خبر فوری: هیئت دم پارتی به سوی امرالی حرکت کرد
تصویر

بایک: همواره رفیق رضا را الگو قرار خواهم داد

جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی ک‌ج‌ک، با تاکید بر اینکه رضا آلتون از پیشگامان رساندن پ‌ک‌ک به سطح جهانشمولی بود، گفت: «به همین دلیل، هم رفقای ما، هم کارکنان ما و هم مردم ما باید حقیقت رضا آلتون را زندگی کرده و آن را زنده نگه دارند.»

جمیل بایک، رئیس مشترک شورای اجرایی کنفدرالیسم جوامع کوردستان (ک‌ج‌ک)، از شهید رضا آلتون، از کادرهای بنیانگذار حزب کارگران کوردستان (پ‌ک‌ک)، سخن گفت. بایک با بیان اینکه مبارزه شهید رضا آلتون که از آنکارا، منطقه توزلوچایر آغاز شد، در تمام عرصه‌ها از باکور، اروپا، روژاوا، لبنان، باشور و مخمور ادامه یافت، اظهار داشت که وی بسیاری از وظایف را از عرصه نظامی گرفته تا عرصه‌های سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی و سازمانی با موفقیت به انجام رسانده است.

جمیل باییک، رئیس مشترک شورای اجرایی ک‌ج‌ک، از رضا آلتون، یکی از رهبرانی که فرهنگ زندگی و مقاومت انقلابی آپویی را آفرید و به امروز رساند، در گفتگو با خبرگزاری فرات (ANF) چنین گفت:

«اگر جامعه‌ای برای خود ارزش نیافریند و از ارزش‌های آفریده شده خود دفاع نکند، آن جامعه نمی‌تواند زندگی کند. دولت اشغالگر ترکیه هر آنچه به نام کورد و کوردستان بود را از دست مردم کورد گرفته بود؛ سیاست انکار و نابودی را پیش می‌برد. می‌توان گفت که مردم کورد در بستر مرگ بودند. زیرا تمام ارزش‌هایی که جامعه از آن محافظت می‌کرد و آن را زنده نگه می‌داشت، از دستشان گرفته شده بود. به همین دلیل، جامعه کورد هر روز به سوی مرگ پیش می‌رفت. رهبر آپو برای اینکه کورد بتواند هر آنچه را از دست داده دوباره به دست آورد، در این تاریخ مداخله کرد. به همین دلیل، ما باید رفیق علی رضا آلتون را خوب بفهمیم و زمینه درک صحیح او را فراهم کنیم.

رفیق رضا آلتون، شخصیتی بزرگ، سوسیالیستی بزرگ و انقلابی بزرگ است. او در همان اوایل جنبش آپویی جای گرفت و تا زمان شهادت نیز با اراده، مصمم و شجاعانه گام برداشت. نمی‌توان گفت که او نقصی داشت. او رهبر آپو را الگو قرار داد، در هر شرایطی بر اساس حقیقت رهبر آپو حرکت کرد و می‌خواست وظایف محول شده را به انجام برساند. به همین دلیل، ما باید شخصیت، زندگی، مبارزه و ویژگی‌های رفیق رضا آلتون را از هر نظر بفهمیم و بازگو کنیم. همانطور که گفتم، اگر مردم کورد امروز پابرجا، زنده و الگویی برای بشریت هستند، این به یمن رهبری رهبر آپو و شهدایی است که در امتداد خط آپویی مبارزه کرده و بر این اساس برای مردم کورد و بشریت ارزش آفریده‌اند.

واقعا جنبش آپویی ارزش‌های بسیاری برای مردم کورد، جامعه کورد، کوردستان و بشریت آفریده است. باید بر رفیق رضا آلتون تاکید کرد؛ زیرا او در آفرینش این ارزش‌ها تلاش و مبارزه بزرگی داشته است. به همین دلیل، هم جامعه ما و به ویژه جوانان کوردستان، باید این رفیق، شخصیت و مبارزه او را از هر نظر تحقیق کرده و نتایج آن را استخراج کنند.

در توزلوچایر پیشاهنگی گروه جوانان را بر عهده داشت

من رفیق رضا آلتون را در آنکارا شناختم. رفیق کمال پیر ما را با هم آشنا کرد. در آن زمان ما در آنکارا، در دانشگاه زبان، تاریخ و جغرافیا تحصیل می‌کردیم. رفیق کمال پیر با توزلوچایر ارتباط برقرار کرده بود. در توزلوچایر یک گروه انقلابی وجود داشت. رفیق رضا آلتون پیشاهنگی این گروه را بر عهده داشت. او تاثیر بسیار زیادی بر جوانان آن منطقه داشت. تاثیر بسیار زیادی نیز بر مردم داشت. در آنجا انجمنی تاسیس شده بود که تمام جوانان توزلوچایر و ماماک در آن انجمن سازماندهی شده بودند. آنها در برابر فاشیست‌ها می‌ایستادند. کمال پیر با رفیق رضا آلتون ارتباط برقرار کرده بود. رفیق کمال پیر به من گفت: 'در توزلوچایر، ماماک و عابدین‌پاشا گروهی انقلابی و فعال وجود دارد، رفیق رضا نیز پیشاهنگی این گروه را بر عهده دارد و این گروه بر مردم نیز تاثیرگذار است. تمام انقلابیون آن منطقه تحت پیشاهنگی رفیق رضا جمع شده‌اند و از طریق آنها می‌توانیم در توزلوچایر، عابدین‌پاشا و ماماک مبارزه‌ای را توسعه دهیم. '

