ریزان جاوید: مداخلات عليه ايران به شکلي گسترده در حال اجراست
ریزان جاوید: مداخلات عليه ايران به شکلي گسترده در حال اجراست
ریزان جاوید: مداخلات عليه ايران به شکلي گسترده در حال اجراست
روابط میان ایران و آمریکا و 5+1 در مرحله سیاسی کنونی در اولویت برنامههای سیاست خارجی رژیم ایران قرار گرفته است. در پیشگرفتن ساست تعامل در عرصه خارجی و سیاست سرکوب در عرصه داخلی از سوی رژیم ایران, ملتهای داخل آن کشور را به اعتراض تحریک کرده است. ریزان جاوید, عضو کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان, پژاک جهت تحلیل این سیاستهای رژیم , با هفتهنامه آلترناتیو مصاحبهای انجام داده و میگوید:« نکته حائز اهميت اين است که مذاکرات ميان آمريکا و ايران، مستقيما با مبادي جمهوري اسلامي ارتباط داشته و در محدوده اختيارات جناحهاي داخلي اين کشور نيست و با کليت نظام در ارتباط است.»
ریزان جاوید, عضو کوردیناسیون پژاک در خصوص آغاز بحران روابط میان آمریکا و ایران و نیز این امر که چرا هر دو طرف مذاکرات کنونی را تاریخی میبینند, گفت:«روابط ايران با دول غرب بهويژه ايران و آمريکا درگذشته هم سابقه داشته است. موقعيت استراتژيک ايران در خاورميانه و همچنين اهميت اين کشور در توازنات سياسي منطقهاي و جهاني موجب شده که رقابتي ايدئولوژيک ـ سياسي و اقتصادي بر سر اين کشور ميان بلوکهاي شرق و غرب دنيا بوجود آيد. نميتوان چنين وضعيتي را تنها به مرحله کنوني نسبت داده و محدود نمود. نمونه چنين برخوردهايي را در طول تاريخ به دفعات ميتوان مشاهده نمود. نزاع ميان بلوکهاي جهاني بر سر تداوم منافع در ايران، بارها به جنگ، توافقات پنهاني و علني ميان اين نيروها منجر گشته و اين موضوع تا بحال نيز ادامه دارد. ممکن است گاها توازنات قدرت به نفع يکي و ضعف ديگري منجرشده باشد، اما اکثرا و بويژه در دويست سال اخير شاهد توافقات ميان اين بلوکها بر سر ايران بودهايم. پس از جنگ جهاني اول و در طي جنگ دوم جهاني تا روي کار آمدن جمهوري اسلامي ايران، حاکميت بر ايران را بيشتر جناح غربي به پيشتازي انگليس و آمريکا در دست داشتند. در اين مقاطع دولت و کشور ايران به مرکزي اساسي براي پيشبرد منافع و اجراي سياستهاي انگيس و آمريکا در سطح منطقهاي مبدل گشت. مرکزي که کليه فعاليتهاي سياسي، ديپلماتيک، استخباراتي، اقتصادي و حتي نظامي در آن طرحريزي و عملي ميگشت. همچنين مرکزي اساسي جهت حفاظت از اسرائيل و منافع آن بود و حتي جهت عملي سازي اين نقش، مسلح نمودن آن به تاسيسات اتمي نيز در اين کشور در برنامه کاري نيروهاي غربي و بويژه آمريکا قرار گرفت. پروژه اتمي در ايران اينگونه آغاز گرديد. اما نميتوان گفت که در ايران آن دوران تنها نيروهاي غربي حاکم بودند، چرا که دولتهايي همچون چين و بويژه روسيه نيز در اين کشور، از سرمايهگذاريهاي هنگفت سياسي ـ اقتصادي برخوردار بودند.
