بَسه اَرزینجان: سبک روابط تحمیل‌شده توسط نظام زنان را به بردگی می‌کشد

بسه ارزینجان با بیان اینکه سبک روابط تحمیل‌شده توسط نظام زنان را به بردگی می‌کشد، گفت: «ما باید با ذهنیت دولت و قدرت‌ها مبارزه کنیم. اگر مبارزه نباشد، رفاقت یا رابطه واقعی برقرار نمی‌شود.»

عضو هماهنگی کنفدرالیسم جوامع زنان (ک‌ژک) بَسه اَرزینجان که در برنامه خوبون که از تلویزیون ژن تی‌وی (تلویزیون زن) پخش شد به سوالات خبرنگار آرژین بایسال پاسخ داد، در مورد عشق، محبت و روابط خانوادگی صحبت کرد.

بَسه اَرزینجان با یادآوری سخنان رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان، "من نمی گویم خانواده به طور کلی باید از بین برود، اما می‌توان آن را تغییر داد"، دیدگاه جنبش آزادی زنان را در مورد این موضوع و چگونگی ایجاد آلترناتیو ارزیابی کرد.

مصاحبه عضو هماهنگی ک‌ژک بَسه اَرزینجان که از تلویزیون ژن تی‌وی پخش شد به شرح زیر است:

*هر موضوعی، هر رویدادی مبنایی در تاریخ دارد. بیایید از تاریخ شروع کنیم. رابطه عشق و خانواده در تاریخ چگونه بوده است؟

خانواده یک مسئله مهم برای زنان و جامعه است. در تاریخ چگونه بود، نظام امروز چگونه کار می‌کند، چگونه ساخته شد. اینها مهم هستند. از نظر تاریخی، ۹۸ درصد خانواده‌ها توسط مادران اداره می‌شدند. نقش مردان کمتر از زنان بود. هم از نظر تولید‌مثل و هم از نظر اقتصادی و غیره زنان به پیشاهنگی زندگی می‌پرداختند و زنان به عنوان مقدس تلقی می‌شدند. این روند خدا نیز بر این اساس توسعه یافت. همه روایت‌های موجود در اساطیر داستان نیستند. انسان‌ها می‌توانند حقیقت را در بسیاری از اسطوره‌ها بیابند و تفسیر کنند. بعدها این وضعیت تغییر کرد. مردان نیز به نقش خود پی بردند، هنگامی که به شکار می‌رفتند گرد هم می‌آمدند و ظلم و خشونت را یاد می‌گرفتند. تاکتیک‌هایی که آنها در مورد حیوانات یاد گرفتند بر زنان و جامعه نیز تأثیر گذاشت. امروزه می‌گوییم خانواده‌های هسته‌ای مانند دولت هستند. اما البته سابقه‌ای پنج هزار ساله دارد. با این حال، در دویست سال گذشته عمیق‌تر شده است. خانواده که در آن مرد پیشتاز است و طبق دولت عمل می‌کند، در این دو قرن رشد کرده است. در گذشته خانواده‌ها آزادتر بودند و چندان وابسته به نظام و دولت نبودند. شاید بیشتر مطابق با فرهنگ و سنت جامعه عمل می‌کردند. به تدریج تغییر در طوایف و قبیله ایجاد شد.

