به مناسبت چهل‌وچهارمین سالروز شهادت بیژن و رفقایش | یادداشت

... عدم توانائی جهت دهی به آن پتانسیل عظیم، فقدان رهبریت و استیلای خط سازش بر جنبش شکافها و تفرقەای در میان نیروهای پیشرو و انقلابی حزب پدید آورد و پیگرد این نواقص و کاستیها دلایل عمدە عقیم شدن قیام و خیزش مردمی ایران بود ...

بە جرات می‌توان گفت کمتر کسی را می‌توان یافت کە با نام بیژن جزنی آشنا نبودە و متاثر از خسران واردە بر پیکرە جنبش فدائی در ایران نباشد. فقدان رفیقان دلسوزی چون بیژن‌، عدم توجە بە پیشبینیهای نازک بینانە‌اش بە 'خطر رشد بازوی دینی بە رهبری خمینی' و 'استیلای خط سازش در جنبش پس از قیام ۵۷' از جملە مواردیست کە ذهن هر آزادیخواە را با شنیدن اسم بیژن بە خود مشغول می‌نماید.

 

بیژن در خانوادە نظامی/سیاسی بدنیا آمد و در همان عنفوان کودکی‌، همراه خانوادە در سال ۱۳۲۵ مجبور بە مهاجرتی اجباری گشت. پدر، دائی‌ها و عموی وی کە اعضای حزب تودە بودند پس از شکست فرقه آذربایجان‌، بە شوروی پناهندە شدند. در آن زمان بیژن کودکی ۹ سالە بیش نبود اما بدلیل گرایشات سیاسی کە در بطن خانوادە وجود داشت، علاقە وافری بە سیاست داشت و در ۱۱ سالگی در جلسات سازمان جوانان حزب تودە شرکت نمود.

 

مسئولیت کمیتە جوانان حزب در سن ۱۵ سالگی در تهران بە ایشان سپرده شد. پس از یک سال از اخذ مسئولیت سازمانیش واقعە ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بە وقوع پیوست و در رابطە با دستگیری اعضای حزب، ایشان نیز دستگیر شدند اما بە قید ضمانت آزاد شد. دومین جریان دستگیریش توسط ساواک بە فاصلە یک سال پس از آزادیش بە قید ضمانت بود و این بار بە دلیل دستگیری حین جلسە تشکیلاتی، محکوم بە ۶ ماە زندان گردید.

 

وی نە تنها سری پر شور برای آزادی و مبارزات مردمی داشت بلکە در تمامی دوران نوجوانی در زمینە نوشتن و فعالیت هنری نیز فعال بودە و صاحب ذوقی خلاق‌، شاید بە همین دلیل پس از آزادی از زندان اقدام بە کار در زمینە تبلیغ و پیامهای بازرگانی نمود و در این رهگذر از ذوق و توانائی خویش در زمینە هنر نقاشی نیز بهرە جست. در همین دوران اقدام بە جمع آوری پیامدهای ملی شدن صنعت نفت، خسران جنبش  بە سبب تبعید مصدق و خیانتهای حزب تودە گشت و در واقع این برهە از زمان‌، مصادف بود با شکل‌گیری ایدە مبارزاتی جدید. بیژن اقدام بە گردآوری جوانانی کە شور انقلاب و مبارزات مسلحانە بر ضد رژیم دیکتاتوری پهلوی را داشتند نمود کە بتوانند خود بنیانگذار حزبی مستقل از حزب تودە شدە و بە مبارزات خود بپردازند.

 

بیژن از همان اوائل تشکیل حزب افکار چپ چریکی و مبارزە مسلحانە را در سر می‌پروراند و حتی در یادداشتهای بە جای ماندە از ایشان بە مبارزات در کوهستان نیز اشارە شدە اما متاسفانە تا زمانی کە مجددا دستگیر و زندانی شد‌، موفق بە اجرا نهادن این ایدە نگشت. در بهمن ماە سال ۱۳۴۷ تعداد ۱۴ نفر از اعضای مرکزی حزب فدائی از جملە بیژن و عباس سوروکی دستگیر و در دادگاه نظامی محکوم بە زندان گشتند، بیژن حکم سنگینتری از دیگر رفقا داشتە و محکوم بە ۱۵ سال زندان گردید. تاریخ گواە زندە این بودە و خواهد بود کە زندان برای آزاد اندیشان و مبارزان مردمی‌، دانشگاهی شد برای طی تعالی بیشتر و البتە این قاعدە شامل وضعیت رفیق مبارز‌، بیژن جزنی نیز بود. بیژن در زندان و تحت شرایط بسیار دشواری موفق بە نوشتن آثار خویش گشت و برای همیشە بە قطب فکری تشخیص چریک چپگرا مبدل گشت.