رفیق کمال پیر روابط قوی با آن گروه برقرار کرد. به همراه آن گروه، مبارزه قدرتمندی علیه فاشیست‌ها در ماماک، عابدین‌پاشا و توزلوچایر توسعه یافت. آنها آن محله‌ها را از تمام فاشیست‌ها پاکسازی کردند. بیشتر ساکنان این محله‌ها کوردهای علوی بودند. تبعیدشدگان، مهاجران و فقیرانی که نمی‌توانستند در منطقه خود زندگی کنند. همه آنها در آن محله‌ها خانه‌های غیرقانونی ساخته و برای امرار معاش کار پیدا کرده بودند. خانواده رفیق رضا آلتون نیز از همان خانواده‌هایی بود که در توزلوچایر زندگی می‌کردند. خانواده‌ای فقیر بودند. زیرا خانواده‌هایی که در آن محله‌ها زندگی می‌کردند، به دلیل ظلم دولت به آنجا آمده بودند. فقیر بودند. به همین دلیل، رفیق رضا و کسانی که اطراف او جمع شده بودند نیز نسبت به دولت اشغالگر و نسل‌کش واکنش نشان می‌دادند. آنها کینه و خشم داشتند. به همین دلیل، خشم و واکنش خود را در آن محله‌ها به شیوه‌ای شجاعانه در برابر فاشیست‌ها نشان می‌دادند. آن گروه، رفیق رضا را به عنوان پیشاهنگ خود پذیرفته بود، یعنی ویژگی‌های او را الگو قرار می‌دادند. آنها گرد رفیق رضا جمع شده بودند، گروهی مبارز بودند. با شجاعت می‌جنگیدند.

رفیق رضا پس از شناخت کمال پیر به جنبش آپویی پیوست

رفیق کمال پیر برخی از ویژگی‌های خود را نیز به آن گروه منتقل کرده بود. به همین دلیل، آن گروه با برقراری ارتباط با رفیق کمال پیر، ویژگی‌های او را نیز کسب کرد. آنها با شجاعت، مصمم و با اراده بیشتری به مبارزه پرداختند. ترس را نمی‌شناختند. آن گروه در شخص رفیق کمال پیر و رضا آلتون بسیار قدرتمندانه توسعه یافت. تمام اعضای آن گروه کمال پیر را الگو قرار دادند. همانطور که گرد رضا آلتون جمع شده بودند، این بار نیز گرد رفیق کمال پیر جمع شدند. رفیق کمال پیر در آن محله‌ها مبارزه کرد، فاشیست‌ها را از محله‌ها پاکسازی کرد و این تاثیر قدرتمندی بر مردم گذاشت. مردم نیز با آن گروه از خود دفاع کرده و خود را بیان می‌کردند. دولت ترکیه می‌گوید که 'پ‌ک‌ک در توزلوچایر تاسیس شد'. این درست نیست. چرا این را می‌گویند؟ زیرا پس از ۱۲ مارس، جنبش‌های انقلابی در ترکیه ضربات بسیار بزرگی خوردند و دچار فروپاشی شدند. فاشیست‌ها تحت چتر دولت ترکیه در همه جا سازماندهی می‌شدند. در مناطقی مانند عابدین‌پاشا و ماماک نیز سازماندهی می‌شدند.

از آنجایی که رفیق کمال پیر به همراه آن گروه علیه فاشیست‌ها مبارزه کرد و این مبارزه به نتیجه رسید، دولت ترکیه می‌گوید که پ‌ک‌ک در توزلوچایر تاسیس شده است. همانطور که گفتم، این درست نیست، اما اگر چنین برداشتی شده است، دلیل آن نیز وجود دارد. زیرا پس از ۱۲ مارس، برای اولین بار در آن محله‌های آنکارا حرکتی علیه فاشیست‌ها توسعه یافت. آن حرکت نیز به نتیجه رسید. به دلیل پیشاهنگی رفیق کمال پیر و رضا آلتون، پایه‌ای برای جنبش آپویی نیز در آن محله‌ها شکل گرفت. از این نظر می‌توان گفت که جنبش آپویی برای اولین بار در آن محله‌ها، در میان مردم، پایه‌ای ایجاد کرد. بسیاری از انقلابیون در آنجا به جنبش پیوستند. کسانی که به شهادت رسیده‌اند و کسانی که هنوز زنده و در حال مبارزه هستند نیز وجود دارند. حتی برخی به کانادا رفتند؛ آنها از آن تاریخ تاکنون ارتباط خود را با جنبش قطع نکرده‌اند و این جنبش را در آنجا نیز زنده نگه داشته‌اند. علی دوغان یلدرم، ابراهیم بیلگین، شاهین کلاووز، دوغان کلیچ‌کایا، جومالی، بوتان، رفقایی هستند که از آن منطقه برخاسته، به جنبش پیوسته‌اند و به شهادت رسیده‌اند. همانطور که گفتم، برخی هنوز این مبارزه را ادامه می‌دهند.

رفیق رضا از طریق رفیق کمال پیر با رهبر آپو آشنا شد. قبل از شناخت رفیق کمال پیر و رهبر آپو، او چپ‌های ترک؛ بیشتر دنیز گَزمیش‌ها را الگو قرار می‌داد. اما پس از شناخت رفیق کمال پیر، با جنبش آپویی و رهبر آپو ارتباط برقرار کرد. سپس تصمیم گرفت کاملا به جنبش آپویی بپیوندد. ابتدا رفیق علی رضا آلتون رهبری را دید. پس از دیدن رهبری، تصمیم گرفت به طور حرفه‌ای با جنبش همراه شود. او فقط در توزلوچایر، عابدین‌پاشا و ماماک مبارزه نخواهد کرد، بلکه در هر کجا که جنبش بخواهد، مبارزه خواهد کرد. او این تصمیم را گرفت. از آنجایی که گروه موجود در آن محله‌ها گرد رفیق رضا آلتون جمع شده بودند، آن گروه نیز تصمیم گرفت به جنبش آپویی بپیوندد. به همین دلیل، رفیق رضا در همان ابتدا تلاش‌های بسیار زیادی در این راستا انجام داد.

