وژین: اعتراضات ادامه دارند و قطعا به اشکالی دیگر سر بر خواهند آورد

وژ‌ین: مهم تنها تظاهرات نیست. مهم معترض بودن خلق و ابراز مطالبات خویش است. خلق‌ها و اقشار جامعه در مقابل بیدادگری رژیم بپا خاستند. مشروعیت نظام از همه نظر از بین رفت... این یعنی «آغاز پایان یک دوره»! قطعا اعتراضات متوقف نشدند.

زیلان وژین، رئیس مشترک حزب حیات آزاد کوردستان در مصاحبه‌ای با سایت خبری الخلیج در رابطه با سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی و قیام مردمی پس از آن موسوم به «انقلاب ژن، ژیان، ئازادی» و بسیاری از مسائل ذی‌ربط ارزیابی‌های مهمی انجام دادند. وژین گفت: حرف زدن از قضیه‌ی زنان و آزادی زنان در کل خاورمیانه یک تابو به شمار می‌رفت. اما اکنون این تابو شکسته شد. این یک آگاهی عظیم بود. سخن گفتن از حقوق ملی خطری بزرگ به شمار می‌رفت، اما خلق‌های ایران به قیمت کشته شدن فرزندان‌شان از حقوق خویش سخن گفتند، این یک ایجاد آگاهی عظیم بود.

زیلان وژین در پاسخ به پرسش مربوط به اینکه «از زمان اعتراضات پس از مرگ ژینا امینی تا به امروز چه تغییراتی در ایران به وقوع پیوسته است؟ گفت: بعد از شروع اعتراضات پارسال، یکی از تغییرات ریشه‌ای در طول تاریخ ایران و حداقل در طول تاریخ معاصر ایران رخ داده است. ایران سرزمینی استبدادزده است! ریشه‌ی استبداد کنونی در ایران و جهان نیز «مردسالاری» است. این خیزش و قیام برعلیه مردسالاری و دین‌سالاری و استبداد روی داد. از این ریشه‌ای‌تر چه‌چیزی می‌تواند باشد؟ وقتی در اثر این انقلاب استبداد و مردسالاری و دین‌سالاری باقی نماند، بدون شک ریشه‌ای‌ترین تغییر را شاهد خواهیم بود. از نظر تاریخی این دستاوردی بسیار مهم است، بویژه از منظر زنان! دوما در چهل سال اخیر شاهد خیزش‌ها و اعتراضات بسیاری گشتیم، اما قیام اخیر کل نظام را هدف گرفت و این هدف‌گیری بسیار آشکار و با زبانی صریح در شعارها بازتاب یافت. کسی در مقاله‌ای گفته بود که: «ژن، ژیان، آزادی، شلیک به مغز دیکتاتور است!»، یعنی مغز و ذهن نظام مورد هدف قرار گرفت. رژیم ایران بر خود لرزید و اندکی نیز فروپاشید!

"انقلاب‌ها در ضعیف‌ترین نقطه‌ی یک حاکمیت شروع می‌شوند!"

وژین در مورد سوال چگونگی تبدیل شدن مهسا امینی به نماد انقلابی در روند قیام‌های مردمی علیه دولت ایران نیز این ارزیابی را انجام داد: هر انقلابی به سبب معضلاتی رخ می‌دهد، معضلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره. انقلاب‌ها در ضعیف‌ترین نقطه‌ی یک حاکمیت شروع می‌شوند! در ایران معضلات اقتصادی، معیشتی، آزادی‌های فردی و اجتماعی و مذهبی و سایر مشکلات وجود دارند و هرکدام نیز انگیزه‌ی اعتراضات هستند. اما بدون شک فشار بر زنان و نبود آزادی زنان عمیق‌ترین معضل در ایران است. در ایران زنان از حق زندگی و کار و پوشش و بسیاری از سایر حقوق بدیهی یک انسان محروم هستند. این امر در عین حالیکه یکی از عمیق‌ترین چالش‌های ایران است، به نقطه‌ضعف و پاشنه‌ی آشیل ایران نیز تبدیل شده است. وقتی معضلی تلنبار شده و حل نشود، قطعا بعد از مراحلی منفجر می‌شود. ریسمانی که کشیده می‌شود، در ضعیف‌ترین نقطه‌ی خویش پاره می‌شود! ریسمان رژیم ایران در ضعیف‌ترین نقطه‌ی خویش یعنی در معضل زن پاره شد. از طرف دیگر «ژینا» امینی یک زن کرد بود، خلق کورد نیز مانند سایر خلق‌های ایران از آزادی‌های ملی خویش محروم هستند، این نیز یک چالش و نقطه‌ ضعف رژیم است. رژیم از بیان حقوق ملت‌ها واهمه دارد، پس نقطه‌ضعف آن است. همچنین «ژینا» یک جوان بود. جوانان در ایران تحت شدیدترین سرکوب بسر برده و آینده‌ی مبهمی دارند و به حکم جوان بودن خویش به این وضعیت معترض هستند. «ژینا» این فاکتورها را با خود داشت، زن بود، جوان بود، کورد بود. وقتی هم به قتل رسید، این سه فاکتور سربرآوردند، زنان به قیام برخاستند، جوانان اعتراض کردند و کوردها که سال‌هاست در ارتباط با کوردهای سایر بخش‌های میهن‌شان در ترکیه و عراق و سوریه در ارتباط بوده و مملو از آگاهی و انگیزه‌ی مبارزه شده‌اند به پیشاهنگ این اعتراضات تبدیل شدند. به همین جهت ژینا به نماد تبدیل شد.

