فردا چتین: با صرفا تماشای روند نمی‌توان به نتیجه رسید

فردا چتین با بیان اینکه برای ساخت جامعه‌ای دموکراتیک، فراتر از پذیرش روند، باید وظیفه و مسئولیت پذیرفت، گفت: «فراخوان رهبر آپو تنها با حمایت کردن به نتیجه نمی‌رسد. در این روند باید نقش و وظیفه‌ای فعال بر عهده گرفت.»

فردا چتین

یکی از ابعاد فراخوان صلح و جامعه دموکراتیک رهبر آپو در تاریخ ۲۷ فوریه، به عنوان یک روند مذاکره و گفتگو با دولت پیش می‌رود. بعد دیگر، فراخوان جامعه دموکراتیک است. این فراخوان، هم در حل مسئله برای مردم ترکیه و کوردستان و هم در ساخت ترکیه جدید، امید به برقراری دموکراسی و قانون و همچنین تقویت بستر سیاسی دارد.

در بحث‌های انجام شده و پیام‌های ارسالی، برای تحقق این ساختار، از تمامی اقشار جامعه انتظار می‌رود که فراتر از پذیرش این فراخوان، وظیفه و مسئولیت بپذیرند و به عنوان یک سوژه در این روند مشارکت کنند. رهبر آپو در گزارش سیاسی خود به کنگره حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک)، به این نکته اشاره می‌کند که مکانیزم ایجاد این روند، کمون‌ها و شوراهای دموکراتیک هستند.

در بخش دوم مصاحبه ما با روزنامه‌نگار فردا چتین، در مورد ساخت جامعه دموکراتیک، کمون‌های دموکراتیک و وظایف و مسئولیت‌های جامعه در قبال این روند گفتگو کردیم.

بخش دوم مصاحبه به شرح زیر است:

*در بحث‌های مربوط به روند و گفتگو، به وجود بی‌اعتمادی در هر دو طرف اشاره می‌شود. دلیل این بی‌اعتمادی چیست و برای غلبه بر آن چه باید کرد؟

به این وضعیت «بی‌اعتمادی هستی‌شناختی» (وضعیت عدم اطمینان یا اضطراب فرد در مورد حفظ وجود، هویت و امنیت اساسی خود در جهان) گفته می‌شود. کوردها این را ندارند. اما دولت ترکیه در طول سال‌ها به تدریج جامعه ترکیه را به یک حالت روحی یا رویکرد عادت داده است. یعنی منطقی که وجود ترکیه یا مردم ترک، جامعه ترکیه را به نبود کوردها، ضعیف ماندن کوردها یا ناتوان ماندن کوردها گره می‌زند، بسیار غالب و مؤثر است. بنابراین، صاحب حق و قانون بودن کوردها، داشتن جایگاه، و خودمدیریتی آنها از نظر ترکیه، دولت‌های ترکیه و نهادهای دولتی مستقر در ترکیه، یک خطر و تهدید تلقی می‌شود.

برای کوردها نیز، به ویژه تلاش‌های نسل‌کشی، قتل‌عام‌ها، اعدام‌ها و جنایات در طول تاریخ جمهوری، و تلاش برای حل مسئله کورد با روش خشونت تا به امروز، سیاست سرکوب مسئله کورد با فشار، نابودی و انکار، یک بی‌اعتمادی متقابل در مردم کورد ایجاد کرده است. یعنی صحبت کردن با دولتی که این همه شرارت به خود دیده و این همه شرارت را به یک سیاست عادی و معمول تبدیل کرده، یا با حکومتی که نماینده آن است، یک بی‌اعتمادی ایجاد کرده است. مشکل پس از تشخیص این موضوع، نحوه از بین بردن این بی‌اعتمادی است. اگر این روند، هر چه که اسمش را بگذاریم، مذاکره یا گفتگو، به درستی پیش برود، این بی‌اعتمادی می‌تواند از بین برود. یعنی انسان‌ها مغز دارند، هوش دارند، ذهن دارند.

