زیلان وژین: انتخابات فرایند تصمیم گیری یا میدان تسلیم گشتن
زیلان وژین ریاست مشترک حزب حیات آزاد کوردستان پژاک به بررسی و تحلیل انتخابات پیش رو در ایران پرداخت.
زیلان وژین ریاست مشترک حزب حیات آزاد کوردستان پژاک به بررسی و تحلیل انتخابات پیش رو در ایران پرداخت.
زیلان وژین ریاست مشترک حزب حیات آزاد کوردستان پژاک با نگاشتن مقالهای به تحلیل و بررسی انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورا و مجلس خبرگان پرداخته و در آن از بایکوت انتخابات توسط جامعه ایران حمایت کرده و اعلام نمود بایکوت این انتخابات رشد و ارتقای سطح شعور سیاسی جامعه را نمایان میسازد که با پیشاهنگی زنان و جوانان در این مرحله از تاریخ مبارزاتی خلقهای تحت ستم، پروژه حیاتی آزاد و دمکراتیک را درون یک انقلاب اجتماعی به مرحله اجرا گذاشته است.
زیلان وژین در مقاله خود اظهار داشت که آنها به عنوان یک حزب و اپوزیسیون که از جهان بینی و اندیشه نوین ملت دموکراتیک برخوردار هستند انتخابات پیش رو در ایران را بایکوت کردهاند و گفت: «موضع ما جهت بایکوت نمودن انتخابات در عین حالی که نشان از یک تفاهم و اشتراک نظر همگانی با دیگر اپوزسیون دارد، بیانگر استقلال عمل مبتنی بر اندیشه، برنامه عملی و نیروی پیشاهنگی جهت حفظ و پیادهسازی اراده و مطالبات جامعهی انقلابی میباشد.»
ریاست مشترک پژاک همچنین اظهار داشت که حکومت ایران هرگز حاضر نشده حتی یک جمله از گفتمان و دیدگاه کهن پرستانه خود نسبت به مطالبات جامعه منعطف و به نقد از عملکرد خود در این رابطه بپردازد.
وژین تاکید نمود زنان باید بیشتر از هر زمان دیگری در جامعه بر ارادتمندی و گذار از موقعیت سرکوب شدگی و انفعال در عرصه سیاست و مدیریت اصرار ورزند و گفت: «بدون شک سازماندهی، پیشبرد گفتمان و تشکیل ائتلاف میان زنان در روستا و محلات گرفته تا زنان از ملتهای متفاوت در این راه اصل غیرقابل انکار انقلاب هستند. تشکیل نهادهای فراملیتی مادران شهدای گرانقدر انقلاب و ایفای نقش در پیشبرد و دفاع از تمامی فعالیتهای مبارزاتی زنان و جوانان، راهکاریست جهت عملی ساختن امید و آرزوهای فرزندانشان.»
مقالهی زیلان وژین ریاست مشترک پژاک در زیر آمده است:
«شمارش معکوس و آخرین فرصت و امکان در دست رژیم دیکتاتور حاکم بر ایران آغاز گشته است. تمامی مواضع، برنامه و سیاستهای حکومتی، جنگ و دیپلماسی رژیم بعد از انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” جز تعاریف سراسیمگی و عنان گسیختگی، دربردارنده هیچ معنا و مفهوم دیگری نیست. رژیم اشغالگر ایران به گونهای بیسابقه دیگر حتی قابلیت فریبکاری و تزویر را نیز از دست داده و با درماندگی و بیپروایی هر چه بیشتر و به کار بستن راهکار یکدست و خالصسازی تمامی عرصهها، دست به سنجش حد نهایی تحمل جامعه زده است. این به ظاهر انتخابات؛ در واقع کلید خوردن مرحله نوینی از زوال یک نظام حاکمیتی فاسد و فرسوده میباشد که میتوان گفت از لحاظ جزماندیشی و ارتجاع در میل و تلاش به تغییر در تفکر و الگوهای ذهنیِ اندیشیدن به نقطه صفر رسیده است. ادعای اصلاحطلبان و مظلومنمایی آنها مبنی بر ایجاد موانع و محدودیت جهت مشارکت و اصلاح امور توسط اصولگرایان، گفتمانی کهنه است که تاریخ آن گذشته. در اصل حنای آنها هم رنگی جز جلابخشی و حفظ اصل نظام ندارد. نه اندیشهورزی در ساحت نظر و نه اصلاحگری در ساحت عمل را از آنها نیز ندیدیم!. آخرین و نزدیکترین دوران حضور و مشارکت این اپوزسیون ساختگی در عرصه سیاست، به دوران ریاست جمهوری روحانی بازمیگردد که از منظر فرم و محتوای حکومتی در همان چرخ باطل قدرتگرایی قرار داشت. جز فقر، فلاکت و نابودی فرهنگی – مادی برای جامعه، زنان و محیطزیست چیز دیگری به ارمغان نیاورد.
