نامه نظری, زندانی سیاسی کُرد و انتقاد از وضعیت سیاسی ایران
نامه نظری, زندانی سیاسی کُرد و انتقاد از وضعیت سیاسی ایران
نامه نظری, زندانی سیاسی کُرد و انتقاد از وضعیت سیاسی ایران
محمد نظری زندانی سیاسی کُرد که حدود 20 سال در زندانهای مهاباد، ارومیه و رجایی شهر تحمل حبس نموده و به اتهام عضویت در یکی از احزاب کُرد به حبس ابد محکوم شده است با نگارش نامهایی سرگشاده تحت عنوان واعظان مرگ, نسبت به وضعیت سیاسی موجود در ایران اعتراض کرده و خواستار مبارزه علیه این سیاستهای غیرانسانی حکومت جمهوری اسلامی ایران شده است. این نامه که برای انتشار در اختیار خبرگزاری فرات قرار گرفته است عینا منتشر میشود:
«واعظان مرگ»
سال 57 دولتی حکومت ایران را بدست گرفت که رهاورد آن فحشا، فساد, تباهی و اعتیاد برای مردم ایران بود. تمام این اعمال به نام دین اعمال میشد. این دولت به ظاهر اسلامی به نام دین جنایاتی را بر علیه بشریت انجام دادند که خونخوارترین انسانها از انجام آن شرمنده بودند. با شعار برابری و مساوات ، آتش نفاق و تفرقه را در میان مردم ایران افکند که تا سالها خاموش نمیگردد. مذاهب اسلام همدیگر را به تکفیری یا خرافهپرستی متهم و قتل یکدیگر را حلال میشمارند. شیعه و سنی که در سالیان دراز برادرانه در کنار یکدیگر زندگی میکردند اکنون به دشمنان یکدیگر تبدیل شدهاند. با استفاده از تبلیغات مسموم کننده خود، اقوام ایرانی را بیرحمانه مورد حمله قرار میدهند که این مسائل حتی در فیلمهای ایرانی به وضوح مشهود است. قوم پاک بلوچ با عنوان اشرار و قاچاخچیان مواد مخدر، قوم اصیل کُرد به عنوان تروریست معرفی میگردند.
همیشه صحبت از وحدت و برادری شیعه و سنی در میان است ولی در عمل دچار یک نوع تناقض شدهاند، در این میان تنها فقط آخوندها از هر گناهی مبرا هستند. رهبر ایران خود را ولی امر و مرجع تقلید مسلمانان جهان میشمارد در حالی که نه تنها سنیها بلکه اکثر شیعههای جهان ایشان را قبول ندارند. دولتی در ایران حکومت میکند که مانند پزشکان مرگ, در حلق بیماران زهر میریزد. بر روی منبرها موعظههایشان مانند وِز وِز مگسان زهرآگین مغر انسانها را مسموم و فاسد مینماید. این دولت برای دولت است نه برای ملت، دولت کسانی است که مانند سگها چاپلوسانه پوزه بر پاهای آنها میمالند. دولت بوزینگان و انسانهای است که مانند انسان لباس پوشیده، تسبیح بدست بر روی منبر موعظهی مرگ میخوانند. ایران به قرون وسطی برگشته، دورانی که انسانها را به اتهام تفتیش عقاید مصلوب یا در سیاهچالهها میپوساندند. دولت میگوید من آیت الله، نشانه سامان بخش خدا هستم و مخالفت با من مخالفت با خدا و رسوال خدا میباشد. من شمشیر انتقام خدا بر سر شما هستم.
آری او(خدا) انسانهای ضعیف النفس را میشناسد، او انسانهای که خواهان خوارشدن و خواهان مرگ و تباهی خویش هستند را میشناسد. این دولت را چطور باید باور کنم. این دولت هزار رنگ را که مانند دلقکهای سیرک لباس پوشیده و با خنداندن مردم، آنها را سرگرم میکند. آیا باید به این همه بیسامانی بخندیم یا گریه کنیم. ای برادران شما را چه شده است؟ شما که مظهر پایداری و استقامت بودید! شما که مایه آزردگی و عذاب این دولت بودید. شما که همدیگر را دوست داشتید و به همدیگر عشق میورزیدید، چرا امروز به هم بیگانه و از هم گریزانید.
دریغا در روزگاری زندگی میکنم که آدمیت مرده است، گرچه آدم زنده است. هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا آنچه این نامردان با جان انسانها میکنند.
در خاتمه از همه مسلمانان ( شیعه و سنی ) و آزادیخواهان جهان تقاضا دارم تا جلوی وحشیگریهای آن دولت به ظاهر مسلمان را بیگیرند.
به امید آن روز
محمد نظری، زندانی سیاسی زندانی رجایی شهر کرج ، آبانماه سال 92»