پزشک بودن در میدان جنگ *
دو پزشک بودند که به درازای سالهای طولانی هم در کوهستانهای بوتان جنگیدند و هم همرزمان خود را مداوا کردند. آنان در سختترین شرایط کوهستان وظایف خود را مفتخرانه به انجام رساندند و برای جبران کاستیهای موجود هم تلاش میکنند.
دو پزشک بودند که به درازای سالهای طولانی هم در کوهستانهای بوتان جنگیدند و هم همرزمان خود را مداوا کردند. آنان در سختترین شرایط کوهستان وظایف خود را مفتخرانه به انجام رساندند و برای جبران کاستیهای موجود هم تلاش میکنند.
دو قلب که در کوهستانهای بوتان در حال جنگ با استعمارگران هستند... دو پزشک که با عشق و پایبندی به میهن و مبارزه آزادی در رزم حضور دارند. دکتر برتیان تانیا فجر و دکتر باور مَد.
در آغاز چیزی به قلب الهام میشود. هر سلول قلب را آتشی فرامیگیرد و با سوختن خود به میدان جنگ فرامیخواندت. آنچنان با او انس میگیری که به خود جنگ مبدل میشود و جنگ به اسم رمز برای زندگی مبدل میگردد. به نامی برای زندگی انسان آزاد در میدان جنگ بدل میشوی. بریتان را در کوهستان زاگرس و باور را در کوهستان بوتان شناختم. مثل تمامی همرزمان خود هدف پزشکها این است که از یکسو با هزار و یک رنج در سختترین شرایط جنگ بجنگند و از سوی دیگر از تداوم زندگی میهن و انسانیت آزاد محافظت کنند. سلامتی هوالان آنها که برای این زندگی میجنگند برای آنان اولویت دارد و به آن معنی میبخشند. اینگونه میتوانم در مورد دو پزشک انقلابی که سالها در میدان جنگ گرم به مداوای همرزمان خود پرداختند سخن بگویم.
هم به آرزوی مادرش جامه عمل پوشاند هم به آرزوی خود
عشق بریتان به مبارزه کوردستان در سنین بسیار کم شکل گرفت و در استانبول در فعالیتهای جامعه کورد جای گرفت. او در واقع اهل بدلیس است. خانواده وی در نتیجه سیاست اقتصادی «گرسنه نگهداشتن با هدف تحمیل تسلیمیت» که رژیم ترک در کوردستان به اجرا گذاشت به استانبول مهاجرت کردند و بریتان در غربت بزرگ شد.
بریتان در استانبول با نژادپرستی روبرو شده و درک کرد در کشوری که در آن بزرگ شده هیچگاه به عنوان یک شهروند مورد پذیرش واقع نشده است. در سالهای مدرسه متوجه شد که مبارزه او علیه سیاستهای استعمارگرانه، همگونسازی، نابودی و انکار کافی نیست و در سال ٢٠٠٨ به صفوف گریلا پیوست. پس از مدت کمی دوره آموزش پزشکی را در کوهستان سپری کرد و در مناطقی که سختترین جنگها در آن روی دادند فعالیت نمود. بریتان گفته بود که مادرش همیشه آرزو داشته که او یک پزشک شود و گفته بود:"من هم به آرزوی مادرم عمل کردم. هم به آرزوی خود که شروان و انقلابی باشم جامه عمل پوشاندم."
سالها در قندیل، خاکورک، جیلو، چارچلا، آواشین و زاپ گریلا بود و تجارب بسیاری از جنگ و زندگی کسب کرد. در این دوره به وضعیت همرزمان خود که در جنگ زخمی شده و یا بیمار شده بودند رسیدگی کرد. پس از سالهای دور و دراز در زاگرس سال ٢٠١٨ به بوتان رفت.
وظیفه خود را با عشق و افتخار انجام میدهد
دکتر بریتان که در پزشکی عمومی سررشته دارد در واقع متخصص دهان و دندان است. همرزمان او که سالها در کوهستان بوتان در مبارزه علیه استعمار جای گرفته و گاه و بیگاه دچار دنداندرد شده بودند پس از مداوای خود میدانستند که چیزی ندارند در عوض زحمات بریتان به وی دهند و به همین دلیل با احترام، عشق و قدردانی از تلاشهای وی تشکر میکنند.
باور مَد همیشه به پیمانهایش پایبند است
باور مَد در گوَر که به میهندوستی شناخته میشود متولد شده و بزرگ شد، در سال ٢٠١۴ تحت تأثیر انقلاب روژاوا قرار گرفت و به صفوف گریلا ملحق شد. باور بیان کرده بود برای کوبانی به راه افتاد اما از کوهستانهای زاگرس سر درآورد و گفته بود؛"هدف من جنگیدن در راه آزادی کوردستان بود. در آن روزها جنگ در کوبانی جنگ شدیدی جریان داشت، مقاومت در هر منطقهای شعلهور بود و من خواستم آنجا حاضر باشم. امروز در هر جای کوردستان و خاورمیانه چنان رویدادهایی رخ دهند به آنجا میشتابم. هر گریلا با دارابودن چنین فکر و اندیشهای میجنگند."
تنها این جملات برای شناختن شخصیت انقلابی وی کافیست. دکتر باور مَد که به پیمانهای خود پایبند است، پس از سپری کردن دوره آموزشی نومبارزان به بیمارستان آواشین میرود.
دهها زخمی را مداوا کرد
باور زمانیکه در دوره دبیرستان ترک تحصیل کرد هیچوقت نمیدانست روزی پزشک شود. به دلیل اینکه در صفوف انقلاب وظیفه خود را ارزشمند میدانست در زندگی روزمره به شخصیتی مبدل شد که هر کسی او را دوست داشت. او نیز همچون همکارش بریتان در سال ٢٠١٧ از زاگرس بسوی عرصه بوتان رفت. باور در پزشکی عمومی کارآزموده بود، طی سال اول دهها زخمی را مداوا کرد. او تنها به این مرزها بسنده نکرد و وظایف بسیاری را با لیاقت تمام به انجام رساند. او در صورت نیاز در بسیاری از عملیاتهای گریلا جای گرفت.
زندگی میکنند و زندگی میبخشند
آنچه از زندگی دو پزشک انقلابی روایت شد به صورت اختصار است. هر دو پزشک که سالهای مدیدی در کوهستانهای بوتان جنگیدند و به مداوای همرزمان خود پرداختند در روزهای طاقتفرسای مبارزه انجام وظیفه و مسئولیتهای محوله را مایه افتخار و سربلندی خود میدانند. آنها برای اصلاح کاستیهای موجود تلاش میکنند. برای آنها معنی زندگی استقبال از زندگی بامعناتر، زیباتر و سالمتر است. هر دو پزشک اکنون در کوهستان بوتان با آگاهی به این واقعیت زندگی میکنند و به همسنگرانشان زندگی میبخشند.
* یکی از نوشتههای ژیان آمارگی که قبل از شهادتش آن را به رشته تحریر درآورده است.