از روزه مرگ 14 ژوئیه تا نخستین گلوله

مقاومت حزب کارگران کردستان که در ۱۴ ژوئیه سال ۱۹۸۲ با روزه مرگ آغاز شد و وارد خیز بلند 15 آگوست شد، اکنون در ۳۵ سالگرد خود در کردستان و خاورمیانه وارد مقاومتی پرشور شده است.

  گروهی از دانشجویان تحت عنوان آپویی در ۲۷ نوامبر سال ۱۹۷۸ در روستای فیس، در منطقه لیجه از توابع آمد کنگرەای را تاسیس و موجودیت سازمانی تحت عنوان حزب کارگران کردستان را اعلام کردند. بعد از اعلام موجودیت حزب کارگران کردستان، دولت فاشیست و اشغالگر ترک، به طور ویژه‌ای دست به حمله علیه مناطق مرعش، درسیم، خارپوت، چولیک، دیلوک، آمد، الیه، ماردین و اورفا زد؛ کادرهای حزب کارگران کردستان در این مناطق فعال بودند. بدین شیوه قتل‌عام های جدیدی بر تاریخ کشتارهای دولت ترک افزود. در ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ فرماندهی ارتش وقت  ترکیه، کنعان اورن، در مسند امور قرار گرفته و با قرائت بیانیه‌ای اعلام نمود که ارتش به کودتا دست زده است.

  با کودتای ۱۲ سپتامبر در ترکیه و کردستان حملاتی وسیعی علیه جنبش‌های انقلابی آغاز شد. هزاران نفر دستگیر و صدها هزار نفر تحت بازجویی قرار گرفتند. خصوصا در مقابله با رژیم انکارگر و استعمارگر، جنبش آزادیخواهی کرد با حرکت دمکراتیک و ملی خود سکوت ده‌ها ساله کردستان را به آگاهی و هوشیاری ملی و اجتماعی تبدیل کرد. جوانان کرد نخستین افرادی بودند که حول مبارزه حزب کارگران کردستان به سازماندهی دست زده و به مشارکتی وسیع در آن دست زدند.

  با مبارزه حزب کارگران کردستان مشخص شد که خلق کرد رژیم موجود را قبول نمی‌کند. رژیم کودتای ۱۲ سپتامبر بسیار سخت و متصلب در مخالفت خود با خواسته‌های جامعه تاکید داشت. در نتیجه آن  جنبش جوانان در ترکیه در کوتاه مدت سرکوب شده بود. در کردستان نیز خصوصا شهرها و روستاهایی را که مبارزه پ.ک.ک در آن نواحی قدرتمند ظاهر شده بود به زندان تبدیل کرده بودند.

  شکنجه های شدید بر زندانیان اعمال می‌شد. در آن زمان حزب کارگران کردستان را به امید آزادی خلق کرد بدل شده بود و آن را به شدت مورد حمله قرار می‌دادند. مناطقی که مبارزه آزادی‌خواهی کردها در آن قدرتمند بود، از جمله مناطق اورفا، ماردین، الیه و آمد، آماج این حملات قرار گرفته بودند. کسانی که اندک ارتباطی با پ.ک.ک داشتند تا افراد فعال در این حزب دستگیر شدند.  این افراد به دلیل حمایت از پ.ک.ک دستگیر و مجازات می‌شدند.

  در کردستان و در میان خلق این تصور که این دولت قادر است به هر عملی دست زند، هیچ کس نمی‌تواند در مقابل این دولت مقاومت کند به شدت تثبیت گردید. چنین تصوری در زندان‌ها نیز وجود داشت. در زندان آمد با شکنجه های سنگین و شدت سرکوب‌های روانی، چنین سیاستی علیه زندانیان نیز اعمال می‌شد. می‌گفتند، شما قادر به انجام هیچ عملی نیستید، تسلیم تقدیر مقدر شماست، آنچه که پش از این انجام شده است‌، اشتباه بوده است، با این اقدامات نتایج دیگری به منصه ظهور خواهد رسید، پایان این جنبش را منظر باشید.