نقش دایه خدیجه در انقلابی و مبارز بودن رفیق رضا بسیار بزرگ است

رفیق رضا در خانواده‌ای میهن‌دوست و زحمتکش بزرگ شد. مادر رفیق رضا، دایه خدیجه، مادر محترمی است. اگر در رفیق رضا روحیه انقلابی، مبارزه‌جویی، آن شجاعت و آن دلاوری شکل گرفته است، ما هرگز نباید نقش دایه خدیجه را در اینجا فراموش کنیم. زیرا او همیشه خانه خود را به روی آن جوانان گروه نیز باز کرده بود. بعدها، با ارتباط رفیق رضا با جنبش آپویی، او خانه خود را کاملا در خدمت جنبش قرار داد. آنها در واقع خانواده‌ای فقیر و کم‌امکانات بودند، اما خانه خود را از هر نظر در خدمت جنبش قرار داده بودند. ما می‌توانیم تلاش دایه خدیجه را در شخصیت رفیق رضا ببینیم. زیرا او شخصیتی شجاع بود. مثلا دولت ترکیه بارها عملیات انجام داده و به خانه آنها یورش می‌برد، آنها را آزار می‌دهد، توهین می‌کند؛ او حتی در برابر آنها نیز شجاعانه می‌ایستد. در واقع ترس به دل راه نمی‌دهد. این موضع او در برابر پلیس به رفیق رضا و دیگر رفقا نیز شجاعت می‌بخشید.

اگر رفیق رضا شخصیتی انقلابی و مبارز شده است، نقش دایه خدیجه در اینجا بسیار بزرگ است. باید این را ببینیم. زیرا ناخودآگاه، خانواده چگونه باشد و چه تجربه‌ای داشته باشد، بر فرزندان نیز تاثیر می‌گذارد. اگر خانواده‌ای نترس، شجاع و مبارز باشد، فرزندانش نیز چنین خواهند بود. وقتی مادیات را نه، بلکه معنویات را اساس قرار می‌دهند و در برابر ظلم می‌ایستند، فرزندانشان نیز بر این اساس قدم برمی‌دارند. دایه خدیجه در شکل‌گیری رفیق رضا تاثیر داشته است. در واقع خانواده‌ای میهن‌دوست بودند. همگی در جنبش جای گرفته بودند. مثلا برادر رفیق رضا، حیدر، بود؛ او را کارا عمر صدا می‌کردند. او نیز در سنین کودکی به جنبش پیوست، به صفوف گریلا ملحق شد و بعدها در مناطق هفتانین-بوتان به شهادت رسید. او نیز مانند رفیق رضا یک رفیق بود. می‌توان گفت ویژگی‌های رفیق رضا در او نیز وجود داشت. ویژگی‌های دایه خدیجه را نیز در او می‌دیدیم. همچنین برادرزادگان رفیق رضا آلتون، دوغان و جومالی نیز در صفوف گریلا به شهادت رسیدند. رفقایی که او در زمان حضور در توزلوچایر به جنبش ملحق کرده بود نیز به شهادت رسیدند.

رفیق یاسین در گارزان فرمانده بود؛ در آنجا به شهادت رسید. یعنی هم خانواده انقلابی بودند، در انقلاب جای داشتند و زحمتکش بودند؛ هم اطرافیان آن خانواده و جوانان آن محله را گرد هم می‌آوردند. خانواده عملا برای آن جوانان نیز پایه‌ای شد. خانواده نه تنها برای رضا و رفیق کارا عمر-حیدر، بلکه به تمام جوانان خدمت می‌کرد. تمام جوانان انقلابی محله‌های توزلوچایر، عابدین‌پاشا و ماماک، روی خود را به سوی خانه آن خانواده می‌کردند. در آن خانه جمع می‌شدند و نیازهای خود را در آن خانه برطرف می‌کردند. خانه خانوادگی رفیق رضا، خانه انقلابیون بود. در واقع همه نیز خانه دایه خدیجه را اینگونه می‌شناختند. هر کس به آنجا می‌رفت می‌گفتند 'به خانه رضا‌ها آمده‌ای؟'. خانواده‌ای زحمتکش بودند. حتی دایه خدیجه تا همین سال‌های اخیر نیز بر پایبندی خود پایدار ماند و بر این اساس حرکت کرد. دشمن هر چقدر می‌خواست آزار دهد، هرگز عقب‌نشینی نکرد. او همواره از رضا، حیدر، جومالی، جنبش و ارزش‌های آن دفاع کرد.