شعار ژن، ژیان، ئازادی

رئیس مشترک پژاک، زیلان وژین به سوال خبرگزاری الخلیج که گفته «در اظهاراتی به خبرگزاری فرات گفتید که خواسته‌های تحقق عدالت، دموکراسی، برابری و آزادی برای مردم ایران در شخص ژینا امینی بیان شده است، چگونه این اتفاق افتاد؟» این پاسخ را داد: گفتیم که ژینا جوان بود و زن بود و کورد بود! هر سه‌ی این تعاریف از آزادی و برابری و عدالت محروم هستند. در هر انقلابی سمبلی بوجود آمده،‌ شعارهایی سر داده شده و مطالباتی بیان می‌شوند. ژینا یک فرد است که در نمونه‌ی او، مردم ایران مجددا و با عریانی تمام به نبود عدالت و آزادی پی بردند. این روح مردم را خدشه‌دار کرد! وجدان‌شان را به درد آورد. یادآوری کرد که در نبود برابری و دموکراسی نمی‌توان حیاتی انسانی داشت. به همین جهت در اطراف سمبل «ژینا» به قیام برخاستند. شعارهایی حاوی این خواسته‌های‌شان سر دادند. افراد بسیاری در ایران کشته و اعدام می‌شوند، حتی شمار بسیاری سربه نیست می‌شوند. اما مردم فرصت را یافته و در این نمونه‌ی ظلم دردآور فریاد اعتراض برآوردند. قطعا سر دادن شعار «ژن، ژیان، آزادی» هم بی‌تأثیر نبود. یک نویسنده ایرانی گفت که «چهل سال است ما منتظریم شعاری بوجود بیاید که از سایر شعارهای منفعل گذار نماید و بتواند مطالبات ما را بیان نماید! الان می‌توان به راحتی این شعار را سر داد!» این سخن نشان می‌دهد که مردم به دنبال تفکری نوین جهت مقابله با رژیم بودند و این را در شعار مذکور و تفکرات پشت آن دیدند. اینگونه مردم مطالبات آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه‌ی خویش را بر زبان راندند.

" در قیام اخیر تمامی اقشار و اطیاف به پا خاستند"

