عبدالله اوجالان رهبر خلق کرد قریب به بیست سال است که در زندان ویژهای در امرالی در حصر و انزوایی شدید به سر میبرد. حصر و انزوای اوجالان از آوریل سال ۲۰۱۵ بیش از پیش تشدید شده است.
حاکمیت سیاسی در تاریخ اخیر خود در برهههای بسیاری رهبرانی را که به عنوان تهدید قلمداد کردهاند، در شرایطی بسیار دشوار قرار دادهاند. نلسون ماندلا، خانانا گوسماو، آلبرتو موجیکا را باید از این دست زندانیان سابق و رهبران جدید برشمرد.
خانانا گوسماو
یکی از رهبران گریلایی که در در شرایط حاد امنیتی قرار گرفت خانانا گوسماو رهبر جنبش گریلایی فالانتیل بود علیه دولت اندونزی مبارزه میکرد. خانانا گوسماو در نوامبر سال ۱۹۹۲ از سوی دولت اندونزی دستگیر شد و در دادگاهی فرمایشی به حبس ابد محکوم شد. گاسماو را به زندانی تحت عنوان سیپینانگ در جاکارتا انتقال دادند. این زندان یکی از امنیتیترین زندانهای این کشور قلمداد میگردد.
در نتیجهی مقاومت خلق تیمور شرقی، دولت اندونزی قادر به تداوم سیاستهای ستمکارانهی خود نگشته و در نهایت طی توافق گاسماو در خانهای تحت مراقبت قرار گرفت. خلق تیمور شرقی به این امتیاز روی خوش نشان نداده و مبارزهی خود را همچنان تداوم میبخشد. ارتش اشغالگر اندونزی از تیمور عقب نشینی کرده و در نهایت استقلال خلق تیمور شرقی را به رسمیت میشناسد. خانانا گاسماو نیز به عنوان رهبر گریلاها و همانند نلسون ماندلا از زندان سپینانگ قدم در کاخ ریاست جمهوری میگذارد.
ناپلئون بناپارت
بعد از شکست ناپلئون بناپارت در سال ۱۸۱۳ در لایپزیک، سنای فرانسه ناپلئون را از امپراتوری برکنار و وی را به جزیرهی الب در منطقهی توسکانی ایتالیا تبعید نمود. این جزیره فقط ۲۲۳۵ متر مربع وسعت داشت. این جزیره برای ناپلئون بسیار کوچک بوده و ناپلئون بعد از مدتی از این جزیره گریخته و مبارزات خود را ادامه میدهد. اما در این راه شکست خورده و مجددا به اسارت نیروهای امپراتوری روسیه، انگلستان و امپراتوری اتریش-مجارستان در میآید. اینبار بناپارت به جزیره سنت هلن در آفریقای جنوبی تبعید میگردد که در کنترل انگلستان قرار دارد. هنگامی که ناپلئون بر این جزیره قدم گذارد گفت این جزیره سه ماهه من را میکشد. من که روزانه ۲۰ فرسخ اسب سواری میکنم در این جزیره که در آنسوی زمین قرار دارد چگونه میتوانم تاب بیاورم؟ اگر حکومت شما در صدد قتل من برآمده است میتواند آن را انجام دهد. این جزیره در اقیانوس اطلس قرار داشته و هزار مایل با اروپا فاصله دارد. بیوگرافی نویس ناپلئون با نام لودوینگ در کتابش بدینگون این جزیره را تصیف میکند: هیچ کس در این جزیره قادر به زندگی نیست، در این جزیره هیچ کس قادر نیست تا ۶۰ سالگی در سلامت باقی بماند، کمند افرادی که در این جزیره به ۵۰ سالگی رسیدهاند. ما در اوج تاریکی هستیم که بعد از یک ساعت هوای گرم و مرطوب به یکباره به بارانی سرد تغییر مییابد. کسانی که بیش از یک سال در این جزیره باقی میمانند، دچار بیماریهایی مانند التهاب کبد، سردردهای حاد و استفراغ میشوند. بیماریهای کبدی در این جزیره شایع میباشند.
