کاستی‌های جنبش‌های چپ- سوسیالیست در شرق کردستان و ایران [یادداشت]

رژیم به جای استفاده از رویکردهای قهرآمیز تلاش نموده است تا با رویکردی نرم ماهیت آنرا به انحراف کشیده و از مبانی اساسی و بنیادین خویش تهی کند. این رویکرد را "با پنبه سر بریدن" عنوان می‌کنند

در بخش اول مختصری در مورد سیستم خسروانی ایران و ریشه‌های تاریخی آن بیان کردیم. همچنان که مشاهده می‌گردد سیستم اقتدارگرا، همیشه در تلاش بوده است تا مبارزات آزادیخواهانه، عدالت‌محور و زندگی مسالمت‌آمیز خلق‌های ساکن در زاگرس را بی‌تأثیر نموده و درصورت امکان آنرا به خدمت خویش درآورند. اما در بسیاری از مقاطع فاقد توان نابودی کامل آن بوده است. در واقع مبارزه خلقی این فرصت را به حاکمان نداده است. از این رو رژیم به جای استفاده از رویکردهای قهرآمیز تلاش نموده است تا با رویکردی نرم ماهیت آنرا به انحراف کشیده و از مبانی اساسی و بنیادین خویش تهی کند. این رویکرد را "با پنبه سر بریدن" عنوان می‌کنند. سیستم موجود طبق خصایص ذاتی خود، وجود فلسفه نیرومند میترایی را خطری بالقوه برای خود می‌انگارد و در خصومت با آن فعالانه فلسفه خسروانی را ترویج می‌کند.

 

ویژگی سیستم خسروانی تضاد ماهیتی آن با مبارزه آزادی‌خواهی و حقیقت‌جویی است. برای مثال از مانی و کریم خان زند نام بردیم و می‌توان نام‌های دیگری را به آن افزود. اما از سوی دیگر جنبش‌های چپ‌گرا و سوسیالیستی در عرصه تئوری و در عرصه عمل نتوانستند به ایستاری مستقل در حوزه‌های جغرافیایی خود دست یابند. جنبش‌‌های چپ‌گرا در ایران همچون دیگر بخش‌های جهان به همین خطا دچار شده‌اند. این معضل را می‌توان از دلایل اساسی و در پی آن تضعیف روابط جنبش‌های چپ‌گرا با جامعه نامید. گویی سوسیالیسم مسئله‌ای صرفا آرمانی، مرتبط با سطور کتاب‌ها، کلمات پرطمطراق و کلیشه‌ای است. جنبش‌های شرق کردستان و ایران بجای تحقیق در ریشه‌های مبارزات سوسیالیستی مقاومت خلق‌های ساکن در جغرافیای ایران، مفاهیم وارداتی شرق و غرب را سرلوحه خویش قرار دادند. بدون آگاهی از واقعیت‌های جوامع خویش، به اتحاد جماهیر شوروی اتکا کردند. متأسفانه تاکنون هم در این رابطه، تحلیل شایسته‌ و صحیحی صورت نگرفته است. از این رو بسیاری از جنبش‌‌های کنونی هم به اقتدارگرایان خدمت می‌کنند. اعتماد بیش از حد به شوروی و در پی آن روسیه ضربات مهلکی را بر جنبش‌های چپ‌گرای ایران و شرق کردستان وارد کرد. نمونه‌های بارزی همچون جمهوری کردستان در مهاباد، جمهوری آذربایجان در تبریز، مبارزه خلقی‌ در شمال ایران، حتی حزب توده.

 

احزاب کردی به این دلیل نتوانستند روی پای خود بأیستند. هزینه‌های بسیاری داده شد. انقلابیون بزرگی با فداکاری در مقابل سیستم خسروانی مقاومت کردند. بدون شک مبارزه‌‌ای ارزشمند صورت گرفته است و لازم است که تجارب لازم از آن کسب شوند. همچنان که رهبر اوجالان اثبات کرده است که دولت هیچگاه نمی‌تواند با سوسیالیسم و آزادی همخوان باشد. مبارزه آزادیخواهی و انتظاری اینچنینی از دولت چیزی بیش از 'آب در هاون کوبیدن' نیست. دولت سرابی فریبنده است که هیچگاه با حقیقت همخوانی نداشته و ندارد.