وژین در رابطه با سوال اینکه «چرا این اعتراضات بیشتر از قیام‌های قبلی طول کشید؟» به تمرین چندین ساله‌ی اعتراض از سوی مردم ایران اشاره کرد و گفت: مردم چندین سال است که در ایران تمرین اعتراض می‌کنند. بعد از اتمام جنگ ایران و عراق، مردم به اشکال گوناگون خواستند تا به صحنه‌ی سیاست بیایند. گاها انتخابات و گاها کمپین‌های اجتماعی. بعد از انقلاب سال ۱۹۷۹ خلق کورد در سال ۱۹۹۹ و بعد از ربودن عبدالله اوجالان به تظاهرات پرداختند. رژیم ابتدا یک روز در مقابل آن سکوت کرد، زیرا بیست سال بود که برای اولین بار به تظاهراتی غیرحکومتی برمی‌خورد! اما از روز دوم دست به مقابله زد و ده‌ها تن را کشت. بعد از آن گاها تظاهراتی علیه حکومت روی داد که هر کدام اسبابی و انگیزه‌هایی داشتند. اما طی یک مقطع زمانی رو به خاموشی می‌نهادند. چون محدود بودند، مثلا یک طیف را در بر می‌گرفتند، یا یک قشر را. اما در قیام اخیر تمامی اقشار و اطیاف به پا خاستند. زیرا به غیر از یک قشر الیت، کل جامعه تحت فشار است. ملت‌ها تحت فشار هستند، زنان تحت فشار هستند، جوانان تحت فشار هستند. کل مردم تحت فشار شدید معیشتی هستند. حتی معیشت روزانه به معضلی بزرگ تبدیل شده. محیط‌زیست ایران شدیدا تخریب گشته. و از طرفی آگاهی مردم بسیار بالا رفته و ارتباطات و رسانه‌ها سبب شده‌اند که مردم از کل جهان خبردار باشند. این‌ها سبب شدند که اقشار بیشتری وارد صحنه شوند. تحولات منطقه‌ای هم موثر بوده‌اند. بهار خلق‌ها و بهار عربی تأثیر بسیاری بر آگاهی مردم گذاشته. جنگ ضد داعش و تحولات سوریه مستقیما بر ایران تأثیر می‌گذارند. هم ایران در سوریه فعال است و پشتیبانی از سوریه با ثروت ایرانیان انجام و بدون رضایت آنان انجام می‌شود و هم جنگ کوردها با داعش در سوریه بر خلق کورد در ایران بسیار تأثیر گذاشت. جوانان بسیاری از ایران در این جنگ شرکت کرده و کشته شدند. این‌ها همه دست به دست هم دادند و سبب شدند تا اعتراضات بلندمدت‌تر شوند.

"جوانی یعنی پویایی، مطالبه، ماجراجویی، ذهن باز و نشاط"

زیلان وژین در بخشی دیگر از سوالات مطروحه به تاثیر نقش جوانان در «انقلاب ژن، ژیان، ئازادی» پرداخت و ادامه داد: جوانی یعنی پویایی. جوانی یعنی مطالبه، جوانی یعنی ماجراجویی، جوانی یعنی ذهن باز و جوانی یعنی نشاط! در ایران تمامی این فاکتورها را کشته‌اند. صحنه و عرصه برای پویایی باقی گذاشته نشده، مطالبات اگر در مغایرت با پارادایم و ذهنیت حاکمیت باشند، شدیدا سرکوب می‌شوند. کمتر عرصه‌ای برای ابراز وجود جوانان وجود دارد. نظام آموزشی و شغلی برای شکوفا شدن ذهن جوانان و خلاقیت‌شان بسیار محدود است. سبک زندگی تحمیلی در ایران نشاطی را برای جوانان باقی نگذاشته است. این‌ها همه سبب و انگیزه‌ی اعتراض هستند. جوانی که سرشار از انرژی و خواسته و جوش و خروش است را چگونه می‌توان مهار کرد؟ یا باید انرژی‌اش را به سوی یک کار مفید کانالیزه کرد و اسباب شادی آنان را آفرید! رژیم ایران رژیمی «پیرسالار» (ژرنتوکرات) است. ماهیت رژیم در تضاد با جوانی است. ذهن پیر و فرتوت نظام و قالب‌های ذهنی آخوندهای شیعه قادر به تحمل نشاط و پویایی نیست. در ویدیویی مشهور خمینی در دوران ۱۹۸۰ می‌گوید: «کلا هرچیزی که لذت بدهد، حرام است!» این رهنمود رژیم است، هم‌اکنون هم می‌بینیم که رژیم چگونه بر ضد شادی و نشاط است! پس طبیعی است که جوانان به علم‌دار این خیزش‌ها تبدیل شدند. این حق آنان است که بدنبال مطالبات خود باشند.

"آغاز پایان یک دوره!"

در جواب سوال؛ شعار "مرگ بر خامنه ای" در سالگرد انقلاب "زن-آزادی-زندگی" به شهرهای ایران بازگشت... آیا ممکن است دوباره تظاهرات بزرگی علیه رژیم آغاز شود؟ رئیس مشترک پژاک گفت: مهم تنها تظاهرات نیست. مهم معترض بودن خلق و ابراز مطالبات خویش است. خلق‌ها و اقشار جامعه در مقابل بیدادگری رژیم بپا خاستند. مشروعیت نظام از همه نظر از بین رفت. تابوی نظام در اذهان شکسته شد. از آغاز اعتراض‌ها تاکنون چندین فایل صوتی جلسات رژیم به بیرون درز کرده و اسنادی نیز هک شده‌اند که نشان می‌دهند رژیم نیز پایان خویش را می‌دید. این یعنی «آغاز پایان یک دوره»! قطعا اعتراضات متوقف نشدند. به اسبابی گوناگون از جمله ضعف اپوزیسیون، رسیدن فصل زمستان، عدم پشتیبانی جهانی، سازش رژیم ایران با محافل جهانی و غیره. اما تمامی این موارد به معنی پایان یافتن اعتراضات نیستند. اعتراضات ادامه دارند و قطعا به اشکالی دیگر سر بر خواهند آورد.

