یوسف کاراداش، روزنامهنگار و نویسنده، بیان کرد که پس از جنگ ایران و اسرائیل، وضعیت نامشخص همچنان ادامه دارد و تاکید کرد که آتشبس موقت به معنای توافق صلح یا راهحل نیست.
او توضیح داد که جنگ میان اسرائیل و ایران در زمانی آغاز شد که مذاکرات درباره توافق هستهای میان ایالات متحده آمریکا و ایران در جریان بود و گفت: «جنگ پس از آن آغاز شد که اسرائیل بهطور ناگهانی به ایران حمله کرد. به دلیل ضرباتی که نیروهای مورد حمایت ایران دریافت کردند، آمریکا و اسرائیل میخواهند ایران را وادار کنند تا توازن جدیدی را بپذیرد که مانند گذشته در خاورمیانه تاثیرگذار نباشد.»
او افزود: «مذاکرات هستهای به این دلیل انجام شد که ایران در چارچوب شروط و الزامات جدید، مجبور به همکاری و هماهنگی شود. ایران بهگونهای مجبور شد که نیروهای حامیاش حذف شوند و نفوذش در منطقه کاهش یابد. نه تنها آمریکا، بلکه اسرائیل نیز این مسئله را بهعنوان یک تهدید امنیتی تلقی کرده و حملات خود را در این راستا انجام داده است. بنابراین، میتوان گفت که این حملات آمریکا و اسرائیل مرحلهای جدید از یک درگیری بلندمدت را آغاز کردهاند.»
کاراداش گفت که با وجود تاثیرگذاری اسرائیل، هر دو طرف در این جنگ تا حدی تضعیف شدهاند. آمریکا با بمبافکنهای B-12 به مراکز هستهای ایران حمله کرد و پاسخ ایران نیز کنترلشده بود. او گفت: «وقتی به همه اینها نگاه میکنیم، میتوان گفت که تلاش میشود ایران را مجبور به پذیرش شروط جدید کنند. برنامهای با این هدف وجود دارد. تلاش میشود توازنی ایجاد شود که وقتی آمریکا و ایران پشت میز مذاکره مینشینند، ایران شروط جدیدی را که آمریکا و اسرائیل تحمیل میکنند، بپذیرد و روابط قدرت به شکلی جدید بازتعریف شود.»
کاراداش افزود: «وقتی به وضعیت فعلی نگاه میکنیم، میبینیم که همه طرفها میگویند 'ما پیروز شدیم'، اما این جنگی فرسایشی است که هر دو طرف را بیشتر تضعیف میکند. بنابراین، آتشبس موقت مانند یک فضای سیاسی نامشخص است که وضعیت نامعلوم را ادامه میدهد. اگر مذاکرات به نتیجه دلخواه نرسد، ممکن است دوباره حملهای دیگر به ایران آغاز شود.»
او تاکید کرد: «آتشبس موقت به معنای توافق صلح یا راهحل نیست. نیروهای درگیر در جنگ، به دلیل اینکه ادامه جنگ را برای خود پرریسک میبینند و میدانند که نتایج آن ممکن است کل منطقه را بیثبات کند، بهطور موقت خود را مجبور به آتشبس دیدهاند. این آتشبس یا هماهنگی در این چارچوب قابل درک است.»
کاراداش گفت که هدف از این طراحی منطقهای، تضعیف ایران است و منطقه در چارچوب سیاستهای آمریکا دوباره طراحی شده است. او افزود: «در این روند سیاسی، به نظر من میان ترکیه و اسرائیل همراستاییای وجود دارد برای هدایت این سیاست طراحی. یعنی اینکه گفته میشود اسرائیل تهدید است، در اصل به دلیل همکاری با اسرائیل است.»
او ادامه داد: «مسئله این است که در چارچوب هدایت آمریکا، چه کسی میتواند نقش مؤثرتری ایفا کند، منابع بیشتری جذب کند و فرصتهای بیشتری برای اهداف سلطهجویانه ایجاد کند. میان ترکیه و اسرائیل همکاری وجود دارد؛ اما این همکاری در عمل در خدمت آمریکا برای طراحی منطقه است و مشخص میکند که چه کسی شریک اصلی این پروژه خواهد بود.»
کاراداش گفت: «تا زمانی که ترکیه و اسرائیل مستقیما با یکدیگر وارد جنگ نشوند، این برای آمریکا مشکلی ایجاد نمیکند. مثلا اگر ترکیه در سوریه فعال باشد و اسرائیل در جبههای دیگر، این برای آمریکا مسئلهای نیست. هر دو اکنون تلاش میکنند در چارچوب سیاستهای آمریکا حرکت کنند. میان ترکیه و اسرائیل همکاری وجود دارد؛ اما این همکاری در آن سطح نیست که به درگیری یا جنگ منجر شود. این همکاری برای آن است که در طراحی منطقهای تحت نمایندگی آمریکا، چه کسی بتواند پیشتاز باشد و سهم بیشتری به دست آورد.»
در ارتباط با وضعیت کوردها در این روند، کاراداش گفت: «از منظر جنبش کورد، این جنگ – چه از سوی اسرائیل و چه از سوی آمریکا – جنگی برای آزادی نیست، آزادی برای خلقها نیست، و این بسیار مهم است.»
او افزود: «در موضوع طراحی جدید خاورمیانه، سیاستی که جنگهای قومی، مذهبی و فرقهای را زنده نگه میدارد، آزادی را از خلقها میگیرد؛ برعکس، تضادها و جنگها را تشدید میکند.»
در پایان، کاراداش تاکید کرد: «برای ایران و دیگر کشورهای خاورمیانه، اگر قرار است دموکراسی و صلح برقرار شود، این تنها از طریق موضعگیری دموکراتیک خلقها در برابر ارتجاع ممکن است. ایجاد یک رژیم دموکراتیک در ایران تنها از طریق مبارزه خلقها و زحمتکشان امکانپذیر است.»