با رويکار آمدن جمهوري اسلامي ايران و رويکرد متفاوتتر از گذشته حکومت جديد، توازنات شكل گرفته سابق نيز از ميان رفت. حکومت جديد که با اهداف ايدئولوژيکي در منطقه آغاز به کار کرد، علي رغم سردادن شعار (نه شرقي ـ نه غربي)، برنامه و اهداف ايدئولوژيک ـ سياسي خود را هميشه متکي بر يکي از جناحهاي سياسي پيشبرد داده است. بنابراين هيچگاه نميتوان گفت که حکومت جمهوري اسلامي ايران از استقلالي سياسي برخوردار بوده است. هرازگاهي که چنين ديدگاهي در ايران حاکم ميشد، چه در دوره پهلوي و چه در دوره جمهوري اسلامي، از جانب نيروهاي خارجي با سياست تنبيه مواجه شده و دوباره مجبور به جايگيري در يکي از بلوکهای قدرت جهانی گشته. بطور کلي مي توان گفت که نزاع ميان ايران و نيروهاي غربي و بويژه آمريکا، در همين مورد بوده و ديگر مسائل کاملا مسائلي حاشيهاي ميباشند. بالاخص پس از مداخلاتي که با هدف چارهيابي معضلات نظام غرب از طرف آمريکا و متفقانش در خاورميانه صورت گرفت، در مرحله کنوني بلوکبنديها به درجه بالايي از اهميت دست يافته و نيروها جهت وسعت بخشيدن به گستره بلوک خويش، درصدد تسليمپذیرساختن نيروهاي بلوک مقابل و يا نيروهايي هستند که تا کنون در هیچ یک از بلوکهای قدرت جاي نگرفتهاند. »
جاوید در خصوص اینکه «چه شرايطي بعد از 34 سال بستر روابط ايران و آمريکا را آماده نمود؟», افزود:«همچنانکه ميدانيد پس از رويکار آمدن جمهوري اسلامي ايران، اين حکومت سياست و ايدئولوژي نظام خويش را بر مبناي دشمني و مخالفت با آمريکا ـ انگليس و اسرائيل شکل داده و از طريق استفاده از نيروهايي مشابه در سطح منطقهاي رفته رفته به نيرويي ايدئولوژيک ـ هژمونی مبدل گشت. در طرف مقابل يعني در جناح آمريکا و اسرائيل نيز اوضاع به همين منوال پيشرفت کرده و بويژه دولت اسرائيل مهمترين و بزرگترين تهديد عليه خود را جمهوري اسلامي خواند. پس از سالها نزاع سياسي و جنگهايي که بيشتر در عرصههاي سياسي، اقتصادي، استخباراتي، فرهنگي و... در جريان بود، طي مداخلاتي که از جانب دولتهاي غربي در خاورميانه صورت گرفت، حملاتي عليه مواضع و سنگرهاي جمهوري اسلامي در آن سوي مرزهاي ايران شکل گرفت. جنگهايي که در افغانستان، پاکستان، عراق و از همه مهمتر جنگي که اخيرا در سوريه در جريان است، از قبيل جنگهايي بودند که در آن برخي نيروهاي متفق ايران مورد هدف قرار داده شدند. البته دولت ايران هم در اين ميان به دنبال اتخاذ مواضع و سنگرهاي جديدي در منطقه بوده و تا حدي اين دولت نيز به زعم خويش دستاوردهايي داشته است. بحران کنوني در سوريه را طي مرحله گذشته، ميتوان به عنوان نقطه اوج اين نزاع ارزيابي نمود. هر چند برخيها بر اين اعتقادند که هنوز مداخلاتي عليه ايران انجام نگرفته، اما برخلاف اين نظرات مداخلات عليه ايران به شکلي گسترده در حال اجراست. اين مداخلات از طرفي با ضعيف سازي نيروهاي متفق با ايران در حال اجراست و از طرفي نيز تحریمهای اقتصادي ـ سياسي مستقيمي عليه حکومت ايران اجرا شد که براي حکومت بسيار زيانبار بوده است. همانگونه که گفتيم بحران سوريه و تلاشهاي ايران و روسيه جهت حمايت از دولت اسد و جنگ مستقيم آنان با نيروهاي