  با این سیاست، پشیمانی، خود انکاری و سیاست مبتنی بر تسلیم در بسیاری از زندان‌ها تحمیل شد. بدین شیوه درصدد بودند که هم در زندان‌ها و هم در جامعه، اجازه ظهور و بروز هیچگونه نارضایتی را در ارتباط با کودتای ۱۲ سپتامبر نداده و ترکیه و کردستان را از طریق سیاستهای رژیم الیگارشیک و مبتنی بر انکار به جغرافیایی همانند باغ گلی بدون خار  تغییر دهند. ژنرال‌های کودتای  ۱۲ سپتامبر در چنین وضعیتی، به سان فرماندهان رومی با حسی از پیروزی مطلق عمل می‌کردند. در رسانه ها نیز این پیروزی مطلق خود را اعلام داشتند.

  اعتصاب غذای سال ۱۹۸۱

  در سال ۱۹۸۱ در زندان شماره ۵ آمد، زندانیان پرونده پ.ک.ک علیه فشارها و خشونت دولت کودتا دست به مقاومت زده و به اعتصاب غذا دست زدند. در این اعتصاب که به منظور برخورداری زندانیان از حقوق دفاع سیاسی  و مقابله با شکنجه آغاز شده بود، در نهایت علی ارَک بدلیل خونریزی معده جان خود را از دست داد. اما از آنجا که این اعتصاب غذا به خوبی سازماندهی نشده بود درهم شکست. بعد از این اعتصاب غذا، ارتش و گاردهای رژیم کودتای نظامی، شدت فشار و سرکوب را در شدیدترین وجه خود پیگیری نمودند.

  نوروز و مظلوم دوغان

  مظلوم دوغان، عضو کمیته مرکزی حزب کارگران کردستان با مشاهده شدت سیاست‌های خشونت آمیز و شکنجه‌ای که علیه ارزش‌های انسانی اعمال می‌شدند، بر دیوارهای زندان آمد اینگونه نوشت: تسلیم شدن خیانت است، مقاومت پیروزی است. متعاقبا در ۲۱ مارس ۱۹۸۲ با سه کبریت، نوروز را شادباش گفته و زندگی خود را پایان بخشید. یکی از کادرهای پیشاهنگ جنبش بدین شیوه نشان داد که اراده مبارزه آزادیخواهی کردها، قابل شکست نبوده و این اراده تسلیم نخواهد شد. بعد از اقدام این عضو کمیته مرکزی پ.ک.ک، با درخواست گسترش مقاومت در زندان آمد از سوی مظلوم دوغان، فرهاد کورتای، نجمی اونر، محمد زنگین و اشرف آنیک در شامگاه ۱۸ مه بدن‌های خود را به مشعل تبدیل کرده و با به آتش کشیدن خود راه را برای آغاز روزه مرگ ۱۴ ژوئیه هموار کردند.

  آغاز روزه بزرگِ مرگ

  محمد خیری دورموش عضو دیگر کمیته مرکزی پ.ک.ک در ۱۴ ژوئیه ۱۹۸۲ در روز دادگاهی گروه اورفای پ.ک.ک بیرق مقاومت مظلوم دوغان در زندان آمد را بر دوش گرفته و آن را با شعار روز بزرگ مرگ در زندان بر‌افراشت. محمد خیری دورموش چنین گفت:  من امروز در این سالن در ارتباط با آیندەمان سخنان مهمی را بر زبان خواهم راند. پیش از هر چیز می‌خواهم این نکته را اعلام کنم؛ ما اعضای این جنبش، در مقابل تمامی مسائل و مشکلات پ.ک.ک و کردستان در بالاترین سطح مسئول هستیم. شما نیز ما را در مقابل این مسئولیت پذیری به اعدام محکوم می‌کنید. در چنین شرایطی، به رغم آنکه شما در مقابل این وضعیت با بی‌قیدی برخورد می‌کنید، در حالی که مشکلات جدی فرا روی ما قرار گرفته‌اند، در مقابل وظایف و مسئولیت‌های ما به مانعی مبدل شده‌اید. ما قادر نیستیم خودمان و جنبشمان را حفظ کنیم. حتی نیمی از حقوقمان را که شما به داشتن آن اذعان دارید برای ما قایل نیستید. بر ما و رفقایمان شکنجەهای وحشیانەای را اعمال می‌کنید، ده‌ها نفر از رفقای ما کشته شده‌اند، صدها نفر از رفقایمان معلول و برخی نیز مفقود الاثر مانده و معلوم نیست که چه تعداد از رفقایمان نیز کشته نشده باشند. در مقابل چنین وضعیتی من مسئولم. این مساله را بخوبی درک کنید و شاهد باشید. نمی‌خواهم موضع شما را در سالن دادگاه علیه شکنجه ارزیابی کنم. شما خودتان همکاران شکنجه‌گران هستید. تمامی مسائل مبرهن و آشکار بوده و انکار این مسائل غیر‌ممکن است. فداشدن مظلوم دوغان و خود سوزی چهار نفر از رفقایمان شاهدی بر این مدعاست. دیگر بس است. بلی؛ من فریاد میزنم که دیگر بس است. از امروز به بعد من روزه مرگ را آغاز می‌کنم.

