زمانیکه پرچم پیروزی را با هم برافرازیم، ظلم هرگز پیروز نخواهد شد

خلق شجاع وطن زیبای من، منتظر من باش، امیدت را به من از دست نده، من با هلهله به سوی تو خواهم آمد. ظلم هرگز پیروز نخواهد شد، زمانیکه ما پرچم پیروزی را با هم برافرازیم.

میهن دوست داشتنی من تو از زیبایی‌ها سرشاری. هر وجب از خاک تو مغنی است. تو زیبا و عصیانگری. در داخل مرزهایت حیات برای ما ممنوع است. برای ما کوردها ممنوع اعلام شده که از تو صیانت کنیم و تو را در آغوش بگیریم. تو بهشتی، ای دلیل جنگ بی‌پایان من. تو برای ما مقدس‌ترینی. برکت تو کفایت تمام انسانیت را می‌کند.

 خواهری-برادری خلق‌ها بر خاک تو معنادار باقی خواهد ماند. وطن من مسکن سربلندترین قهرمانان است. در هر وجب از خاک تو عرق پیشانی با خون و باروت بایکدیگر ادغام شده‌اند، علیرغم این نیز بوی زیباترین گل‌ها، هر انسان را مدهوش می‌کند. عشق من به تو دستور می‌دهد که من جنگی را در برابر دنیا به اجرا در آورم. اگر من هزاران بار هم قربانی این جنگ باشم، دوباره خرسندم. تو برای هر هزینه آماده‌ای، من هم آمده‌ام گریلایی شوم که تو را هرگز تنها نخواهد گذاشت.

درکوهساران سرحد باد می‌وزد. پاک، ساده و افسانه‌ای. با بهار تو که به دل انسان اشتیاق می‌بخشد، زیباترین رنگ‌ها خود را می‌نمایانند. انسان‌هایی که با صدای آواز دنگبیژی مدهوش می‌شوند، به سوی کوهستان آرارات می‌شتابند. مثل اینکه در آنجا درمان دردهای خود را در کوهستان آرارات ببیند، با شجاعتی معظم ادای احترام می‌کند. روح آنان آرامی و خشم را به همراه یکدیگر به این دیار منتقل می‌سازد. گاهی فریاد کودکی این هوای اسطوره‌ای افسانه‌ای را خراب می‌کند. در واقع در کوردستان فریاد کودکان، اتمام درد و آلام است و امید قیامی نوین می‌باشد. هر چشم پر از اشک به این صدا گوش می‌سپارد، با امید از نو روییدن و روزی جدید و با امیدی بسیار می‌خندند.

دل او بمانند آبی زلال و خروشان تنها برای خلقش می‌تپید

شهر موش تمام زیبایی‌های نهان منطقه سرحد را در خود حیاتی ساخته است. عُمَر در شهری اینچنینی چشم به جهان گشود. اهالی شهر موش همیشه به رهبری و شهدا پایبند بوده است، فرزاندان بسیاری از آنان در صفوف آزادی کوردستان شهید شده‌اند. عمر در چنین جامعه‌ای رشد پیدا می‌کند. عمر امید جدید یک خانواده میهن‌دوست و پایبند زبان، فرهنگ و میراث خویشتن است. در همان سنین کودکی حزب را می‌شناسد. معنا و اهمیت رهبری و پ‌ک‌ک را برای خلق کورد و کوردستان در همان سنین درک می‌کند و به این شیوه رشد می‌نماید. بخوبی واقف است که کودک یک خلق اسیر و ممنوع شده است، این مهم در شکل‌گیری او تاثیر بسیاری نهاد. در سال‌های تحصیل در مکاتب برعلیه این سیستم صاحب خشمی عظیم می‌شود. در پیرامون خود می‌بیند که دشمن برای جاسوس کردن جوانان چگونه جنایاتی را انجام می‌دهد، بدین ترتیب بهتر درک می‌کند که لازم است در برابر این سیستم قیام کند.

عمر سنین کودکی و جوانی را با این درک از حیات سپری ‌می‌کند، می‌داند که دیگر زمان انتقام فرارسیده است. بر همین اساس در سال ۲۰۱۴ از جنوب شهر موش به صفوف گریلاها می‌پیوندد. دل او به مثابه یک آتشفشان خروشان می‌جوشد و دوباره آرام ‌می‌شود. به دلیل اینکه هدف انتقام او از دشمنان دیگر زلال گشته است. دل عمر بمانند آبی زلال و خروشان تنها برای خلقش می‌تپید. دیگر این گریلا به مثابه یک رعد است که هر لحظه دشمن را شوکه و متحیر می‌کند. او دیگر در این کوهساران رعد است. نام رعد به کوردی بروسک می‌باشد. نام عمر، بروسک می‌شود بروسک دیگر گریلای رهایی‌بخش خلق خود است. خلق را درک و احساس می‌کند. او گریلایی حساس است برای پایان بخشیدن به درد و آلام خلقش همیشه خود را پیشبرد می‌داد. آموزش‌های بنیادین خود را در منطقه آواشین سپری می‌کند که نقشه بی‌پایان کوهساران آزاد است. گریلا بروسک پس از دوره آموزشی در منطقه آواشین در زمان‌های مشخص، عملکرد خود را نشان می‌دهد، پس از عملکرد خود در آن منطقه به سوی کوهستان‌های زاگرس می‌رود.