مخالف نظام در سوريه، تا به حال توانسته که از پيشبرد مداخلات جلوگيري نمايد. پس از معضلي که بر سر مسئله بکارگيري سلاح شيميايي در سوريه به ميان، مذاکراتي ميان روسيه و آمريکا جهت حل مسائل سوريه انجام گرفت. اين مذاکرات موجب شد که بار ديگر آمريکا و ايران نيز جهت حل مسائل مابينشان دور جديدي از مذاکرات را آغاز نمايند. تهديدات متقابل و جنگي که در منطقه در همه عرصههاي نظامي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ... ميان اين نيروها در جريان است را ميتوان يکي از عوامل مهم جهت بسترسازي براي اين مذاکرات ارزيابي نمود. هر چند هم دولت ايران و هم نيروهاي غربي سعي بر اين دارند که انتخابات اخير رياست جمهوري را بسترساز اين مذاکرات نشان دهند، اما عليرغم اهداف جناح اعتدال در دوران گذشته مبني بر مشارکت ايران در چرخه بازار جهاني، اين موضوع در پيشبرد اين مذاکرات نقش بسزايي را ايفا نکرده است. زيرا همانگونه که در رسانههاي دنيا نيز منعكس شد، اين مذاکرات در دوران رياست جمهوري احمدينژاد آغاز شده بود که در آن دوران اين مذاکرات چندان موفقيتآميز نبود. نکته حائز اهميت اين است که مذاکرات ميان آمريکا و ايران، مستقيما با مبادي جمهوري اسلامي ارتباط داشته و در محدوده اختيارات جناحهاي داخلي اين کشور نيست و با کليت نظام در ارتباط است.»
ریزان جاوید ضمن تحلیل این مسئله که مسایل هستهای ایران تاچه اندازه در پیشبرد مذاکرات دوجانبه دخیل بوده, تصریح کرد:«ببينيد، همچنانکه قبلا هم بيان کرديم، مسئله هستهاي ايران در حاشيه مسائل اساسياي چون منافع کلان آمريکا و غرب قرار دارد. هيچ طرفی خواهان برخورداري طرف مخالف خود از سلاح هستهاي نيست. اما به شرط حل اختلافات کلان ميان ايران و آمريکا، مسئله هستهاي ايران چندان اهميتي نخواهد داشت. مسئله, همسو بودن و يا نبودن نظام ايران با سياستهاي غرب و بويژه آمريکا است. اگر نظام ايران همچون دوران پهلوي و يا در قالبي مشابه به حفظ منافع آمريکا بپردازد، برنامه ناتمام هستهاي ايران به اضافه کلاهکهاي هستهاي را آمريکا خود تقديم ايران خواهد کرد. »
وی در مورد ماهیت تغییراتی که ایران در سطح داخلی و خارجی با آن ربرو بشود, گفت:«بدون شک تغييراتي جدي صورت خواهد گرفت. همين که دو دولت راضي به مذاکره شده و اين مذاکرات را تا به اين حد پيشبرد دادهاند، خود تغييري اندک نيست. زیرا همانگونه که گفتيم جمهوري اسلامي ايران موجوديت خود را بر مبناي دشمني با نظام غرب و بويژه اسرائيل بنا نهاده و اسرائيل نيز ايران را بزرگترين تهديد و دشمن قلمداد ميكند. از ديدگاه جمهوري اسلامي ايران، اين دولتها شياطين خطرناکي بودند که هميشه براي موجوديت نظام مخاطره ايجاد کردهاند. لذا نشست با چنين نيروهايي نميتواند تنها تغيير سياسي اندکي به حساب آيد.اینکه اين تغييرات تا چه حد توانايي ممانعت از مداخلات خارجي عليه ايران را دارا بوده، موضوعي است که بيشتر در آينده روشن خواهد شد. در اين مرحله حساس تاريخي امري که همه نيروهاي منطقهاي و جهاني محکوم آنند، اينست که همه نيروها، دولتها و حتي احزاب مجبور به مطابقت خويش با تحولاتي هستند که هماکنون در حال شکلگيري است.