یک سال در دیلوک فعالیت کرد

رفیق علی رضا آلتون در آنکارا به جنبش پیوسته بود. در آن زمان جنبش هنوز گروه کوچکی بود. رفیق رضا در آن زمان تصمیم گرفت و به جنبش پیوست؛ تا زمان شهادت نیز بر اساس تصمیمی که گرفته بود، بی‌نقص حرکت کرد. در زمان تحصیل در دانشکده زبان، تاریخ و جغرافیا نیز همواره بین ما و فاشیست‌ها درگیری وجود داشت. رفیق رضا برای محافظت از ما گروهی تشکیل داده بود. آن گروه همواره می‌آمد و جلوی دانشگاه می‌ایستاد و وقتی ما بیرون می‌آمدیم، برای اینکه ضربه نخوریم، تدابیر لازم را اتخاذ می‌کردند. یعنی روز به روز مسئولیت‌هایش را افزایش می‌داد. او عمیقا این مسئولیت را حس می‌کرد که چگونه نقش خود را برای جنبش ایفا کند و چگونه از گروه محافظت کند. بعدها به دیلوک آمد. در دیلوک فعالیت‌هایی انجام داد. در مدیریت دیلوک جای گرفت. نه تنها او، بلکه رفقایی مانند دوغان کلیچ‌کایا که در توزلوچایر با دیگر رفقا حرکت می‌کردند نیز با او آمده بودند. یعنی او بر آن گروه تاثیر داشت. وقتی او تصمیم به پیوستن به جنبش گرفت، آن گروه نیز به جنبش پیوست. وقتی او تصمیم گرفت در دیلوک کار کند، برخی از رفقای آن گروه نیز به دیلوک آمدند. زیرا چنین پیوندهای قوی‌ای وجود داشت.

بسیاری از ویژگی‌های کمال پیر را در او می‌توان دید

از نظر ایدئولوژیک، آژیتاسیونی و تبلیغی قوی بود و همیشه از رفقایی بود که در فعالیت‌ها شرکت می‌کرد. جنبه عملگرایی‌اش نیز بسیار قوی بود. می‌توان گفت شخصیت رفیق رضا، شخصیت دوم کمال پیر است. بسیاری از ویژگی‌های رفیق کمال پیر را می‌توان در رفیق رضا نیز دید. همانطور که رفیق کمال پیر بی‌قرار بود، مدام در حال حرکت بود، مدام مبارزه می‌کرد، در فعالیت‌ها شرکت می‌کرد و تبلیغ می‌کرد، رفیق رضا نیز یا فعالیت می‌کرد، یا تبلیغ می‌کرد و یا اطرافیانش را سازماندهی می‌کرد. مانند جیوه بود. در واقع آرام نمی‌گرفت. از فعالیت‌های نظامی گرفته تا فعالیت‌های سیاسی و سازمانی، شخصیتی عملیاتگر داشت. از هر نظر مبارزه می‌کرد.

فکر می‌کنم پس از یک سال مبارزه در دیلوک، به آنکارا رفت. وقتی یک بار دیگر از آنکارا روی خود را به سوی کوردستان کرد، در مسیر رفتن به شهر آمد دچار سانحه رانندگی شد. در این حادثه به شدت مجروح شد. حتی لگنش شکسته بود. مدت زیادی نمی‌توانست حرکت کند. درمان او نتیجه داد و از حالت بستری درآمد. پس از بهبودی پاها و لگنش، حتی در راه رفتن نیز کمی مشکل داشت، اما بلافاصله به کارها پیوست.

او هرگز نگفت که هنوز کاملا خوب نشده‌ام، درد دارم و در راه رفتن مشکل دارم. اینها را مانع ندید. حتی می‌گفت 'مدت زیادی از کارها دور بوده‌ام، باید این را جبران کنم'. چنین رویکردی داشت. او هرگز بیماری و مشکلات سلامتی خود را پیش نکشید، بلکه وظایف انقلابی خود را اساس قرار داد. این نیز یک ویژگی انقلابی است. کسی که مبارزه می‌کند و بر اهداف خود متمرکز است، بیماری‌ها را مانع نمی‌بیند. رفیق رضا نیز آنها را مانع ندید.

در مبارزه سِوَرَگ جای گرفت

همانطور که می‌دانید، او بعدها در مبارزه سِوَرَگ جای گرفت. حتی رهبر آپو می‌خواست در سِوَرَگ گریلایی را توسعه داده و سپس آن را در سراسر کوردستان گسترش دهد. وقتی مبارزه علیه جلال محمد بوجاک در سِوَرَگ توسعه یافت، کمیته نظامی تحت مسئولیت رفیق محمد کاراسونگور تشکیل شد. یکی از رفقایی که در این کمیته جای داشت، رفیق رضا آلتون بود. او به همراه رفیق محمد کاراسونگور مبارزه سِوَرَگ را پیش برد. در آنجا گروه تبلیغاتی مسلح تشکیل شد. هدف این بود که آن تشکیلات مخالف جلال بوجاک به سطح گریلاگری برسد و در سراسر کوردستان گسترش یابد. مبارزه بر این اساس پیش رفت.

نیمی از زندگی او در زندان با مقاومت گذشت

در آن مبارزه، رفیق رضا آلتون توسط دولت ترکیە دستگیر شد. به زندان افتاد و زندان‌های زیادی را گشت. زیرا دولت ترکیە او را در یک زندان نگه نمی‌داشت. دولت ترکیه در زندان‌ها وحشیگری بزرگی به راه انداخته بود. می‌خواست زندان‌ها، به ویژه زندان آمد را به گورستان پ‌ک‌ک و مردم کورد تبدیل کند. در برابر این نیز پیشگامان پ‌ک‌ک مبارزه کردند. یکی از آنها رفیق رضا آلتون بود. آنها هرگز تسلیم نشدند و عقب‌نشینی نکردند. با ایدئولوژی و جان خود در برابر سیاست نسل‌کش و اشغالگر دولت ترکیه ایستادند. ضربه بزرگی به دولت ترکیه وارد کردند. سیاستی را که در زندان‌ها علیه پ‌ک‌ک و مردم کورد به پیش برده می‌شد، خنثی کردند. نیمی از زندگی رفیق رضا در زندان با مقاومت گذشت. شاید ۱۲ سال در زندان ماند، اما نیمی از آن را با مقاومت گذراند. ظلم و رنج‌های زیادی دید، اما نه تنها در برابر این ظلم و رنج‌ها عقب‌نشینی نکرد، بلکه برعکس، گام‌های بیشتری برداشت. در برابر ظلم و شکنجه، نتایج بیشتری به دست آورد.