مشکلات جسمی ناپلئون در این جزیره افرایش مییابد. لودوینگ میافزاید: بیماریهای کشنده افزایش یافتند؛ آب و هوای این جزیره حتی برای افرادی که از کبد سالمی نیز برخودار هستند مایه تهدید است. بیماری ناپلئون گسترش مییابد، و به گفتهی وی همانند آتشی در معده او زبانه میکشد. با ازدیاد درد او نقش بر زمین شده و ناله سر میدهد. شش سال است که ناپلئون از وضعیت آب وهوای این جزیره شکایت میکند. روزهای اخیر انگلستان را به این امر متهم میکند که این کشور درصدد است او را در این جزیره به قتل رساند. ناپلئون نمیتواند در چنین شرایطی بسیار تاب آورد، سرانجام او بعد از ۶ سال در این جزیره میمیرد. پزشکان جزیره به کالبد شکافی وی دست زده و گزارشهای کالبد شناسی نشان میدهد که پزشکان تاثیرات منفی آب و هوا را بر بدن وی تایید کردهاند. لودوینگ در کتاب خود اشاره میکند که: پزشک کبد را شکافته و میگوید بنگرید که این امر چه نتایجی را به دنبال دارد؟ وضعیت مشخص است، آب و هوای سنت هلن بیماری معده را افزایش داده و باعث شده است تا امپراتور زودتر بمیرد.
خوزه آلبرتو موجیکا کوردانو
طی سالهای دههی ۶۰میلادی انقلابیون اروگوئه که تحت تاثیر انقلاب کوبا واقع شده بودند جنبش توپا مارو (ام.ال.ان توپاروس) را تاسیس کردند. خوزه آلبرتو موجیکا کوردانو نیز از اعضای این جنبش بود که بعدها به ریاست دولت اروگوئه نیز دست یافت. موجیکا از پیشاهنگان فکری-ایدئولوژیک این جنبش بود. موجیکا به عنوان یک فعال سیاسی سال ۱۹۶۹ هنگامی که شهر پاندو از نیروهای ارتشی بازپس گرفته شد، نقش مهمی را ایفا کرده بود. موجیکا در مارس سال ۱۹۷۰، در مونته ویدیو مجروح و به اسارت نیروهای دولتی درآمد. موجیکا در سپتامبر سال ۱۹۷۱ همراه با یکصد عضو توپاک آمارو از زندان فرار کرد، اما اندکی بعد از آن مجددا دستگیر شد. سال ۱۹۷۲ بار دیگر از زندان گریخت، اما این بار بعد از فرار مجددا و کمتر از یک ماه دستگیر شد.
همزمان با کودتای سال ۱۹۷۳ موجیکا در زندان به سر میبرد. بعد از این کودتا موجیکا و رفقایش، التوریو فرناندز هویدبرو و ماریوس روزنکف ۱۳ سال را در شرایط بسیار دشوار به سر بردند. موجیکا دو سال را در یک طویله سپری کرد. سالها هیچ صدایی را نشیند. موجیکا در زندان با مشکلات روانی فراوانی روبرو شد. موجیکا به بیماری روانی پارنویا مبتلا شد. در سال ۱۹۸۵ در جریان یک عفو عمومی از زندان آزاد شد. بعد از آزادی از زندان تحت مداوای روانی قرار گرفته و مجددا وارد سیاست شد. موجیکا در سال ۲۰۱۰ با جبههای گسترده در ریاست اوروگوئه برگزیده شد.
نلسون ماندلا
نلسون ماندلا که در آفریقای جنوبی به عنوان نماد مبارزه علیه نژاد پرستی شناخته میشود در تیرماه سال ۱۹۸ در اومتاتا-ترانسکیه متولد شد. پدرش هنری ماندلا نواده قبیله تامبو بود که با زبان خوسا تکلم میکرد. ماندلا دیر زمانی در مادن به کارگری مشغول بود و متعاقبا از دکالج دانشگاهی فورس هار فارغالتحصیل شد. او نخستین وکیل سیاه پوست آفریقای جنوبی بود. ماندلا متعاقبا به کنگرهی ملی آفریقا پیوست که به منظور مبارزه علیه حاکمیت نژاد پرستانهی سفید پوستها تاسیس شده بود. متعاقبا به ریاست اتحادیه جوانان کنگره رسیده و در مدت زمانی بسیار کم به یکی از پیشاهنگان مبارزه آزادیبخش سیاه پوستان تبدیل شد. سال ۱۹۴۸ سیاستهای نژاد پرستانهی سفیدپوستان (آپارتاید) در آفریقای جنوبی افزایش یافت. به همین دلیل ماندلا علیه سیاستهای تبعیض نژادی حزب ملی دست به مبارزه زد. رژیم اپارتایدی نیز طی سالهای ۱۹۵۶-۱۹۶۱ ماندلا را تحت عنوان خیانت علیه دولت دادگاهی نمود. از انجا که ماندلا موسس و ریاست سازمانی ملی را برعهده داشت که بخشی از کنگرهی ملی آفریق شناخته میشد، به مبارزه مسلحانه نیز دست زد. خصوصا طی سالهای ۱۹۶۰ در شارپ ویل عنگامی که غیرنظامیان به قانون پاسپورت اعتراض کردند، هدف قرار گرفته و صدها نفر در جریان این راهپیمایی کشته شدند. از همان زمان بود که ماندلا موضع خود را در ارتباط با مقاومت منفعل ترک و به حمایت از فعالیتهای تخریبی علیه حاکمیت نژاد پرست دست زد.