"مردم می‌دانند که چه می‌خواهند، چه باید بکنند"

وژین سوال بعدی سایت خبری الخلیج مبنی بر اینکه «شما چند روز پیش در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی گفتید که خیلی‌ها معتقدند قضیه تمام شده است، اما جنبش "زنان، زندگی، آزادی" آگاهی ایجاد کرده است که نمی توان جلوی آن را گرفت... چگونه؟» با این ارزیابی‌ها جواب داد: حرف زدن از قضیه‌ی زنان و آزادی زنان در کل خاورمیانه یک تابو به شمار می‌رفت. اما اکنون این تابو شکسته شد. این یک آگاهی عظیم بود. سخن گفتن از حقوق ملی خطری بزرگ به شمار می‌رفت، اما خلق‌های ایران به قیمت کشته شدن فرزندان‌شان از حقوق خویش سخن گفتند، این یک ایجاد آگاهی عظیم بود. دولت ایران خویش را بسیار قوی نشان می‌داد، اما این اعتراضات نشان داد که جمهوری اسلامی آنگونه که خویش را نشان می‌دهد نیز نیست! این یک آگاهی و جسارت قوی بود که ایجاد شد. سر برآوردن شعاری که تمامی خلق‌ها و اقشار را یکجا گرد آورد، یک آگاهی و اراده‌ی عظیم بود که ایجاد شد. اینکه دول جهانی در ضعیف‌ترین حالت رژیم نیز حاضر به سازش با آن هستند نیز یک آگاهی عظیم نزد مردم ایجاد کرد که نباید به امید دخالت خارجی برای گذار از جمهوری اسلامی باشند. این‌ها و ده‌ها مورد دیگر «آگاهی» هستند. این‌ها در این مرحله بوجود آمدند و دیگر مردم «چارچوب» لازمه برای مبارزه را درک کردند. همچنین ماهیت اپوزیسیون‌های منفعل برای مردم برملا شد، کسانی که سعی داشتند با تلاش رسانه‌های خارجی همچون اپوزیسیون نشان داده شوند نیز برملا شدند. ماهیت گروه‌ها آشکار شد. الان مسیر روشن‌تر گشته. مردم می‌دانند که چه می‌خواهند، چه باید بکنند، به چه کسانی اعتماد کنند و از چه کسانی و یا نیروهایی انتظاری نداشته باشند. چارچوب ذهنیتی لازمه برای گذار از این رژیم فاشیستی تقریبا شکل گرفته. مگر می‌توان جلو این‌ها را گرفت؟ این آگاهی‌ها دیگر غیرقابل بازگشت هستند. چیزهایی که به بهای خون دادن یاد گرفته می‌شوند، دشوار از یاد می‌روند. این است آگاهی‌ بی‌بازگشت در اذهان.

ادامه‌ی ارزیابی‌های زیلان وژین به صورت سوال و جواب به شرح زیر است:

«*در یکی از مصاحبه‌هایی که با شما انجام شد، اشاره کردید که آزادی زن ایرانی بر آزادی ملی ارجحیت دارد... به نظر شما چرا آزادی زن بر آزادی های دیگر ارجحیت دارد؟

"آزادی زنان بر سایر آزادی‌ها ارجحیت دارد"

