نشریه زنان شرق ارگان رسانهای جمعیت زنان آزاد روژهلات کوردستان (کژار) در شماره ٣۴ خود در گفتوگو با سیلی غفار سخنگوی حزب همبستگی افغانستان و از فعالان زن افغان به ارزیابی مبارزات آزادیخواهانه زنان در این کشور پرداخته است. سیلی غفار از دوستان مبارزات آزادیخواهی زنان کورد علیه رژیمهای استعمارگر حاکم بر کوردستان است.
متن گفتوگو به شرح زیر است:
زنان شرق: دیدگاه و نظر شما در رابطه با شعار کارزاری که کژار آغاز نمودهاست (علیه اعدام و نسلکشی زنان، زمان زندگی آزاد فرا رسیده است) چیست؟
سیلی غفار: نخست از همه، به نمایندگی از «حزب همبستگی افغانستان» درودهای بیپایان خود را به تمامی زنان قهرمان و مبارز کژار که در برابر هیولای بنیادگرایی، رژیم داعشی ایران و دیکتاتوری فاشیستی اردوغان و امپریالیزم ایستاده و میرزمند، تقدیم نموده و دستهای پرتوان تان را از دور میفشارم.
ما از کارزار که تحت عنوان «علیه اعدام و نسلکشی زنان، زمان زندگی آزاد فرا رسیده است» آغاز نمودهاید، حمایت خویش را اعلان نموده و آنرا یکی از شعارهای محوری برای سازماندهی سیاسی زنان علیه رژیم هیتلری «ولایت فقیه» ایران میدانیم.
ستمهای حیوانی بر زنان و مردسالاری که با انحصار تولید و اقتصاد توسط مردان آغاز شد، همزمان با تکامل تاریخی مناسبات اجتماعی مبتنی بر استثمار و در بالاترین مرحله آن یعنی سرمایهداری، بر شدت و میزان انواع ظلم و خشونت علیه زنان نه تنها کاسته نشد بلکه در تمامی کشورها و مخصوصا در افغانستان و ایران تحت سیطره طاعون بنیادگرایی اسلامی، ما شاهد جنایات دهشتناک ضدبشری علیه زنان و افزایش بیسابقهی بیعدالتی، تبعیض و قتل و برخوردهای قرونوسطایی در مقابل زنان هستیم.
اعدام و نسلکشی سیستماتیک زنان در ایران که با رویکار آمدن رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی سرعت و حدت بیشتری به خود گرفت، تنها در محرومیتهای زنان از تحصیل، تبعیض، انکار زنان و حذف آنان از فعالیتهای اجتماعی-سیاسی، اعمال قوانین ضدانسانی رژیم، تبلیغ چند همسری، قتلهای ناموسی، شکنجه و تجاوز، فحشای تحمیل شده تحت نام صیغه، زندانی ساختن زنان در خانه، مناسبات سنتی عقبمانده فئودالی و غیره خلاصه نمیشود بلکه جلادان حاکم ایران با اعدام و انباشتن زندانها از زنان پیشرو و مبارز چون زینب جلالیانها، نسرین ستودهها، زهرا محمدیها، سپیده قلیانها و غیره که عمدتا با هدف به انحراف کشاندن و خنثیسازی جنبش سیاسی رژیمبرانداز زنان در ایران صورت میگیرد، به خطرناکترین شیوه سرکوب متوسل شدهاند که نتیجه آن جز استمرار فجیع و خاموشانه اعدام و نسلکشی زنان نمیتواند باشد.
اما با وصف موج عظیم سرکوب، اعدام و نسلکشی بیمانند زنان توسط رژیم فاشیستی خامنهای و شکنجه و تجاوز بر زنان در زندانها بخاطر ایجاد ترس و شکستن روحیه مقاومت آنان، خوشبختانه زنان آزادیخواه ایران لحظهای از پیکار برای رهایی و گسستن زنجیرهای بردگی و مردسالاری غافل نمانده و مبارزه متشکل و مقاومتهای حماسیشان در زندانها نه تنها روزنه و افق نوینی برای زنان ستمدیده ایرانی گشودهاند بلکه برای زنان کشورهای منطقه و افغانستان که دردهای مشترک فراوانی با زنان دربند ایران دارد، نیز مایه مباهات و الهام بوده است. لذا، جمله «علیه اعدام و نسلکشی زنان، زمان زندگی آزاد فرا رسیده است» که از بطن چنین شرایط جهنمی ناشی گردیده، خود انعکاسدهنده ضرورت و فشردهای از مطالبات مبرم مبارزه سیاسی زنان در ایران و افغانستان است.
