کاروان سمبلی در کاروان زنده‌یادان!

شهادت تنها نوع زندگی است که زندگی پر از معانی را بازتولید می‌کند. شهید کاروان هورام شهید خاک و میهن و کشور و خلق بود و با زندگیش؛ فلسفه‌ی زندگی آزاد را درخشان‌تر نمود.

شهادت تنها یک رفتن نیست؛ شهادت آغازی است برای حیاتی نوین. راه و پیام و فلسفه‌ای است برای جامعه. روشنایی راه زندگی شرافتمندانه است. انسانی که با جانش محل زندگی و هستی و هؤیتش را حفظ می‌کند؛ این تنها یک انسان عادی نیست بلکه هستی و بهایی است که اجتماع بر اساس او بنیاد گذاشته شده و با ارزش‌های او سرپاست. زندگی بامعنی آن است که برایش قربانی داده شده و با رنج و تلاش مبارزان و انقلابیون و بشردوستان بنیاد نهاده شده است. آنچنان که شهید با خون سرخش صفحات تاریخ جامعه‌اش را نگاشته است. شهید نیروی مقاومت و روحیه و قدرت انتقام و سازندگی است. هر شهید صاحب فلسفه و فکری آزاد برای زندگی آزاد و عادلانه است. برابری‌طلبی و آزادیخواهی از دیرباز تاکنون با قربانی‌دادن و شب‌زنده‌داری و مبارزه و زحمت به نتیجه رسیده است. موفقیت نتیجه رنج و قربانی‌دادنی است که شهدا با خون پاکشان درخت آزادی را تنومند کرده‌اند.

شهادت تنها نوع زندگی است که زندگی پر از معانی را بازتولید می‌کند. شهید کاروان هورام شهید خاک و میهن و کشور و خلق بود و با زندگیش؛ فلسفه‌ی زندگی آزاد را درخشان‌تر نمود.

رفیق کاروان کم زیست اما بزرگ و برای خلق زیست. کاروانی که خلق و جامعه و انقلابیون و یاران و همرزمان رفیق کاروان، برای همیشه به شخصیت، زحمات و مبارزه و احساسات پاکش افتخار می‌کنند و کاروان زنده‌یادان کاروان‌ها به منبع الهام، روشنایی زندگی و قدرت مقاومت و پژواک آرزوها و اتحاد همه انقلابیون مبدل می‌شوند.

رفیق کاروان شخصیتی انقلابی و نمونه‌ی تلاشگر زحمتکشان یک خلق بود که در بلندترین سطوح زندگی؛ مطالباتشان نیکی و بشردوستی و همکاری و مهارت و انرژی بی‌نهایت و موتور محرکه زندگی و فریاد بلند برابری و عدالت بوده‌اند.