ماندلا در سال ۱۹۶۲ از آفریقای جنوبی خارج و از انگلستان و دیگر کشورهای خارجی خواستار حمایت از مبارزهی سیاه پوستان شد. با ابزگشت ماندلا به آفریقای جنوبی او دستگیر و به اتهام خروج غیر قانونی از کشور، اقدامات تخریبی و ترور محاکمه شد. ماندلا در این محاکمه اظهار داشت که او مجبور نیست در مقابل قانونی که نماینده خلق نیست پاسخگو باشد. با این وجود از سال ۱۹۶۳ در محلهی ریونیای ژوهانسبورگ در مرکز حزب ملی ریما مقداری سلاح کشف شد و از همین رو ماندلا و برخی از رفقای وی بهاتهام تلاش برای توطئه علیه دولت مجددا محاکمه شد. هنگامی که این پرونده در جریان بود ماندلا برخی از این اتهامات را قبول کرده و گفت: ظلم و ستم نژاد پرستی غیر از خشونت راه دیگری را برای سیاه پوستان باقی نگذاشته است.
در نهایت، در این پرونده که از ان به عنوان پروندهی ریونیا یاد می گردد ماندلا همراه با برخی از رفقای خود که مجازات کمتری نصیب آنان شد، در ۱۱ ژوئن سال ۱۹۶۴ به حبس ابد محکوم گردید. ماندلا نخست در زندان جزیرهی روبین در نزدیکی کیپ تاون زندانی شد، طی سالهای ۱۹۸۲-۱۹۶۴ در این مکان زندانی شد. از سال ۱۹۸۲ به زندان پولسمور منتقل گردید که امنیتیترین زندان این کشور قلمداد میگردید. به دلیل شرایط بسیار دشوار این زندان، ماندلا دچار بیماری گشته و در سال ۱۹۸۸ به بیمارستان منتقل گردید.
زمانی که ماندلا در زندان بود حمایتهای مردم آفریقای جنوبی از وی ادامه یافت. با این وجود مدافعان حقوق بشر که از کشورهای بسیاری علیه تبعیض مبارزه میکردند، به خمایت از ماندلا دست زدند. از آنجا که حمایتهای فراوانی در خارج و داخل از کشور از ماندلا به عمل میآمد، حاکمیت آفریقای جنوبی ناچار شد اقداماتی را انجام دهد زیرا سازمان ملل متحد فشارهای دولت آپارتایدی را علیه سیاه پوستان آفریقای جنوبی رصد می کرد. از یک سوی اقدامات آفریقای جنوبی ارزیابی می شد و از سوی دیگر آزادی ماندلا و دیگر زندانیان سیاسی مطالبه میشد. از همین رو در ابتدا نیروهای اطلاعاتی به گفتوگو با ماندلا دست زدند. متعاقبا همراه با ازدیاد گفتوگوها در سطوح عالی، گفتوگوهای رسمی آغاز شد.در ان زمان شرایط دشوار زندان ماندلا اندکی بهتر شده و اندکی بعد وی به عنوان یک زندانی به خانهای تحت نظر منتقل شد. بعد ز شروع مذاکرات ماندلا با ریاست جمهوری آفریقای جنوبی، د کلرک در ۱۱فوریه سال ۱۹۹۰ به دیدار پرداخته و آزاد شد. اندکی بعد ماندلا در ۲ مارس به ریاست آی.ان.سی برگزیده شد. از آنجا که ماندلا مسن بوده و از وضعیت مساعد جسمی برخوردار نبود، اولیور تامبو به ریاست ملی برگزیده شد و ماندلا در تیر سال ۱۹۹۱ به ریاست جمهوری آفریقای جنوبی برگزیده شد. ماندلا که ۶۷ سال از زندگی خود را صرف مبارزه برای آزادی حقوق بشر کرده بود، جوایز جهانی فراوانی را کسب کرد. سال ۱۹۷۹ جایزه جواهر لعل نهرو، سال ۱۹۸۱ جایزه حقوق بشر برونو کرایسکی، سال ۱۹۸۳ جایزه سیمون بولیوار یونسکو را کسب کرد. همراه با این موارد بسیاری از دانشگاههای برتر جهان به وی دکترای افتخاری اعطا کردند. ماندلا که به دلیل فعالیتهای خود علیه نژاد پرستی جوایز بسیاری را دریافت کرده بود به ترکیه نیز دعوت شد. ترکیه نیز در سال ۱۹۹۲ درصدد برآمد تا جایزه بین المللی صلح آتاترک را به وی اعطا نماید، اما ماندلا از پذیرش این جایزه سرباز زد. ماندلا دلیل رد این جایزه را از سوس وکیلش آشکار کرد.ماندلا دلیل آن را سیاستهای تبعض آمیز دولت ترکیه علیه کردها، نقض حقوق بشر اعلام و گفته بود که بنابه این دلایل به ترکیه سفر نخواهد کرد.