وقتی حقیقت را می‌گویید، وقتی حقیقت را بحث می‌کنید، به آن ایمان خواهند آورد، آن تحول را انجام خواهند داد. اما اگر مانند امروز پیش برود، توهین به اندیشه جامعه، به هوش جامعه، به ایده خودمدیریتی و همزیستی جامعه است، بی‌احترامی است. جوامع نباید تا این حد در ناامیدی یا بن‌بست قرار گیرند. اما در این مورد، جامعه کورد و جامعه ترک نیز در موقعیت یکسانی نیستند. یعنی جامعه کورد واقعا صلح، خواهری-برادری و دموکراسی را می‌خواهد. این فقط مربوط به ترکیه نیست، در سوریه هم می‌خواهد، در عراق هم می‌خواهد، در ایران هم می‌خواهد. در واقع، سیستم خود را نیز این گونه بنا می‌کند. آن را بر اساس همزیستی و ساختن آینده‌ای مشترک با مردم و جوامع آن کشورها بنا می‌کند. این را علنا بحث می‌کند، تئوری آن را می‌سازد، و عمل آن را توسعه می‌دهد.

*خب وضعیت برای جامعه ترکیه چگونه است؟

برای جامعه ترکیه، همیشه روایت‌ها یا افکاری مانند «دشمن داخلی، دشمن خارجی، خطر از بیرون، بقای دولت، موجودیت‌های خارجی تهدید کننده دولت، نیروهای خارجی» از دبستان تا دانشگاه ادامه دارد. از قهوه‌خانه‌ها، مساجد، مدارس دینی، تا استادیوم‌ها، با آن فرهنگ رشد می‌کند. در اینجا نیز به جای انتقاد یا محکوم کردن جامعه، باید از قدرت سیاسی یا دانشگاه‌ها، روشنفکران انتقاد کرد، و همچنین نباید از آن بخش‌های رانت‌خوار که اجازه می‌دهند جامعه به آن سطح برسد، جنگ می‌خواهند، و از جنگ تغذیه می‌شوند، انتقاد نکرد، زیرا در برابر آنها بی‌اثر مانده‌اند. گفتن اینکه «چرا جامعه به این حال و روز افتاد؟» چندان معنی‌دار نیست.

*دقیقا همین را می‌خواستم بپرسم. برای تغییر این ساختار اجتماعی که می‌خواهد بر پایه نژادپرستی، تک‌گرایی یا ترس شکل بگیرد، چه مسئولیتی بر عهده روشنفکران ترکیه، جامعه مدنی، خود دولت و احزاب سیاسی است؟

برای دموکراسی در ترکیه، قوانین و قانون اساسی باید تغییر کند. یعنی نه فقط برای کوردها، بلکه قانون و قانون اساسی موجود راه را برای دموکراسی باز نمی‌کند. قوانین یک بعد این موضوع هستند. اما قوانین به خودی خود تغییر نمی‌کنند. فقط با محاسبات مجلس نیز تغییر نمی‌کنند. بسیاری از سیاستمداران می‌گویند که قانون اساسی فعلی هم اجرا نمی‌شود. می‌گویند: «نیازی به قانون اساسی جدید نیست، شما همان قدیمی را هم اجرا نمی‌کنید.» می‌گویند: «همان قدیمی را اجرا کنید، بعدا در مورد جدید بحث خواهیم کرد.» خب، این یک بخش است، اما همیشه انتظار این را از مدیریت و قدرت داشتن هم مشکل دیگری است. یعنی با وجود این همه حزب سیاسی، این همه سازمان جامعه مدنی، این همه نهاد، این همه دانشگاه، این همه روشنفکر، همیشه این را از دولت و حکومت خواستن نشان می‌دهد که جامعه چقدر بی‌اثر و ناامید است. یعنی جامعه باید به این اعتراض کند. جامعه هم چیزی نیست که از یک هسته واحد تشکیل شده باشد، یک مکانیسم واحد که از یک مرکز واحد مدیریت شود. بلکه یک ارگانیسم است که اجزای زیادی دارد، فاکتورهای زیادی دارد و عوامل زیادی دارد.

