سیستمی که نتواند آزادی زنان را در بر گیرد، نمیتواند پایدار بماند

عضو کوردیناسیون پاژک، روناهی سرحد، دلایل و ریشەهای تغییر پارادایم در حزب کارگران کوردستان را ارزیابی کردە و اظهار داشت که یک نظام بدون آزادی زنان و درک اکولوژیک نمیتواند پایدار بماند.

روناهی سرحد که در برنامه خوبون شبکه ژن تی وی با اجرای آرژین بایسال شرکت کرده بود، در مورد پارادایم جامعه اکولوژیک دموکراتیک صحبت کردە و این سوال رامطرح نمود کە چرا رهبر آپو متوجه نیاز به تغییر پارادایم شد؟ در پارادایم قدیم چه موانعی به وجود آمده است؟ قبل از رهبر آپو بسیاری از دانشگاهیان برای حل بحران تمدن تحقیق نموده و به نظریه پردازی دست زدە بودند. با این حال، این نظریەهای پرداختە شده عمدتاً در حوزه نظر و تئوری باقی ماندند.  بسیاری از آنها تحلیل های مناسبی بودند.  رهبری به جستجوی راه حلی برای آشفتگی و بحران موجود ادامه داد.  شکل گرفتن پارادایم جدید با بحران تمدن مرتبط است. چه زمانی پارادایم به مسئله جامعه تبدیل می شود؟  با عمیق تر شدن آشفتگی و بحران های اجتماعی و وقوع رکود، پارادایم های جدیدی پدیدار می شوند. مشکلات اجتماعی فقط مربوط به یک دولت یا یک ملت نیستند. بحران ها سیستماتیک هستند و به همین دلیل راه حل آنها نیز باید سیستماتیک باشد. روشی که برای حل مشکلات استفاده می کنید بسیار مهم است. این مشکل پارادایمیک پنج هزار سال است که وجود داشته است. اما در چهارصد سال اخیر بسیار بیشتر نمایان شده است. انقلاب هایی که در آن اتفاق افتاد، به طور کامل به نتیجه نرسیدند. جنبشهای رهاییبخش ملی، مارکسیستها، فمینیستها در بسیاری از بخشهای جهان مبارزه کردند و حتی دولتهایی به نام سوسیالیسم تأسیس شدند. اما با بنیاد نهادن یک دولت سوسیالیستی مشکلی حل نشد. برای حل آن مشکلات، باید دست ها را به درستی گرفت. نوع نگاه شما به مسائل و برخورد با آنها، پارادایم شما را تعیین می کند. سوسیالیسم علمی تحلیل خود را بر بنیاد طبقه فرودست نهاد. وقتی طبقه را تعریف می کرد، این کار را از طریق طبقه کارگر انجام داد. طبقه فرودستی که در اینجا مورد بحث است نیز مرد بود. حتی زمانی که در اینجا به دنبال رهایی بودند، مشکل حل نشد. دموکراسی لیبرال هم تعریفی داشت. اما او نیز نتوانست راه حلی بیابد. زیرا لیبرالیسم و دموکراسی اساساً باهم تضاد دارند. حتی وقتی که لیبرالیسم از دمکراتیک شدن ملت ها سخن می گوید نیز آن را در چارچوب ذهنیت دولت-ملت ارزیابی می کند. اما این یک وضعیت چالش برانگیز است.  زیرا دولت-ملت منشأ مشکل است. برخی از محافل این مشکل را تنها در یک زمینه اکولوژیکی در نظر می گیرند، برخی محافل نیز آن را با دلایل اقتصادی مرتبط می دانند. بنابراین، بستە به اینکه چگونه مسئله تجزیه و تحلیل می شود، راه حل نیز بر اساس آن رشد می یابد. اما مشکل این است که تمام مشکلات تجربه شده به هم مرتبط هستند. وقتی که شما با یک نفر سر و کار دارید نمی توانید راه حلی پیدا کنید.  بله، مشکلات اقتصادی، زیست محیطی، بهداشتی، فرهنگی، آزادی زنان و بسیاری مشکلات دیگر وجود دارند. اما جدا کردن آنها اشتباه است. رهبری به این معضلات اجتماعی اشاره کردند و آن را به عنوان نابودی جامعه تعریف کرد.

