مبارزه چهگوارای کوردستان
چهگوارا، انقلابی کورد در سال ۲۰۱۵ برای مبارزه با تبهکاران داعش به روژاوا رفت. او ۳ سال در روژاوا جنگید و سپس تصمیم گرفت علیه رژیم آکپ-مهپ که از داعش حمایت میکرد بجنگد. به همین منظور به کوههای کوردستان رفت.
چهگوارا، انقلابی کورد در سال ۲۰۱۵ برای مبارزه با تبهکاران داعش به روژاوا رفت. او ۳ سال در روژاوا جنگید و سپس تصمیم گرفت علیه رژیم آکپ-مهپ که از داعش حمایت میکرد بجنگد. به همین منظور به کوههای کوردستان رفت.
جایی که نظام سرمایهداری خود را تحمیل کرده است، دیگر آزادی وجود ندارد. جایی که مردم به روبات تبدیل میشوند، تفکر در آنجا به خواب رفته است. جایی که پر از دروغ است، خیانت در آنجا پنهان است. آنجا که فراموشی است، بشریت از خود دور شده است. جایی که دوستی نیست، دشمن هست. جایی که شفافیت نباشد، ارادهای وجود ندارد. آنجا که معنویت نباشد، پوچی است. در جایی که هستی و موجودیت بسیاری از افراد دیده نمیشوند، آنجا زندگی به پایان رسیده است. جایی که حمله به یک رهبر در سکوت نظاره میشود، در آنجا جامعه پذیری و انسانیت مرده است. آنجا که همه اینها وجود دارد و وجدان نیست، ماندن چه هدفی و چه فایدهای دارد. داستان زندگی انقلابی کورد چهگوارا با این پرسشها آغاز میشود.
سفر به سوی حقیقت با سوسیالیسم آغاز میشود
شیخموس آیدین در سال ۱۹۹۸ در منطقه مَهسِرت مردین به دنیا آمد؛ اما مانند بسیاری از خانوادههای کورد به دلیل خشونت دولت اشغالگر ترکیه به کلانشهرهای غرب ترکیه مهاجرت میکنند. شیخموس در شهر ازمیر دور از وطن بزرگ میشود. او نمیتواند زیاد به فرهنگ کوردی بپردازد، اما میداند که کورد است و از وطنش مهاجرت کرده است. بارها به دلیل هویت کوردی و ترجیحات سیاسی خانوادهاش، در همان سنین پایین با فشار دولت مواجه شد. مهاجرت مانند زمین خشک و تشنهای است که همیشه در انتظار آب است. در عین حال وقتی خاک نباشد، آب بیهدف میماند و در سراسر کشور حرکت میکند. وضعیت شیخموس در آن شهر اینگونه بود.
شیخموس ۱۱ ساله در مدارس دولتی درس میخواند. اما از دانشی که به او میدهند احساس رضایت نمیکند و خود را به آن محدود نمیکند. زیرا میبیند که مشی آنها بدینسان است که «به مرگ میگیرند تا به تب قانع شوند.» بنابراین راه تحقیق و جستجو را در پیش میگیرد. او یک جوان آگاه و با هوش بالا است. او در جستجوهای خود به دنبال راهی برای مبارزه با نظام سرمایهداری است. چون میبیند جز لیبرالیسم و اشرافیت چیزی نمیسازند. آن وقت یاد ضرب المثلی میافتد که میگوید: «از روستای بی درخت انگور، از چادر بی گوسفند، و از کسی که «من و من» میگوید دوری کن.» در نتیجه ایده سوسیالیسم را مییابد، مطالعه میکند و به آن باور پیدا میکند. او سوسیالیسم را یک ایدئولوژی و تنها راه رستگاری میداند. بیشتر از همه متاثر از شخصیت و مبارزات چهگوارا است. او نیز میخواهد همین مسیر را طی کند و مانند او باشد. اما در کوردستان این کار چگونه انجام میشود؟ برای یافتن پاسخ، شروع به تحقیق میکند. زمانی که شیخموس در سال ۲۰۱۳ با پکک از نزدیک آشنا شد، پاسخ خود را دریافت کرد. او میداند که تنها با مبارزه پکک سوسیالیسم در کوردستان محقق میشود. از این رو در سال ۲۰۱۵ تصمیم به ورود به راه انقلاب گرفت و به صفوف گریلا پیوست.