 

در سالهای ۴۷ تا ۴۹ طی اقامتش در زندانهای قزلقلعە و قم ۷۵ تابلو و اثر هنری را بە قلم کشید. مبارزی پرشور و صاحب ذوق‌، هنرمندی آزاد اندیش و پیشکسوت مبارزە مسلحانە رفیق بیژن جزنی در ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ همراە ۸ زندانی دیگر بە طور ناجوانمردانەای در تپە‌های پشت زندان اوین  بە جرم فرار در حین انتقال از اوین بە برزخی دیگر، بە رگبار بستە شدند. بدیهیست کە این شیوە شنیع کشتار جانبخشان راە آزادی، سخن از کرامت و بزرگی آنان بود کە حتی اعلام آنکە در دادگاە کذائی حکومت تک حزبی محکوم بە اعدام گشتە‌اند را نداشتە و با این داستان‌سرائی کاذب و بە امید پایان دادن بە این جنبش در رسانە‌های اطلاعاتیشان روز ۳۰ فروردین نتیجە کشتار ناجوانمردانە و بزدلانە خود را بە مردم ابلاغ نمودند.

 

جنبش فدائی حاصل چندین سال تلاش و مبازره خستگی ناپذیر بود که با حماسه سیاهکل زاده شد و توانست به یکی از جریان‌های اصلی چپ ایران تبدیل شود. گر چه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران هسته اصلی و متشکل این جنبش را تشکیل می‌داد، اما دامنه این جنبش بسی فراتر از محدوده‌های سازمان فدائی رفت. در مبارزات جاری درون کشور بویژه مبارزات دانشجوئی تاثیرات قاطعی بر جای گذارد. به فراسوی مرزها گسترش یافت و در جنبش دانشجوئی خارج از کشور نفوذ کرد. عرصه‌های هنر و ادبیات را نیز در بر گرفت و فصل نوینی را در شعر  و داستان‌نویسی در ایران گشود و در یک کلام جنبشی تاریخی گشت.

 

حماسە سیاهکل در روز ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رقم خورد زمانی کە بیژن در بند ساواک بودە و حکم زندانش را طی می‌نمود. در جریان حملە مسلحانە گروهی بە یکی از پاسگاههای ژاندارمری استارت مبارزە مسلحانە و چریکی در ایران زدە شد.

 

زندان و تبعید دوساله در زندان قم، فرصتی بود که بیژن روی مسائل گوناگون، تامل و تفکر کند. بنا به گفته همسر ایشان (میهن)، بیژن در این دوره از زندان قم دو دفترچه یاداشت، نقدی بر نوشته غرب زدگی آل احمد، چندین داستان و مقاله کوتاه، رمانی حدود هشتصد صفحه، نقاشی‌های متعدد و جزوه "آنچه یک انقلابی باید بداند" را به بیرون فرستاده است.

 

