پرچم پیروزی را به رفقایش سپرد
یک مبارز جوان که مانند نامش به ستاره آزادی برای خلقش تبدیل شد، زمانی که دشمن به وی حمله کرد، از آنها نترسید. برعکس نارنجکش را در دست گرفت و با همرزمش خود را به روی دشمن منفجر کردند.
یک مبارز جوان که مانند نامش به ستاره آزادی برای خلقش تبدیل شد، زمانی که دشمن به وی حمله کرد، از آنها نترسید. برعکس نارنجکش را در دست گرفت و با همرزمش خود را به روی دشمن منفجر کردند.
جهان هستی وقتی به چهره پاک تو مینگرد، چگونه میتواند عدالت را برقرار نکند؟ چگونه شب تاریک وقتی به چشمان تو مینگرد، اطرافش را با ستاره آراسته نمیکند؟ چگونه خورشید از آن خنده گرمت طلوع نمیکند؟ در مقابل زیبایی اصیل تو، چگونه پرندگان همه با هم یک ملودی خلق نمیکنند؟ این خلق زمانی که روح مبارز و جنگجوی تو را ببینند، چگونه به پا نمیخیزند و قیام نمیکنند؟ مقاومت و مبارزه از قامت تو نمایان است. چگونه جوانان برای انتقام تو متحد نشده و به کوهستان نمیروند؟!
بله، سیهام، یا به قول خودت «آزادی» که در وادی آزادی این نام را بر خود نهاده بودی. حتی افراد بیروحی که در بیابان رها شده بودند، منحصر بهفرد بودن و زیبایی تو را احساس کردند. مبارزه، دوباره در جریان زندگی تو خواهد درخشید. امید و باور در مسیر تو بهطور مداوم روشن میشوند. رهروان به اهداف نیمه تمامت، برای محقق کردن آنها روی میآورند.
آزادی سترک، مبارزی جوان بود که مانند نامش به گریلای آزادیبخش خلق کورد تبدیل شد. از همان کودکی میدانست که باید برای زندگی آزاد بجنگد و برای محققکردن آن نیز به صفوف گریلا پیوست. برای آنکه به دریایی از امید که به ستم ستمگران پایان میدهد، تبدیل شود. در این راه بینهایت، بسیار خوشنود بود. به بشریت نشان داد، حقیقت فقط با جنگیدن بهدست میآید و زمانی که انسان دست به اسلحه میبرد، به مبتکری حقیقی تبدیل میشود. به وسیله بهوجود آورنده این زندگی، بهوسیله رهبر آپو، هر روز از نو خود را نوسازی کرد و نشان داد که انسانهای بااراده میتوانند به پیروزی برسند. با اصرار و قاطعیت بر موانع مسلط شد.
آزادی، با مشکلات غیر منتظره بسیاری روبرو شد، اما حتی یک قدم عقبنشینی نکرد. هر روز رنگ و ارادهای متفاوت در شخصیت خود بهوجود میآورد و اطراف خود را زیباتر میکرد. او معنی به اشتراکگذاشتن در راه بشریت را نشان داد.
متینا آنجایی بود که از آنجا اولین بار به کوهستان آمده و گریلایی را آغاز کرده بود. آنجا را بسیار دوست داشت. به همین دلیل مسیرها، سنگها، رودخانهها و رفقای خود را شناخت. مانند یک گریلای زن هرگز متوقف نشد. او هرگز درمانده نشد. بدون وقفه، با اشتیاق و ارادهای پولادین به هر وظيفهای روی میآورد. در میان عشق و محبت و علاقه به رفقایش، دل خود را برای انسانهای پاک باز کرده بود و از آن لذت میبرد. آزادی، در خلوتترین جای قلبش برای دوستانش جا باز کرد. آزادی، با آن خواسته و باور هر روز به زندگی معنا میبخشید.
معیارهای گریلایی را با اهداف بزرگ اخلاقی مزین کرد و اینگونه زندگی نمود. راه را برای معیارها و روشهای جنگی خود باز کرد. هر روز از رفقایش میآموخت که چگونه با راه و روش پکک دشمن را از بین ببرد. زمانی که به همراه یکی از رفقایش بود و دشمن به آنها حمله کرد، نترسید. برعکس نارنجک خود را در دست گرفت و به همراه رفیقش فداکارانه خود را بر روی دشمن منفجر کردند. با این اراده با قاطعیت جنگید و نشان داد که نباید دشمن هرگز به خاک کوردستان پا بگذارد. اگر زمانی نیز آمد، هرگز نباید به آنها اجازه داده شود حتی یک قدم بردارند.
آزادی، را میتوان انسانی با چشمانی خندان و عاشق آزادی تعریف کرد. این احساس در تمام سلولهای بدنش منعکس میشد و هیچ نیرو، تکنولوژی یا دست ظالمی نمیتوانست آن را از بین ببرد. این در تمام لحظات زندگی او دیده میشد. آنچه او را همراهی کرد، الگوی زندگی بود که به کل بشریت عرضه کرد.
در جولای ۲۰۲۳ استرک آزادی، مبارز بزرگ که خود را به اراده پولادین آراسته بود، پرچم پیروزی را به رفقایش تحویل داد و به شهادت رسید. حملات جنایتکارانه دشمن نتوانست اراده و روحیه مبارزاتی او را تسخیر کند. زیرا آزادی به عنوان مبارز اصیل انتقام از دشمن، پرچم پیروزی را همیشه در اهتزار نگهداشت.