زیرا ظلم اعمال شده بر زنان از ظلم اعمال شده بر ملت‌ها عمیق‌تر است. رهبر ما، عبدالله اوجالان می‌گوید: «زنان اولین ملت به استعمار کشیده شده هستند!» تاریخ ظلم وارد بر زنان هزاران سال است. ما با ظلم و ستمی چندین لایه بر زنان مواجهیم. زنان از جایگاه انسانی پایین کشیده شده‌اند، به حالت ابزار درآورده شده‌اند. بصورت ابزاری برای تبلیغات و تداوم حاکمیت مورد استفاده قرار می‌گیرند. زنان در همه‌جا محبوس هستند. در اذهان محبوس هستند. آیا وقتی چنین ظلمی وجود دارد، می‌توان ظلم دیگری را بر آن ارجح شمرد؟ البته که زنان باید از این وضعیت رها و آزاد شوند تا بتوان دم از آزادی واقعی زد! یکی از رمزهای آزاد شدن پتانسیل تاریخی کوردها این مبارزاتی است که زنان کورد در راه آزادی خویش انجام داده‌اند. به همین جهت هم هست که بیشتر به چشم می‌آیند و بیشتر از مردها جلب توجه می‌کنند. در کوبانی تنها زنان نجنگیدند، مردها هم جنگیدند و شاید اگر بشماریم، مردان بیشتر از زنان جان‌باختند. اما زنان به سمبل مبارزه تبدیل شده و موضوع فیلم‌ها گشتند. چرا؟ زیرا عقده‌ای هزاران ساله در حال گشوده شدن است. این امر صورت گرفته و کسی هم قادر به جلوگیری از آن نیست! در مبارزه با جمهوری اسلامی هم آنگونه است. چون پای زنان و بویژه زنان جوان به مبارزه گشوده شد، رژیم بر خود لرزید. تمامی هم و غم رژیم در اجرای قوانین دینی سخت‌گیرانه است که تمامی آنان ضد زن بوده و در جهت منفعل نمودن زنان هستند! وقتی زنان به مبارزه وارد شدند، معنایش این بود که تمامی تلاش‌شان هدر رفته است. این توضیح آن جمله‌ی من است. قطعا آزادی زنان بر سایر آزادی‌ها ارجحیت دارد. این چالشی است که مسکوت گذاشته شده و الان سر برآورده است. سربرآوردن چالشی مسکوت گذاشته شده، به معنای شکسته شدن تابوهاست. این امر قطعا دستاوردهایی برای کل انسانیت اعم از زن و مرد در پی خواهد داشت.

 

*شما در بیانیه‌های یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای دیدید که فرصت بزرگی برای افزایش دستاوردها از طریق انقلاب "زن، زندگی، آزادی" که در شرق کوردستان آغاز شد فراهم شد... ماهیت دستاوردهای به دست آمده چیست؟

"این خیزش علیه مردسالاری است"

به بسیاری از دستاوردها اشاره کردم. ایجاد آگاهی انقلابی در تطابق با واقعیت امروز، بزرگ‌ترین دستاورد است. یعنی دستاوردی ذهنیتی. شکسته شدن ترس از رژیم و اعلام آشکار عدم مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی دستاوردی است بسیار بزرگ. ایجاد اراده‌ی مردمی دستاوردی عظیم است که دیگر قابل بازگشت نیست. برملا شدن ماهیت کسانی که ادعا داشتند مخالف جمهوری اسلامی هستند، دستاوردی بزرگ است. زیرا این خیزش علیه مردسالاری است که در درون نیروهای مخالف جمهوری اسلامی هم وجود دارد! نیروهایی که سعی دارند در مقام اپوزیسیون ظاهر شوند، تا مغز استخوان مردسالار هستند. این انقلاب ضد آن‌ها هم هست و برملا شدن ماهیت زن‌ستیز و فاشیستی آنان دستاورد اندکی نیست. زیرا اگر انقلاب به ثمر برسد و چنین نیروهایی به قدرت برسند، هیچ تفاوتی با جمهوری اسلامی نخواهند داشت. برای زنان هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، برای خلق‌ها و جوانان چیزی تغییر نخواهد یافت! پس انقلاب هم محسوب نخواهد شد. در کل بر خود لرزیدن نظام دستاوردی است و برملا شدن مخالفان شبیه رژیم نیز دستاوردی دیگر. حضور زنان هم دستاوردی کاملا متفاوت است. مطرح شدن سازمان‌هایی همچون سازمان ما که بر پایه‌ی آزادی زن مبارزه می‌کنند نیز نعمتی است برای خلق‌های ایران و اقشار جامعه، زیرا نوید آزادی واقعی را می‌دهند.

 

*بسیاری نمی‌دانند که شعار "زن - زندگی - آزادی" برگرفته از فلسفه رهبر زندانی کورد عبدالله اوجالان است... پس چگونه این شعار انقلابی به معترضان ایرانی راه پیدا کرد؟

"شعار ژن، ژیان، آزادی، شعاری سحرانگیز و افسونی"