از روزی که قدرتهای بزرگ امپریالیستی در کنفرانس گوادلوپ بیماری واگیری به نام امام خمینی را بر مردم ایران تحمیل کردند، مردم افغانستان لحظهای از مداخلات و دستاندازی شیطانی و صدور ویروس بنیادگرایی و تسلیح و حمایه احزاب جهادی، جاسوسپروری، برخوردهای فاشیستی با مهاجران افغان، ایجاد تفرقه و جنگ و دهها خیانت و جنایت رژیم در امان نبودهاند. مردمان دو سرزمین با دشمن مشترک به نام جمهوری اسلامی طرفاند که با سرنگونی آن توسط مردم ایران یکی از مراکز بزرگ بنیادگرایی و ماشین تولید بربریت و تروریسم در منطقه منهدم خواهد شد. لذا حزب همبستگی دفاع از افراد و تشکلهای مستقل ضدرژیم را از وظایف خود دانسته ضمن آموختن از شجاعتها و تجارب گرانبهای انقلابیون ایرانی، در گذشته طی تظاهراتی در حمایت از زندانیان سیاسی ایران برخاست و با محکوم نمودن درندهخویی قصابانِ برسر اقتدارِ ایران، به کارزار رهایی زینب جلالیان پیوستیم.
زنان شرق: وضعیت زندانیان زن افغانستان از لحاظ دفاع ذاتی در چه سطحی است؟
سیلی غفار: زنان نگونبخت افغان اگر در زندانی به بزرگی افغانستان و به اصطلاح آزاد در آتش جهل و بنیادگرایی میسوزند، در داخل زندانهای رژیم پوشالی غنی نیز با روزگار تیرهتر مواجهاند و وضعیت شان به بردگان عصر بردهداری شبیه بوده که نه تنها از هیچ نوع حمایت حقوقی و سهولتها برخوردار نیستند بلکه از آنان فراوان سوءاستفاده جنسی شده و با انواع خشونت دست و پنجه نرم میکنند.
اگر در دوره اختناقی رژیم های خلق-پرچم زنان انقلابی و غیرانقلابی زیر عناوین مختلف فعالیت ضدرژیم و غیره راهی زندانهای وحشتناک رژیم شده و بعد از شکنجههای روانفرسای جسمی و روحی اعدام و یا رها میشدند؛ و در سالهای سلطه تبهکاران جهادی و طالبی، زنان معترض و ضدبنیادگرا مورد تجاوزهای گروهی و بیحرمتی قرار گرفته و به جرم زنا، فرار از خانهی پدر و نافرمانی از شوهر و مردِ خانه طی محاکمهی صحرایی در ملاءعام شلاق خورده و سنگسار و گلولهباران میشدند. در حکومتهای پوشالی کرزی و غنی اکثریت زندانیان زن به جرم ناموسی و زنا در بند قرار دارند. در بسا قضایا زنان مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند اما بنابر حاکمیت مردسالاری و بنیادگرایی مردها از چنگ عدالت فرار داده شده و زنان را به جرم زنا در زندان انداختهاند.
بنابر پژوهش نهاد «پیوند زنان افغانستان»، تجاوز جنسی، نبود امکانات آموزشی و صحی، عدم آگاهی از حقوق بنیادی، نبود وکیل مدافع، خرید و فروش مواد مخدر و اعتیاد زنان در زندانها واقعیت انکار ناپذیر است. و روزنامه اطلاعات طی گزارشی آورده بود که مسوولان زندانها در بدل دریافت ۱۰۰۰ دلار کمیشن زنان زندانی را در اتاقهای سرمایهداران میفرستد و دهها شناعت دیگر.
زنان شرق: شیوه نسلکشی زنان افغانستان چگونه است؟
سیلی غفار: بر زنان افغان در قرون متمادی و مخصوصا در چهاردهه خون و خیانت جهادی و طالبی و اشغالگران امریکایی و ناتو، جنایات بیشماری روا داشته شده و زندانی و شکنجه شدهاند؛ سنگسار و تیرباران و سوزانده شدهاند؛ مورد تجاوز جنسی و تجاوز گروهی قرار گرفتهاند؛ گوش و گلو و سینه بریده شدهاند؛ با جبر به فحشا کشانیده شدهاند؛ همچون حیوانات مورد خرید و فروش قرار گرفتهاند و مجبور به خودکشی و خودسوزی گردیدهاند.