خاندانی به ویژه در قرون وسطی توسعه یافتند. خاندان چیست؟ هر چه یک زن بچه‌های بیشتری داشته باشد و برای یک مرد بیشتر کار کند، ارزش او بیشتر می‌شود. مردان بیشتر ازدواج کردند و نسل خود را ادامه دادند. در عصر نوسنگی چنین نبود. پیشرفت‌های زیادی برای بشریت حاصل شده است. با ذهن و دست زنان اتفاق افتاد. از نویسندگی گرفته تا کشاورزی، دامداری و غیره... بسیاری از اتفاقات جدید در دوره نوسنگی رخ داده است. اما ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد که قدرت مردان افزایش یافت، نقش زنان کاهش یافت و شکل خانواده تغییر کرد. دیگر زن کمتر حرفی برای گفتن داشت. همه چیز متعلق به مرد بود. زن، بچه، اموال همه متعلق به مردان بود. حضور زنان در زندگی کاهش یافته است. مرد همه چیز را دزدید و به عنوان مال خودش وانمود کرد. وقتی به ایدئولوژی خاندان نگاه می‌کنیم، زنان را بیرون از زندگی می‌بینیم. آنها زن را به عنوان یک ماشین کودک‌زایی می‌دیدند. اما این بدان معنا نیست که مقاومت و مبارزه زنان هرگز رخ نداد. زنان همیشه به طرق مختلف قیام کرده‌اند. برای ابراز حضور برخاستند. اگر آنها برای خودشان قیام نمی‌کردند، ما امروز اینجا نبودیم. اگر امروز ایستاده‌ایم، مقاومت هزاران ساله زنان در آن سهم دارد.

نظام مردسالار می‌خواهد تاریخ را به شیوه خودش بنویسد و به بشریت بگوید ببینید من چقدر قوی هستم. به اساطیر نگاه کنید؛ چه کشمکشی بین زن و مرد وجود دارد. هم فلسفه و هم دین این گونه است. کار و زحمات زنان زیاد است. بالاخره اگر زحمات زنان نبود، انسانیت وجود نداشت. اما فلسفه، دین، علم برای بردگی زنان آفریده شد. به داستان آدم و حوا بنگرید. زن بسیار بد تصویر شده است. به زنان نشان داده می‌شود که انسان و مردان را به بیراهه می‌کشند، گناهکارند و لازمست کنار گذاشته شوند. انسان‌ها می‌توانند چیزهای زیادی را در این داستان ببینند. این که چگونه یک زن به بردگی کشیده شد، چگونه جامعه به دو قسمت تقسیم شد، چگونه مردها را مستحق دیدند، همه اینها در این داستان نهفته است. به وضعیت حضرت مریم، حضرت عایشه، حضرت سارا را بنگرید و ببینید زنان چقدر در رنج و ستم هستند.

علم هم همینطور است. مثلاً علم که آنقدر پیشرفت کرده، آیا نمی‌توانند تاریخ زن را برجسته کنند؟ اما آن را برجسته نمی‌کنند. زیرا مدرنیته سرمایه‌داری همواره بر اساس بردگی زنان بنا شده است. وقتی به دولت‌-ملت‌ها می‌رسیم، می‌بینیم که اکنون خانواده کاملاً تحت کنترل دولت است. همه چیز دست مرد است. خانواده نیز بر اساس سلطه مرد ساخته شده است. اساس سلسله مراتب (هیرارشی) و سلطه (اتوریته) خانواده است. خاندانی نیز در خاورمیانه بسیار مهم هستند. بسیاری از افراد صاحب قدرت مانند خانواده کار می‌کنند. بسیاری از کشورهای عربی مانند یک خانواده در قدرت هستند. خانواده‌های بدرخان، طالبانی، بارزانی هم این گونه‌اند. اردوغان هم می‌خواهد همین کار را بکند. یک مرد برای تشکیل خانواده دست به هر کاری می‌زند. زیرا تمام انرژی و هوش یک زن را محدود به خانواده می‌کند. صاحب بچه می‌شود، آنها را بزرگ می‌کند و در داخل خانه به زندگی محدودی می‌پردازد. حتی وقتی بیرون می‌رود بخاطر اینکه دانش و سازمانی ندارد، باز هم طبق ایدئولوژی خانواده زندگی می‌کند. خانواده نقش بدی در دولت-ملت ایفا می‌کند. زنان را به بردگی می‌کشد و حتی مرد را تحت کنترل خود قرار می‌دهد و به اصطلاح رئیس خانه می‌کند. آینده قوی برای کودکان نیز وجود ندارد، کسی به حرف کودکان گوش نمی‌دهد. کودک نمی‌تواند در خانواده به خوبی رشد کند. هر خانواده‌ای به عنوان ابزار قدرت استفاده می‌شد.

*رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان می‌گوید که خانواده مانع آزادی است. ممکن است کمی در مورد این موضوع توضیح دهید؟ آیا زنان از آزادی خود در خانواده دور نگه داشته می‌شوند؟

ما با خانواده متفاوت رفتار می‌کنیم. همه چیز در کوردستان دست ما نیست. به عنوان یک مردم، زبان و هویت ما نادیده گرفته شده است. از نظر اقتصادی عقب هستیم. ما صدها سال است که تحت اشغال بوده‌ایم، بنابراین وضعیت برای ما کوردها کمی متفاوت یا حتی بدتر است. رهبری در تعریف خانواده بیان می‌کند که زن و مرد نه تنها برای خانواده بلکه برای آزادی جامعه نیز باید تلاش کنند. باید به فکر کشور و سرزمین خود باشند. رهبر آپو گفت که خانواده یک هدف کوچک است. مردم کورد باید برای این منظور بزرگ فکر کنند. هدف بزرگ چیست؟ آزادی زن و میهن است. به هر حال، اگر این آزادی را داشته باشید، می‌توانید حتی قدرتمندتر زندگی کنید. پس اشغالگران چه کردند؟ همیشه خواستند مردم کورد برده باشند.

‌خواست از لحاظ ذهنی و جسمی آنها را اشغال کند. به همین دلیل همیشه خانواده‌بودن را تحمیل کرد. سیاست بسیار کثیفی به ویژه در قبال کوردها در حال اجراست. این وضعیت با مبارزه ما کمی تغییر کرد. هم انتقادات بسیار خوبی وجود داشت و هم بحث‌هایی در مورد اینکه یک خانواده دموکراتیک چگونه باید باشد. در مورد چگونگی ایجاد تغییر و تحول در مورد همسر، مادر و فرزند صحبت شد. البته در کوردستان در این زمینه پیشرفت‌هایی صورت گرفته است اما تاثیر نظام هم زیاد است. والدین اغلب می‌گویند بچه‌ها باید بزرگ شوند و برای خودشان کار کنند، زیاد به کوردستان فکر نکنند و .... می‌گویند. باید یک مبارزه قوی با این موضوع انجام داد. هم مادر و هم پدر باید بیشتر تلاش کنند و به مبارزه برای کوردستان بپیوندند.

*نظام اغلب مردان و زنان را به نام عشق فریب می‌دهد. هنر، ادبیات، موسیقی، شعر و رسانه را در خدمت این امر قرار داد و به نام عشق واقعی و زیبا سیاستی ساخت. آیا عشق واقعی در این نظام کنونی امکان‌پذیر است؟

زندگی متشکل از زن و مرد است. البته بین آنها رابطه، رفاقت وجود خواهد داشت. فقط باید ببینیم که وضعیت کوردستان چگونه است و به طور کلی وضعیت چگونه است. در گذشته، روابط زن و مرد بیشتر بر اساس عشق، احترام و همکاری بود. اما اکنون این تغییر کرده است، ما باید در مورد آنها نیز بحث کنیم. همه می‌گویند "عشق". آیا این واقعا عشق است؟ ما موقعیت‌های زن و مرد، برخورد آنها با یکدیگر را مشاهده می‌کنیم و می‌بینیم که فریب بزرگی در اینجا وجود دارد. خود سیستم یک جنگ ویژه است. این جنگ ویژه در کوردستان به شکلی کثیف و وحشیانه و بر اساس فریب و دروغ در حال انجام است. محروم کردن زنان از همه چیز، زندانی کردن آنها در خانه، تحت کنترل دائمی قرار دادن آنها در بیرون، عدم تعلق آنها به خودشان، اجازه ندادن برابری زن و مرد، آن وقت چگونه می‌توانیم از عشق صحبت کنیم؟ عشق بر چه اساسی رخ می‌دهد؟ اگر مرد همیشه تصمیم می‌گیرد، خودش این کار را می‌کند و اراده زن را در نظر نمی‌گیرد، چگونه می‌توانیم از یک رابطه سالم صحبت کنیم؟