راه حل، تغییر قدرت در چارچوب ذهنیت دولت-ملت نیست

شاید تمدن سرمایه داری امروز توسعه یافته باشد، اما این بدان معنا نیست که هر کسی که در این جهان زندگی می کند، سرمایه دار است. جامعه در برابر نظام سرمایه داری در وضعیت برخودان است.  بله، قتل عامی وجود دارد. اما این بدان معنا نیست که; همه جوامع نابود شدند و اجتماع از میان رفت. اگر چنین وضعیتی زیر سوال می رفت امروز خبری از وجود کسی نبود. البته این وضعیت به طور طبیعی باعث افزایش تعارضات درون نظام می شود.  نیروهای مدرنیته دموکراتیک همیشه در برابر این درگیری های سیستمی مقاومت می کنند. بنابراین در تاریخ مشخص شده است کسانی که حل مشکلات را در چارچوب ذهنیت دولت-ملت همچون تغییر نوع حکومت میدانند اشتباه میکنند.  آنها موضوع آزادی، برابری و عدالت را با تغییر نوع حکومت مرتبط می دانند.

اما از بین بردن یک حکومت و ایجاد یک حکوومت جدید فقط به معنای تغییر حاکمان است که نمی تواند هیچ مشکل اجتماعی را حل کند. به عبارت دیگر، سرنگونی یک دولت بورژوازی و جایگزینی آن با دولتی متشکل از طبقه کارگر چیزی را تغییر نمی دهد. تغییر پارادایم چه مشکلاتی را برای جنبش آزادی به همراه داشت؟ البته آسان نبوده است. آموزش های ما در چارچوب محافظت از پارادایم های رهبری ما انجام می شود. نه تنها ما مردم وطنخواه ما نیز با خواندن و بحث در دفاعیات سعی می کنند خود را پرورش دهند. زمانی که رهبری ما پارادایم جدید خود را با توجه به واقعیت قرن بیست و یکم برای ما به خصوص برای جنبش زنان ما ارائه کرد، انقلاب بزرگی بود. وقتی که انسان با توجه به این واقعیت ها به تغییر نگاه می کند، تغییر آنچنان زیبایی بود که می توان آن را تحسین کرد. این پارادایم چشم اندازی را برای گذشته، حال و آینده ما آشکار کرد. امروزه بحران های اجتماعی در حال عمیق تر شدن است. برخودان ملت ها، مخالفت آنها با نظام روز به روز بیشتر می شود. ما نیز همیشه در وضعیت تحقیق و آزمایش به سر می بریم تا به این مشکلات کنونی پاسخ دهیم.