افغانستان جهنمی برای زنانش است. دختری به نام فرخنده به گونهای فجیع مثله و توسط مشتی جانور انساننما به آتش کشیده میشود؛ تبسم کودک گلو بریده میشود؛ رخشانهها سنگسار و شلاق میخورند و بربریتی که شاید کمتر در تاریخ کشور دیگری نظیرش موجود باشد.
امپریالیزم امریکا و متحدانش در ۲۰۰۱ زیر نام «رهایی زنان افغانستان» کشور ما را اشغال نمودند اما در عمل زنستیزترین و ارتجاعیترین نیروها و افراد را در دولت دستنشاندهی خود جابجا نموده دست آنان را در جنایت و خشونت علیه زنان کاملا باز گذاشتند. امروز اکثریت قاطع موارد خشونت علیه زنان، که شامل کشتن، قتلهای ناموسی، تجاوز جنسی (در بسا موارد تجاوز جنسی گروهی)، سوزانیدن، اختطاف و لت و کوب زنان میشود، توسط قومندانان جهادی و نیروهای ازبکی که توسط امریکا و دیگر کشورهای غربی حمایت میشوند، صورت میگیرد.
زنان شرق: مبارزات هویتخواهی زنان افغان در چه سطحی قرار دارد؟
سیلی غفار: تحمیل جنگهای مداوم فرقهای، فقر و آوارگی، دامن زدن به اختلافات مذهبی و قومی، اشغال و مداخلات سیاسی-نظامی، رویکار آوردن نظامهای فاشیستی از نوع جمهوری دره و دار اسلامی ایران و جهادی و طالب در افغانستان، ایجاد و تمویل گروههای بنیادگرای ضدزن و ترقی از سوی امپریالیزم، مماشات و همسویی امریکا و ناتو با دولتهای تروریستپرور پاکستان و ایران و عربستان و قطر و ترکیه، از بلایای دیگریست که ملتهای شوربخت این منطقه را در جنگ و مصایب عظیم فرو برده و بر میزان خشونت، تیرهروزی، تبعیض، اسارت و فلاکت و ستمهای گوناگون بالای زنان افزوده است.
اما از دل این تاریخ سیاه و ننگین، زنان آگاه و قهرمانی متولد گردیده چه به شکل فردی یا ایجاد تشکلهای از نوع «سازمان انقلابی زنان افغانستان» (راوا) به مثابه نخستین سازمان سیاسی زنان، و یا هم با پیوستن به تشکلهای مترقی دیگر نقش تاریخسازی در سازماندهی، ارتقای آگاهی سیاسی و پیشبرد مستقلانه مبارزات سیاسی زنان ایفا نمودهاند که از میان دهها زن پیشرو گمنام میتوان از مینا و وجیهه و ناهید نام برد که با هدف آزادی از دوزخ رنج و استثمار و کسب حقوق پامال شدهي زنان و سمتدهی اعتراضات و بغض و خشم پنهان زنان به حرکتهای هدفمند و پرخروش سیاسی، در برابر مردسالاری، اشغال و فرهنگ پوسیدهی نیمه فئودالی و نمایندگان سیاسی آن رزمیدند و با خودگذریها و مقاومتهای حماسی و مبارزات قهرمانانه چه در زندانهای مخوف میهنفروشان خلقی-پرچمی و چه در پیکار در برابر بربریت بنیادگرایی و اربابان شان، نقش سترگی در جنبش ضدامپریالیستی و ضدبنیادگرایی ایفا نموده و درسها و ارزشهای ماندگاری از خود بجا گذاشتند که امروز مایه مباهات و الهام نسل جدید از زنان مبارز پسا اشغال امریکایی است.