به کوردستان نگاه کنید. ما باید این را بسیار متفاوت ارزیابی کنیم. با افزایش مبارزات ما، زن کورد قدرت اراده پیدا کرد و قوی‌تر شد، به همین دلیل حمله بسیار کثیف و بزرگی علیه زن کورد صورت گرفت. زنان کورد از نظر آزادی پتانسیل بسیار قوی دارند. در دورانی که مبارزات ما بزرگ بود و بسیاری از رفقای زن ما شهید شدند، ایدئولوژی رهبر آپو برای زنان یک اولویت بود؛ زنان سازماندهی و نقش خود را در ارتش، قیام‌ها و سیاست ایفا کردند. نظام حاکم ترس بزرگی را تجربه کرد. او می‌خواهد جامعه بدتر شود. اگر جامعه فاسد باشد، زنان نمی‌توانند در مبارزه برای آزادی شرکت کنند. اگر زنان سقوط کنند، جامعه نیز سقوط می‌کند. آنها می‌خواهند در شخص زنان به جامعه ما حمله کنند. هدف جنگ‌های ویژه بیشتر زنان جوان است. آنها می‌خواهند انرژی زنان و جوانان را در شخصیت زنان جوان و پتانسیل آزادی، مبارزه، مخالفت و زندگی بدیل را از بین ببرند. آنها با سربازان، پلیس و تیم‌های ویژه خود به روستاهای کوردستان می‌روند و کارهای بدی انجام می‌دهند.

وقتی جامعه صدایش را بلند نمی‌کند این باعث انحطاط در جامعه می‌شود. اگر یک تیم ویژه به روستایی برود و به دختری تجاوز کند و روستا صدایش را بلند نکند و واکنشی نشان ندهد، این بزرگترین بدی است. شخصیت آنها بدتر می‌شود. این روستا چگونه به مبارزه خواهد پیوست؟ اگر از ترس نتوانند صدایشان را برای یک دختر بلند کنند، پس چگونه می‌توانند مبارزه کنند؟ یک چیز دیگر وجود دارد؛ می‌روند و به نام عشق دختران کورد را فریب می‌دهند. انسان چگونه می‌تواند عاشق دشمن خود شود؟ در اینجا یک مشکل بسیار جدی و هدفمند وجود دارد. چطور یک نفر می‌تواند به این راحتی ژست بگیرد و در خیابان‌های کوردستان قدم بزند؟ رویکردهایی که تحت عنوان رابطه و عشق انجام می‌شود بخشی از یک جنگ ویژه است. در چنین نظامی عشق واقعی وجود ندارد. اگر زنان خود را آموزش ندهند و برای آزادی خود و کوردستان مبارزه نکنند، نمی‌توانند درست زندگی کنند. اگر بگوید دوستش دارد، خودش را فریب داده است.

*در نظام پدرسالاری، در ایدئولوژی لیبرالیسم، تمایلات جنسی و غرایز به جای عشق به منصه ظهور رسید. به انگیزه‌ها عشق می‌گویند، به آنها می‌گویند انگیزه عشق. تعاریف ما از عشق نیز تغییر کرده است.

