ابتکار هنر برای آزادی با بیانیهای در عمارت اسکندرپاشا در منطقه سور شهر آمد تاسیس خود را اعلام کرد. هنرمندان زیادی از کوردستان و ترکیه در این مراسم حضور داشتند.
ثریا کاراجابی، یکی از اعضای ابتکار، گفت: «ما میتوانیم به آن به عنوان گروهی از هنرمندان که از نشستن در سکوت خسته شده و اکنون صدای خود را بلند میکنند نگاه کنیم. ما این بیانیه را از منطقه سور، جایی که حقیقت در زیر ویرانهها مدفون شده است ارائه میدهیم. از اینکه در گوشهای نشسته و سکوت میکنیم خجالت میکشیم. ما شرمنده بچهها، کارگران، حیوانات هستیم. میخواهیم صدای خود را برآوریم. ما میگوییم که آزادی یک حق اساسی برای همه است، شعاری که همه ما را در غرب و شرق به هم پیوند میدهد.»
متن بنیاد
اَرسین امید گولَر متن تاسیس این ابتکار را خواند. در این متن آمده است:
«هنر از هنرمند جلوتر است، وسعت تخیل خود را میداند، اما هنرمند نمیداند. در حالی که از ماتریالها، دنیایی را میسازد، میداند که دیواری که در مقابل او قرار گرفته مرگ اوست، اما هنرمند میتواند جلوی دیوار بایستد. هنر تخیل و رویا دارد، اما هنرمند میتواند در دنیایی که سیاستهای بد، محدودیتها و ممنوعیتها بر روی آنها حاکم است، تلاش کند تا با وجودی منطقی، محدودیتهای رویایی را توضیح دهد. او نمیگوید آنچه را که میداند درست است، یا در واقع دانستن صحت چیزی، و با افرادی که در سایه یک انحراف بزرگ شدهاند، تفاوت چندانی ندارد. زمانی که هنرمند موفق به فرار از یک سوژهی مشخص میشود، به اهداف تاریخی هنر نزدیک میشود، هدفی که فراتر از سازشهای جامعهای است که در آن زندگی میکند، فراتر از محدودیتهایی که توسط چارچوب قانونی کشیده شده است.
رهایی، قدرت فکر و تخیل برای تصور «دیگری بودن» است. رهایی، تجربه تخریب چیزهایی است که به عنوان مرزها تعریف میشوند، ابتدا در ساختارهای ذهنی تحقق مییابند، سپس با جمع برای یک نیکی مشترک ادغام میشوند. هنری که در فضای خود محصور است، ورودی آن دالان تاریکی است که هنرمند شجاعت خود را در آن از دست میدهد. زیرا یک رویا برای آزاد بودن ساخته شده است. خودمختاری هنر موضوعی بود که مربوط به قرون گذشته بود. اما وقتی فشارهای اجتماعی زیاد میشود، هنرمند همیشه خود را در همان مکان، در منحصر به فرد بودن هنر و وجود ممتاز آن پنهان میکند. از زمانی که دادائیستها موزهها را روی آنها ویران کردند، مدت زیادی میگذرد، به همین دلیل است که آنها که در مبارزه جمعی برای آزادی شرکت نکردند، فرهنگ را به فرهنگگرایی و هنر را در فضاهای بسته محصور کردند که گویی هرگز سیلی به آنها نخورده است، طعنهآمیز است. در جایی که درختان، حیوانات، انسانها و همه موجودات زنده نمیتوانند نفس بکشند، ابتدا باید برای توزیع برابر اکسیژن مبارزه کرد.
«ما از همه کسانی که برای آزادی صدای خود را بلند خواهند کرد دعوت میکنیم»
در جایی که دائماً ممنوعیتها وجود دارد، ابتدا مبارزه برای آزادی برای همه وجود دارد. هنرمند میتواند کارش را با ماسک گاز انجام دهد اما هنر نیست. این فراخوانی است برای کسانی که میخواهند بدون ماسک گاز نفس بکشند. این فراخوانی است برای مشارکت در مسئولیتی که صداهایی که از زندانها بلند میشوند، جایی که کلمات زیبا نمیتوانند التیام بخشند، از خانههای فقیرانه، از کسانی که زبانشان ممنوع است، از کسانی که مدام مورد تبعیض و سانسور قرار میگیرند، یادآوری میشود. این فراخوانی است برای درگیر شدن در درد خاکستر در جنگلهای سوخته، مردگان مدفون در زیر خانههای فرو ریخته، و زندانیانی که هر روز برای شکنجه از خواب بیدار میشوند. ما میخواهیم صدایمان را که با سرکوب و فشار خفه شده بود برگردانیم، وقتی که برای آزادی فریاد میزنیم، آجرهای خشونت پرتاب شده به سرمان را به کسانی که زندگی را به قفس پوچ تبدیل میکنند، برمیگردانیم. سلسله مراتب واقعی واقعیتهای سیاست به ما مربوط نیست. ما متوجه هستیم که مسائلی که میدانیم راهحل دارد، با ایجاد یک وضعیت جنگی دائمی برای قدرتها استفاده میشود. ما به شدت با ایده هنر به عنوان یک قطعه یدکی که صرفاً با زمانهای که در آن زندگی میکنیم سازگار است مخالفیم. میدانیم که صدای جمعی نیروهای خلاق قویتر از صدای تفنگ است. ما کشوری میخواهیم که در آن صلح اجتماعی برقرار شود تا بتوانیم صحبت کنیم و ایجاد کنیم. ما از هرکسی که بتواند صدای آزادی خود را بلند کند دعوت میکنیم که نیروی خلاق خود را به اینجا انتقال دهد. چون در ابتدا عمل وجود داشته است!»