ارتباط میان حاکمیت و جامعه عبارت است از گسلهایی فراخ و غیرقابل جبران که روزانه با هر گام اشتباه از سوی رژیم سبب آزاد شدن عظیم انرژی جامعه و رعشه در بدنه و ساختار حاکمیت را به بار میآورد. رفتار اعتراضی جامعه از طریق بایکوت انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورا و مجلس خبرگان، رشد و ارتقای سطح شعور سیاسی جامعهای را نمایان میسازد که با پیشاهنگی زنان و جوانان در این مرحله از تاریخ مبارزاتی خلقهای تحت ستم، پروژه حیاتی آزاد و دمکراتیک را درون یک انقلاب اجتماعی به مرحله اجرا گذاشته است. قدرت ترجیح و اراده آزاد یک جامعه درون انقلاب که عبارت است از یک پروسه طولانی مدت، سازماندهی مستمر و عملیاتهای خلاقانه، رشد مییابد. بدون شک خلقهای موجود در جغرافیای سیاسی ایران دشواری پرداختن بدل و رنج این پروسه را به جان خریده و حتی یک گام نیز در مشی خود پس نکشیدهاند. از آغاز انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” تا کنون هر بار و در هر مرحله جامعه به نحوی برنامه تداوم انقلاب را در حیات فردی – اجتماعی خود گنجانده و در این مرحله نیز بیش از هر زمانی به جایگاه سوژگی و تعیینکنندگی خود اشراف داشته و رژیم را طرد، منزوی و تحریم نموده است. ما بعنوان یک حزب و اپوزسیون برخوردار از جهانبینی و اندیشه نوینِ ملت دمکراتیک، خرد اجتماعی و موضع سیاسی-اخلاقی جامعه را ارج نهاده و بر این اساس نیز نمایش فاشیستی و مردسالارانه رژیم ایران تحت عنوان انتخابات که در راستای اشغال و استیلای هرچه بیشتر سرچشمههای زندگی اجتماعی قرار دارد را بایکوت نمودهایم. موضع ما جهت بایکوت نمودن انتخابات در عین حالی که نشان از یک تفاهم و اشتراک نظر همگانی با دیگر اپوزسیون دارد، بیانگر استقلال عمل مبتنی بر اندیشه، برنامه عملی و نیروی پیشاهنگی جهت حفظ و پیادهسازی اراده و مطالبات جامعهی انقلابی میباشد. من بر این باورم که تنها به شیوهای کلاسیک و ناکافی بایکوت نمودن انتخابات نمیتواند جامعه را به مطالباتش برساند. اپوزسیون و نیروهای انقلابی، بویژه زنان و جوانان پس از آغاز انقلاب زن در رویارویی با یک روند بیرحمانه و نوین از انکار و نابودی در تمامی عرصهها از آموزش گرفته تا مدیریت سیاسی و اقتصادی از سوی نظام حاکم قرار گرفتهاند. حتی در یک مورد هم دیده نشد که رژیم به اعتراضات و مطالبات هیچ یک از این نیروها وقعی نهاده و حتی یک روز در یک موضع خود انعطاف و احترامی نشان نداده است. جز رشد روزافزون کشتار خلقها به جرمهای گوناگون قاچاق و محاربه با خدا، اعدام بیحساب و کتاب زنان و جوانان، نابودی محیطزیست از سوزاندن و قطع درختان زاگرس تا خشکاندن و تاراج رودهای کوردستان و حذف معلمان و خدمتگزاران دلسوز جامعه و به زیر سلطه و سیطره ایدئولوژیکی مرتجع