کوهستان‌های زاگرس و جیلو که فداکاری معنادار را دیده‌اند، به اولین و آخرین منزل او مبدل خواهد شد. بروسک درک می‌کند که هرگز از آن مناطق جدا نخواهد شد. او عاشق قله‌های کوهستان‌ها خواهد شد. در مسکن کوهستان زاگروس که فرماندهان بزرگی در آن ظهور نموده‌اند، بروسک دیگر یک انسان متفاوت است. او دیگر بخشی از کوهستان جیلو است. تمام حیات خود را تا لحظه شهادت در این منطقه می‌زید. در آنجا به معنای بی‌پایان رفاقت می‌رسد. برای اینکه به درد و آلام خلق خود پایان ببخشد و خلقش را آزاد کند، ابتدا در آن منطقه برعلیه اشتباهات خود یک جنگ قدرتمند را انجام می‌دهد. بروسک عهد بسته است که به رویاهای تمام نشده و دزدیده شده‌ی خلق خود مبدل شود.

 گریلایی جسور که به کابوس دشمنان مبدل شده و دشمنان را تارومار می‌کند. علاقه او به گریلا و خشم او برای انتقامجویی از دشمن، به دلیلی تبدیل می‌شود که شرایط کوهستان را هرچه زودتر بیاموزد. بروسک پیشبرد دادن خود را هرگز کافی نمی‌بیند و برای پیشبرد و آموزش رفقای خود نیز نقش بزرگی را ایفا می‌کند. او گریلایی ارجمند است که هرگونه اشتباهات رفقای خود را اصلاح می‌کند.

با خشمی عظیم به دشمن حمله کرد

حول بروسک؛ دشمن هرگز در برابر نیرو و اراده گریلا پیروز نخواهد شد. دشمن نمی‌تواند گریلا را شکست دهد، نابود کند. شرایط این نبرد هراندازه که دشوار و سخت هم باشد، گریلا هرگز از جنگ رهایی‌بخش خلق عقب نخواهد نشست. کوهستان جیلو همیشه با حملات دشمن روبرو شده است. ارتش ترکیه همیشه با حملات خود تلاش کرده که این منطقه را اشغال کند. جیلو و گریلاهایی که به بخشی ارزشمند این جنگ مبدل شده‌اند، برعلیه دشمن ایستادگی نموده و مقاومت کرده‌اند. دشمن حمله کرده و گریلا هم از جنگیدن عقب نمانده است. در جنگ‌های دشوار زاگروس دشمن از شکست خود سیراب نشده است،‌ در سال ۲۰۱۹ به امید اشغالگری به ایالت جیلو حمله کرد و این بار خواست نشان بدهد که مصر است. اما دشمن نمی‌دانست؛ بزرگترین عهد گریلا اینست که در زاگروس دشمن را شکست دهد. گریلاهای جسور که دل آنان به اندازه کوهستان‌ها بزرگ است، در این عرصه قسم خورده‌اند که نگذارند دشمن وارد خاک آنان شود. هزاران جان نیز داده شود، نخواهند گذاشت حتی یک وجب از این خاک به دست دشمن ناجوانمرد بیفتد.

گریلا در سال ۲۰۱۹ ارتش ترکیه را از آمدنش به این منطقه پشیمان کرد. دشمن تلفات بسیاری داد و پا به فرار گذاشت. در خاک کوردستان عیان است که بدون قهرمانی و هزینه دادن جنگ به اجرا در نخواهد آمد. کوهستان جیلو بر این مهم واقف است و برای این نبرد دشوار،‌ به مثابه عضو کاروان قهرمانان، بروسک را انتخاب می‌کند. بروسک در این کوهستان‌ها که عاشق آنهاست، قطره به قطره برای آن کوهساران عرق ریخته و به چنین مبارزی مبدل شده است.

 دیگر زمان جنگ فرارسیده است و بروسک آماده است خود را فدا کند زیرا خون، بدن و روح خود را به این کوهساران اعطا کرده است. روز ۲۹ جولای روز اجرای رقص آزادیست که همیشه منتظر این روز بود. در پس دودهای سیاه، ایستار با شکوه و عصیانگرانه بروسک نمایان بود. تبسم زیبای او برای آخرین بار دیده می‌شود. در چشمان او رعد می‌درخشید، با خشمی عظیم به دشمن حمله کرد. بروسک که دلش به اندازه کوهستان‌ها بزرگ است، در این جنگ شهید می‌گردد.

میهن من یک بهشت بی‌همتاست،‌ اما خلق من در آن اسیر شده است. خلق‌ما، خلقی کهن است، در عصیان‌هایش تبعید شده است. خاک ما صاحب غنی‌ترین فرهنگ است، اما در این خاک زبان من ممنوع است. در هر گوشه تاریک آن، سایه قربانیان و فریادهای مسکوت مانده پنهان است. تنها کوهساران برای ما باقی مانده‌‌اند که ارزش‌ها و خود را در آن محافظت کنیم. خلق شجاع وطن زیبای من، منتظر من باش، امیدت را به من از دست نده، من با هلهله به سوی تو خواهم آمد. این خاک دیگر خشک نخواهد شد، آن هم زمانی که کسانی به مانند من برایش خون بدهند. ظلم هرگز پیروز نخواهد شد، زمانیکه ما پرچم پیروزی را با هم برافرازیم. کوردستان در هر فصل خود را با گل‌های سبز، سرخ و زرد خواهد آراست، تا زمانیکه ما رقص آزادی را اجرا می‌کنیم. من قهرمان شرافت، هویت و آزادی تو هستم. من عصیانگرم. من بی‌باکم و صاحب اراده‌ای قدرتمندم. من مبارز رهبر آپو هستم.