تبعیضی همهی خلقها و گروههای ستمدیده را فارغ از مذهب، ملیت، طبقه و جنسیت را دربرگرفت.
یکسال از این جنبش انقلابی میگذرد و علیرغم سرکوب و اعدام گسترده و شکنجهی دستگاه حکومتی هنوز هم امید از دل زنان و جامعه رخت برنبسته و هر روز با عزمی راسختر به سوی نتیجه مطلوب گام برمیدارند. جنبش «ژن ژیان آزادی» کنشی رادیکال در برابر دستگاه سرکوب سیستمیک حاکمیت ایران در طول سالهای حکومتش بوده که از طریق کشتار فراقانونی و بیرحمانه مردم برای بقای اقتدار خود استفاده کرده است. زنان در اوایل انقلاب مردمی ۵۷ به امید رهایی و کسب هویت گمشده و خودبودن به خیابانها آمدند، نه اینکه این حکومت تبدیل به ابزار خُردکنندهای شود که هر روز صدها زن را در لای چرخدندههایش لِه کند و پسماندهی آن را دوباره به خورد جامعه بدهد.
جنبش «ژن ژیان آزادی» تنها برای برداشتن روسری نبود؛ بلکه هدف فروپاشاندن نظم مردسالاری و دولتی بود؛ پاسخی در برابر تبعیض و نابرابری، فقر و لگدمال نمودن کرامت انسانی علیه دولتی غارتگر که سرمایههای مردم را صرف قدرتطلبی و گسترش قلمرو و منافع سیاسی خود در سوریه، عراق و لبنان کرده است. خیزش برای جوانانی است که تحمل مشکلات و بار سنگین زندگی را ندارند و به خودکشی روی میآورند. یا جوانان تحصیلکردهای که از فقر و نداری به کولبری و سوختبَری روی میآورند و هر روز با به جان خریدن خطر کشتهشدن از سوی نیروهای دولتی برای کسب نان گذران زندگی میکنند و در نهایت یا کشته و یا ناقصالعضو میشوند. خیزشی برای زنانی که در برابر فشار زندگی و طرد و خشونت مجبور به تنفروشی میشود. آری! برداشتن روسری سمبل این جنبش بود، اما در واقع اعتراض و فریاد زنان و جوانان و مردمانی است که زیر سنگینی فشار حکومت ایران، جانشان به لب رسیده و اگر چه زنده هستند، اما شاید روزی ده بار آرزوی مرگ میکنند.
مشارکت نسل نو در جنبش «ژن ژیان آزادی» و خلاقیت آنها توانست انقلابی پیشرو، نوین، مردمی و با تکیه بر ارزشهای اصیل انسانی بدور از مطالبات کلاسیک، حزبی و وابسته به دیگر جناحها بنیان نهاد. آنها با سردادن شعارهای «چه شاه باشه چه رهبر، مرگ بر ستمگر» و «نه سلطنت نه رهبری، دمکراسی برابری» گرایش خویش را به نظام سیاسی دمکراتیک و گذار از نظام مستبد ملیگرایی و دینی نشان دادند. همچنین شعارهایی همچون «از تهران تا کوردستان، ستم علیه زنان»، «از کوردستان تا تبریز، صبر ما شده لبریز»، «از کوردستان تا بلوچستان، جانم فدای ایران» و «خونین تمام ایران، از کوردستان تا تهران» نشانگر همبستگی و اتحاد تمام خلقهای ایران بوده و همچنین توانست سیاست تفرقهاندازی رژیم ایران را خنثی سازند. علیرغم سرکوب خشونتآمیز رژیم ایران، تداوم یکسالهی این جنبش انقلابی، آن را به یکی از طولانیترین جنبشهای خیابانی تبدیل نمود همچون جنبش ماه مه ۱۹۶۸ فرانسه تاثیرات سیاسی و فرهنگی بسزایی در پی داشت.