جامعه در محاصره است

امروزه از کودکی گرفته تا مسنترین افراد جامعه، از هرکسی که بپرسید، برای بحران این سیستم پاسخی دارد یا به دنبال پاسخ است. علم پوزیتیویستی برای محدود کردن اکتشافات انسان دست به هر کاری می زند. با وجود همه اینها، مردم به جستجوی خود ادامه می دهند. علم پوزیتیویستی باید از بین برود و علوم اجتماعی جایگزین آن شود تا جوامع را هدایت کند. صاحبان قدرت همه علوم را تصاحب می کنند و بر اساس مصلحت خود از آنها محافظت می کنند.  بنابراین مبارزه ما باید در همه عرصه ها باشد. سیستمی که به وجود آمده است همه عرصه های سیاسی، اقتصادی و رسانه ای را کنترل می کند و بشدت بمباران می کند. سطحی که شوونیسم امروز به آن رسیده است، فاشیسم است.  هم اکنون نظام سرمایه داری می خواهد وارد تمام بافت های جامعه شود. از هر روشی استفاده می کند.  جامعه در محاصره است. برای درک بهتر و حل این آشفتگی و شرایط بحرانی کشورمان، چون حمایت های رهبری چه به عنوان حزب و چه به عنوان جنبش زنان به دست ما رسیده است، آموزش های گسترده ای را انجام می دهیم، قبلاً نیز تعاریف زیادی از دموکراسی ارائه شده است. رهبر آپو نیز در مورد تعریف جامعه دموکراتیک صحبت می کند. الگوی دموکراسی که رهبر آپو به آن اشاره کرد را چگونه باید تعریف کنیم؟ رهبر آپو از یک جامعه اخلاقی و سیاسی صحبت می کند. اگر در جامعه ای مداخله خارجی صورت نگیرد، آن جامعه با ارزش های اخلاقی و سیاسی خود به حیات خود ادامه می دهد. اما امروزه جامعه زیر سلطه تبعیض جنسی، نژادپرستی، مذهب پرستی و علم پرستی است. متأسفانه جامعه امروزی بر اساس ارزش های اخلاقی خود رشد نمی کند. این امر بر ادراک زیبایی شناختی از اخلاق، ارزش های اخلاقی و زندگی جمعی جامعه تأثیر می گذارد. به تدریج ارزش اجتماعی خود را از دست می دهد.  اگر امروز هم می توان از جامعه پذیری صحبت کرد، این مربوط به حفظ اخلاق در جامعه است.  نظام سرمایه داری به شیوەای بی سر و ته برای از بین بردن ارزش های اجتماعی حمله می کند. با این کار می خواهد جامعه را مستأصل و بی روح کند.  اما جامعه دموکراتیک در همه چیز زنده و پویا است.

دموکراسی ارزشی است که می خواهد مردم با همه تفاوت ها باهم زندگی کنند، جامعه دموکراتیک، یک جامعه سیاسی است.

سیاست تنها لیبرالیسم را به عنوان یک نظام پارلمانی یا چارچوب قانونی و قوانین اساسی تعریف شده تعریف نمی کند. برعکس، دموکراسی شیوهای از زندگی است که در آن جوامع میتوانند بدون اتکا به قانون اساسی موجودیت خود را ابراز کنند و با بحث در مورد مشکلات خود، راهحل ارائه دهند.  دموکراسی ارزشی است که می خواهد مردم با همه تفاوت های جوامع باهم زندگی کنند. اما امروزه همه دولت-ملت ها دموکراسی را مال خود می دانند.  