علاوه بر این، همه می‌گویند این روند «خیلی خوب است». هم از نظر توسعه ترکیه و هم از نظر روابط با کوردها خوب ارزیابی می‌شود. گفته می‌شود که تصمیم کنگره حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک) بسیار شجاعانه و برای آینده ترکیه و دموکراسی آن بسیار مفید است. اما متاسفانه همه در حال حاضر در موقعیت تماشاچی هستند. دانشگاه‌ها تماشا می‌کنند، روزنامه‌نگاران تماشا می‌کنند. همه به دنبال بخش محبوب این مسئله هستند. چه کسی به ملاقات رفت؟ رهبر اوجالان در ملاقات چه گفت؟ رجب طیب اردوغان چه گفت؟ یعنی چنین جامعه‌ای واقعا وضعیتی رقت‌انگیز دارد. شاید یکی از مسائلی که باید در این روند اصلاح شود، همین است. اینقدر منفعل، اینقدر غیرفعال، اینقدر منتظر و حمایت‌گر بودن، قابل قبول نیست. وضعیتی وجود دارد که می‌گوید: «خوب است، مبارک است، اما ما هم تماشا خواهیم کرد، اگر پیشرفت کرد، حمایت خواهیم کرد.»

*می‌خواهم این بخش را کمی بیشتر توضیح دهید. فکر می‌کنم به ساخت جامعه دموکراتیک اشاره می‌کنید. از ساخت دموکراسی چه درک می‌کنیم؟ در این زمینه، چه وظایف و مسئولیت‌هایی بر عهده اقشار جامعه است؟

این مهمترین نکته است. هم در فراخوان رهبر اوجالان و هم در تصمیمات کنگره پ‌ک‌ک و گزارشات پایانی آن وجود دارد. موارد بسیاری وجود دارد، اما اساسا دو عنوان اصلی وجود دارد. یکی، وظایف و گام‌هایی که دولت باید بردارد که اینها نیز با روند مذاکره یا گفتگو مرتبط هستند. اینها ممکن است به آرامی پیش بروند، برخی از آنها ممکن است کمی زمان ببرند. بعد مربوط به دولت یعنی بعد صلح یا بخش دموکراسی که بر عهده دولت است، باید انجام شود. اما دیگری و اساسا قوی‌تر، فراخوان جامعه دموکراتیک است. یعنی فراخوان جامعه دموکراتیک، فراخوانی است هم برای کوردها، هم برای نهادهای کوردی و هم برای سیاست کورد. و همچنین فراخوانی است برای جامعه ترکیه. یعنی فراخوان جامعه دموکراتیک به این معنی است که برای پیشرفت این روند، برای عمیق‌تر شدن این روند، برای شکل‌گیری یک ترکیه جدید، برای برقراری خواهری-برادری، دموکراسی باید به یک دموکراسی واقعی تبدیل شود. ما از دموکراسی‌ای صحبت نمی‌کنیم که فقط به رای دادن در انتخابات، هر ۴-۵ سال یک بار، محدود شود.

همه نهادها، همه اجزا و همه اقشار جامعه باید با خواسته‌ها، مطالبات و برنامه‌های خود، هم در این روند مشارکت کنند و هم اعتراضات و انتقادات خود را بیان کنند. اگر بخواهیم این را توضیح دهیم، در ترکیه دینداران، علوی‌ها و زنان حضور دارند که بسیار مهم هستند. یعنی در حالی که این بحث‌ها در جریان است، زنان باید بگویند که ما می‌خواهیم این موضوعات، این سرفصل‌ها مورد بحث قرار گیرند. خشونت علیه زنان در حال افزایش است، مصونیت از مجازات نیز به موازات آن پیش می‌رود. یعنی قتل زنان یا خشونت علیه زنان و غیره. همچنین علوی‌ها باید در این روند خواسته‌های خود را، اینکه چه نوع قانون اساسی‌ای می‌خواهند، بیان کنند. بله، روند آغاز شده است، روند به خوبی پیش می‌رود، اما علوی‌ها باید بگویند که ما چنین برنامه درسی‌ای را می‌خواهیم. می‌توانیم به نهادهای دیگر نیز اشاره کنیم. اتاق مهندسان معمار، اتاق پزشکان، کانون وکلا وجود دارد. یعنی نهادها باید فعال‌تر و پویاتر شوند و مشارکت کنند. این نیز مداخله‌ای خواهد بود که کوردها یا طرف کورد نیز آن را می‌خواهند.