 

رضا شاه با کودتای نیروهای بیگانه و عوامل نفوذی داخلی در ٢١ مارس ١٩٢۵/ ١ فروردین ١٣٠۴ به اقتدار دست یافت. او در چارچوب اصلاحات شرق که از سوی انگلیس طرح‌ریزی شده بود به کار گمارده شد. هدف اساسی، شکل‌دهی به جوامع شرقی طبق خواسته‌های دولت بریتانیا بود. سیاست‌های اعمال شده از سوی رضا شاه در ایران با مقاومت برخی از نیروهای دمکراتیک مواجه شد. بخش‌های الیت و سردست طبق این نقشه سازماندهی شدند. اما آحاد جامعه هیچگاه در برابر این برنامه سر تسلمیت خم نکرد.

 

مبارزه زنان و جوامع ساکن در ایران در دوره سلطه رضاشاه

در این برهه می‌توان بیش از هر دوره دیگری به مبارزه زنان علیه سلطه رضاشاه اشاره کرد. زنان در سیستم خسروانی جایگاهی ارزشمندی ندارند. زنان در سیستم خسروانی بخشی از اندرونی هستند. زنان همچون ابزار مورد استفاده قرار می‌گیرند. سیستم خسروانی بر این مبنا به حیات خویش ادامه می‌دهد. هیچ سیستمی همچون خسروانی از زنان سوء استفاده نکرده است. اندرونی در واقع زندان ویژه زنان شاه است. زنان طبق خواسته‌ها و امیال شاه در اندرونی قرار می‌گیرند. زنان از جنبه‌های فکری، روحی و جسمی در سیستم خسروانی هدف حمله قرار گرفته و در اندرونی محبوس شده‌اند. مبارزه‌ی خرم (جنبش خرم‌دینان) برای صیانت از میراث میترا و مزدک، مبارزه زنان کرد در قلعه دمدم، استقامت مستوره در دربار اردلان‌ها، ٣٠٠ زن مسلح که در دوره مشروطیت به مجلس وقت وارد شدندو مردها را تهدید کردند که نباید تسلیم خواسته‌های روسها گردند نمونه‌های از مقاومت زنان علیه سیستم خسروانی در بطن جامعه است. مشارکت زنان در احزاب چپ بویژه احزابی همچون توده و سپس تشکیل جنبش‌های زنان نشانه نقشی است که زنان در پیشاهنگی مبارزات آزادیخوانه بر دوش گرفته‌اند. زنان در مقابل سیاست‌های مدرنیزه کرده ایران که در لوای پیشرفت بر جامعه تحمیل می‌شد مقاومت کردند. نقش زنان در جمهوری آذربایجان و جمهوری کردستان حاکی از پیشاهنگی زنان در جنبش‌های آزادیخواهانه خلقی است. زنان اگر چه همیشه در عرصه مبارزات و انقلاب مشارکتی فعالانه داشته‌اند اما هر بار با بهانه‌های گوناگون از عرصه مبارزه به بیرون سوق داده شده‌اند و این هم بخشی از ذهنیت سرطانزای خسروانی می‌‌باشد.

 

سیستم شاهنشاهی به بیزاری خلق منجر شد. رژیم شاهنشاهی ایران را به مستعمره غرب مبدل کرد. سازمان ساواک بشدت با افکار آزادیخواهانه، کمونیستی و سوسیالیسی مقابله کرد. سیاستمداران چپ‌گرا و سوسیالیست را بازداشت و تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار داد. صدها نفر از آنان به چوبه دار و جوخه‌‌ آتش سپرده شدند و صدها تن هم ناپدید شدند. سازمان ساواک همچون سازمانی مجری ترور دولتی به دستگاه حذف آزادیخواهان مبدل شد و در سراسر ایران به قتل‌عام مردم دست زد. با این اوصاف مبارزه کردها برای آزادی و عدالت همچنان ادامه یافت. سرکوب و نسل‌کشی بویژه پس از فروپاشی جمهوری کردستان در مهاباد بر کردها اعمال شد. در زندان‌های رژیم شاهنشاهی روزانه آزادیخواهان بیشتری به قتل می‌رسیدند. رژیم پهلوی با حمایت نیروهای بیگانه به متحد استراتژیک نظام سرمایه‌داری در مقابله با پایگاه کلاسیک چپ‌‌ها (اتحاد جماهیر شوروی) مبدل شده بود. در مقابل غرب بر جنایت‌های رژیم پهلوی علیه جوامع ساکن در ایران چشم‌پوشی کرد. موضع غربی‌ها نسبت به مسئله کردها در دو سده اخیر عدم پذیرش موقعیت سیاسی بود. بر اینکه مسئله کردها باید لاینحل باقی بماند اصرار نمودند.

