ریزان جاوید, عضو کوردیناسیون پژاک در خصوص ماهیت دخالت نظامی در ایران و چگونگی مقابله قطبهای جهانی با یکدیگر و تأثیرات مخرب آن بر سرنوشت حاکمیت کنونی ایران و نیز نقش تعیینکننده قیامهای مردمی در این اثنا در خاورمیانه و نیز امر تغییر بنیادین سیستمهای حاکم , تحلیلاتی ارایه داد و گفت:« بسیاری محافل جهانی این موج قیامها را «بهار عربی» نامیدند. در بسیاری از کشورهای عربی علیه دولتهای محافظهکار, ظالم و مرتجع عربی قیام کردند. اما برای اینکه این موج را «بهار عربی» بنامیم به معیارهای دیگری نیاز داریم. بنا به تفکر ایدئولوژیک ما فروپاشی یک دولت و جایگزینی یک دولت دیگر بجای آن, تحول و تغییر اساسی به حساب نمیآید.» وی همچنین گفت:« شرط اساسی تغییر سیستم است. تاکنون ما در انقلابهای صورت گرفته, نوعی تغییر بنیادین را مشاهده نکردهایم.»
ریزان جاوید, عضو کوردیناسیون پژاک در مصاحبه با خبرگزاری فرات به پرسشهای اساسی در خصوص آینده قطب ایران در مقابل غرب پاسخ داد و تأثیر دخالتهای نظامی منطقهای و انقلابهای مردمی را فراگیر و متقابل ارزیابی نمود.
ریزان جاوید در پاسخ به این پرسش که «چرا برخی از دولتها مخالف دخالت نظامی در ایران هستند و هرچند مقاصدشان را بطور آشکار اعلام نمیکنند, اما منفعت آنها در این کار چیست؟» گفت:«ببینید, در چارچوب جهانی دو قطب و جبهه مخالف شکل گرفتهاند. این قطبها شاید همانند گذشته هویتی کاملا ایدئولوژیک نداشته باشند, اما در یکی از قطبها ایران, روسیه و چین حضور دارند. در دیگر قطب هم آمریکا, اروپا , اسرائیل و برخی متفقان آنها در خاورمیانه. جنگ اصلی میان این دو جبهه در جریان است. کشورهای روسیه و چین دیگر در چارچوب خطمشی و ذهنیت کمونیست ـ سوسیالیستی علیه آمریکا و اروپا نمیجنگند و کماکان خود نیز به طرف سیستم سرمایهداری تمایل بسیار دارند. این دولتها با سیستمهای غرب در یک منازعه و رقابت شدید قرار دارند. جنگ میان آنها فراتر از یک مبارزه ایدئولوژیک یک مبارزه اقتصادی و برای ابقاء موجودیتشان است. آنچه ایران پیشبرد میدهد هم جدالی ایدوئولوژیک است و هم اقتصادی. چین و روسیه در نشستهای 5+1 هربار از حق وتوی خود استفاده میکنند. این عملکرد خود را هم درقبال ایران و هم سوریه نشان دادند. اگر این قطب و یا بلوک چنین عمل نمیکرد, مسلما امر دخالت نظامی در ایران تسریع میگشت. آمریکا و اروپا دریافتند که دخالت در ایران خیلی آسان نیست. چراکه ممانعتهایی جدی برسرراهشان وجود دارد. آنها وقتی که چشم بازکردند, دیدند که اعضای قطب مخالف در منطقه خاورمیانه جایگاهشان را مستحکم ساختهاند. برای تضعیف اینها هم میبایست پر و بال آنها را درهم میشکست, یعنی متفقان آنها. اما همانطور که پیشتر اشاره کردم, این امر بر وفق مرادشان پیشنرفت و محاسباتشان برهم ریخت. آنچه در عمل و واقعیت خود را نمایاند بسیار متفاوت از آب درآمد. خواست آنها برای دخالت نظامی با مقاومتهایی از جانب قطب مخالف روبرو شد. شاید در برخیکشورها مانند عراق و افغانستان بصورت نصفهنیمه به اهدافشان رسیده باشند, اما به آسانی میتوان گفت که آنها انتظار چنین مقاومتی از جانب آن قطب را نداشتند. عراق نمونه بارز این امر است. غرب عراق را تسخیر نمود و رژیم صدام را فروپاشید, اما جنگ هیچگاه متوقف نشد. نتایج حاصله موجب شد که ایران در منطقه به حاکمیت بیشتر دست یازد. به عبارتی, ایران توانست روابط مستحکمتری با جناح شیعی عراق بنیان نهد. هماکنون حکومت و اداره عراق بهگونهای در دست قطب شیعه است. آمریکا خواست با این دخالت نظامی منافع خود را حفظ نماید,اما ایران از این دخالت سود بیشتر عایدش شد. این تابلو به خوبی اثبات میکند که دخالت نظامی در ایران هم آنچنان که تصور میکنند, آسان نیست. جدال این قدرتها به صورتهای گوناگون و درعرصههای گوناگون صورت میگیرد. حتی خطر بروز جنگی جهانی هم در میان است.»