در سطح روابط خارجي همانگونه که در حال حاضر در جريان است، دولت ايران سعي خواهد نمود که تا نهايت، از بستر موجود استفاده نموده، انحصارات اقتصادي ـ سياسي موجود را کاهش داده، تجديد قوا نموده و امتيازات بيشتري از طرفهای جهاني کسب نمايد. مسئولين نظام سعي خواهند کرد که با مد نظر قرار دادن تضادهاي کنوني ميان آمريکا و روسيه جهت حفظ موجوديت خود بهرهبرداري نمايند. بعيد نيست که طي اين مذاکرات جمهوري اسلامي ايران، تغيير جناح داده حتي در جناح آمريکا ـ اسرائيل جاي بگيرد. احتمال دارد که ايران يا اهداف ايدئولوژيک خويش مبني بر تشکيل هلال شيعه در خاورميانه را با پروژه مداخلات خاورميانه آمريکا و غرب مطابقت دهد و يا به شعار «تداوم قدرت از دين مهمتر است» دست يابد.
در سطح داخلي نظام جمهوري اسلامي، با مسائل حادي روبروست که اساسا خود باني آن ميباشد. مسائل حادي که هر يک از آنها، خود ميتواند بسترساز مداخلات خارجي شود. نبايد فراموش کرد که يکي از تاکتيکهاي نوين آمريکا و دولتهاي غربي سوءاستفاده از مسائل داخلي کشورها مي باشد. در اين مورد نمونههاي بسياري وجود دارد. کم نيستند کشورهايي که در آن مسائل داخلي موجب مداخلات خارجي شدهاند. اين موضوع را در طول دو سال گذشته در بسياري از کشورهاي عربي شاهد بوديم. در ايران کنوني مسائل حادي همچون، مسائل حقوق بشر، مسائل مربوط به خلقها و هويتهاي متفاوت در اين کشور، مسائل اقتصاد و تورم غيرقابل انتظار، رشد غيرقابل کنترل بيکاري، مسائل مربوط به آزادي بيان و انديشه و تلي از مسائل اجتماعي که هر روز بيش از پيش گسترش يافته و زندگي اجتماعي خلقهاي ايران را تهديد مينمايد، وجود دارد. در اينجا بايستي به امري بسيار مهم اشاره نمود که وجود هيچ يک از اين مسائل، هيچگونه ارتباطي به دسيسههاي خارجي نداشته و نظام جمهوري اسلامي ايران باعث و باني اين مسائل ميباشد؛ اما همه اين مسائل اين قابليت را به همراه دارند که با هدف مداخله از جانب نيروهاي خارجي مورد بهرهبرداري قرار گيرند. به عنوان مثال ميتوان به مسائل مربوط به خلقها و هويتهاي موجود در ايران اشاره نمود. نظام نميتواند مدعي شود که نيروهاي خارجي هويت و حقوق خلقهاي موجود در ايران را جهت مداخلات خود، پايمال نموده و سياست انکار و امحاء اين خلقها را آنان طرح ريزي نمودهاند. و يا به هيچ وجه نمي تواند مدعي شود که نيروهاي غربي در مقابل حل اين مسائل ممانعت ايجاد ميکنند. اما اين را ميتوان به صراحت بر زبان راند که عدم چارهيابي اين مسائل از جانب نظام، در خدمت منافع خارجي بوده و نظام در کدام جناح از جناحين جهاني جاي گيرد، اين مسائل از جانب جناح مقابل مورد استفاده قرار خواهد گرفت. همچنين در مورد مسائل اقتصادي نيز اوضاع به همين شکل است. برخي از دولتمردان ايران در صددند که همه مسائل و معضلات اقتصادي را به تحريمهاي وارده عليه ايران نسبت دهند. اما با نگاهي مختصر به تاريخ بيش از سي سال گذشته ايران به راحتي ميتوان دريافت که قبل از اين تحريمها هم، اوضاع اقتصادي چندان اميدوار کننده نبود. مصارف هنگفتي که نظام در خارج از مرزهاي ايران باهدف هژمونگرايي در سطح منطقهاي و جهاني مصرف نموده، اهميتي که به پيشبرد تسليحات نظامي نشان داده ميشود، مصارف سنگين موجود در سيستم بروکراتيک و اداري داخلي، ضعف در سرمايهگذاريهاي داخلي و از همه مهمتر پافشاري بر سياست وابستهسازي افراد جامعه به نظام و در اين راستا پيشبرد سياست بيواقتدار، از جمله مواردي هستند که قبل از تحريمهاي خارجي وجود داشته است. »
ادامه دارد...