در این اواخر شاهد تشدید تنشها مابین ایران و آمریکا هستیم، از طرفی دیگر تحولات پیدرپی در خاورمیانه، قیام خلقها در ایران و عراق و بعضی کشورهای دیگر، حساسیت و نگرانیها را نسبت به آینده خلقها و کشورهای منطقه افزایش داده است. نشریه آلترناتیو در این رابطه با سیامند معینی ریاست مشترک پژاک مصاحبهای را ترتیب داده است که متن آن به شرح زیر است.
آلترناتیو: تحولات سیاسی در خاورمیانه از نظر زمانی بسیار سریع و گاهی غیرقابلپیشبینی است. از سوی دیگر شعلههای جنگ جهانی سوم با تمام حدت خود در بسیاری از مناطق این جغرافیا اشاعه مییابد. از دیدگاه شما سیر تغییر و تحولات سیاسی و نظامی در خاورمیانه به کدامین سو میرود؟
رفیق سیامند: پرسش شما همهجانبه و کلی است، منتها به شکلی اجمالی در ترسیم و توصیف اوضاع به شکل زیر نظر خود را فرموله میکنم. همچنانکه شما هم اشاره نمودید، تحولات سیاسی در خاورمیانه بسیار سریع پیش میرود و تغییرات بنیادی را نیز با خود به همراه خواهد داشت. سیاست استعماری (کلونیالیزم) اروپایی که بانی سیستم دولت ـ ملت در منطقه بوده است، حال با سیاست نئولیبرالیزم و گلوبالیزم در تقسیم منابع و گسترش هژمونی در رقابت است. در جریان کشمکش میان نیروهای درگیر در کائوس خاورمیانه و نبود دموکراسی و وجود حاکمیتهای دیکتاتور، برای کسب قدرت و ثروت بیشتر، ویرانی و آوارگی بیشتر گریبان گیر مردم منطقه خواهد شد. در ایران کلاً ذهنیت میلیتاریزه و دسپوتیک بر مردم حاکم است. بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و دیپلماسی ایران در رابطه با سوء مدیریت و بیلیاقتی سردمداران جمهوری اسلامی ایران، کشور را به پرتگاه ورشکستگی کشانده است. سیاست صدور انقلاب اسلامی به خارج مرزهای ایران بر محور هلال شیعی، خطر جنگی تمامعیار را با خود به همراه داشته و بهطورکلی ایران در سراشیبی سقوط قرار دارد. در نهایت حاکمان ایران در موقعیتی نیستند که بتوانند بحران را مدیریت نمایند.
ایران که همواره خود را «جزیره ثبات» نامیده، هماکنون در کانون جنگ و درگیریهای خاورمیانه و در بیثباتترین موقعیت خود قرار دارد. با توجه به آخرین تحولات منطقه بهویژه تشدید تنشها بین ایران و آمریکا با کشتن قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس پاسداران از سوی آمریکا، روابط تنش آلود ایران و آمریکا چه تأثیری بر وضعیت منطقه خواهد داشت؟ و آیا احتمال بروز جنگ بین ایران و آمریکا وجود دارد؟
- البته، کشته شدن قاسم سلیمانی نقطهی تحولی در کنش سیاست آمریکا خوانده میشود و همچنین پیغامی از طرف آمریکا به تمامی نیروهای درگیر جهانی در منطقه به این مضمون که حضورشان در منطقه تنها نظارهگر، نظامی و تاکتیکی نیست. به نظر من در درازمدت بر مبنای بسترسازی که دلالت بر روشی نظامی دارد، احتمال درگیری نظامی بین ایران و نیروهای ائتلاف بیشتر شده است. در صورت جنگ نظامی وضعیت منطقه بحرانیتر خواهد شد و درگیری نظامی ابعاد منطقهای و گستردهتری پیدا خواهد کرد.