اگر عشق مبتنی بر اندیشه نباشد، معنای جنسی هم نخواهد داشت. اما در نظام وضعیت دقیقا برعکس است. اکثراً هر دو جنس نظر یکسانی ندارند، همدیگر را نمی‌شناسند، طرف مقابل را نمی‌شناسند، اهداف همدیگر را نمی‌شناسند، به این فکر نمی‌کنند که میهن‌دوست هستند یا نه. به محض اینکه همدیگر را می‌بینند، به هم علاقه‌مند می‌شوند و رابطه برقرار می‌کنند. مردان بر چه اساسی در جامعه تربیت می‌شوند، زنان بر چه اساسی در جامعه تربیت می‌شوند؟ مردان از سریال‌های تلویزیونی، پورن و رفتن به مکان‌های بد چیزهای بد یاد می‌گیرند. آنها با فرهنگ تجاوز آشنا می‌شوند. اکثر مردان حتی تفاوت را درک نمی‌کنند. می‌گویند این عشق است. سیستم چیزهای صحیحی را آموزش نمی‌دهد. بسیاری از مردان و زنان در حال ازدواج هستند. می‌گویند رابطه اینطور است. قبل از هر چیز باید بین زن و مرد از نظر فکری، مبارزه و میهن‌دوستی وحدت وجود داشته باشد.

بسیاری از انسان‌ها از این طریق ارتباط برقرار نمی‌کنند. استانداردهای آنها چیست؟ به ارقام نگاه می‌کنند، به پول نگاه می کنند. اینها همه اشتباه است. روابط جنسی در نظام مبتنی بر تجاوز جنسی است. نظام از هر جهت می‌خواهد اراده زنان را بشکند. روابط جنسیتی به موضوع قدرت تبدیل شده است. اغلب مردان بر این اساس رویکرد نشان می‌دهند. هر چه بیشتر بتواند زنی را تهدید و تجاوز کند، خود را بزرگتر می‌بیند. هم مرد و هم زن در حال سقوط هستند. مرد هم آسیب می‌بیند چون شخصیتش را از دست می‌دهد. دیکتاتوری اینگونه است. سریال‌های تلویزیونی نظام این‌ها را آموزش می‌دهند. چگونه حسادت اتفاق می‌افتد، چگونه بدی اتفاق می‌افتد، چگونه زن و مرد علیه یکدیگر توطئه می‌کنند، سریال‌های تلویزیونی چنین مدل رابطه‌ای را ایجاد می‌کنند. در سریال‌های تلویزیونی، زنان همیشه کارهای بد می‌کنند، نقشه می‌کشند، دروغ می‌گویند. مردان نیز زنان را مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار می‌دهند و زنان از زنان متنفرند. اما باید با دید انتقادی به آن نگاه کنیم. اینها را بدون تماشای آنها نپذیرید. این یک برنامه نظام است. نظام در هنر، سینما، آموزش، ارتباطات و تلویزیون به جامعه حمله بزرگی می‌کند.

نظام می‌خواهد چنین خانواده‌هایی ایجاد کند تا بتواند کنترل کند، گروهی از مردان ایجاد کند و فقرا را فقیرتر و ثروتمندان را ثروتمندتر کند. توجه کنید که حتی امروز اردوغان همیشه در مورد خانواده صحبت می‌کند. می‌گوید خانواده این گونه باشد، همسر این گونه باشد، ۳ فرزند داشته باشند. اینها رویکردهای معمولی نیستند، بلکه رویکردهای ایدئولوژیک هستند. اگر زنان برده باشند، می‌توانند کل جامعه را کنترل کنند. امروز بیشترین رای‌دهندگان در کوردستان زنان هستند. مثلا چرا کنوانسیون استانبول را لغو کردند؟ بر این اساس قرارداد لغو شد. چرا همه موسسات زنان بسته شد؟ آنها می‌خواهند آزادی زنان را محدود کنند. به همین دلیل، آنها یک عشق کثیف را ایجاد می‌کنند که مبتنی بر فرهنگ تجاوز است.

*طبق آمار، بیشتر زنان به قتل رسیده توسط همسرانشان به قتل می‌رسند. این موضوع نیز یک تناقض است. مرد از یک طرف عاشقی که از سوی نظام مطرح شده می‌شود و از طرف دیگر قاتل می‌شود.