کشانیدن نظام آموزشی، تسخیر و تاراج منابع اقتصادی توسط نیروهای نظامی اشغالگر سرسپرده و ضد جامعه چون سپاه پاسداران، ترویج نظامیگرایی و مزدوری میان زنان و جوانان. در واقع پاشنه آشیل رژیم مسئله زنان است که تمامی مسائل و پیکره جامعه را متاثر میسازد. یک جامعه انقلابی باید از پس این مهم برآید که نقطه ضعفی را که رژیم اشغالگر از آن تغذیه شده و یا جامعه در نمود آن سرکوب و به عقب رانده میشود را در روند مبارزه بررسی نموده و از همان زاویه به رژیم ضدحمله ایدئولوژیکی – فرهنگی نماید. ایدئولوژی جنسیتگرای رژیم آتش شعلهوریست که در نمود زنان هویت و حتی موجودیت خلقها، باورداشتها، جوانان، روشنفکران، کارگران، اکولوژی و …. را هتک حرمت نموده و روبه نابودی سوق میدهد. ریشه تمامی بحرانهایی که دولتهای منطقه و نیروهای جهانی به آن دامن میزنند، برافروختن جنگهای خانمانسوزی که نمونه آن در هیچ یک از دوران تاریخ بشریت حتی امپراطوری ظالم آشوریان دیده نشده، فاشیسم، ملتگرایی و دینگرایی، در ذهنیت مردسالاری که موجودیت زن را انکار و سرکوب مینماید، نهفته است. این حقیقت در مشارکت و پیشاهنگی زنان بلوچ، عرب، آذربایجانی، کورد، فارس و … در انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” سطح آگاهی و درک عمیق آنان از ریشه مسائل را نمایان میسازد. ذات مسئولیتپذیر و سرزندگی روح آزادیخواه آنان در بزنگاههای حساس تاریخی مایه همبستگی و پیشروی جامعه بوده است.
رژیم در برابر مقاومت و شهادت صدها و هزاران زن و جوان در خیابان، زندان و دانشگاهها موضع غیراخلاقی خود را نشان داد. از سرآغاز حکمداری تا همین انتخابات اخیر حاضر نگشته حتی یک جمله از گفتمان و دیدگاه کهنهپرستانه خود را نسبت به مطالبات جامعه منعطف و به نقد از عملکرد خود در این رابطه بپردازد. زیرا این کار به معنای اعتراف به موجودیت و همزمان قبول اراده سیاسی آنهاست. پس چنانچه از کاراکتر ضددمکراتیک رژیم ایران نیز پیداست نباید به دعایی که برآورده نمیشود آمین گفت. در کنار تمامی تهدیدهایی که در رابطه با پروژه نوین نظام سرمایهداری جهانی در منطقه در برابر رژیم وجود دارند، کنترل نیروی زنان، جوانان و خلقها بیش از هر چیزی رژیم را گرفتار و دچار زوال عقل نموده است. این در حالیست که رژیم ایران و تمامی نیروهای منطقهای و جهانی بر سر یک مسئله در توافقند و آن پرداخت صورتحساب این پروژه و آشوب و جدلهای قدرتطلبانه باید توسط خلقها و زنان انجام پذیرد. این همان برخوردیست که از نظامهای دیکتاتور برمیآید. تنها راه رهایی و چارهیابی، پویایی و برپا نگه داشتن شکوه انقلاب و برگزیدن موضع رادیکال، جسور و فداکارانه از سوی خود جامعه است. برگزیدن موضع بایکوت تنها بخشی از گامهای آغازین مرحلهای نوین در مبارزات آزادیخواهانه