بررسی کارهای بیژن در این دوره از زندان نشان می‌دهد که جزوه "آنچه یک انقلابی باید بداند" تنها نوشته سیاسی وی بوده و در این عرصه وی بیشتر به مطالعه و تامل پرداخته است. بیژن خود در تاریخچه گروه جزنی – ظریفی تاکید می‌کند که این رساله در مدت کوتاهی و در اواخر تابستان ۱۳۴۹ تنظیم شده است که نشان می‌دهد پیش از آن تلاشی برای نگارش مطالبی از این زمرە ننمودە بود. شاید هم بیژن اطلاعی درباره آغاز مبارزه مسلحانه توسط گروه جنگل داشته یا حدس آن را می‌زده است که بطور شتابزده دست به نگارش این رساله زده است. آغاز مبارزه مسلحانه در سیاهکل و تشکیل چریکهای فدائی خلق، تحولی را در آثار بیژن رقم می‌زند و دوره بلوغ و شکوفائی نظری‌اش آغاز می‌گردد. بیژن نقش برجسته‌ای در سازماندهی تشکیلات درون زندان و ارتباط آن با بیرون زندان و سازمان فدائی بعهده می‌گیرد. بیژن در این دوره جزوه‌های متعددی به نگارش در می‌آورد و سیستمی از نظرات در عرصه‌های گوناگون را تدوین می‌کند. دانش عمیق سیاسی، خلاقیت و نوآوری، احاطه به تاریخ سیاسی و اقتصادی – اجتماعی معاصر ایران از ویژگی‌های بارز آثار جزنی است. این آثار منبع غنی‌ای بود برای آموزش دیگر رفقا در زندان. رفقای متعددی که در زندان تحت آموزش بیژن قرار گرفته بودند، پس از آزادی و پیوستن به سازمان فدائی، توانستند نقش برجسته‌ای در تغییر و تحولات سازمان ایفا نمایند.

 

بیژن جزنی به آموزش رفقا در زندان اکتفا نکرد و از طرق مختلف، از جمله از طریق زندانیانی که آزاد می‌شدند، تلاش می‌کرد این آثار و رهنمودهایش را به دست سازمان برساند ولی به این هم بسنده نکرد. او مرتب توسط همسرش این آثار را به دست منوچهر کلانتری که در لندن اقامت داشت می‌رساند و از وی خواسته بود که آنها را در سطح جنبش چاپ و پخش کند و بدین طریق بطور مستقیم جنبش را مورد خطاب قرار داد.

 

در بهمن ماه سال ۱۳۵۰ و یکسال پس از آغاز مبارزه چریکی در سیاهکل، نشریه نوزده بهمن (در خدمت جنبش آزادیبخش ملی ایران) در خارج از کشور توسط منوچهر کلانتری و جمعی از رفقایش در لندن، انتشار یافت که برنامه‌ای برای جبهه نیز در آن درج شده بود. بنا به گفته منوچهر کلانتری انتشار این نشریه به توصیه بیژن جزنی از زندان صورت گرفته بود و برنامه جبهه نیز توسط بیژن از زندان به وی فرستاده شده بود. در اسفندماه سال ۱۳۵۰ رساله "آنچه یک انقلابی باید بداند" توسط منوچهر و یارانش در خارج از کشور چاپ و پخش شد. بنا به گفته میهن جزنی و منوچهر کلانتری این رساله توسط میهن (همسر جزنی) به منوچهر کلانتری فرستاده شده است. انتشار نشریه نوزده بهمن پس از حدود یکسال و نیم متوقف گردید. پس از آن نشریه نوزده بهمن تئوریک انتشار یافت در آن نوشته‌های بیژن جزنی که از زندان به منوچهر فرستاده می‌شد درج می‌گشت. اقدام به انتشار نظرات تدوین شده در زندان در خارج از کشور و مستقل از سازمان فدائی، از جمله ابتکارات شخصی بیژن بود که در ارتقاء سطح نظری جنبش فدائی بسیار موثر بود. در اینجا لازم م‌یدانم  بە این امر مهم اشارە نمایم کە جریان یافتن و یذیرفته شدن نظرات بیژن در سازمان فدائی بطور عمده از دو طریق پیش رفت. نخست و در درجه اول از طریق مطالعه آثارش و در درجه بعدی از طریق پیوستن رفقائی به سازمان که زندان تحت آموزش بیژن قرار گرفته بودند و این خود پردە از دوراندیشی و درایتی بر می‌دارد کە از ذهن خلاق و رهبریت ایشان سرچشمە گرفتە بود. بیژن توانست سیستمی از نظرات در عرصه‌های متفاوت را تدوین کند و مهمتر این که وی یک رهبر سیاسی و تشکیلاتی بود.