جاننثاری و مبارزات این زنان پیشگام، در جامعهای که تار و پود آن مشبوع از بیداد و ستم چندلایه و سیستماتیک در برابر زنان بود، امید و افق جدیدی را بر روی زنان اسیر افغان گشود. اگر امروز در افغانستان اشغالشده و طالبزدهي ما هنوز زنان مبارزی چون ملالی جویا و بلقیس روشن با دفاع از حقوق مردم و بخصوص زنان و دموکراسی واقعی، شجاعانه در برابر جنایتکاران بنیادگرای ضدزن امثال گلبدین (حکمتیار)، عبدلرب رسول سیاف، عطا محمد، عبدالله، اللهگل مجاهد، رشید دوستم، محقق، خلیلی، طالبان وحشی، دولتهای دستنشانده کرزی-غنی و صاحبان امریکایی و غیر امریکایی آنان ایستاده و میرزمند، خود گواهیست بر پیکار و مقاومت متشکل زنان در برابر امپریالیزم و بنیادگرایی و نسلکشی زنان در افغانستان.
امریکا عوامفریبانه چند زن بلیگوی دولتی و جهادی چون فوزیه کوفی (قاچاقبر مواد مخدر که چندی قبل خود را زیر پای طالبان خونریز انداخته و از «تغییر فکر آنان در باره زنان» گفت)، قدریه یزدانپرست، شکریه بارکزی، شینکی کروخیل، شاهگل رضایی، کبرا مصطفوی، صفورا نیازی، سیما سمر، منیژه باختری، حبیبه دانش، شهرزاد اکبر، اورزلا اشرف، عادله راز، فرخنده زهرا نادری، ناهید فرید، حبیبه سرابی و بیشمار زنان دیگر را در پستهای دولتی نصب نموده و با منابع سرشار از سوی سفارت امریکا و دیگر نهادهای استعماری در انجیوها و به اصطلاح «جامعه مدنی» گماشته، آنان را نمایندگان زن افغان تبلیغ میکنند که هیچ ربطی به جنبش و مبارزه زنان غیور افغان در برابر عوامل سیهروزی شان ندارد. این قماش زنان در واقع مرتجعان جامعه و زنانیاند که با دشمنان زن و انسانیت همدست شده نقش بشدت خائنانه در جامعه ایفا میکنند. نیروهای مترقی و ضدامپریالیستی در کنار مبارزه علیه فکر زنستیزی، مجبور است که ماهیت اینچنین زنان خودفروخته را نیز برملا و علیه آنان مبارزه نمایند.
زنان شرق: علیه اعدام و نسلکشی زنان باید چگونه مبارزه کرد؟
سیلی غفار: بعد از ۲۰۰۱ امریکا و دولت مزدورش توانست به زور دلار و مقام زنان باسواد زیادی حتی با گذشتهی شریف مبارزاتی را در استخدام دستگاه فاسد و ضدزن حاکم درآورد و با انجیویزه ساختن «مبارزه زنان» و «حقوق زن» نسل جدید زنان پوهنتوندیده را خنثی و غیرسیاسی و امریکاپرست بار آورد که خود ضربهی مهلک بود بر جنبش رهاییبخش زنان افغانستان.
با تمام تلاشهایی که برای خفه ساختن صدای آزادیخواهی زنان افغان صورت گرفته و میگیرد، خوشبختانه هستند تعداد کثیری از زنان آگاه و متعهد که باوصف تهدیدها و خطرات جانی در چهارچوب تشکلهای مترقی نظیر «حزب همبستگی افغانستان»، «جمعیت انقلابی زنان افغانستان» و سازمانهای انقلابی و یا هم به گونهی فردی به صدای خروشان زنان نگونبخت افغان مبدل شده و با کار سیاسی در میان زنان، با افشای ماهیت قبیح بنیادگرایی، آگاهیهای معین سیاسی را در میان آنان برده و برای سازماندهی شان در تشکلهای مترقی کار میکنند.
در افغانستان، مبارزه زنان برای رهایی و کسب حقوقشان با مبارزه علیه اشغال و ویروس بنیادگرایی گره خورده و کسب آزادی و تحقق آرمانهای دیرین زنان بدون کسب استقلال و آزادی و رویکار آمدن دولت دموکراتیک و سکولار ممکن نیست.
ما باور داریم که کار و پیکار این زنان مبارز دیر یا زود به ثمر نشسته و با به حرکت درآوردن نیم پیکر زندانی و شلاقخورده جامعه، خشم خفته زنان را به سیل بنیانکن مبدل خواهد ساخت که در مسیر خود لانههای جهل و جبر و جور در جامعه را ویران نموده و بر خرابههای کاخ ستم، دنیای آزاد و عادلانه را بنا خواهند کرد.