کابینه "شایسته سالار": کابینه ضد زن، عاری از ملیتها و باورداشتها | شیرزاد کمانگر

ماهیت ذهنیت مرد سالار و ضد خلقی جمهوری اسلامی اگر در همان روزهای اول برای عده‌ایی مبرهن نبود، در طول دهه اول حاکمیتش برای همگان عیان شد. آنچه در این دوره ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید ...

کابینه "شایسته سالار": کابینه ضد زن، عاری از ملیتها و باورداشتها | شیرزاد کمانگر

 

ماهیت ذهنیت مرد سالار و ضد خلقی جمهوری اسلامی اگر در همان روزهای اول برای عده‌ایی مبرهن نبود، در طول دهه اول حاکمیتش برای همگان عیان شد. آنچه در این دوره ریاست جمهوری و تشکیل کابینه جدید دیده می‌شود، ادامه ی خط  سالهای گذشته و منعکس کننده ی واقعیت و ماهیت رژیمی ست که از بدو به قدرت رسیدنش تا به امروز کمر به قتل آزادی و آزادی‌خواهی بسته و تداومش نیز معنایی جز این نخواهد داشت. تفاوت این دوره کاندیداتوری روحانی با دوره قبل این بود که مشکلات جامعه را حتی در سطح شعار هم بر زبان نیاوردند. انگار می خواستند بگویند بعد از این همه سال چه نیازی به شعارهای توخالی در مورد حقوق مردم است؛ مردم دیگر باید عادت کرده باشند که ما حقشان را پایمال می کنیم!

 

در کابینه ی جدید حتی یک وزیر زن وجود ندارد. نادیده گرفتن توانایی و شایستگی نیمی از جامعه و تشکیل کابینه یک جنسیتی، نمایانگر عدم اعتقاد و اعتماد این حکومت به نیمی از جامعه تنها به صرف جنسیتش و در نهایت آینه نگاه ضد زن جمهوری اسلامی در کلیتش است. روحانی مبنای انتخاب وزرای کابینه اش را "شایسته سالاری" می‌نامد اما با ترکیب کابینه‌اش نشان داد که از نظر ایشان حتی یک زن در سراسر این کشور جزء "شایستگان" نیست! ضمنا طبق معمول، خلقهای ایران نیز سهمی از قدرت ندارند و طبق تعریف روحانی، شایستگی مدیریت جامعه و سهیم شدن در سرنوشت کشوری که در آن زندگی می کنند را ندارند. کابینه با اجازه ولی فقیه تعیین شد. خامنه‌ای در حین کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری به کاندیداها دستور داد از کلمات و شعارهای ممنوعه برای تبلیغاتشان استفاده نکنند؛ یعنی از واقعیات جامعه حتی برای تبلیغ هم بحث نشود. از گورخوابها برای اینستاگرامهایشان عکس نگیرند؛ مبادا گورخوابها بیدار شوند؛ مبادا امنیت "رهبر" به خطر افتد. از نظر اینان آنان تنها تحت شرایط بردگی، شایستگی زیستن را دارند. "شایسته" یعنی صاحبان حقوقهای نجومی، "شایسته" یعنی دستان  آغشته به خون آزادیخواهان، "شایسته" یعنی مدیران سرکوب، یعنی زندانبان، یعنی کهریزک و اوین …

 

جمهوری اسلامی از روز اول حکومتش، خواستهای برحق ترکمن‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و بهاییان را با جوخه‌های اعدام، و آرزوهای کُردها را با فتوای جهاد پاسخ داد. اینان نیز "شایسته" بودند، اما از دید رژیم، شایسته اعدام! هر آنکس را که آرزویی داشت و جرات کرده بود برای خواستش مبارزه کند، چنان نقره داغ کردند که درس عبرتی شود برای دیگران و آیندگان.