با بنیاد نهادن حکومت بر اساس جوامع مختلف، جامعه را تضعیف و به خود وابسته می کند. به همین دلیل است که رهبر آپو از دموکراسی مستقیم صحبت می کند. یعنی مردم باید برای نیازهای خود تصمیم بگیرند. آیا دولت-ملت ها قبلا وجود داشته اند؟ البته که وجود نداشت. بنابراین، جوامع قبل از تشکیل دولت-ملت چگونه دوام آوردند؟ هر جامعه ای نیازهای خود را تعریف می کرد و بر اساس آن تصمیم می گرفت. این همان چیزی است که ما به آن دموکراسی مستقیم می گوییم. یعنی جامعه درباره نیازهای خود بحث کند، تصمیم بگیرد و خودش آن را ایجاد کند. اگر آنها را از جامعه حذف کنید، جامعه را به بردگی می گیرید. دولت ها از دموکراسی می ترسند. بسیاری از کشورهای اروپایی حقوق دموکراتیک را در قوانین خود گنجانده اند. به همین خاطر او خود را دموکراتیک تعریف می کنند. اما در اصل این یک فریب است. دولت بودن خود ضد دموکراتیک است. دولت نمی تواند دموکراتیک باشد، زیرا دموکراسی ضد ماهیت دولت است. هرجا دولت باشد، دموکراسی به وجود نخواهد آمد. همچنین هرجا که دموکراسی باشد، دولت نمی تواند به وظیفه خود عمل کند.  صاحبان دیکتاتورترین حکموت های جهان، حتی یکی مانند اردوغان نیز می گویند که طرفدار یک کشور دموکراتیک هستند. همه دولت ها از دموکراسی برای منافع خود استفاده می کنند. کدام دولت دموکراتیک است؟ البته که وجود ندارد.  به عنوان مثال، حتی در کشورهایی که ادعای دموکراتیک ترین کشورها را دارند، زنان از بسیاری از حقوق خود محروم شده اند. بشریت همه چیز را در نتیجه مبارزه خود به دست آورده است. آنها به قیمت جان خود به مصاف شاهان و سلاطین رفتند و اصلاحات و روشنگری و رنسانس را به ارمغان آوردند. زمانی که دولت-ملت ها تأسیس شدند، این واقعیت را می دانستند و از دموکراسی به عنوان ابزاری برای تحت سلطه درآوردن جوامع استفاده کردند. امروز، چون دولت نمی تواند فوراً حذف شود، چگونه تعادل بین دولت و دموکراسی حاصل می شود؟ حتی امروز فروپاشی دولت چیزی را تغییر نمی دهد. زیرا یک ذهنیت دولتخواه وجود دارد که هزاران سال است که ایجاد شده است. برای تغییر این طرز فکر به زمان نیاز است. اما دولت باید نسبت به دموکراسی حساس باشد و نظامی بدون انکار حقوق جامعه ایجاد شود. البته برای این امر، پیش از هر چیز باید جامعه ساماندهی شود. جامعه متشکل و در حال تغییر باید دموکراسی خود را با محدود کردن نقش دولت و قدرت بسازد. هیتلر که از طریق انتخابات به قدرت رسید با مواضع فاشیستی و نژادپرستانه خود مرتکب قتل عام شد.  اردوغان که بیست سال است در قدرت است، برای ماندن در قدرت به انواع روش های فاشیستی متوسل می شود.  در این زمینه باید ذهنیت دولتخواه و مقامات دولت محدود شوند. رهبر آپو این را با فرمول دولت + دموکراسی تعریف کرد. در این فرمول، دولت و دموکراسی گاهی با هم درمی آمیزند، می جنگند و روابط خود را در عین تضاد برقرار می کنند. این وضعیت تا زمان استقرار کنفدرالیسم دموکراتیک ادامه می یابد. آنگاه نظام دموکراتیک پیروز خواهد شد.