 

شاعر انقلابی خسرو گلسرخی در زندان‌های رژیم شاه به سمبل مقاومت تمام خلق‌ها مبدل شد. خسرو نمونه انقلاب جوانان بود. او در مقابل مدرنیته غربی ایستادگی کرد و شعار اساسی او 'بازگشت به خویشت'ن بود. گلسرخی در دفاعیه خویش در دادگاه اعلام کرد که مبارزه وی متعلق به تمام خلق‌ها از جمله کردها، آذری‌ها، فارس‌ها، بلوچ‌ها و عرب‌هاست. گلسرخی اعلام کرد که در حمایت از تمام خلق‌های خاورمیانه مقاومت می‌کند. وی یک گام از مواضع خود کوتاهی نکرد و در برابر دیوان دادگاه اعلام کرد که 'پیروزی با ماست!'

 

مواضع انقلابی گلسرخی و بسیاری دیگر از انقلابیون، امید به مبارزه را در میان خلق‌ها زنده کرد. اینچنین مبارزان از شاه خواهان خروج از ایران و پایان دادن به ستم و ظلم شدند. تمام خلق‌ها علیه شاه قیام کردند. مبارزه گلسرخی مبارزه تمام خلق‌های مظلوم و ستمدیدگان محصور در این جغرافیا بود.

 

تغییر اقتدار و جلوس خمینی

بازار در ایران جایگاه تعین کننده‌ای دارد. بازار و سیاست را می‌توان دو مقوله موازی همدیگر در ایران نامید. الیت حاکم بر سیستم ایران را بازاریان انتخاب می‌کنند. این رابطه یک ارتباط دوسویه است. ملا یا به گفته‌ی فارس‌ها 'آخوند' با بازاریان روابط تنگاتنگی دارند. ملاها با سیاست‌های محافظه‌کارانه خویش برنامه‌‌های بازاریان را به اجرا گذاشته‌اند. روح‌الله خمینی یکی از ملاهایی است که در لوای به چالش کشیدن امپریالیسم، در واقع جنبش‌های چپ‌گرا را سرکوب کرد. خمینی هیچ‌گاه در مورد اهداف واقعی خود سخنی نگفت. او از لزوم تغییر و انقلاب، همچنین از خشم عمومی نسبت به رژیم پهلوی بهره گرفت. آنچه که علی شریعتی به انتقاد از آن پرداخت و نام آن را شیعه صفوی عنوان کرده است همین طرز فکر روح الله خمینی است. خمینی اما برای فریب افکار عمومی از علی‌ شریعتی هم استفاده کرد. خمینی دین شیعه را با مرکز اقتدار و اصل دولت مدرن در ایران درآمیخت. خمینی به شیوه‌ای کاملا متبحرانه از دین شیعه برای مقابله با جنبش‌های چپ‌گرا استفاده کرده و به جامعه چنین وانمود کرد که کمونیست‌ها منکر و دشمن خدا هستند. ما پیشتر گفتیم که جنبش‌های چپ‌گرا در انتقال مفاهیم به زبان ساده به جوامع ناموفق عمل کرده بودند و خمینی از این خلا سود برد. خمینی بازاریان را هم پیرامون خود گردهم آورد و به اصطلاح در برابر پهلوی‌ها قرار گرفت. با فرار شاه از ایران در اواخر پاییز ١٩٧٩/١٣۵٧ در ماه بهمن حکومت موقت اعلام شد. خمینی از این مرحله کار تبلیغاتی برای حکومت تازه را سرعت بخشید و حزب جمهوری اسلامی را تأسیس کرد و بهشتی را بر ریاست حزب گماشتند. انتخاب حکومت اسلامی را به رفراندومی گذاشتند که یک گزینه بیشتر نداشت. خمینی در این مرحله به شیوه‌ای کاملا محافظه‌کارانه و به مرور زمان حکومت را به حزب جمهوری اسلامی واگذار کرد.