جاوید, عضو کوردیناسیون پژاک ضمن اشاره به اینکه پس از دخالت نظامی در ایران احتمال دخالت در دیگر دولتها و کشورها افزایش مییابد, گفت:«شاید دخالتی مستقیم و به شیوه کنونی صورت نگیرد. همانطور که دخالت در برخی کشورها مستقیما بر ایران تأثیر میگذارد, مسلما دخالت نظامی در ایران هم بر کشورهای چین و روسیه هم به همانصورت تأثیرگذار و برایشان خطرآفرین خواهد بود. »
جاوید در خصوص اینکه این خطرها از چه ناحیهای و از چه جهت خواهد بود, گفت:«این خطرها بیشتر در زمینههای سیاسی و اقتصادی سربرمیآورند. قطب مورد حمله را تضعیف مینماید. روسیه به لحاظ اقتصادی هم در عراق و سوریه و هم با ایران قریب دویست سال است که پیمانهای اقتصادی مهر می کند و حاکمیت را در دست دارد. حتی بارها بر عرصه حاکمیت ایران هم تأثیر گذاشته است. در ایران برخی از طرفداران روسیه گاهگداری تلاش میکردند حاکمیت را در دست گیرند و هستند جناحهایی که از منافع روسیه دفاع میکنند. هر گونه دخالت نظامی برای روسیه و چین خطرساز خواهد بود. پس میتوان گفت که دخالت در ایران, کماکان به معنای دخالت در آن دو کشور هم خواهد بود. مخالفتهای روسیه و چنین با آمریکا و غرب به همین خاطر است. زیرا منافع خود را در خطر میبینند. این دو کشور منافع زیادی در سوریه به لحاظ اقتصادی و نظامی دارند. سالهاست روی ایران کار میکنند و از آن هم حمایت میکنند. لذا قدرتهای غربی این رئالیته را همچنان مدنظر قرار میدهند. میدانند که به احتمال زیاد در دخالتهایشان پیروزیای حاصل نکنند و نتوانند از باطلاق آن رهایی یابند. روسیه و چین سیاستهایشان را مطابق این واقعیتها طرحریزی میکنند.»
جاوید در مورد جدال قدرهای قطبگرا از یک طرف و مبارزات و قیامهای دموکراتیک خلقهای منطقه از طرف دیگر و تأثیر این قیامها بر ایران, گفت:«چنین مرحلهای آغاز شده. حتی بسیاری محافل جهانی این موج قیامها را «بهار عربی» نامیدند. در بسیاری از کشورهای عربی علیه دولتهای محافظهکار, ظالم و مرتجع عربی قیام کردند. اما برای اینکه این موج را «بهار عربی» بنامیم به معیارهای دیگری نیاز داریم. بنا به تفکر ایدئولوژیک ما فروپاشی یک دولت و جایگزینی یک دولت دیگر بجای آن, تحول و تغییر اساسی به حساب نمیآید. همچنین نمیتوان گفت که آمال و آرزوهای آزادیخواهانه خلقها با توسل به چنین قیامی متحقق شده. شاید نامیدن آن به «بهار عربی» نوعی روحیهبخشی به خلقهای منطقه به لحاظ معنوی باشد, اما از منظر تغییر سیستم نمیتوان امید تحولی بنیادین را داشت. نشانه بارز آن هم این است که حکومتها و دولتهای جایگزی هیچ فرقی با دولتهای سقوط کرده نداشتهاند. تأثیرات منفی این امر هم متوجه خلقها میگردد. نمونه جالب توجه آن مصر است. پس از اقتدار حسنی مبارک, ارتش لوله اسلحههایش را به طرف مردم نشانه رفت. لذا سیستم بدون هیچ تغییری ادامه یافت. یک دولت اقتدارطلب از میان رفت و یک دولت قدرتطلب دیگر جایش را گرفت. کماکان معلوم نیست که دولت کنونی تا چهاندازه بر اساس منافع خلق عمل میکند. حتی مثال انقلاب ایران بارزترین مثال در این زمینه است. در سال 1979 در ایران انقلابی روی داد و حکومت و دولت تغییر یافت , ولی دیدیم که سیاست دولت ایران علیه خلقها و ملت ایران تغییری نیافت. تنها جابجایی قدرت صورت گرفت. شاید در آن اوایل چنان وانمود کرد که تغییرات اساسی به انجام رسانده, اما در عمل اثبات شد که با رژیم قبیل هیچ تفاوتی ندارد.»
خبرنگار ما از ریزان جاوید پرسید: به نظر شما در ایران نیرویی آلترناتیو و یا جایگزین وجود دارد که بتواند سیستم را از ریشه تغییر دهد و سیستمی دموکراتیک بجای آن به ارمغان آورد؟ گفت:«یک سیستم که در نتیجه یک انقلاب تأسیس میشود و جای حکومت قبلی را میگیرد, بدون شک در اوایل برای اینکه روی راستین خود را پنهان دارد, نمیتواند بصورت کامل همانند حکومت قبلی عمل کند. حتی تمامی تلاشش برای این است که خود را دموکرات نشان دهد. چهبسا در کوران انقلاب احساسات بسیار چیرهتر میباشد و جوی احساسی تر حاکم است. لذا حکومتهای جایگزین تلاش میکنند تغییراتی ولو قلیل و ناچیز هم صورت دهند, اما این تغییرات بسیار ظاهری و کمارزش میباشد.»
جاوید در ادامه ضمن اشاره به اینکه این تغییرات فراتر از یک رستوراسیون و وصلهپینه, نوعی رفرم است, گفت:«نوعی رفرم کمارزش و بیفایده را به انجام میرسانند. البته رفرمهایی اینچنین نمیتواند آرزوها و مطالبات خلقها را برآورده سازد. چهبسا حاکمیت, همان حاکمیت پیشین است. حکومت به دست گروهی قدرتطلب میافتد. بارها از یک سیستم دموکراتیک بحث شده است و حاکمان وعده دادهاند که دموکراسی را به ارمغان آورند. اما بخوبی دیدهایم که پس از مدتی کوتاه برای حفظ قدرت خود به هر راهکاری متوسل میشوند. لذا شرط اساسی تغییر سیستم است. تاکنون ما در انقلابهای صورت گرفته, نوعی تغییر بنیادین را مشاهده نکردهایم.