مسئله از بین بردن دولت نیست، بلکه مسئله این است که به جای آن چه چیزی بنیاد نهیم

رژیم صدام در عراق سرنگون شد، اما هنوز یک سیستم دولتی در عراق وجود دارد. در روسیه انقلاب شد، نظام چهار شاخە از بین رفت، اما روسیه هنوز یک دولت است. مشکل نابود کردن دولت نیست. مسئله این است که بعد از اینکه دولت را ویران کردید، به جای آن چه خواهید ساخت؟ وضعیت قبلی که لازم است مورد آزمایش قرار گیرد و تغییر کند، این تسلط دولت بر تمامی زمینه های اداری، امنیتی، اقتصادی و سیاسی است.

از سوی دیگر، نیروهای اجتماعی دموکراتیک با سازماندهی خود، توسعه مناطق خودمدیریتی، ایجاد نیروهای دفاع از خود، توسعه اقتصاد سوسیالیستی خود، و تکیه بر نیروی خود بدون وابستگی به دولت، قدرت خود را به دست می آورند. بالاخره وقتی اینها ایجاد می شوند، شما طبیعتاً به یک نیروی آلترناتیو تبدیل می شوید و دولت به تدریج تبدیل به ابزاری غیر ضروری می شود.

قوانین نە برای حمایت از جامعه، بلکه برای حمایت از دولت هستند

وقتی ما به پنج هزار سال گذشته نگاه می کنیم، فقط تاریخ تمدن سرمایه داری را نمی بینیم. در عین حال ما شاهد تمدن دموکراتیک در برابر تمدن سرمایه داری در حال توسعه هستیم. تاریخ مملو از برخودان جامعه، ایمان، زن و اتنیک هاست. در کلاس درس هم انقلاب شد.  چه کسی با آزادی مخالفت خواهد کرد؟  همه آزادی و برابری می خواهند. اما نکته مهم درک و تفسیر آنهاست. ما باید وظایف فکری، اخلاقی و سیاسی خود را به خوبی انجام دهیم. هر چه مطالبه کنفدرالیسم دموکراتیک بیشتر باشد، توسعه و گسترش بیشتری خواهد یافت.  ما به عنوان جنبش آزادی کورد، به عنوان جنبش زنان، با تمام وجود تلاش می کنیم این کار را انجام دهیم. اما در مقابل این، همه دولت-ملت ها به اتفاق در مورد حفاظت از مرزهای دولت-ملت صحبت می کنند. اما هیچ کس اهمیت نمی دهد که این مرزها چگونه ترسیم می شوند.  برای مثال؛ حزب دمکرات کوردستان که خود را یک حزب کوردستانی میداند، از همین استدلالها علیه نیروهای کوردستانی استفاده میکند که خود را به عنوان یک نیروی دفاعی مشروع سازماندهی میکنند. چرا این نیرو، نیروی دفاعی مردم ایزدی را که در معرض کشتار هستند به رسمیت نمی شناسد؟ زیرا از قوانین به نام دولت استفاده می کند، خودمدیریتی و نیروی دفع از شنگال را به رسمیت نمی شناسد. یعنی اگر چنین قانونی وجود دارد، اگر دولتی وجود دارد، چرا سربازان ارتش عراق که سرباز این کشور است و نیروی پیشمرگ حزب دمکرات کوردستان به رسمیت شناخته شده است، هنگامی که داعش حمله کرد از شنگال محافظت نکردند؟  زیرا نیروهایی که به عنوان نیروی نظامی تعریف می شوند فقط نیروهای وابسته به دولت هستند. وظیفه آنها ایجاد مرزهای کشورهای خود است. آنها نیروی دفاع از مردم نیستند. بنابراین، اگر جامعه فکر میکند که میتواند با ارتشهای رسمی دولتها از خود دفاع کند، در اشتباه هستند و در نهایت نمیتوانند از کشتار جمعی نجات یابند. به همین خاطر مردم به نیروی دفاع از خود نیاز دارند.  اما وقتی به وضعیت کنونی نگاه می کنیم، حزب دمکرات کوردستان با شنگال و روژاوا که خودمدیریتی و نیروهای دفاع از خود را تشکیل دادەاند می کنند، دشمنی می ورزد. چرا مخالفت می کند؟  زیرا با دولت اشغالگر ترکیه همکاری می کند. او از دستاوردهای کوردها ناراحت است. به همین دلیل است که علیه ما موضع می گیرد و اینقدر به رهبر آپو حمله می کند. رهبر آپو به چیزی جز منافع ملت کورد اهمیت نمی دهد. تا به حال هیچ دولتی نتوانسته از آزادی زنان حتی اگر اندک باشد محافظت کند.  برعکس، آنها [ستم علیه زنان] را در جهت منافع خود می بینند. ما آنها را تجربه کرده ایم. حکومت جنوب اگرچه مدت زیادی نیست که تأسیس شده است، اما چنین رویکردها و نگرش های ضد آزادی و ضد دموکراتیک دارد. زیرا به ذهنیت دولت-ملت نزدیک می شود. ذهنیت مدافع دولت-ملت، آزادی زنان، سازماندهی اجتماعی و خودمدیریتی فردی را یک تهدید برای خود می بیند.  برای توسعه نیافتن این اراده، آنها سعی می کنند با ارتش، پلیس و قوانین خود اراده جوامع را بشکنند. قانون بالاتر از همه چیز فرض می شود. در قوانین، حاکمان از بورژوازی حفاظت می کنند، زیرا به دست آنها ساخته شده است. به همین خاطر است که قرارداد اجتماعی بسیار مهم است.