انقلاب”ژن، ژیان، آزادی” است. موضع جسور و آگاهانه زنان در این انقلاب تحولات و دستآوردهای ریشهای ارزشمندی در اندیشه و فرهنگ جامعه بوجود آورد. اکنون که یک سال و نیم از عمر انقلاب زنان گذشته، زنان بایستی بیش از هر نیروی دیگری در جامعه بر ارادهمندی و گذار از موقعیت سرکوبشدگی و انفعال در عرصه سیاست و مدیریت و …. اصرار ورزند. بدون شک سازماندهی، پیشبرد گفتمان و تشکیل ائتلاف میان زنان در روستا و محلات گرفته تا زنان از ملتهای متفاوت در این راه اصل غیرقابل انکار انقلاب هستند. تشکیل نهادهای فراملیتی مادران شهدای گرانقدر انقلاب و ایفای نقش در پیشبرد و دفاع از تمامی فعالیتهای مبارزاتی زنان و جوانان، راهکاریست جهت عملی ساختن امید و آرزوهای فرزندانشان. قشر روشنفکر بایستی از موقعیت منفعل و فردیتگرای خود خارج گشته و بر اساس نیروی جوانان و زنان دانشجو که نقش وجدان بیدار و آگاه جامعه را دارند، مراحل نوینی از بنیاد نهادن نظام و محتوای آموزشی آزاد و دمکراتیک، سازماندهی و کانالیزه نمودن نیروی آنها در جریان انقلاب را رقم بزنند. زندانها و دانشگاهها از نظر رژیم استثمارگر ایران مراکزی جهت مطیعسازی و به تسلیمیت کشانیدن اراده جامعه میباشند. اما این دیدگاه که سیاستهای طولانی مدت و کوتاه مدت رژیم را تحت سیطره خود داشت، پوچ و میان تهی گردانده شده است. بایستی پتانسیل آزادیخواهی و مبارزاتی درون زندان و دانشگاهها را نادیده نگرفته و در فعالیتها و عملیاتهای سازماندهی شده و آگاهانه بتوانند به ایفای نقش بپردازند. حتی در بسیاری موارد دانشجویان میتوانند به بیان گویای زندانیان سیاسی مبدل گردند. قطعا ملتها و زنان از تجربه و پیشینه دیرینهای در زمینه سازماندهی و خودمدیریتی برخوردارند. احیا و رشد همبستگی و ایجاد نظام ارتباطی ارگانیک مبتنی بر اصل دفاع ذاتی، سرمایهای غیرقابل چشمپوشی در مبارزات انقلابی محسوب میگردند. هیچ نیرو و یا بخشی از جامعه بدون نیروی دفاع ذاتی فرصت و امکان ابراز مطالبات و یا پیشبرد حیات خود بر اساس تامین آن مطالبات را نخواهد داشت.
مرزهای ناسیونالیسم، مردسالاری و حاکمیت مرکزیتگرا ذهن جامعه را از درک مفهوم و توان اجرایی علم و هنر خودمدیریتی دور میگرداند. تمامی پروژه و برنامههای سیاسی – مدیریتی پژاک که در سطح تئوری در مراحل مختلف مطرح گردیده و در عرصه عملی سعی در اجرایی نمودن آنها نمودهایم، بر اساس تکیه بر نیرو و بستر دمکراتیک خود جامعه و زنان شکل پذیرفته است. این اصل مبارزاتی در این مرحله از انقلاب “ژن، ژیان، آزادی” از هر زمانی بیشتر سرلوحه فعالیتهای مبارزاتی ما بویژه در زمینه پیشبرد نظام مدیریتی – سیاسی آزاد و دمکراتیک در شرق کوردستان و ایران میباشد. برداشتن هر گامی در این راه، ناکارآمدی نظام دولتگرا را آشکارتر خواهد ساخت.»