این جالب‌ترین چیز است، سیستم یک ذهنیت ایجاد می‌کند. اگر از این مفهوم پیروی کنید؛ مرد می‌گوید؛ 'من یک مرد هستم، باید همه چیز را مدیریت کنم. زن مال من است. او آزادی ندارد. خانه‌ی من، مال من'. به گفته مردان، عشق؛ هر چه زن بیشتر به مرد تعلق داشته باشد، عاشق‌تر است. زن هم اینطور می‌بیند. اما با گذشت زمان با هم آشنا می‌شوند، زن بعضی چیزها را نمی‌پذیرد و مرد قاتل زن می‌شود. تحقیقاتی انجام شده است که نشان می‌دهد بیشترین افرادی که در زن‌کشی دخالت دارند، همسرانشان هستند. ازدواج مثل یک تجارت است. این یک زنجیره بردگی است. زنان باید خیلی مراقب باشند. باید نه تنها بر اساس احساسات خود بلکه بر اساس منطق خود عمل کند. انسان در مردان متوجه می‌شوند که نظام چقدر فاسد است.

*جایگزین این چه باید باشد؟ رهبر آپو هم می‌گوید من نمی‌گویم خانواده به طور کلی باید از بین برود، اما می‌توان آن را متحول کرد.

زنان باید بسیار قوی باشند. در ۲۵ نوامبر، تنها زنان علیه خشونت مردان راهپیمایی می‌کردند. اما پس از رشد مبارزات زنان، مردان بسیاری نیز به این راهپیمایی‌ها پیوستند. مردان در روژاوا، حلب، کوبانی و مصر راهپیمایی کردند. این چه چیزی را نشان می‌دهد؟ اگر زنی قوی باشد و خود را سازماندهی کند، می‌تواند مردان را نیز متحول کند. مردان موجود را هرگز نباید پذیرفت. هم مرد و هم زن باید خود را تغییر دهند. آنها باید بتوانند در مورد برقراری یا عدم برقراری رابطه بر اساس میهن‌دوستی و آزادی بحث کنند.

ایجاد یک جایگزین مستلزم مبارزه، جنگ و دانش است. بسیاری از انسان‌ها می‌گویند که در یک رابطه آزاد زندگی می‌کنند، اما وقتی بعداً گردهم می‌آیند، خیلی سریع یک رابطه سیستمی را تجربه می‌کنند. بنابراین هیچ چیز آسان نیست. باید خوب فکر کرد. نه تنها مردان، بلکه یک زن نیز باید خود را مورد بررسی قرار دهد. زیرا فرهنگ برده‌داری در زنان عمیق است. رهبر آپو از زندگی آزاد صحبت کرد. به عنوان یک مدل جدید توسعه یافته است. البته این نیز بسیار دشوار است. اما این مدل خارج از نظام است، خلاف دولت است. یک مبارزه بزرگ نیاز به یک شخصیت جدید دارد. ازدواج‌های رسمی به ویژه بسیار خطرناک هستند، اما باید در مورد آنها بحث شود. ما اغلب چیزهای موجود را مورد انتقاد قرار می‌دهیم، اما به ندرت درباره جایگزین‌ها بحث می‌کنیم.

وقتی بحث نمی‌کنید، خود را به چیزهای فعلی و قدیمی محکوم می‌کنید. چه بخواهیم چه نخواهیم، ​​مردان و زنان به دنبال روابط هستند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید که کل جامعه نباید رابطه برقرار کند. به عبارت دیگر، نه باید شکل موجود رابطه را انکار کرد و نه پذیرفت. همچنین مستلزم مبارزه سخت با دشمن است. کشور ما در اشغال است. اگر موضع صحیحی در قبال اشغالگران نداشته باشید، نمی‌توانید عشق واقعی را تجربه کنید. شما باید با ذهنیت دولت و قدرت‌ها مبارزه کنید. اگر مبارزه نکنید، نمی‌توانید یک رفاقت واقعی، یک رابطه واقعی داشته باشید.