در روژاوا وظایف میهنی خود را به جا میآورد
شیخموس با پیوستن به صفوف انقلاب، ابتدا به روژاوا کوردستان روی آورد. او نام انقلابی را که در ابتدا تحت تأثیر او بود انتخاب میکند و خود را چهگوارا مینامد. او میخواهد به کوهستانهای کوردستان برود تا جهان را از خطری بزرگ نجات دهد. او برای ایفای نقش خود به عنوان یک انقلابی کورد به جبهه آزادی میپیوندد. از یک پله به پله دیگر، از یک جبهه به جبهه دیگر، چهگوارا بدون توقف مبارزه میکند. او در بسیاری از عملیاتها با موفقیت شرکت میکند و به یک مبارز متخصص تبدیل میشود. با شکلگیری انقلاب روژاوا میتوان دید که سوسیالیسم واقعی در آنجا ساخته میشود، همین برای او هیجان زیادی ایجاد میکند. به این ترتیب او سه سال مبارزه همه جانبهای را بر اساس پارامترهای اساسی سوسیالیسم، بدون توقف انجام میدهد. از آنجا که او میخواهد مانند چهگوارا یک انقلابی بینالمللی باشد، برای کل خلقهای ستمدیده زندگی میکند و میجنگد. پس از سه سال مبارزه مستمر با تبهکاران داعش، او تصمیم میگیرد با نیرویی که از داعش پشتیبانی میکند و به آن اطلاعات و دستور میدهد، روی بیاورد و با رژیم آکپ-مهپ بجنگد؛ بدینسان به کوهستانهای کوردستان میرود.
با اشتیاق، روح خود را با لذت آزادی پیوند میزند
چهگوارا با عبور از کوهستانها، نابودی دولت فاشیست را هدف اصلی خود قرار میدهد. او معتقد است که با نابودی فاشیسم، خلق کورد و سپس کل خلقهای خاورمیانه از حملات فاشیستی نجات خواهند یافت. همچنین رویای نئو عثمانی که این دولت فاشیست دنبال میکند، با این مبارزه نابود خواهد شد.
چهگوارا با عشق، باور و اشتیاق از زندگی در کوهستان استقبال میکند. در همان روزهای اولیه، او از رستاخیز جدید خود استقبال میکند. او آرزوی بازگشت به وطن خود را با بوسیدن و در آغوش گرفتن کوهستان محقق میکند. بنابراین با این احساسات، هر روزی که میگذرد، معنای جدیدی به زندگی میبخشد. هر یادگیری جدید نیز رشدی در شخصیت او ایجاد میکند. این نشان دهنده ارتباط قوی با این شرایط است و باعث میشود که او بخواهد فعالانه نقش خود را بازی کند و جایگاه خود را در مبارزه مشخص کند. رفیق چهگوارا فداکارانه در بسیاری از عملیاتها شرکت میکند. او با عشقی که در هر کاری از خود نشان میدهد در بین رفقایش به الگو و نمونه تبدیل میشود. به این ترتیب او یک مبارزه قوی را اجرا میکند.
پس از سالها مجاهدت، تلاش و مبارزه، نهایتا بر اثر حمله ارتش اشغالگر ترکیه به همراه ۵ تن از همرزمانش در مناطق حفاظتی مدیا به شهادت رسید.
چهگوارا با ایمانی که به رهبر آپو و سوسیالیسم داشت بدون آنکه لحظهای تردید کند خود را فدای بشریت کرد. بنابراین مبارزه چهها از کوبا تا بولیوی، از کوبانی تا کوههای کوردستان قدم به قدم گسترش خواهد یافت و تاج پیروزیهای بزرگی بر سر خواهد گذاشت.