بر این اساس، آموزش‌هایی را که از رهبر آپو و کمال پیر گرفته بود، در زندان عمیق‌تر کرد. شخصیت خود را به مرحله بالاتری رساند. شایسته‌تر، سیاسی‌تر، ایدئولوژیک‌تر، سازمان‌یافته‌تر و منضبط‌تر شد. زیرا در تمام فعالیت‌های زندان شرکت کرده بود. و آن فعالیت‌ها به آگاهی، دقت، نظم، شجاعت و قاطعیت نیاز داشت. شخصیتی را که در توزلوچایر بنا کرده و در سِوَرَگ توسعه داده بود، در زندان آمد عمیق‌تر و بزرگ‌تر کرد. پس از خروج از زندان، دوباره روی خود را به سوی جنبش کرد. به آکادمی و حوزه رهبر آپو رفت.

حقیقت را به خوبی درک کرده بود

در آن زمان من در میهن بودم. بعدها وقتی به نزد رهبر آپو رفتم، او را دیدم. پرسیدم: 'رفیق رضا، از زندان آزاد شده‌ای، ما نسبت به تو امیدهایی داریم، چه مسئولیتی را بر عهده گرفته‌ای؟' گفت: 'رفیق، من مدت زیادی در زندان مانده‌ام، از عمل دور افتاده‌ام، شاید از نظر تئوری پیشرفت کرده باشم، اما از عمل دور افتاده‌ام. نمی‌توانم فورا مسئولیت بپذیرم؛ زیرا جنبش و مردم از من انتظاراتی دارند. اگر این انتظارات را برآورده نکنم، برای من، جنبش و مردم خوب نخواهد بود. کمی زمان لازم دارم تا خلا دوری از عمل را از بین ببرم، با جنبش عجین شوم -زیرا در زندان نیز برخی برداشت‌ها شکل گرفته بود- و در هر زمینه‌ای اتحاد خود را با حقیقت رهبر آپو و حقیقت جنبش به خوبی برقرار کنم. بعدا می‌توانم مسئولیت بپذیرم. '

او رویکردی مسئولانه داشت و مانند ما عجله نمی‌کرد. رویکردی از این دست نداشت که 'در زندان مقاومت کردم و خودم را ثابت کردم، مسئله‌ای به نام حزبی شدن برایم وجود ندارد. فورا بروم و مسئولیت بالایی به من بدهند، من برای این آماده‌ام. 'او حقیقت را به خوبی درک کرده بود. او اساس را بر این قرار داده بود که با حقیقت رهبر آپو در هر زمینه‌ای متحد شود و امیدی را که از او می‌رود برآورده کند. این رویکرد صحیح بود. در اینجا باید شخصیت رفیق رضا را بسیار خوب درک کنیم. می‌توانیم به خوبی ببینیم که او چگونه با رهبری، حزب، وظیفه، رفاقت، ارزش‌ها و مردم برخورد می‌کرد و در چه سطحی احساس مسئولیت می‌کرد.

مدتی در کنار رهبر آپو ماند. مدتی نیز در روژاوا کار کرد. وقتی اولین آتش‌بس اعلام شد، رفیق رضا نیز در آنجا حاضر بود. هم در کنار رهبر آپو و هم در حفاظت از او جای داشت. سپس رهبر آپو او را برای کار به منطقه ایران فرستاد. او هم برای روژاوا و باکور و هم برای برقراری ارتباط به آن منطقه رفت. مدتی در آن منطقه کارهای موفقی انجام داد.

نقش بسیار بزرگی در توسعه فعالیت‌های نظامی، سازمانی و سیاسی ما دارد

بعدها در عرصه جنگ جای گرفت. در بسیاری از مناطق در سطح فرماندهی قرار گرفت. بر آموزش مبارزان تحت مسئولیت خود تاکید کرد. وظیفه گرفت که چگونه می‌تواند آن مبارزان را توسعه دهد و چگونه آنها را برای جنگ آماده کند.

از آنجایی که رفیق رضا شخصیتی چندوجهی و فراگیر داشت، نه تنها در عرصه نظامی جای گرفت، بلکه در خط عملیاتی و خط نظامی نیز فعالیت کرد. رفیق رضا در توسعه فعالیت‌های سازمانی، نظامی، سیاسی و اجتماعی ما نقش و تلاش دارد. باید این را بدانیم. رفیق رضا در بسیاری از مناطق کوردستان فعالیت کرد. در اروپا، روژاوا، روژهلات، باشور و مخمور فعالیت کرد. یعنی همانقدر که در عرصه نظامی فعالیت کرد، در عرصه اجتماعی و سازمانی نیز فعالیت کرد. در هر عرصه‌ای که فعالیت کرد، همواره جنبه ایدئولوژیک، سیاسی و سازمانی را توسعه داد. نقش تبلیغی‌اش قوی بود. به راحتی می‌توانست با هر کسی ارتباط برقرار کند. می‌توانست مردم را تحت تاثیر قرار دهد و آنها را جذب کند. چنین جنبه قوی‌ای داشت.

رفیق رضا آلتون هر چقدر که شخصیتی نظامی داشت، به همان اندازه نیز شخصیتی اجتماعی داشت. او شخصیتی ایدئولوژیک، سیاسی و سازمان‌یافته بود. علاوه بر این، شخصیتی دیپلماتیک نیز داشت. در کارهای دیپلماتیک نیز بسیار فعال بود. هم در سوریه، هم لبنان، هم در عرصه روژاوا، روژهلات، باشور و اروپا، کارهای دیپلماتیک بسیاری انجام داد. در برخی جاها، نهادها، محافل و اگر روابط جنبش توسعه یافته است، باید تلاش‌های رفیق رضا را در اینجا نیز ببینیم. او تلاش بزرگی کرده است.

