آخرین ناجی...

پ‌ک‌ک مسیحایی است که از میان رحم پر تلاطم دهه‌های پر فراز و نشیب مادری متولد شده است که رنج زائیدنش را با تجویزهای همسایگانی شکست خورده و قابله‌هایی ناقابل دو چندان تحمل کرده است.

آری مسیحای نوپای کوردستان در سال ۱۹۷۳ پس از تلاشهای بی‌نتیجه و یا ناقص‌الخلقه ایدئولوگهای ریز و درشت چه در سطح جهانی و چه در سطح اتنیکی متولد شد و در دامان ۶ نفر جوانمرد بریده از ظلم زمان در آنکارا کودکی خود را به پایان رساند، سپس نوجوانی خود را در کنار ۲۲ یار غار در روستای فیس به بلوغ رساند. اما جوانی و آغاز تشریعش را در جولای سال ۱۹۷۸ با شکل‌گیری مانیفستش در آمد شروع کرد تا طرحی نو در شیوه یک زندگی شرافتمندانه دراندازد. او که حال مسئولیت تاریخی و بسیار سنگین سکوت درازمدت جنبش‌های آزادی‌خواهی را بر دوش می‌کشید می‌بایست در دوران دوستانی حاضر همچون عبدالله اوجالان، معصوم کورکماز، دوران کالکان، علی حیدر قایتان، جمیل بایک، و ناظرانی سفرکرده به دیار باقی همچون محمد کاراسونگور، مظلوم دوغان، فرهاد کورتای، کمال پیر، محمد خیری دورموش، آزادی و آزادیخواهی را از ننگی که در ادوار گذشته مدعیان آزادی بر آن نقش بسته بود، میزدود.

آری، راهی دشوار و قله‌هایی رفیع برای فتح انتظارش را می‌کشید. خلق‌های ستمدیده و آسیب دیده منتظر ظهور ستاره‌ای سرخ از شمال قلب چهار پاره‌ی کوردستان بودند و او همچون کاوه در حال محیا شدن برای رویارویی با ضحاکان ماردوش بود.

بزرگترین ضحاک و رفیع‌ترین قله که تنها او یارای مقابله با آن را داشت دولت بود، دولت به مثابه سمی تمام وجود و اذهان مردم را به نفع سرمایه‌داری آلوده و فتح کرده بود، حال اتوپیای جوانیِ این ستاره نو ظهور و دنباله‌دار آینده جهان را بر خلاف عموزاده‌های خودش که سالیان دراز راه به جایی نبردند و به شکلی ناقص در جغرافیای ضمنی خود دولتی در سایه و یا دولتی بی‌مایه را برای اقتدارگرایی و ارضای طبع دولت‌گرای خویش وارد ایدئولوژی خود کردند و مشتی نمونه خروار شدند و خلق‌ها را ناامید کردند، اما او این‌بار بنایی را چنان نهاد که هر ساله به اندازه چند سال پیش می‌رفت تا جایی که در جهان مدرنیته و در هزاره‌ی مغزهای پر از صفر و یک رادیکال، شعار کلیدیش که رمز درهم شکننده‌ی تحجر و واپسگراییست را به یک باره با اصالت زبان مادری در جهان طنین‌انداز کرد (ژن، ژیان، ئازادی)، دقیقا در جایی از تاریخ که مرگ فلسفه و ایدئولوژی سال‌ها پیش رقم خورده و بر شانه‌های لویاتان‌نشان سرمایه‌داری تشییع شده بود و در جایی از تاریخ که عموزاده‌های پیر و جوانش بر سر قبر ایده‌های مارکس، لنین در حال عزاداری بودند. او همچون ستاره‌ای دنباله‌دار از جو اختناق سیاره سرمایه‌داری گذشت و روزش را شب کرد و شب تار خلق‌های ستمدیده را روز و امروز پ‌ک‌ک تنها امید خلق‌ها و تنها راه رسیدن به آزادیست.