جدال یک گریلای آلمانی در جنجال‌برانگیزترین جنبش معاصر, پ.ک.ک

جدال یک گریلای آلمانی در جنجال‌برانگیزترین جنبش معاصر, پ.ک.ک

با نگاهي گذرا به تاريخ يك‌صد ساله‌ي قدرت‌هاي جهاني پس از روي‌آوري به دولت‌ـ ملت، شاهد به وجود آمدن بحراني عظيم بوده كه نتيجه‌ي آن براي جوامع، خون‌ريزي، جنگ، وحشت، بحران هويتي و سرگرداني بوده‌ايم. در اين آشقته بازار فرد آسيمه‌سر براي رهايي به هر طنابي چنگ مي‌زند و دريغ از چاره‌اي و داستان همچنان باقيست. شايد امروز مدل‌هاي فكري و ايدئولوژيكي تحت نام دين، مذهب، دولت، حزب و گروه‌هاي جداگانه در اين راستا سر بر آوردند و اینکه نتیجه چيست ميدانيم. اما در اين رابطه شما را با جواني آشنا مي‌كنیم كه براي نجات از اين مهلكه از كجاي اين گيتي به كجا رسيده در نوع خود بحث برانگيز بوده و قضاوت اين ادعا با خود شماست!

مكان: كردستان- كوهستان قنديل- نيروهاي مدافع خلق(HPG)- ـ نام گريلا: جهان كندال

جهان با لهجه‌ي كوردي كرمانجي اينگونه خود را معرفي مي‌كند: اسم من جهان كندال متولد 1990 هامبورگ از كشور آلمان هستم، خانواده‌ي من زياد ثروتمند نبوده و پدر من درحالی که جوان بود درگذشت و من هنوز 5 سال تمام نداشتم. مادرم هميشه مشغول كار براي امرار معاش ما بود و هر نوع كاري مي‌كرد اما بيشتر مشغول کار كردن در خانه‌ مردم بود و مي‌توانم بگويم كه زني كارگر و زحمتکش بود و طبقه‌ي اجتماعي من پرولتاريا بود. بعد از وفات پدرم، مادرم ازدواج كرد و از ثمره اين ازدواج برادري دارم كه اكنون 9 ساله‌ است.

ـ سطح تحصيلات شما چيست؟

من دانشگاه رفته‌ام و 2 سال رشته تاريخ خوانده‌ام.

ـ در آلمان با هيچ حزب يا سازماني ارتباط داشتيد؟

من در 17 سالگي احزاب آنارشيست را شناختم و در اين راستا عليه فاشيست، دولت و سيستم كاپيتاليسم مبارزه‌كردم و در جريان اين فعاليت‌ها با "پ.ك.ك" (حزب كارگران كردستان) آشنایی پیداکردم. زمان آشنايي من به سال 2011 و تحصيل در شهر هامبورگ بر مي‌گردد كه پليس آلمان طي يك عملیات اقدام به دستگيري كادرهاي "پ.ك.ك" نمود و جنبشی كه من در آن عضويت داشتم در جريان انتخابات، اقدام به حمايت از كادرهاي "پ.ك.ك" نمود. در اين جريانات من با حزب كارگران كردستان آشنا شدم و با شناخت انديشه و فلسفه‌ي اين جنبش كنجكاو شده و سفري به كردستان نمودم تا از نزديك با اين جنبش و افكارشان بيشتر آشنا شوم.