زندان آلکاتراس
زندن آلکاتراس که در جنوب آمریکا و در اقیانوس قرار گرفته است، از سالهای ۱۷۰۰ میلادی به بعد در زمان حضور فرانسویان تاسیس شده است. طی ۵۰ سال اواخر قرن نوزدهم، ۶۰ هزار محکوم در این زندان جان دادند. از همین رو به عنوان یکی از دهشتناکترین زندانهای جهان لقب گرفته است. از سال ۱۸۰۰ میلادی به بعد فرانسویان از این مکان به عنوان یک زندان استفاده کرده و طی سالهای ۱۸۲۵ تا ۱۹۳۹ ۸۰ هزار نفر را به این زندان انتقال دادهاند. ۶۰ هزار نفر در این زندان جان خود را از دست دادند. این زندان بر روی دریا و برروی صخرههای سنگی بنا شده است. از همین رو امکان فرار زندانیان از این زندان مهیا نیست. زندانیان بلافاصله به کار واداشته میشوند، زندانیان در بندهای ۴۰ نفره استقرار یافتهاند. این جزیره که پوشیده از درختان پالمیا است، همراه با گرمای بالای، پای زندانیان را به هنگام خواب به این درختان زنجیر میکردند. زیرا زندانیان تحت عنوان انسانهای شرور و بیمار به این زندان منتقل میشدند و جامعه خواستار رهایی از شر آنان بود. حتی به رغم وجود بیمارستانهایی در این زندان، زندنیان امکان استفاده از ان را نداشتند.
این جزیره متعاقبا تحت کنترل ایالت سانفرانسیسکو قرار گرفت و برای مقاصد نظامی مورد بهره برداری قرار گرفت. ساکنان محلی آلکاتراس علیه مقامات امریکایی به اعتراض دست زدند. متعاقبا این زندان به زندان نظامی تبدیل و در ۱ ژانویه سال ۱۹۳۴ این زندان به وزارت دادگستری ایالات متحده آمریکا تحویل داده شد. تا زمانیکه این زندان به زندان فدرال تغییر کاربری داده شد، به عنوان یک زندان نظامی مورد استفاده قرار میگرفت. افرادی که مجازاتهای سنگین داشتند، یا مخالفان سیاسی به این زندان منتقل میشدند. تا سال ۱۹۶۳ امریکا این زندان را به عنوان یک زندان فدرال مورد استفاده قرار داده و متعاقبا این زندان تعطیل شد. در این زندان اسامی افراد به فراموشی سپرده میشد و به هر زندانی یک شماره داده میشد. زندانیان دیگر نه یک انسان، بلکه یک شماره بیش نبودند. زندانیانی که در کمپها به کار واداشته میشدند، غیر از مایحتاج اولیه زندگی، چیز دیگری را دریافت نمی-کردند. تلاش میشد تمامی احساسات انسانی زندانیان کشته شود. انتظار داشتند زندانیان به تمامی مطیع باشند، زندانیانی که به مخالفت پرداختند، کشته شدند. از ۱۳۴ زندانیای که امریکا به این زندان فرستاد ۳ نفر به آمریکا بازگشتند.
به رغم وجود کتابخانه در آلکاتراس، زندانیان امکان استفاده از آن را نداشتند. برای نمونه تنها زندانیانی حق استفاده از کتابخانه را داشتند که به مدت ۵ سال مشکلی را در زندان ایجاد نکرده باشند. کوچکترین رفتار زندانیان به عنوان جرم تلقی میشد. از همین رو امکان استفاده از کتابخانه غیر ممکن بود.
شرایط این زندان مانند اردوگاه اسرای جنگ بود. کوچکترین تخلف با شدیدترین شیوه پاسخ داده میشد. از دیگر متدهای مجازات گیوتین و اتقهای گاز بودند که زندانیان از طریق آن اعدام میشدند.