*در ساخت دموکراسی، «کمون‌های دموکراتیک» که در دیدگاه سیاسی رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، جای دارند، چگونه مکانیسمی خواهند بود یا باید باشند؟ بی‌تردید این بحث‌ها در گردهمایی‌های مردمی و بسترهایی که مردم به عنوان سوژه در آن شرکت می‌کنند، شکل می‌گیرد، اما نظر شما چیست؟

این موضوع نیز بسیار اساسی است. این فراخوان جامعه دموکراتیک بود. هم در فراخوان رهبر آپو و هم در فراخوان پ‌ک‌ک وجود دارد. فراخوان جامعه دموکراتیک، بازسازی است. یعنی بازسازی، به ناکافی بودن وضعیت موجود اشاره دارد. یعنی برای بیان اینکه اقشار اجتماعی موجود، سبک سیاسی موجود ناکافی است، بازسازی می‌کند. شاید حتی لازم باشد که «نو» را هم حذف کرد. یعنی نیاز به ساخت و ساز وجود دارد. در این مرحله، باید از سبک سیاسی‌ای که صرفا به رای دادن در دوره‌های مشخص، صرفا به حمایت از یک حزب محدود می‌شود، خارج شد. یعنی می‌توانیم وضعیتی را توصیف کنیم که در آن همه اقشار جامعه می‌توانند خود را سازماندهی کنند، با کمون‌ها و شوراها سازماندهی شوند، و همچنین مدیریت مرکزی و فرآیندهای تصمیم‌گیری از مرکز به محلات توزیع شده و محلات صاحب تصمیم باشند. هر چقدر فرآیندهای تصمیم‌گیری از مرکز به محلات منتقل شود، به همان اندازه می‌توانیم از دموکراسی صحبت کنیم. اگر مراکز متعدد، مناطق متعدد، روستاها، محله‌ها و نواحی بتوانند در مورد خودشان تصمیم بگیرند، هم در مورد زندگی روزمره خود و هم در مورد ترجیحات سیاسی و نحوه اداره خود تصمیم بگیرند، این بیانگر آزادی آنهاست.

*می‌توانید این قسمت را کمی بیشتر توضیح دهید؟

یک کمون یا شورا به همان اندازه که می‌تواند برنامه‌های خود را، جدای از برنامه‌های کل کشور یا جامعه، شکل دهد و آن را بازسازی کند، آزاد است. یعنی این می‌تواند شامل یک روستا، یک قشر اجتماعی یا جوانان، یک گروه فعال فرهنگی، یک منطقه کوچک دور افتاده باشد و می‌توانیم این مثال‌ها را گسترش دهیم. آن گروه، آن قشر اجتماعی، برنامه خود را در مورد خودش تعیین خواهد کرد. این را تغییر خواهد داد، بازسازی خواهد کرد، برای تحقق آن مبارزه حقوقی خواهد کرد، برای از بین بردن موانع قانونی و حقوقی در راه آن مبارزه خواهد کرد. رهبر اوجالان می‌خواهد این را ایجاد کند، برای آن مبارزه می‌کند. در واقع، این چیزی است که او ۲۰ سال است که توضیح می‌دهد. یعنی او جامعه‌ای می‌خواهد که به جای افراد لال، بی‌صدا، منفعل و بی‌حرکت، صحبت کند، به دنبال حقوق خود باشد، آن را بیان کند و به دنبال آن باشد. یعنی خواسته‌ها و برنامه‌های هر کس، هر گروه، هر مکان، هر منطقه متفاوت است. اینها می‌توانند مشکلات روزمره اجتماعی-اقتصادی، ترجیحات سیاسی یا حتی مربوط به خودمدیریتی باشند.

*آیا در اینجا یک تصویر پراکنده وجود ندارد؟ آیا این وضعیت پراکنده می‌تواند مشکلات جدیدی به همراه داشته باشد؟