ـ كي به كردستان آمديد و ثمره اين ديدار چي بود؟

آشنايي من نخست در سطح تئوريك بود و كتابهاي رهبر آپو را خواندم و مجذوب فكرش شدم، اما در ماه مارس سال 2012 براي شركت در مراسم نوروزي به شمال كردستان رفتم. در اين زمان به بيشتر مناطق سفر كردم و غناي فرهنگ كردي و يكي شدن خلق كرد در نوروز وان، جولَمِرگ و به‌خصوص نوروز يك ميليوني شهر "آمد"، همچنين جوش و خروش و هيجان خلق كرد در جريان  مبارزه براي دست‌يابي به آزادي و دفاع مشروع سازمان‌يافته‌ي آن‌ها را ديدم. حضور جنبش پويا و همه‌گير جهت برساخت جامعه‌اي آزاد به مدت سي سال، مرا مجذوب خويش نمود. در اين زمان متوجه شدم كه عمل و سخن «پ.ك.ك» يكي است. آري! اينگونه بود كه شيفته‌ي جنبش آپويي شدم و در همان سال 2012 به صفوف گريلا پيوستم. ميدانستم من اولين كسي نيستم كه گام در اين مسير برمي‌دارد كساني مثل من كه شمارشان به هزاران مي‌رسد از هر سوي جهان به صفوف گريلاهاي حزب كارگران كردستان  پيوسته‌اند و در اين راه هم شهيد گشته‌اند.

ـ "پ.ك.ك" بيشتر به مثابه يك حركت نظامی معرفي شده است. براي شما چطور؟

نه اينطور نيست "پ.ك.ك" به ناچار دست به اسلحه برده و تنها براي دفاع است و بس. نيروي اساسي "پ.ك.ك" در انديشه، فلسفه و ايدئولوژي آن نهفته مي‌باشد. البته از سويي ديگر نيز دفاع مشروع حق طبيعي هر جانداري است كه حتي يگ گل هم در دفاع از خود از خارهايش بهره مي‌برد. دفاع مشروع يك اصل انكارناپذير است اما تنها جنبه‌ي نظامي ندارد.

ـ جهان كندال به‌عنوان يك مبارز انترناسيونال به كردستان آمده، اين سرزمين، جامعه و فرهنگ آنرا چگونه مي‌بيني؟

براي من كرد، فارس، عرب، ترك و آلماني فرقي ندارد و مهم انسانيت است و بس. اما كردستان و خصوصيات جغرافيايي و فرهنگي و اجتماعي‌اش براي من جذاب است و با شاخصه‌هاي فرهنگي و اجتماعي زادگاهم متفاوت است. اين اختلاف جغرافيايي و فرهنگي و اجتماعي براي من همچون ميلادي نو بود و در ابتداي آمدنم به كردستان گويي كه تازه و اين بار در دنيايي ديگر متولد شده‌ام. اين ‌هم به‌واسطه‌ي فكر و فلسفه و صفا و صميميت رفقاي هم رزمم است و بس. به همين خاطر تمامي غريبي‌هاي زندگي در كوهستان‌هاي كردستان، برايم دشوار نمي‌نمايد.

ـ از لحاظ ارتباطات اجتماعي  با خلق كرد در كردستان با دشواری مواجه شده‌اي؟ جامعه‌ي كردها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ 

سوال جالبي ‌است. جامعه‌ي كردها با جامعه‌ي آلمان تمايز بسياري دارد. كردها مردمي خونگرم بوده كه تمايل بسياري به امور اشتراكي دارند, چيزي که در جامعه‌ي آلمان بسيار ضعيف مي‌باشد. سيستم سرمايه‌داري در ميان جوامع كردستان به غير از جنوب كردستان نفوذ چنداني نكرده و در بيشتر مناطق كردستان شاهد مقاومت در مقابل سيستم سرمايه‌داري و اصرار بر حفظ جامعه‌اي طبيعي و سالم مي‌باشيم. اگر چه هنوز تاثيرات  ذهنيت فئودال بر روي جامعه‌ و به‌خصوص زنان به‌صورت منفي ديده مي‌شود اما در نهايت، زندگي بي‌آلايش و طبيعي هنوز در جريان است.