در طول یکسالی که از انقلاب زنانهی «ژن ژیان آزادی» گذشت، رژیم ایران و ماشین سرکوبگرش با افزایش اعدام جوانان معترضی که در این جنبش مشارکت داشته، زندانی کردن، شکنجه، قتلهای فاعل مجهول، مسموم و شیمیایی کردن دانشآموزان دختر که پتانسیل اساسی انقلاب زنانه بودند، تهدید، ممنوعالخروج کردن، ممنوعالتدریس و اخراج از کار، تصویب قوانین جدید ضدزن و ... ترساندن مردم و خاموش کردن این پتانسیل انقلابی بود. علاوه براین با کوچاندن اجباری و مسموم کردن دختران دانشآموز در مدارس، در واقع ذهنیت مسمومشده خود را نشان داد که در طول این ۴۰ سال تنها به روی جامعه و بخصوص زنان زهر پاشیده است. همچنین با دستگیری برخی از زنان معترض و فرستادن به مراکز رواندرمانی و آزاد نشدن به شرط تایید دکتر روانشناس، شستن میت مرده برای ۶ ماه از دیگر احکامی است که رژیم ایران میخواهد از طریق آن زنان را مجازات کند و اینگونه وانمود نماید که این زنان آزادیخواه و متعرض مشکل روانی دارند، در حالیکه این خود حکومت جمهوری اسلامی است که همچون دیوانهای سر از پا نشناخته به جان زنان و جوانان ایرانی افتاده و همچون ضحاک زمانه آنان را روزانه قربانی اقتدار خود میکند. البته ناگفته نماند این عمل آنها حتی نتوانست دختران خردسالی که با برداشتن مقنعههایشان شعار «ژن ژیان آزادی» را فریاد میزنند، از حرکت بازدارد و مانع آنها شود و این نشانگر اتمام عمر رژیم استبدادی و واپسگرای حکومت ایران است.
پیداست حاکمیت ایران از پتانسیل و خیزش رادیکال مردمی با رهبری زنان غافل مانده که اینگونه در برابر ماشین سرکوب و خشونت همچنان مقاومت میکنند. زنان به حکومت ایران و سرانش قاطعانه «نه» گفتند و بر تغییر بنیادین رژیم ایران پافشاری میکنند. این جنبش انقلابی متکی بر هیچ نیروی خارجی و جناحی نبود و کاملا دمکراتیک، مردمی و فراگیر بود، برای همین خواهان سبک زندگی دمکراتیک، متکثر و با سرشت هر هویت، ملیت و جنسیتی همخوانی دارد. اهداف جنبش انقلابی «ژن ژیان آزادی» تنها از میان برداشتن دیکتاتوریت و جوانب سلطهطلبانهی آن یا برداشتن روسری نیست، بلکه همزمان بر خودبودن هر هویتی اصرار دارند. سیستمی که در آن تمام هویتها از ارادهی خودمدیریتی برخوردار بوده و فارغ از هرگونه تبعیض و تفکر ملیگرایانه، نژادپرستانه، جنسیتگرایانه و دینگرایانهی مستبد باشد.