از چند طریق: اولا کوردها تقسیم بر چهار شده‌اند اما شدیدا با هم ارتباط دارند و دستاوردهای کوردها در یک کشور به راحتی به سایر کوردها انتقال می‌یابد. یکی از دستاوردها نیز مبارزات زنان بود که در شمال کوردستان (در ترکیه) آغاز شد و در روژآوا (شمال شرق سوریه) به اوج رسید و جهانیان با آن آشنا شدند. زنان کورد بسیاری در شمال کوردستان وارد آن مبارزات شدند، در کوبانی و در کل در شمال شرق سوریه زنان کورد ایرانی بسیاری مبارزه کرده، زخمی شده و شهید شدند. بسیاری از آنان نیز کوله‌باری از تجربه اندوختند. کوردها بر اساس این فلسفه سال ۲۰۰۴ حزب حیات آزاد کوردستان را تأسیس کردند و بیست سال است که تبلیغات این تفکر را در ایران گسترش می‌دهند. هزاران صفحه در این باب به زبان فارسی نوشته و پخش کرده‌اند و امکانات تکنولوژی دیجیتال نیز به کمک آنان آمده تا این افکار خارج از اراده‌ی رژیم ایران به تمامی نقاط ایران برسند. امکانات رسانه‌ای نیز بی‌تأثیر نبوده‌اند. کسی که برای اولین بار شعار «ژن، ژیان، آزادی» را به هنگام به خاک‌سپاری ژینا سر داد، یک طرفدار افکار عبدالله اوجالان بود! ده‌ها و صدها جوان از شهر سقز اکنون عضو سازمانی هستند که معتقد به افکار عبدالله اوجالان است و او را رهبر خویش می‌دانند. جنگ ضد داعش و تبلیغات رسانه‌ای و سینمایی و در کل هنر نیز در اشاعه‌ی این افکار نقش مهمی داشته است. مردم ایران و بویژه‌ خلق‌های تحت ستم نز در جستجوی تفکر و شعار و نمادهایی برای مبارزه بودند. شعار وجود داشت، مبارزه برای آن در همسایگی ایران و در جاهایی مثل سوریه که مستقیما به ایران ربط داشت صورت گرفته بود. آشنایی وجود داشت و وقتی این شعار سر داده شد، دیدیم که تا چه اندازه نفوذ کرده است. خود رهبرمان عبدالله اوجالان گفته بود که «این شعاری سحرانگیز و افسونی است!» و ما افسونش را دیدیم با قدرتی عظیم که در جهان بازتاب یافت. بر سر در شهرهایی چون پاریس و روم بصورت آفیش آویزان شد، پیرامون آن آثار هنری بوجود آمدند. شخصیت‌هایی بزرگ از آن حمایت کردند. و قطعا کسی نخواهد توانست جلو آن را بگیرد. بسیاری در پی انحراف آن برآمدند اما این شعار چنان قدرتمند است که تمامی این تلاش‌ها نیز نتیجه‌ای در بر نداشتند. این قدرت موجود در تفکرات رهبرمان را نیز نشان می‌دهد.

 

*شما در اظهارات خود به خبرگزاری فرات معتقد بودید که نیاز مبرمی به ایجاد تغییرات دموکراتیک در ایران وجود دارد و راه حل آن در اتخاذ «خط ​​سوم» است... پس این خط سوم چیست؟

"خط سوم خط تقویت مبارزه و مدیریت مردمی است که سعی دارد غیردولتی باشد"

بصورت خلاصه بگویم: خط سوم خطی است که نه امیدی به اصلاح رژیم‌های توتالیتر کنونی دارد و نه چشمداشتی از نیروهای خارجی. جهت تغییر. خط سوم بیشتر خط تقویت مبارزه و مدیریت مردمی است که سعی دارد غیردولتی باشد. زیرا در فلسفه‌ی پشت‌زمینه‌ی خط سوم، خود دولت و حاکمیت مشکل و معضل محسوب می‌شوند، پس سعی دارند که نظامی را برپا دارند که بر پایه‌ی مشارکت مردمی و دموکراسی مستقیم باشد تا اراده‌ی تمامی اقشار و خلق‌ها و رنگ‌ها در مدیریت جامعه بازتاب داشته باشد. این آزمونی است برای رهایی از خود مقوله‌ی «دولت» و یا «حاکمیت». آزمونی که اجرای آن دشوار است اما بدون شک درمانی است برای مشکلات ناشی از اقتدار و قدرت که به نوعی تمامی آن‌ها منجر به نابرابری و ناعدالتی و تبعیض می‌شوند.