 

تشکیل مجلس موسسان گام بعدی جمهوری اسلامی بود، قرار بر این بود که نیروهای سیاسی متفاوت در این مجلس گردهم آیند. بدیهی است که سوسیالیست‌ها و چپ‌گراها بیش از هر طیف دیگری با رژیم پهلوی مبارزه کرده بودند. خمینی با قبضه قدرت مانع از مشارکت نیروهای سیاسی مبارز در مجلس موسسان شد. از این رو نام مجلس موسسان را به مجلس خبرگان تغییر داد. افراد وابسته به خویش را به این مجلس فرستاد. دکتر عبدالرحمن قاسملو به عنوان نماینده کردستان در این مجلس جای گرفت. اما مجلس موسسان در مدت کمی به کنترل آخوند‌ها درآمد. قانون اساسی تازه‌ای نوشته و به همه پرسی گذاشته شد. کردها، جنبش‌های چپ‌گرا و آزادیخواهان رفراندوم را بایکوت کردند. اما رفراندوم توسط جمهوری اسلامی مورد قبول واقع شد و قانون به ولایت فقیه رسمیت بخشید. خمینی خود را سایه خدا بر زمین نامید. او مدعی شد که پس از غیبت امام مهدی (امام دوازدهم شیعیان)، مدیریت جهان اسلامی نیازمند سایه خداست و از این رو خود را روح خدا (روح‌الله) نامید. بیان این مفاهیم به زبان ساده را برای درک عموم جامعه لازم می‌دانم. اما حقیقت چیزی جز دستیابی به قدرت از سوی آخوندها نبود.

 

فتوای خمینی علیه کردها و قتل‌عام در شرق کردستان

اولین عملیات پاکسازی خمینی علیه کردها به اجرا درآمد. زمستان ١٩٧٩ پس از فروپاشی رژیم پهلوی و بازگشت خمینی به ایران، احزاب کردی در روژهلات حضور داشتند و حتی کنترل بسیاری از شهر را به دست گرفته بودند. در بسیاری از شهرها خلا مدیریت وجود داشت. اما مواضع خمینی در قبال کردها همه را متعجب کرد. با این اوصاف هواداران ایده‌های نژادپرستانه در رابطه با مسئله کردها با خمینی موافقت کردند و در قبال اعمال حکومت علیه کردها سکوت کردند. خمینی پس از جلوس بر قدرت به ارتش دستور داد تا کردستان را اشغال کنند. بخش بزرگی از ارتش ایران به شرق کردستان منتقل شد. خمینی یکی از منسوبان خود به نام صادق خلخالی را برای نسل‌کشی کردها تعیین کرد. خلخالی به دستور خمینی و عداوتی که با کردها داشت به جنایات غیرقابل باوری در کردستان دست زد. خمینی به استثنای کردستان برای هیچ کدام از شهرها و یا بخش‌های دیگر ایران فتوای اشغال صادر نکرد. اینچنین بود که خلخالی با تانک، توپ و جنگنده‌های ارتش به کردستان حمله‌ور شدند. از بهار ١٩٧٩/ ١٣۵٨ تا ١٩٨٠/ ١٣۵٩ صادق خلخالی منسوب خمینی هزاران کردستانی را در شهرهای بانه، سقز، پاوه، سنه، مهاباد، اورمیه و مریوان قتل‌عام کرد. همچون یک روان‌پریش تحت عنوان جنگ با دشمنان خدا به قتل عام زنان و کودکان، جوانان و سالمندان کردستان پرداخت. اینگونه شرق کردستان وارد مرحله خفقان گردید. احزاب کردی مجبور به ترک مبارزه شده و به جنوب کردستان و عراق آمدند. بسیاری از اعضای این احزاب به دولت‌های اروپایی و یا آمریکا پناهنده شدند. می‌توان گفت این احزاب نابود شدند.

ادامه دارد ...

بخش اول این یادداشت با عنوان خلق‌های ایران و توطئه‌ی بین‌المللی