این فقط در منطقه ما یا مسئله‌ای نیست که کوردها در مورد آن بحث می‌کنند. کثرت، تفاوت‌ها، و زیادی «دیگران» مانعی برای تشکیل اتحادیه‌های بالاتر و قوی‌تر نیست. بلکه چیزی است که آن را قوی‌تر می‌کند. یعنی وجود عقاید مختلف، قومیت‌های مختلف، کمون‌های مختلف، مانعی برای اهداف بالاتر نیست. مثلا مشکلی مانند محیط زیست می‌تواند یک مکانیزم بالاتر را خارج از تمام واحدهای محلی بیان کند. این یک هدف بالاتر، یک هدف مشترک است. زیبایی محیط زیست، حفاظت از حیوانات، حقوق کودکان، حقوق زنان و مثال‌های مشابه را می‌توان زیاد کرد. یعنی این مانعی برای بیان گفته‌های آن گروه‌ها یا بخش‌هایی که «پراکنده» می‌نامیم یا دفاع از حقوق خودشان و تحقق آنها نیست. مثلا منشور اروپایی مدیریت محلی وجود دارد. ترکیه نیز آن را امضا کرده و اجرا می‌کند. در واقع این موضوعات را پوشش می‌دهد. یعنی صاحب ابتکار بودن محلی، تعیین حقوق و قوانین خودش، و همچنین توسعه آزادی‌های اقتصادی خودش یا رسیدن به یک آزادی اقتصادی خودکفا، انتخاب فرماندار و رئیس پلیس خودش یا حق متوسل شدن به آن راه و بسیاری حقوق دیگر.

یعنی خودمدیریتی واحدهای محلی یا کوچک، داشتن ابتکار عمل، داشتن حق رای و تصمیم‌گیری، و داشتن قدرت بحث و گفتگو را بیان می‌کند. زیبایی آن نیز در همین است. یعنی یک جامعه روستایی خودش بحث می‌کند. روستا اول به آب نیاز دارد، راه ساخته شود، یا زمین فوتبال ساخته شود؟ خودش در مورد آن بحث می‌کند، تصمیم می‌گیرد و این بار به دولت مرکزی یا شهرداری فشار می‌آورد. می‌گوید: «من این را می‌خواهم، ما این را انجام خواهیم داد.» چیزی زیباتر از این نمی‌تواند باشد. عکس آن نیز در ترکیه این است که از بودجه‌هایی که وزارتخانه‌ها در آنکارا خواهند داد، به نسبت سهمی که به آن مرکز تعلق می‌گیرد، پولی داده خواهد شد. دیگر خود آن روستا در مورد محل استفاده آن پول تصمیم نمی‌گیرد. وزارتخانه برای چه چیزی مناسب دیده باشد، آن پول برای آنجا استفاده خواهد شد. یعنی اگر به آب هم نیاز داشته باشد، برای آب استفاده نخواهد شد.

*در اشکال معمول سازماندهی، این کمون‌ها یا شوراها به ساختارها و نهادهایی وابسته هستند، این می‌تواند یک حزب یا مکانیزم دیگری باشد. آیا در این سازماندهی که شما توصیف می‌کنید، ممکن است یک خلأ ساختاری در این زمینه وجود داشته باشد؟ منظورم یک سازماندهی یا ساختار مرکزی است.

تقویت این محلیت به معنای قطع کامل از مرکزیت، و عدم شناسایی هیچ تصمیم یا ارتباط مرکزی نیست. این هم چندان درست نیست. یعنی آنارشیسم یا بخشی از آنارشیسم اینگونه فکر می‌کند. کاملا بدون مدیریت، کاملا غیرمتمرکز؛ اما این هم نمی‌تواند باشد. یعنی کارهای مشترکی که باید انجام شود، بحث‌های مشترکی که باید پیش برده شود، ما می‌گوییم جامعه، باید در محور فکری جامعه بزرگ نیز باشد. اما آن پیوند مرکزی یا سلسله مراتبی پیوندی بسیار سست و بسیار منعطف است. یعنی باید از محوری خارج شود که مانند اکنون با دستورات و بخشنامه‌های سخت‌گیرانه پیش می‌رود، تصمیمات از یک مکان واحد گرفته می‌شود، و محلات نیز مسئول اجرای آن هستند. وگرنه رابطه محلی-مرکزی باز هم وجود خواهد داشت، و باید هم باشد. یک سازماندهی، یک هماهنگی همیشه و در همه جا به آن نیاز است.