رفیق رضا رفیقی با اراده، شجاع، با روحیه و شوخ‌طبع بود. هر جا کمبود و ضعفی می‌دید، بیشتر به شیوه‌ای شوخ‌طبعانه آن کمبودها و اشتباهات را بیان می‌کرد. به همین دلیل کسی ناراحت نمی‌شد. به همین دلیل رفقایی که در کنار رفیق رضا بودند و تحت مسئولیت او مبارزه می‌کردند، از او روحیه می‌گرفتند. ایمان، امید و اشتیاق آنها برای مبارزه قوی‌تر می‌شد. او چنین شخصیتی داشت.

بسیاری از ویژگی‌هایی که در رفیق کمال پیر بود، در رفیق رضا نیز وجود داشت؛ او شخصیتی با اراده، شجاع و بی‌باک داشت. روابط رفاقتی‌اش قوی بود. همیشه در حال حرکت بود، در فعالیت‌ها بود و آرام نمی‌گرفت. یا فعالیت می‌کرد، یا تبلیغ می‌کرد و یا روابط برقرار می‌کرد. یعنی به طور خلاصه، آرام نمی‌گرفت. ویژگی‌های او از این نظر با رفیق کمال یکی بود. در واقع به همین دلیل رفیق کمال پیر ابتدا با رفیق رضا ارتباط برقرار کرد.

رفیق رضا مدت زیادی نیز در اروپا ماند و فعالیت‌های بسیاری انجام داد و در سطح مدیریت جای گرفت. سازماندهی در اروپا را پیش برد و در زمینه دیپلماسی فعالیت کرد. وقتی توطئه بین‌المللی رخ داد و رهبر آپو اسیر شد، همانطور که می‌دانید توطئه در داخل جنبش سازماندهی شده بود. قبلا از بیرون به جنبش حمله کرده بودند، این بار در داخل جنبش توطئه توسعه داده شد. در پشت آنها توطئه‌گران، دولت‌های اشغالگر و برخی کوردهای خائن و مزدور بودند؛ آنها پشت سر تصفیه‌طلبان ایستاده بودند. تصفیه‌طلبان با کمک آنها در داخل جنبش و در برابر جنبش ایستادند. آنها امکاناتی نداشتند؛ تمام امکانات جنبش را علیه جنبش به کار بردند. ویرانی بزرگی به بار آوردند.

با گفتن «من در کنار حزب و مردمم هستم» در برابر تصفیه‌طلبان ایستاد

جنبش در حال تغییر پارادایم بود. از پارادایم قدیمی خارج شده و پارادایم جدید را توسعه داده بود. درست در همین روند، توطئه مداخله کرد تا جنبش در پارادایم جدید رهبر آپو جای نگیرد. آنها گفتند 'اگر جنبش در پارادایم جدید جای گیرد، از هم می‌پاشد'. توطئه‌گران چنین نقشی ایفا کردند. در آن زمان رفیق رضا در اروپا بود. برای او خبر و نامه فرستادم. پرسیدم: 'در داخل جنبش کسانی هستند که در برابر جنبش ایستاده‌اند و می‌خواهند جنبش را تصفیه کنند؛ تو نیز باید موضع خود را روشن کنی. موضع تو چیست؟' آن زمان برای من نامه فرستاد. پیام او این بود: 'درست است، من با آنها نیز رابطه داشتم، اما در حال حاضر مسئله، مسئله حزب، مسئله سرنوشت و مسئله یک خلق است. اگر سرنوشت حزب و خلق در میان باشد، من بدون تردید در کنار حزب و مردمم هستم و مخالف تصفیه‌طلبان هستم. '

وقتی این پیام را دریافت کردم، خیالم راحت شد. زیرا اروپا مهم بود. تمام امکانات ما در دست رفیق رضا بود. در واقع تصفیه‌طلبان نیز چنین حسابی می‌کردند. اگر رفیق رضا را به دست آورند و او در کنارشان قرار گیرد، آنگاه به راحتی جنبش را تصفیه خواهند کرد. به همین دلیل بسیار بر رفیق رضا تاکید می‌کردند. او در گذشته نیز در حزب روابطی داشت؛ آنها حساب می‌کردند که با استفاده از این روابط ضربه بزرگی به جنبش وارد خواهند کرد. اما رفیق رضا آلتون بدون تردید، مصمم و شجاعانه در برابر تصفیه‌طلبان ایستاد، در کنار جنبش ایستاد و مبارزه کرد. تا آن زمان فکر می‌کردم آیا می‌توانیم تصفیه‌طلبان را تصفیه کنیم یا نه. وقتی رفیق رضا موضع خود را به روشنی بیان کرد و پیام داد که 'من در کنار جنبش، رهبر آپو و مردم کوردستان هستم، مخالف تصفیه‌طلبان هستم و هر چه از من خواسته شود، می‌خواهم انجام دهم'، آنگاه باور کردم که در برابر تصفیه‌طلبان به نتیجه خواهیم رسید.