شهید کاروان نمادی از اخلاق و مناعت طبع و عمق اندیشه بود و با زندگیش اثبات کرد که سر کاروان آرزوی رفیع آزادی و جستجوگری راه حقیقت بود. حقیقتی که از کودکی گم شده بود و او نیز در تکاپوی پیداکردن آن به گریلا و شروان، به پ.ک.کایی و آپویی تبدیل شد. رفیق کاروان دیگر به مسیری برای جوانان و سالخوردگان و کودکان و آزادیخواهان مبدل شده است. آرزوی کودکانه رفیق کاروان روح پاک و بی خدشەاش را چنان ساخته که هرگز و در هیچ دورەای از دنیای کودکان جدا نمیشود و جهان مردهای بزرگ را کابوسی وحشتناک می پنداشت. کودکی برای رفیق کاروان دورە رشد ارادەی ریسک پذیری و احساسات ازجمله احساس آزادیخواهی و چیدن تاروپود زندگی بود. این نیز منبع و چشمەای بود که در شخصیت رفیق کاروان در کوهسالان و شاهو فوران کرده بود.
رفیق کاروان موفقیت وظیفەی زندگیش را با درک آرام و صبر همیشگی پیوند زده بود. انقلابی ساعتهای بی پایان روز و هفته و ماه و سال بود. مقاومت و صبری که در وظایف تشکیلاتیش بەخرج میداد، او را به یک انقلابی مقاوم و خستگی ناپذیر مبدل کرده بود.
زمان برای رفیق کاروان زمانی معنی داشت که وظایف تشکیلاتیش را با موفقیت به پایان می رساند. موفقیت و زمان را باهم گره میزد و در میان انگشتانش می چرخاند. انقلابیگری رفیق کاروان یعنی ایجاد فرصت برای انجام موفقیت آمیز وظایف انقلابی و حزبی. رفیق کمال پیر آن انقلابی بود که همواره منبع الهام رفیق کاروان بود و در زندگی و مبارزاتش شخصیت رفیق کمال پیر را مانند شخصیتی تاریخی برای بنیاد شخصیت و انقلابیگری خود قرار داده بود.
رنج رفیق کاروان، رنج و محنت خلق بود. بەمثابەی یک انقلابی و خبرنگاری انقلابی، خودش را درباره حل مسائل جامعه مسئول می دانست و حل مشکلات اجتماعی را وظیفەی اخلاقی خودش میدانست و اینگونه می نگریست. رنج و دردهای جوانان و زنان را درد و رنج خودش میدانست. درد خلق را بر دوش نهاده بود و میخواست به نیروی پایان دادن به آن تبدیل شود. بازسازی شخصیت نزد رفیق کاروان یک پرنسیپ جوهری و نقطه آغاز شروع مبارزه بود.
وابستگی شهید کاروان به آب و خاک یک وابستگی روانی بود. بەدلیل رنجهای بیشمارش از دورە کودکی و شرایط زندگیش و محرومیت بسیاری که کشیده بود، به یک عاشق خاک تبدیل شده و تلاشگری برای میهن بود. با سختی های ناشی از فقر، همواره دنبال یک زندگی شرافتمندانه بود. تسلیم و عقب نشینی را مانند مرگ و خواری می دید. آنچه خیلی برایش آزاردهنده بود، فرار از وطن و از خلق و دور شدن جوانان از کوردستان بود. این ویژگیش باعث شده بود که وابستگی عمیقی به خاک وطنش داشته باشد. رفیق کاروان یک آتشفشان بود که در مواقع حساس و سرنوشت ساز، در برابر هر دنبالەروی و تمایلات زندگی مدرنیتەی سرمایەداری دولتی فوران میکرد. فرهنگی که در فکر و شخصیت نسل های جدید برای نابودی و سقوط و بی ارزش کردن ارزشهای اجتماعی مشترک بشریت نفوذ و کار میکند را، بزرگترین خطر علیه آیندەی جهان و بویژه جامعه کوردستان می دید.
عشق وطن نزد رفیق کاروان عشقی میهن دوستانه بود. وطن رنگارنگ و خوش آب و هوای کوردستان و دشتها و کوهستانها و رودخانەها و جاندارانش را دوست می داشت. عاشق فکر آزادی بود. آزادی انسان و فرد را زندگی آزاد در خاک وطن می دانست و باور عمیقش حفظ و سازماندهی جامعه بود و معتقد بود که جامعه بدون نیروی دفاع از خود، جامعەای خنثی شده و بردەوار است. آنکه دنبال زندگی آزاد باشد، باید رهرو کاروان زندەیادان باشد. یعنی میخواست این پیام را برساند که زندگی آزاد با قربانی دادن و شهادت حاصل می شود.
خواست آزادی و زندگی آزاد برای شهید کاروان، زندگی کوهستان و قندیل بود. وی متولد کوهستان و اصالت فرهنگ و رفاقت کوهستان و آبادانی و بنیانگذاری بود. کاروانی که سرکاروان زندەیادان شده، زنده است؛ زنده است مانند آب، کوهستان، اراده و آزادی.