  کمال و علی و...

  در میان زندانیانی که در سالن دادگاه سخنان خیری دورموش را می‌شنیدند، کمال پیر، علی چیچک و متعاقبا، سه زندانی دیگر نیز به روزه مرگ پیوستند. با مشاهده رفتار و حرکت زندانیان از سوی قاضی، وی کمال پیر را مورد خطاب قرار داده و می پرسد کمال تو نیز به روزه مرگ می‌پیوندی؟ کمال پیر اظهار می‌دارد؛ بدوت هیچ تردیدی من نیز به روزه مرگ می‌پیوندم. پیش از این بارها گفته بودم که گر یک نفر این بیرق را برافرازد من دومین نفر خواهم بود؛ و اکنون در اینجا در این سالن در مقابل شهود اعلام می‌دارم که من نیز به روزه مرگ می‌پیوندم. می‌خواهم بگویم که ما تعلل کردیم،  می‌بایست پیش از این دست به روزه مرگ می‌زدیم. با این وجود در چنین روز تاریخی، دست زدن به چنین اقدامی بسیار معنادار است.

  علی چیچک نیز سخن گفته و اظهار میدارد: به نام یک میلیتان جنبش پ.ک.ک واهمه‌ای ندارم، از این مساله دوری نکرده و اعلام می‌کنم به نام یک جوان کرد، یک انقلابی و یک ملیتان پ.ک.ک پیمان می‌بندم که تا آخرین نفس خود، به اقدامی دست زنم که شایسته خلق کردستان و حزبم باشم. پیمان می‌بندم که به روزه مرگی بپیوندم که رفیق خیری دورموش اعلام کرده است.

  پیوستن عاکف به روزه مرگ

  عاکف که در زمان دادگاهی در سالن دادگاه نبود، به همراه یکی دیگر از رفقای خود در زندان به کاروان روزه مرگ پیوست. اسد اوکتای ییلدریم که در زندان آمد، نماینده رژیم نظامی کنعان اورن بود،  طی همان دو روز عاکف ییلماز را به بند ۳۶ انتقال داد که خیری دورموش، کمال و علی چیچک نیز در آنجا بودند. مشاور اکتای ییلدریم به نام علی عثمان آیدین شکنجه گر گفت: او را نیز به بند ۳۶ انتقال دهید تا این بند به گورستان آپوچی ها بدل شود. ییلماز نیز پاسخ داده و اظهار داشت: دیگر آن زمان گذشته است. اکنون نوبت ما فرا رسیده است. زمامداری شما رو به خاتمه است. باهم خواهیم دید که اینجا به گورستان چه کسانی تبدیل می‌شود. کمال پیر در ۵۷ روز ماراتن حیات جدید، به سوی افق‌های آزادی پرواز کرد، در ۶۴ روز خیری دورموش نیز به کمال پیر پیوست. در روز ۶۴ عاکف ییلماز و در روز ۶۵ نیز علی چیچک به کاروان جاودانان پیوستند.

  مقاومتی که در زندان با اعتصاب غذای علی ارک آغاز شده بود با مظلوم دوغان و گروه چهار نفره تداوم یافت، با روزه عظیم مرگ در ۱۴ ژوئیه به اوج خود رسید. این مقاومت‌های پی در پی در آفرینش روح مقاومت پ.ک.ک به نشانەهای بسیار مهمی تبدیل شدند. در ۱۵ اگوست ۱۹۸۴ نیز در الیه و شمزینان این روح مقاومت به نخستین گلوله انتقام بدیل گردید و به واقعیت پیروزی مبارزه آزادی‌خواهی کرد بدل گردید که ۴۱ سال است ادامه دارد.

  ادامه دارد