در واقع خیلی طول نکشید و ما به این ترتیب در برابر تصفیه‌طلبان به نتیجه رسیدیم. یعنی رفیق رضا اهداف، معیارها، خط مشی، مبارزه و ارزش‌های جنبش آپویی را اساس قرار داده بود. در تاریخ جنبش آپویی هر کس که دوره‌هایی مشکل ایجاد کرده و از خط مشی و اهداف دور شده بود، او قاطعانه در برابر آنها ایستاده بود. در اینجا نیز باید تلاش‌های رفیق رضا را بسیار خوب درک کنیم. بعدها از اروپا به عرصه میهن آمد. مبارزه ایدئولوژیک و سازمانی خود را در برابر تصفیه‌طلبان و دیدگاه تصفیه‌طلبانه در جنبش به شیوه‌ای شجاعانه و قدرتمند پیش برد. اگر ما تصفیه‌طلبان را تصفیه کردیم و خط مشی رهبر آپو بار دیگر در جنبش حاکم شد، نقش رفیق رضا در اینجا بسیار مهم است. رفقا و مردم ما نیز باید این حقیقت را بسیار خوب درک کنند.

بعدها کمیته دفاعی تشکیل شد. رفیق رضا نیز در آن کمیته جای گرفت. عضو کمیته بود. آن کمیته کارهای بسیار مهمی در عرصه گریلا توسعه داد. زیرا تصفیه‌طلبان دیدگاه‌های خود را به گریلا نیز تحمیل کرده بودند. آن کمیته تلاش‌های بزرگی برای از بین بردن آن دیدگاه و حاکم کردن بار دیگر ایدئولوژی، فلسفه، خط مشی، معیار و روش رهبر آپو و ایجاد یک نظم قوی انجام داد. از آنجایی که رفیق رضا نیز عضو آن کمیته بود، تلاش جدی انجام داد و آموزش‌های بسیاری به گریلا داد. رفیق رضا در شکل‌گیری، پیشروی و از بین بردن خطر متوجه جنبش، موضع و تلاش قدرتمندی دارد. می‌توانم این را بگویم.

در دفاع از مخمور در برابر حملات داعش جای گرفت

وقتی تبهکاران داعش حمله کردند، رفیق رضا نقش مهمی ایفا کرد. وقتی داعش به مخمور حمله کرد و خواست اردوگاه مخمور را تصفیه کند، رفیق رضا برای اردوگاه مسئولیت پذیرفت. از اردوگاه و مردم اردوگاه دفاع کرد و نیازهای آنها را برطرف کرد. پس از پاکسازی داعش از آن منطقه، مردم ما در مخمور دوباره در اردوگاه مستقر شدند. رفیق رضا در استقرار مردم نیز نقش دارد. او نقش بزرگی هم در دفاع از اردوگاه، دفاع از مردم، برطرف کردن نیازهای مردم و هم در مبارزه در آن منطقه علیه داعش، پاکسازی داعش از منطقه و استقرار سالم مردم در اردوگاه ایفا کرد.

وقتی توطئه بین‌المللی رخ داد، رهبر آپو در سوریه بود. در آن زمان ما با رفیق رضا بودیم. بحث‌هایی بین ما در گرفت؛ چگونه می‌توانیم رهبر آپو را از سوریه خارج کنیم و چگونه می‌توانیم او را به میهن و کوهستان بیاوریم. به تصمیمی رسیدیم؛ گفتیم 'با رهبر آپو تماس بگیریم، راهی پیدا کنیم و رهبر آپو را بیاوریم'. بر این اساس نیز کارهایی انجام دادیم و راه‌هایی نیز پیدا کردیم. برای رهبر آپو خبر فرستادیم و گفتیم 'راهی پیدا کرده‌ایم، می‌توانیم تو را به نزد خودمان، به کوهستان بیاوریم؛ بهترین راه این است'. اما رهبر آپو گفت 'فعلا صبر کنید، بعدا بررسی می‌کنیم'. وقتی رهبر آپو این را گفت، فهمیدیم که می‌خواهد به اروپا برود. زیرا اروپا نیز به رهبر آپو قول‌هایی داده بود؛ آنها نقش خود را برای حل سیاسی و دموکراتیک مسئله کورد ایفا خواهند کرد.

رهبر آپو نیز این را اساس قرار داد. بعدها در دفاعیات خود نیز این را توضیح داد. گفت 'اگر به کوردستان و کوهستان می‌رفتم، جنگ بزرگتر می‌شد. هم جنبش و هم مردم آسیب‌های بزرگی می‌دیدند. راه جلوگیری از بزرگتر شدن جنگ و حل مسئله، راه سیاسی و دموکراتیک بود. اروپا نیز این قول را داده بود. به همین دلیل من نیز روی خود را به سوی اروپا کردم'. اگر رهبر آپو می‌خواست به کوهستان بیاید، ما راهی پیدا کرده بودیم. شاید راه خیلی مطمئنی نبود و برخی خطرات نیز داشت، اما با وجود آن خطرات، رهبر آپو را سالم به کوهستان می‌رساندیم. ما با رفیق رضا چنین کاری نیز انجام دادیم.

در نتیجه بمباران دولت ترکیه در قندیل به شهادت رسید

همانطور که می‌دانید، رفیق رضا در شورای اجرایی ک‌ج‌ک نیز جای داشت و فعالیت می‌کرد. همچنین برای توسعه صحیح خط مشی میهن‌دوستی در تمام بخش‌های کوردستان نیز فعالیت کرد. زیرا در بخش‌های کوردستان، تخریب‌های بسیاری به نام کوردبودن رخ داده بود. باید آن تخریب‌ها از بین می‌رفت و خط مشی میهن‌دوستی و خط مشی انقلابی نیز در آن بخش‌ها توسعه می‌یافت؛ او برای این نیز مسئولیت پذیرفت.