تمدن سرمایه داری پایه های خود را بر روی استثمار زنان بنا نهاده است

برای توقف جنگ، توسعه صلح، دموکراسی، عدالت و برابری، کاهش شوونیسم و از بین بردن تبعیض جنسیتی، بیش از حقوق و قانون، به قرارداد اجتماعی نیاز است. وقتی این اتفاقات روی دهد، آزادی زن به طور طبیعی اتفاق می افتد. تمدن سرمایه داری پایه های خود را بر استثمار زنان بنا نهاده است. سرمایه داری این کار را با تزریق تبعیض جنسی در جامعه انجام داد. نظام از طریق تبعیض جنسی، ذهنیت خود را در جامعه 24 ساعته زنده نگه می دارد. این مسئله همانطور که گفته می شود فرهنگ جامعه نیست.  برعکس، این درکی است که نظام مردانه حاکم بر جامعه تحمیل می کند تا برای خود قدرت ایجاد کند. در این میان، کنفدرالیسم دموکراتیک علیه تبعیض جنسیتی است.

چگونه دموکراسی در جوامع تبدیل به زندگی می شود. وقتی که جامعه از ذهنیت های جنسیتی، ناسیونالیستی و نژادپرستی و مذهبی رها شود، دموکراسی هر گوشه تاریکی را مانند روز روشن می کند، رهبر آپو می گوید مشکلات اجتماعی مستقل از مشکلات طبیعی نیستند. در این چارچوب نقش و اهمیت اکولوژی در پارادایم جدید چیست؟ میان انسان و طبیعت رابطه متقابلی برقرار است. طبیعت یک سیستم اکو دارد. می توان آن را زنجیره زندگی نیز نامید. اگر یک حلقه از این زنجیره شکسته شود، کل سیستم را دچار مشکل می کند.  گزارش های زیادی در این زمینه تهیه شده است. آسیب ناشی از صنعت گرایی به طبیعت بسیار زیاد است.  صنعت گرایی ابزاری سیستماتیک است در خدمت حاکمانی که نسبت به منافع جمعی دور و بی اعتنا هستند.

تمام منابع طبیعی موجود در سطح و زیر زمین در خدمت استثمار و بهرەکشی قرار می گیرند. نه به این دلیل که آنها به آن نیاز دارند. بلکه این مهم برای چرخیدن چرخ نظام سرمایه داری انجام می پذیرد. اگر قرار بود بر اساس نیاز جامعه کاری انجام شود، باید پیش از هر چیز برای رفع مشکلات بهداشت و سلامت، مسکن و امنیت اقدامی صورت می گرفت. اما از آنجایی که هدف چرخاندن چرخ های سیستم خودشان است، هر چیز و هر کاری را برای منافع خود معقول و اخلاقی می دانند. زمانی که انسان رابطه خود را با طبیعت قطع کرد و به طبیعت همچون ابزاری برای بهره کشی نگریست، مشکلات اکولوژیکی شروع شد و این مشکلات به تدریج عمیق تر شد. مشکلات زیست محیطی تجربه شده منجر به مشکلات بهداشتی شده است.  همچنین باعث مشکلات اجتماعی شد. خلاصه انواع مشکلات مادی و معنوی پدید آمد. اگر میخواهیم سیستمی به عنوان جامعه دموکراتیک و آزادیخواه بسازیم، باید با آگاهی از اینها، سیستمی ایجاد کنیم. همه چیز در طبیعت به هم مرتبط و وابستە است.

اگر ما خواهان رفاه در جامعه هستیم، باید اقتصاد خوبی داشته باشیم. اما برای داشتن اقتصاد خوب نیازی به بهرەکشی و استثمار طبیعت نیست. برعکس، اقتصاد بنا شده در چارچوب اقتصاد اکولوژیک، از همه جنبه ها مؤثرتر و مولدتر خواهد بود. به همین دلیل است که سیستمی که در آن آزادی زنان، درک اکولوژیکی و دموکراسی وجود ندارد، هر کاری که انجام دهید، آن سیستم پایدار نخواهد ماند. نقش همه در این زمینه مهم است.  همه باید نسبت به آزادی زنان، زندگی اکولوژیک و حقوق دموکراتیک حساس باشند و برای تضمین آنها مبارزه کنند.