ـ طرز نگرش اروپامحور نسبت به خلق‌هاي خاورميانه چگونه است؟

كساني كه اروپا را مركز دنيا دانسته‌اند، خاورميانه را كوچك شمرده‌اند و می‌گویند كه مجبور است براي پيشرفت، دست به دامان اروپا شود. اين هم ناشي از خودبزرگ‌بيني اروپائي‌هاست. من اطلاعات فراواني درباره‌ي خلق‌هاي خاورميانه ندارم اما در اين ميان با توجه به آشنايي با فكر و فلسفه‌ي رهبر آپو، بر اين اعتقادم كه خلق كرد با اتكا بر «پ.ك.ك» توانسته در عرصه‌ي عمل براي يافتن مشكلات جوامع انساني رهيافت‌هايي در پيش گرفته و در مسير آزادي گام بردارد.

ـ در زندگي انقلابي خودتان در صفوف گريلا، اتفاق يا رويدادي كه برايتان جالب بوده را مي‌توانيد برايمان بيان کنید؟

بله، در يكي از روزهاي آموزش ابتدايي گريلايي كه از صبح ساعت 5 تا غروب مشغول ورزش،آموزش نظامي، سياسي و فكري و فلسفي بوديم، شب گفتند سمينار داريم. موضوع سمينار هم، سختي‌ها و مشقات زندگي گريلايي بود. من خيلي ناراحت شدم كه چرا حتي شب هم نمي‌گذارند استراحت كنيم و از قضا آن روز هم مريض بودم. شب كه شد آموزش در مورد انقلاب‌ها و مبارزات و رنج‌هاي مبارزه‌گری آزادي آغاز شد. من هم مي‌خواستم بخوابم و يكي از رفقايم تلاش مي‌كرد مباحث آموزش را برايم ترجمه كند و من هم به ناچار و براي قدرداني از زخماتش به زور تحمل نخوابيدن را كردم تا اينكه سمينار تمام شد و در يك لحظه به اين مسئله فكر كردم كه براي انقلابي شدن راستين صبر و تحمل در هر شرايطي لازم است. مادرم را به خاطر آوردم كه چگونه براي رفع مايحتاج ما رنج و زحمت مي‌كشيد و كار من هم تنها خوردن و خوابيدن و به هم ريختن منزل بود. به خاطر آوردم كه هرگز يار و ياوري براي مادر خسته و رنجديده‌ام نبودم و آن شب تمام رنج‌ها و زحمت‌هاي مادرم را به ياد آوردم. مادرم خيلي خسته مي‌شد زيرا هم كار داخل منزل و هم كار بيرون از منزل را انجام مي‌داد اما من هركز اين را درك نكرده بودم و آن شب به‌رغم خستگي مفرط، تا ساعت دو نصفه‌شب به اين موضوع فكر كردم. بنابراين طي نامه‌اي با محتواي خودانتقادي، از تمام مسئوليت‌ناپذيري‌هاي دوران زندگي‌ام در قبال مادرم از وي طلب بخشش كرده و تأثيرات بد ليبراليسم و زندگي طبق سیستم مدرنيته‌ي كاپيتاليستي و تأثير آن بر انديشه و عمل خويش را بيش از پيش مورد ارزيابي قرار داده و با آن دست به پيكاري عظيم زدم.

ـ در خاورميانه و جوامع نظير آن، بحث از آزادي در اروپاست و وضعيت مادرت حاكي از چيز ديگري است؟ آيا در اروپا آزادي هست؟

 نخست، بايد بگويم، من غير از كشور آلمان، كشورهاي ديگر اروپايي را نيز به خوبي مي‌شناسم و به بيشتر آنها سفر كرده‌ام. اگر در اينجا كسي فكر كند كه در اروپا آزادي هست، به نظر من مرتكب اشتباه شده است ، "در اروپا آزادي نيست، اروپا آزاد نيست" كدام آزادي وجود دارد؟ آزادي پول و سرمايه! اگر پول داشته باشي هر چيزي داري و ميتواني بخري. تاحدی آزادي سياسي و آزادي بيان در اروپاي مركزي وجود دارد، اما آن هم در سطح حرف و اگر به نيرويي سازماني مبدل شوي، دولت به نحوي از انحا تو را سركوب يا منفعل مي‌كند. بايد دانست اروپا براي منفعل‌سازي چنين افكار وسازمان‌هايی بسيار موذي است. اروپا، در قاره‌های ديگر وجهه‌اي دموكراتيك برخوردار از زندگي آزاد را از خود نشان مي‌دهد حال آنكه در اروپاي ليبرال متكي بر آزادي فردي، جايي براي مسئوليت‌پذيري اجتماعي باقي نمي‌ماند. مثلا اگر در 5 متري من كسي بميرد مشكل من نيست و من مسئوليتي در قبال حتي جان انسان‌ها ندارم. اين زندگي ناخوشايندي بود كه مرا مي‌آزرد و هيچ ربطي با آزادي نداشت.