 

اما در عجبم که هنوز عده‌ای به "ضریح" این "امامزاده" دخیل می‌بندند و به امید اینکه این یکی با آن یکی فرق دارد هنوز در حال فریب دادن خود و دیگرانند. امید "اصلاحات" و یا دمکراتیزه شده جمهوری اسلامی یک امید واهی‌ست که هر بار با نام و عناوین مختلف به خورد مردم داده می‌شود. ایران تاریخی دارد سرشار از تضاد و تزویر. کشوری که رییس جمهور سابقش که برپاکننده‌ی کهریزکها بود "اپوزسیون" می‌شود و خواهان سرنگونی رژیم!! احمدی نژاد، همان فرمانده سابق سپاه پاسداران در سرکوبهای کردستان که دوران ریاست جمهوری‌اش نیز چیزی جز سرکوب و اعدام و فقر و فلاکت برای مردم نداشت، اکنون ادای "اپوزیسیون" رژیم را درمی‌آورد و به زندان معترض است!!! دوران ریاست جمهوری خاتمی به اصطلاح اصلاح‌طلب، دوران قتلهای زنجیره‌ای بود. از دوران "کارگزاری" که در اصل سرکار گذاشتن مردم بود و آن رییس جمهور فراری پاریس‌نشین که یادگار دوران ریاست جمهوری‌اش پوتینهای خونین ارتشیانی‌ست که او به آنان دستور داد حق ندارند پوتینهایشان را درآورند مگر اینکه قیام کُردها را سرکوب کرده باشند، چیزی نگوییم بهتر است. البته پوتینهای ارتشیان جمهوری اسلامی همواره بوی خون تازه کردها را می دهند چرا که سرکوب کردها هرگز پایان نیافت و تا این رژیم برپاست پایان نخواهد یافت. بله؛ رؤسای جمهوری دیروز و آمران جنایت با ژست "اپوزیسیون" امروز و "معترض" به جنایت! البته اینها فقط زمانی به سرکوب حکومتی معترضند که این سرکوب شامل دار و دسته خودشان شود. چهار سال دیگر نیز اگر فرصت باشد روحانی هم به این کلکسیون اضافه می‌شود. همگی انگار حافظه تاریخی ملت را دست کم گرفته‌اند. یا یادشان رفته که این مردم به خون خفتگانی دارند که قربانیان جنایات این رژیم‌اند و این خونها فراموش نمی‌شود.

 

رییس جمهور با رهبر و مدیرانی با ذهنیت و فرهنگ ضد انسان، ضد زن، ضد جوان، ضد خلق و بی‌باور به همه و تنها باورمند به باور خویش که حتی یکدیگر را حذف می‌کنند، نه می‌خواهند و نه می‌توانند کشوری را آباد و یا خلقی را آزاد کنند. مگر می‌توان از قصاب، توقع رحم و شفقت و از گرگ، رحم به بره انتظار داشت!

 

شاید فرهنگ اپوزیسیون با تعریف پارلمانی و یا مبارزه حزبی برای راه یافتن به پارلمان در برخی کشورهای دنیا معنا داشته باشد، اما این تصور در چارچوب جمهوری اسلامی، طنزی تکراری است که دیگر لبخندی بر لب نمی‌آورد. انتقاد به عملکرد دولت تنها در چارچوب حکومتی معنا دارد که زمینه و پتانسیل اصلاح شدن و رشد داشته باشد. انتظار اصلاح و گام برداشتن در راستای بهبود وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مستلزم یک حکومت دمکراتیک است و یا اقلا حکومتی که به سوی دمکراسی گام بردارد. از این رو در چارچوب جمهوری اسلامی، نقد عملکرد دولت و چانه زدن با حکومت برای تغییر رویکردش، توهمی بیش نیست که وقت مردم را تلف می‌کند و عمر رژیم را طولانی. شاید هم عده‌ایی بفکر ساختن اسب تراوا برای نفوذ در ساختار رژیم باشند. رفتن با این اسب رفتن بقتلگاه است، کما اینکه نباید فراموش کنیم که این رژیم خودش صادر کننده اسب تراواست. ضمنا سرنوشت شوم آنان که برای سهیم شدن در قدرت و گرفتن چند صندلی، خودشان را به آب و مردم را به آتش زدند نیز نباید از یادمان برود. تصور اینکه این نژادپرستان مذهبی، به ناگهان خواب نما می‌شوند و حکومتشان را دمکراتیک می‌کنند، در بهترین حالت توهم و آسان نمودن مبارزه در خیال خود است، نه دیدن میانبر و راه حل. از این رو به جای بازی با کارتهای رو شده باید میز بازی را برگرداند و نظمی نوین بنیان نهاد.