 

*حامد اسماعیلیون نویسنده کانادایی ایرانی الاصل به غرب نسبت به «مماشات» ملاها و جلوگیری از انقلاب کبیر ایران هشدار داد... پس سیاست غرب را در قبال رژیم، به ویژه پس از معامله اخیر مبادله زندانیان بین واشنگتن و تهران چگونه می بینید؟

یکی از اسباب به پیروزی نرسیدن خیزش‌های اخیر در ایران، تعامل جهانی با رژیم ایران بود. وزیر خارجه‌ی ایالات متحده آمریکا یکی دو ماه پس از آغاز خیزش‌ها گفت: «ما از مطالبات خلق ایران پشتیبانی می‌کنیم، اما نمی‌خواهیم رژیم فروپاشد!» این جمله به تنهایی نشان می‌دهد که برخورد نظام جهانی چه تأثیر منفی‌ای بر خیزش‌گران و روند انقلاب برجای گذاشت. جمهوری اسلامی از کارت‌ها و اهرم‌های موجود در دستش همانند حوثی‌ها و یا مسئله‌ی موشکی و اتمی استفاده کرده، امتیازاتی محدود داد و دروازه‌ی دیپلماسی مهمی را برای خویش گشود و اینگونه نفس کشید. دول غربی در اتخاذ موضع ضد دولت ایران بسیار ضعیف عمل نمودند. تروریستی را که به سی سال حبس محکوم شده بود به ایران تحویل دادند. در ازای آزادی برخی شهروندان آمریکایی میلیاردها دلار به رژیم ایران تحویل دادند که هرکدام نفسی بود برای رژیم. بسیار واضح است که این‌ها سبب تقویت رژیم ایران گشته و طبعا به ضرر مخالفان رژیم است. نظام جهانی به سبب بحران‌ها خود، در مقابل رژیم‌های توتالیتر بسیار مماشات می‌کند. همین امر را در تعامل با رژیم ترکیه می‌بینیم. قطعا این‌ها به ضرر مردم ایران هستند.

 

*شما در همان مصاحبه با بی‌بی‌سی گفتید که مسئله کوردها مانند کارتی در دست آمریکا و کشورهای منطقه است که وقتی اوضاع عادی می‌شود از آن استفاده می‌کنند اما در موارد خاص از آن به عنوان ابزاری برای تضعیف استفاده می‌کنند. و کوردها را تقسیم می‌کنند... می‌توانید آن را برای ما توضیح دهید؟

"مسئله‌ی کوردها یک گره کور است"

مسئله‌ی کوردها یک گره کور است. کوردها مورد انکار واقع شده‌اند اما به سبب قدرت فرهنگی و اجتماعی خویش از بین نرفتند و یا به وضعیتی همانند ارمنیان دچار نگشتند! ضررهای زیادی دیدند اما جامعه‌ی کورد توانست با ارائه‌ی افکاری نوین که در تزهای رهبرمان عبدالله اوجالان بازتاب یافته مسیر جدیدی را برای خویش بگشاید. وضعیت کوردها در هر بخش از کوردستان نیز متفاوت است و این سبب شده که هر نیرویی نیز بخواهد از کوردها استفاده کند و این در طبیعت سیاست جهانی وجود دارد. تعامل با نیرویی همچون آمریکا نیز دشوار است. کوردهای واقع در مرزهای ترکیه نمی‌توانند همانند برخوردی را با آمریکا داشته باشند که کوردهای موجود در مرزهای سوریه دارند، آمریکا نیز نمی‌تواند یک نوع برخورد را با کوردهای موجود در تمامی کشورها داشته باشد. سیاست آمریکا سیاستی منفعت‌طلبانه است و اگر منافع کوردها با منافع آن همسو نباشد، قطعا توجهی به کوردها نشان نخواهد داد. مقصودم بیشتر سیاستی بود که در سوریه در قبال کوردها در برابر ترکیه در پیش گرفته شده. در آنجا آمریکا قدرت ممانعت از ترکیه در فشارشان بر کوردها را دارد اما این را در چارچوب برنامه‌ای معین و گاها به ضرر کوردها انجام می‌دهد. در نمونه‌ی اشغال شهر سری‌کانی آن را دیدیم. آمریکا در تعیین سیاست‌هایش در سوریه از طرفی با کوردها بعنوان شرکایش در جنگ با داعش روبرو است و از طرف دیگر با ترکیه بعنوان عضو ناتو و این چالش اکثرا به ضرر کوردها تمام شده است. قطعا نباید فراموش نمود که برخورد کوردها نیز تعیین‌کننده است. مثلا در جنوب کوردستان در عراق، بارزانی علی‌رغم هشدار آمریکا دست به برگزاری رفراندومی زد که عاقبتش را می‌دانیم. بهرحال کوردها باید هشیارانه برخورد کنند تا هم خط سوم در زندگی مسالمت‌آمیز با خلق عرب و ترک و فارس را حفظ نمایند، هم با منافع منطقه‌ای و جهانی درنیفتند و هم معضلات انکاری که بر آنان اعمال شده را از بین بردارند. این چالش چند بُعدی کوردهاست که متأسفانه هزینه‌ی بسیاری هم دارد.