*اما اینها هنوز بحث‌های در سطح فکری هستند. در مورد اهمیت عملی کردن آنها چه می‌خواهید بگویید؟

ما الان یک بحث روشنفکرانه داریم. می‌گوییم «اینگونه بهتر است، آنگونه انجام شود بهتر است. سیستم خوب این است.» اما اگر این سیستم شکل نگیرد، اگر توسعه نیابد، اگر گام‌های مناسب برداشته نشود، از نظر تئوری در کتابخانه‌ها هم کتاب‌های زیادی وجود دارد. دانشگاه‌ها اینها را خیلی بهتر از ما بحث می‌کنند. کرسی‌های علوم اجتماعی وجود دارد، کرسی‌های جامعه‌شناسی بحث می‌کنند. یعنی مهارت و زیبایی این در عملی کردن آن است. سازماندهی است. تشکیل کمون است، تشکیل شورا است، گرد هم آمدن است. اگر واقعا می‌خواهیم روند در ترکیه توسعه یابد، هم برای محافل چپ-سوسیالیست در ترکیه، هم برای نیروهای دموکراتیک و هم برای کوردها، با انتظار کشیدن نمی‌توان به نتیجه رسید. با دقت و کنجکاوی منتظر نتایج پیام‌ها و ملاقات‌ها بودن مهم، خوب و درست است. اما اگر خود فرد سازماندهی لازم را انجام ندهد، خواسته‌های خود را بیان نکند، در این روند مشارکت نکند، نهادها و ارگان‌های خود را تشکیل ندهد، این بحث در حد یک بحث نظری باقی خواهد ماند. در واقع همه در حال بحث هستند. باید از اینجا خارج شد.

*انتقادات و واکنش‌هایی از سوی برخی محافل چپ-سوسیالیست در ترکیه نسبت به دیدگاه سیاسی رهبر خلق کورد، عبدالله اوجالان، مطرح شده است. شما این بحث‌ها را چگونه می‌بینید؟

انتقادات می‌تواند وجود داشته باشد. در واقع، بزرگترین انتقاد را خود رهبر اوجالان انجام داده و می‌دهد. می‌گوید: «ما مارکسیسم را به درستی درک نکردیم.» او دیدگاه خود را نسبت به سوسیالیسم و سوسیالیسم رئال ارزیابی می‌کند و خودانتقادی می‌دهد. او انتقاد نمی‌کند، خودانتقادی می‌دهد. می‌گوید: «این اشتباهات را داشتیم. اینگونه نگاه کردیم.» یا هنگام توضیح مارکس و لنین، با اینکه آنها را منابع مرجع مهمی معرفی می‌کند، می‌گوید: «در این زمینه‌ها خلاءهایی وجود داشت. این را پیش‌بینی نکردند. در آن دوره اینقدر مشخص نبود.» و هم انتقاداتی به تئوری سوسیالیستی چپ در خارج می‌کند و هم مواردی را که خودش و پ‌ک‌ک اشتباه یا ناقص می‌دانند یا نتوانسته‌اند به آن دست یابند، بسیار زیاد بیان می‌کند. از انتقاد ضرری نمی‌رسد. از انتقاد ناراحت هم نمی‌شوند. اما انتقاد با بدنام کردن، اهانت کردن و بی‌معنا کردن، چیزهای متفاوتی هستند. در ترکیه یا در برخی محافل کوردی نیز که خود را «ملی‌گرا» می‌نامند یا خود را رادیکال‌تر نشان می‌دهند، چنین وضعیتی در این حد وجود دارد. نمی‌توانیم به آن انتقاد بگوییم.

در مورد محافل چپ در ترکیه نیز می‌توانیم بگوییم. قرار دادن همه آنها در یک سبد و تعریف آنها به عنوان «چپ» یا برخورد با آنها در یک سطح، درست نیست. اما انتقاداتی که برخی از آنها می‌کنند، صرفا سیاستی است که هدفش محکوم کردن و بی‌معنا کردن اقدامات پ‌ک‌ک یا رهبر اوجالان است. آنها به جای درک، سیاستی را دنبال می‌کنند که هدفش بی‌معنا کردن و بی‌ارزش کردن است. گروهی از کوردها این کار را می‌کنند. این به وضوح در سال‌های ۲۰۰۲-۲۰۰۴، زمانی که توطئه بین‌المللی آشکار شد و تمایلات تصفیه‌گرایانه در درون سازمان پدیدار شد، دیده شد. این گروه‌ها با شعارهایی مانند «پ‌ک‌ک در حال از بین رفتن است، در حال متلاشی شدن است، در حال تمام شدن است، سازمان در حال نابودی است. بنابراین ما هم زمانی انقلابی بودیم. ببینید تاریخ حق را به ما داد. ما خیلی زود این را فهمیدیم. پ‌ک‌ک یا مدیریت پ‌ک‌ک این را دیر فهمید»، موضعی تهاجمی و توهین‌آمیز اتخاذ می‌کنند. اینها را نباید به عنوان انتقاد در نظر گرفت. اما از آنجایی که اینها در نظر جامعه، در داخل جامعه، وزن و جایگاهی ندارند، نیازی به جدی گرفتن آنها نیست.