با نزدیک شدن به سالروز جنبش انقلابی «ژن ژیان آزادی»، دولت ایران از هراس خیزش دوبارهی خلقهای ایران، تمام شهرها را میلیتاریزه کرده و حتی خروجی و ورودی هر منطقه را به تمامی تحت کنترل خود قرار داده است. گویا میخواهد پایان عمر خود را اندک زمانی به تاخیر بیندازد. حال آنکه این مردم و زنان آزادیخواه اگر از اعدام و مرگ میترسیدند، در شعلههای آتش نمیرقصیدند. زنان و جوانان ایران وقتی به میدان آمدند هر هزینهای را به جان خریده بودند حتی آنهایی که چشمشان مورد اصابت ساچمه قرار گرفته و نابینا شده بودند، هنوز هم از مبارزه و جنبش خود پشیمان نبوده و افتخار میکنند که در راه رسیدن به آزادی چشمشان را از دست دادهاند. در اینصورت رژیم ایران چگونه میخواهد با سرکوب و ایجاد اهرم فشار مانع از جریان این جنبش انقلابی که پیشاهنگ آن زنان هستند، شود. شاید مدت آن را بتوانند به تاخیر بیندازند، اما هرگز نمیتوانند مانع پیشرفت انقلاب زنان شوند. رژیم سرکوبگر و زنستیز ایران باید از خشم زنان بترسد، چون اگر زمان و بستر آن فراهم شود، دیگر هیچ ابزار سرکوب و هیچ تاکتیکی نخواهد توانست آنها را خلاص کند. گلوله و سربازان آنها در حد تمام مردم ایران نیست، شاید بتوانند تعدادی از معترضان و انقلابیون را به شهادت برسانند، اما باید از خشم بازماندگان آنها بهراسند. از خشم مادران مبارز و آزادیخواهی که چنین فرزندان دلیری را بزرگ کرده و در راه آزادی وطن و انسانیت جانشان را داوطلبانه بخشیدند. از خشم کودکان کاری که برای بدست آوردن نان شب در بدترین شرایط روحی و جسمی قرار دارند. مرگ تنها چیزیست که عادلانه دامن هر کسی را گرفته، اما آنچه که مهم بوده مرگی سربلندانه و شرافتمندانه است. به همین دلیل جنبش "ژن ژیان آزادی" جنبش بازپسگیری کرامت و زندگی از دست رفته پیرامون زنان است. از سوی دیگر فرهنگی در این جنبش شکل گرفت که حفظ و صیانت از یاد شهدا به یکی از ارزشهای اجتماعی مبدل شد. این فرهنگ که برآمده از سنتی کهن است هرگز از حافظهی جمعی جامعه زدوده نخواهد شد.
حکومت استبدادی ایران علیرغم اخذ تدابیر شدید امنیتی تاکنون نتوانسته فرهنگ شکل گرفته در جامعه را تحت کنترل خود درآورد. میتوان گفت این فرهنگ در واقع یکی از مکانیسمهای خوددفاعی جامعه محسوب میگردد. بنابراین چگونگی دفاع از خود در برابر دشمن و سازمانیابی آن در هر کوچه، خیابان، شهر و روستایی فاکتور مهمی در پیشبرد انقلاب بر عهده دارد. در این صورت تاثیر دشمن کمرنگتر و حملات آن خنثی میشود. با وجود خشونتپرهیز و دمکراتیک بودن جنبش "ژن ژیان آزادی" حکومت ایران تاکنون به شیوهای سختافزاری با معترضین برخورد کرده است.
در نهایت میتوان گفت نهال این جنبش انقلابی با خون دختران و پسرانی همچون نیکا، ژینا، کیان، مونا، حدیث و دهها جوان این سرزمین آبیاری شده و هر روز بارورتر و تنومندتر میشود. تحقق رویاها و آرمانهای آزادی این شهدا طبعا یکی از دلایل اصلی استمرار این جنبش است. بدون تردید خیابان تنها سنگر مقاومت و مکان فروپاشاندن پایههای ظلم و استبداد است. پتانسیل انقلابی این جنبش ما را در مسیری قرار داده تا دست در دست یکدیگر در برابر تبعیض، ستم، تحقیر، تفرقه و جنسیتزدگی مبارزه نماییم. تنها در سایهی همصدایی و همگرایی زنان است که میتوان این جنبش را به نتایج مطلوب رساند و انقلاب زنانهی خاورمیانه را به واقعیت پیوند داد و این روند یکساله نشان داده بدون آزادی زنان به عنوان عنصر اصلی دمکراتیزاسیون نمیتوان به جامعهای دمکراتیک اندیشید.