*از تشکیل جبهه واحد برای احزاب کوردی زیاد صحبت می‌کنید... چرا هنوز نتوانسته‌اید یک جبهه مشترک بسازید؟

اهمیت اتحاد کوردها و خلق‌های ایرانی

یکی از مسائل اساسی انقلاب‌ها مسئله‌ی اتفاق و اتحاد است. کوردها ناچارند تا به یک اتفاق نظر برسند. همچنین نیروهای مخالف رژیم ایران نیز ناچارند تا به اتفاق نظری در مقابل رژیم و در جهت گذار از آن برسند. تفاوت جهان‌بینی‌ها و پیشینه‌ی مبارزاتی و سنت گروه‌ها و احزاب مانعی در مقابل ایجاد اتحادهاست. گروهی از احزاب کوردی معتقد به ملی‌گرایی و ناسیونالیسم هستند، گروهی معتقد به افکار سنتی چپ هستند و ما نیز با تفسیری نوین از چپ و با پارادایم «اکولوژیک، دموکراتیک و آزادی زن» وارد عرصه‌ی مبارزه شده‌ایم. تلاش جهت ایجاد اتحاد، تلاش جهت یافتن نقاط مشترک میان معتقدان به این افکار مختلف و گاها متضاد هست. تلاشی است جهت کمرنگ کردن نقاط اختلاف و پررنگ کردن نقاط مورد اتفاق. تلاش ما در این جهت است. این تنها تلاشی جهت اتحاد داخلی کوردها نیست. با سایر ملت‌های موجود در ایران هم چنان مسئله‌ای داریم. کوردها در چارچوب مرزهای ایران با ملت ترک آذری، عرب، فارس همسایه بوده و با ملت‌هایی نظیر گیلکی و مازنی و بلوچ و ترکمن اشتراکاتی دارند. تمامی این‌ها به کار و فعالیت و مبارزه نیاز دارند تا بتوانیم بر مشکلاتش فایق بیاییم و ما در حال چنان مبارزه‌ای هستیم.

*برای آینده ایران پس از پایان حکومت آخوندها چه برنامه‌ای دارید و ماهیت نظام سیاسی پس از سقوط رژیم را چگونه می‌بینید؟

"خودمدیریتی دموکراتیک؛ مدیریتی مردمی و دموکراتیک"

برنامه‌ی پیشنهادی ما ایجاد مدیریتی مردمی و دموکراتیک است. فرم مورد نظر ما «خودمدیریتی دموکراتیک» است که در آن اجزای مختلف جامعه در تعیین سیاست‌ها سهیم باشند. آزادی زنان و مشارکت برابرشان تحقق یافته و این امر در قوانین و حقوق بازتاب یابد، تمامی ملت‌ها قادر باشند بر اساس فرهنگ و زبان خویش زندگی کنند. دولت مرکزی در موضوعاتی نظیر دفاع و دیپلماسی و امور مالی نقش مشترک داشته و سایر امور به مناطق بومی محول شده باشند. به مسائل اکولوژیک و زیست بومی توجه کافی شده و شخصیت انسان در تطابق با طبیعت تربیت و پرورش داده شده و امور اقتصادی و بویژه صنعتی در کمترین مغایرت با طبیعت باشند. اقتصاد در این نوع مدیریت نه بر اساس سود بیشینه بلکه بر اساس نیازهای جامعه باشد، اندوخته‌های جامعه صرف آبادانی و زندگی انسانی‌تر و تحقیقات و امور علمی شود. در کل طرفدار یک نظام لامرکزی و دموکراتیک هستیم که بر اساس پرنسیب‌های معاصر بشری و مناسب با سطح پیشرفت‌های علمی باشد تا برای منطقه نیز به مدل و الگویی ایده‌آل تبدیل گردد. ما نظام مورد نظر و پیشنهادی خویش را کنفدرالیسم دموکراتیک می‌نامیم، اما محتوا برای‌مان از وجه تسمیه مهم‌تر است. ایمان داریم که این راه دموکراتیک و پلورالیست خدمت بزرگی به ایران و صد البته به کل منطقه خواهد کرد. در قرن بیست و یکم که قرن علم و پیشرفت بسیار سریع است، باید از مشکلات ساخته‌ی اذهان معیوب رهایی یابیم و با یک همزیستی مسالمت‌آمیز با موج جهانی پیشرفت انسانی همراه و همگام شویم.»