در یک سال اخیر ایران، شاهد رویدادهای بسیاری بودیم که نارضایتی و خیزشهای مردمی که در چند سال اخیر استمرار داشته بخش بزرگی از این وقایع بوده و ایران و حاکمیت آنرا دچار چالش نموده است. به نظر شما دلیل رادیکال، دامنهدار شدن و تداوم اعتراضات مردمی در ایران چیست؟
- همچنانکه میدانید حکومت استبدادزده و الیگارشیک جمهوری اسلامی ایران از بدو بهدست گرفتن حاکمیت با تمامی به اصطلاح جناحهای جداگانه با رویکرد شونیزم اسلامی، هرگونه صدای آزادیخواهی را با شکنجه و اعدام جواب داده و بهخصوص راهکاری امنیتی و خصمانه را در قبال کوردستان به کار برده است. در دوران زمامداری موسوی و خاتمی، اوضاع سیاسی كشور، تغییری دمکراتیک با خود به همراه نداشت و با توجه به قول و قرارهای توخالی که این طیف به مردم وعده میدادند، فرجام آن بیکاری، گرسنگی و همچنان فقر و بیدادگری بود.
لذا مردم تجربه کردند که طیف به اصطلاح اصلاحطلب هیچگونه نوآوری برای مردم و جامعه ندارند و برای رسیدن به آزادی، راهکارهای جدیدی را بایست تجربه کرد و در نهایت گذار از این دیکتاتوری احتیاج به شیوههای رادیکال و انقلابی دارد که بتوان با ترفندهای حاکمیت برخورد نمود. دلیل گسترده بودن اعتراضات اخیر مردمی سرچشمه از بیعدالتیهای حاکمان که همه اقشار جامعه را در برمیگیرد و همزمان بحران سیاسی اقتصادی دولتهای مختلف ایران، ظلم و ستم ملی، مذهبی و نبود فضایی آزاد همهی اقشار جامعه را علیه سردمداران دزد و مافیایی بسیج نموده است و طبعاً این شرایط و اوضاع نابسامان اقتصادی حکومت و نظام را به چالش کشیدهاست.
با توجه به وضعیت شکننده و حساس ایران در سطح داخلی و خارج از مرزهای آن از سوی و اصرار و لجاجت حاکمیت ایران مبنی بر عدم راهگشایی از بنبستهای سیاسی و پاسخگویی به مطالبات برحق مردمی از سوی دیگر، چه آیندهای در انتظار حاکمیت ایران است؟
- ماهیت حاکمان ایران ظرفیت راهگشایی و قابلیت حل بحرانهای موجود را ندارد، به همین سبب در بنبستی بیبازگشت گرفتار شده است و نه میل به چارهیابی مشکلات را دارد و نه دیگر ظرفیت پاسخگویی به مطالبات مردمی را داراست، حاکمیت هیچ راه دیگری جز تسلیم را ندارد، حال باید پرسید، تسلیم مردم خواهد شد یا تسلیم سیاست قدرتهای جهانی.
با توجه به اهمیت آلترناتیو مناسب برای نظام کنونی ایران، افراد و برخی از نیروهای اپوزیسیون مدعی حل مسائل مردم و گذار به دمکراسی در ایران دارند. دیدگاه شما در اینباره چیست؟ یک جایگزین مناسب برای سیستم موجود چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
- به دلیل حاکمیت طولانی رژیمهای دست نشانده و دیکتاتور در ایران معضلات عدیده ملی و مذهبی لاینحل مانده و نیروهای اپوزیسیون فعلی فاقد هرگونه برنامهی دمکراتیک جهت برونرفت از بحران همهجانبهی کنونی میباشند. به عقیدهی من مرحلهی کنونی ایجاب میکند که نیروهایی که در بطن جامعه با خواست دمکراتیک مردم همخوانی دارند بایستی راهکاری مناسب با رئالیتهی سیاسی موجود را درک نموده و بر این بستر خود را سازماندهی نمایند و از دایرهی سکتاریزم و خودمحوری بیرون آمده و بر اساس بینشی دمکراتیک و آزاد با تلورانس با همدیگر گفتگو و تماس حاصل نمایند تا بتوانند در عرصهی عملی همه پتانسیلهای جامعه را موبیلیزه نموده و جبههای قوی و یکدست را ایجاد نمایند. به عقیدهی من در حال حاضر مناسبترین گزینه، خودمدیریتی دمکراتیک است و با توجه به تنوعات مختلف اتنیکی و آئینی در ایران و پروژهی شکست خوردهی دولت ـ ملت ایران، کنفدرالیزم دمکراتیک آلترناتیو مناسب با اوضاع بحرانی منطقهای است.
منبع: نشریه آلترناتیو شماره ٨٠