*در پایان، آیا فکر می‌کنید این دوره جدید در عین حال حاوی ریسک است؟ یعنی آیا این تصمیم جدید جنبش آزادی‌بخش کورد که با پ‌ک‌ک مشخص می‌شود، می‌تواند به حاشیه‌نشینی منجر شود؟ یا اینکه احتمال تضعیف بُعد اجتماعی و مردمی آن که تا به امروز در مورد آن صحبت کرده‌ایم، وجود دارد؟

چنین ریسکی هرگز مطرح نیست. نمی‌تواند باشد. من مردم کورد یا جنبش آزادی‌بخش کورد، سیاست قانونی کورد یا دیگر بخش‌ها را نیز شامل این می‌دانم. از جمله روژهلات کوردستان، باشور کوردستان، روژاوا، رهبر اوجالان و جنبش پ‌ک‌ک به مردم توانایی تفکر، درک، بحث و آگاهی از حقوق خود را بخشیده‌اند. یعنی این چیزی نیست که از ابتدا وجود داشته باشد. یعنی جامعه‌ای ایجاد شده است که مقاوم، مبارز و در عین حال از حقوق خود آگاه است. چنین جامعه‌ای اکنون وجود دارد. یعنی نه ترکیه می‌تواند آن را به ۱۰۰ سال پیش بازگرداند، نه رژیم بعث می‌تواند آن را به عقب برگرداند، و نه سیستم در ایران می‌تواند آن را به عقب برگرداند. یک آگاهی در جامعه ایجاد شده است. به همین دلیل است که اغلب گفته می‌شود «پ‌ک‌ک فقط یک سازمان مسلح نیست.» این جنبشی است که به جامعه ذهنیت، آگاهی آزادی، آگاهی دموکراسی می‌بخشد و آن را محقق می‌کند. محقق شده است. ایده جامعه آزاد محقق شده است. اما بعد نهادینه شدن آن، تداوم آن، و سازماندهی آن به آن سطح نرسیده است. این مبارزه از این پس ادامه خواهد یافت. با گسترش ادامه خواهد یافت. یعنی این نمی‌تواند تضعیف شود، نمی‌تواند به عقب برگردد.

اما برای ما مهم این است که از زمان استفاده کنیم و این را هر چه زودتر محقق کنیم. به جای حرکت در یک مسیر نامعلوم همراه با تنش و درگیری دائمی، زمانی که شرایط راحت‌تر، آزادتر، برابرتر و عادلانه‌تر است، امکان زندگی آزادانه وجود دارد و باید این را به سرعت محقق کرد. وگرنه حاشیه‌نشینی، ذوب شدن و از این قبیل چیزها نمی‌تواند مطرح باشد. این را نیز می‌توان با سازماندهی بیان کرد. هر چه جامعه سازمان‌یافته‌تر باشد، این چیزها اتفاق نخواهد افتاد. سازماندهی نیز وجود دارد. رهبر اوجالان و پ‌ک‌ک نیز خواهان گسترش، توسعه و نهادینه شدن بیشتر این سازماندهی هستند. به دولت نیز توصیه می‌کند که موانع موجود بر سر راه این امر را برطرف کند. گفته می‌شود: «اگر اینگونه باشد، می‌توانیم به توافق برسیم، می‌توانیم خواهر-برادر باشیم.» این به ترکیه، به ایران و به سوریه نیز گفته می‌شود. پیامی داده می‌شود که اگر ما شرکای برابر، ذینفعان برابر باشیم، می‌توانیم یک سیستم خوب با هم ایجاد کنیم. جامعه نیز از این آگاه است.