ـ براي شما در اروپا مشكلات زیادی پيش آمد, آيا كسي به شما کمک کرد؟

در اروپا هم رفاقت وجود دارد و تو چند رفيق داري كه رفاقت آنها هم محدود است. يعني در سطحي كه منافع و آسايش او را تهديد نكند با توست و در صورت بروز چنين وضعيتي، تو را تنها ميگذارد. بعضي وقت‌ها اگر شانس داشته باشي، رفيقي راست و درست مي‌يابي كه آنهم بسيار به ندرت ديده مي‌شود.

ـ در پايان مطلبي مانده كه بيان داريد؟

 بله، از روز عيد رمضان خاطره‌اي به ياد دارم كه جاي گفتن دارد. روز عيد با توجه به اينكه محل استقرار ما در نزديكي مرز شرق و جنوب كردستان بود بيشتر زيارت‌كنندگان ما با لهجه‌ي سوراني حرف مي‌زدند. در اين مناطق با توجه به سياست‌هاي دولت‌هاي اشغال‌گر كردستان، از طريق عناصر و گروه‌هاي تروريستي و راهزن، اقدام به بر هم زدن آرامش اين مناطق در طي سال‌هاي گذشته نموده‌اند و با حضور نيروهاي مدافع خلق و گريلاهاي آزادي، امنيت و آرامش به منطقه برگشته و لذا خلق‌مان در اين مرزها و به‌خصوص جنوب كردستان براي تبريك عيد پيش ما مي‌آمدند و من هم نمي‌توانستم به لهجه‌ي سوراني عيد را تبريك بگويم. بنابراين با قلم بر روي دستم نوشتم"خوش آمديد، عيد شما مبارك"، و از اين رو براي تبريك‌ گفتن، هر بار به نوشته‌ي دستم نگاه مي‌كردم. آن روز در حین شستن ظرف‌ها، نوشته‌ي روي دستم پاك شده بود و من مطلع نبودم. بعد از ظهر بي‌خبر از آنكه نوشته‌ي روي دستم پاك شده براي تبريك گفتن عيد پيش مهمانان رفتم اما با كمال ناباوري ديدم كه اثري از نوشته نمانده و من در اين حالت تنها مات و مبهوت به ميهمانان نگاه كردم و نمي‌دانستم چه بگويم! تا اينكه يكي از آنها گفت عيد شما مبارك و من هم بلافاصله گفتم مبارك، مبارك ...

ـ مگر شما به عقائد دين اسلام معتقديد؟

انديشه و فلسفه‌ي آپوئیستی، دين را انقلاب پيامبران در برابر ظلم و ستم و بي‌عدالتي تعريف نموده و مي‌گويد ما ادامه‌دهندگان راه اوليا و انبيا هستيم. دين راستين را حقيقت جامعه مي‌داند. مخالفت و ضديت ما با دين استثمارگشته و دولت‌محور است كه بر ضد منافع جوامع و در راستاي خدمت به دولت‌ها و قدرت‌ها مي‌باشد. رهبر آپو بارها در مجموعه دفاعيات مانيفست تمدن دموكراتيك خويش، مبارزات پيامبراني چون ابراهيم، موسي، عيسي و محمد را الگوي مبارزات معاصر برمي‌شمارد.

ـ از اینکه وقتتان را دراختیار ما قرار دادید, متشکرم.