در نهایت در کمیته روابط خارجی ک‌ج‌ک جای گرفت. اولین کسی که کمیته روابط خارجی و دیپلماسی ک‌ج‌ک را تاسیس کرد، رفیق رضا بود. کمیته دیگر مستقر شده و فعالیت می‌کرد. در چنین لحظه‌ای، دولت ترکیه به رفیق رضا حمله کرد. زیرا دولت ترکیه فهمید که اگر آن کمیته فعالیت کند، برایش خوب نخواهد بود. حقیقت رهبر آپو، حقیقت جنبش آپویی و واقعیت مردم کوردستان درک خواهد شد. سیاستی که آنها علیه مردم کورد به پیش می‌بردند نیز درک خواهد شد و واقعیت دولت اشغالگر ترکیه آشکار خواهد شد. حتی حقیقت دولت‌هایی که پشت سر آن ایستاده‌اند، نظام مدرنیته سرمایه‌داری و کسانی که به آنها خدمت می‌کنند نیز آشکار خواهد شد. از این نظر تحت فشار قرار می‌گرفتند و جنبش مشروعیت بیشتری کسب می‌کرد. برای اینکه مشروعیت جنبش درک نشود و برچسبی که زده‌اند همچنان باقی بماند، باید آن کمیته تصفیه می‌شد. برای تصفیه کمیته نیز ابتدا رفیق رضا را تصفیه می‌کردند. به این ترتیب به رفیق رضا و آن کمیته حمله کردند. رفیق رضا به این ترتیب در قندیل به شهادت رسید. در نتیجه بمباران دولت ترکیه به شهادت رسید. به همراه رفیق رضا دو رفیق دیگر نیز به شهادت رسیدند. یکی از آن رفقا در زمینه گمرک فعالیت می‌کرد و رفیق دیگر در کنار من و در حفاظت بود. اهل لیجه بود و اسمش باز بود. رفیق بسیار ارزشمندی بود. در واقع من او را فرستاده بودم تا رفیق رضا را از جایی به جای دیگر ببرد. وقتی بمباران رخ داد، او نیز به همراه رفیق رضا به شهادت رسید.

انقلابی بزرگ و سوسیالیستی بزرگ بود

آرامگاه رفیق رضا آلتون در قندیل، در آرامستان شهدای محمد کاراسونگور قرار دارد. با شهادت رفیق رضا آلتون، البته به کمیته ضربه وارد شد. در واقع بعد از آن نیز اعضای کمیته را هدف قرار دادند و به شهادت رساندند. به همین دلیل فعالیت‌های کمیته تا زمان تشکیل کمیته جدید مدتی متوقف شد. زیرا رفیق رضا انقلابی بزرگ و سوسیالیستی بزرگ بود. از آغاز تا لحظه شهادت، در پایبندی به رهبر آپو و رفاقت با او هیچ قصوری نکرد. از هر نظر خدمت کرد، فعالیت کرد و رفیقی با اراده و با روحیه بود. در برابر موانع و خطرات هرگز عقب‌نشینی نکرد. اساس را بر این قرار داد که چگونه می‌تواند خطرات را از بین ببرد و چگونه می‌تواند جنبش را در میان این خطرات توسعه دهد. اهداف، خط مشی و معیارهای جنبش را در هر شرایط، هر جا و هر مسئولیتی اساس قرار داد. هر چیزی را که به جنبش و خط مشی آن خدمت نمی‌کرد و باعث تخریب و ضعف می‌شد، نپذیرفت. شجاعانه در برابر آن ایستاد.

همواره رفیق رضا را الگو قرار خواهم داد

به همین دلیل رفاقت قدرتمندی را توسعه داد. رفاقتی را که با رهبری ایجاد کرده بود، تا زمان شهادت نیز ادامه داد. با رفقای جنبش نیز بر این اساس رفاقت کرد. شخصیتی منضبط و سازمان‌یافته داشت. همواره احساس مسئولیت می‌کرد. دائما با روحیه بود. به همه روحیه می‌داد. با هر کس ارتباط برقرار می‌کرد، او را تحت تاثیر قرار می‌داد و جذب می‌کرد. یعنی ویژگی‌هایی را که رهبر آپو در این جنبش توسعه داده بود، دارا بود. خود را برای بسیاری از فعالیت‌ها و بسیاری از عرصه‌ها آماده کرده بود. از باکور گرفته تا اروپا، روژاوا، لبنان، باشور و مخمور؛ یعنی در هر عرصه‌ای مبارزه کرد. همچنین از عرصه نظامی گرفته تا عرصه‌های سیاسی، دیپلماتیک، اجتماعی و سازمانی، بسیاری از وظایف را انجام داد و این وظایف خود را با موفقیت به انجام رساند. به همین دلیل هم رفقای ما، هم کارکنان ما و هم مردم ما باید زندگی و مبارزه رفیق رضا آلتون را همواره بررسی کرده و از آن درس بگیرند.

حقیقت رفیق رضا آلتون باید زندگی شود و زنده نگه داشته شود. زیرا اینها ارزش‌های اساسی ما هستند. آنها پیشگامان و معلمان ما هستند که از آغاز تا به امروز ما را به این مرحله رسانده‌اند. اگر جنبش ما امروز الگویی برای جهان شده است، تلاش‌های شهدا در این امر اساسی است. تلاش‌های شهید ما رضا آلتون نیز بسیار بزرگ است. حتی اگر یک نفر در این جنبش باقی بماند، شخصیت، مبارزه و تلاش‌های رفیق رضا را الگو قرار خواهد داد.

من نیز از آنکارا گرفته تا سِوَرَگ، از عرصه کوردستان گرفته تا بسیاری از عرصه‌های دیگر، با رفیق رضا کار کرده‌ام و رفاقت کرده‌ام. او بر من نیز تاثیر گذاشته است. بسیاری از جنبه‌های او را الگو قرار داده‌ام. همواره نیز رفیق رضا را الگو قرار خواهم داد. قولی را که به شهدا و قولی را که به رفیق رضا آلتون داده‌ام، تکرار می‌کنم.»