 

اگرچه بیژن در آثارش توانسته بود شعار استراتژیک مرحله ای را بدرستی تبیین کند، احتمال ظهور قدرتمند خمینی را در صحنه سیاسی پیش‌بینی نماید و مبنای تئوریکی برای تحلیل روندهای جامعه پی‌ریزی نماید ولی تحولات سیاسی و سیر شتابان جنبش توده‌ای بسوی یک انقلاب، پرسش‌های متعددی را بطور مشخص پیشاروی سازمان و جنبش قرار داده بود که در آثار بیژن‌جواب های حاضر و آماده برای آنها یافت نمی‌شد و متاسفانه در کل جنبش فدائی نیز ظرفیت‌های لازم برای پاسخگوئی صحیح به این پرسش‌ها وجود نداشت.

 

در پیچ‌وخم تاریخی انقلاب بهمن، گرچه سازمان فدائی در سایه یک دهه مبارزه فداکارانه به مهمترین نیروی چپ با پایگاهی گسترده اجتماعی فرا روئید ولی بدلیل از دست دادن رهبران و بخش مهمی از کادرهای با تجربه‌اش، از ایفای نقشی شایسته بازماند. اعضا و هواداران در اوج نیرومندی جنبش فدائی، خلاء دریغ انگیز رهبرانی چون پویان، احمدزاده، جزنی، ضیاءظریفی، حمید اشرف، حمید مومنی و دیگر رفقای پر ارزششان را با گوشت و پوست خویش لمس کردند. نیروی عظیم هواداران چریکها را شاید بتوان در حضور میلیونی مردم در میتینگ میدان شهیاد در تهران بە قلم کشید‌، حضور میلیونی مردم کە با فراخوان حزب، حضور بە هم رساندە و زیر پرچم خونین فدائیان پس از قیام ۵۷ پشتیبانی خود را نشان دادند. با توجە بە مطالب ذکر شدە‌، عدم توانائی جهت دهی بە آن پتانسیل عظیم، فقدان رهبریت و استیلای خط سازش بر جنبش شکافها و تفرقەای در میان نیروهای پیشرو و انقلابی حزب پدید آورد و پیگرد این نواقص و کاستیها دلایل عمدە عقیم شدن قیام و خیزش مردمی ایران بود و بدین سان قیام مردمی کە ظرفیت ارتقاء بە انقلابی حقیقی را در بطن خود داشت توسط مرتجعین دینی ضبط و مصادرە گشت. ‌همکاری مستقیم شعبە چریک اکثریت با دولت موقت و پیشنهاد مسلح نمودن نیروهای مردمی کە آن زمان برای برقراری آسایش و جلوگیری از هرج و مرج در سطح خیابانهای تهران جولان می‌دادند و نطفە سپاه پاسداران را در سیستم امنیتی نهادن یکی دیگر از هزاران دلیل عدیدەائیست کە جنبش چپ را با وصف تمامی فداکاریها و از جان‌گذشتنهای هواداران آن جنبش بە مرز سکون و سکوتی مرگ‌آور در طول چهار دهە حکومت ننگین شکنجە و اعدام برد.

 

***

و اما در سالروز پاسداشتن یاد و خاطرە رفیق مبارز و جان سپردە فدائی، کشور ایران دیگر بار آبستن انقلابی عظیم می‌باشد. بحرانهای اقتصادی و کشمکشهای جناحهای داخلی، تورم و بیکاری، خیزشها و اعتراضات اکثر  قشرهای مردم زمینە و بستر مناسبی را پس از چهل سال برای مردم زجر دیدە و زحمتکش فراهم نمودە است کە بتوانند با انسجام و اتحادی سراسری و بهرە جستن از تجارب تلخ قیام ۵۷، اینبار صدای شهامت رفیق بیژن باشند. خالی از لطف نمی‌بینم کە در خاتمە بە قسمت کوتاهی از دفاعیات رفیق بیژن در بی‌دادگاه حکومت ضد مردمی پهلوی در زمستان سال ۱۳۴۷ اشارە نمایم؛ "من یک فرد سیاسی هستم و بە این افتخار می‌کنم. من خواستار آزادی یعنی تامین حقوق فردی و اجتماعی ملت ایران کە در قانون اساسی اعلامیە حقوق بشر جهانی تصریح شدە است، می‌باشم. من این آزادی را لازمە حیات ملت بشمار می‌آورم، چون هر اصلاح و اقدامی در هر زمینە بخواهد بە نتایج مطلوب برسد، این آزادی و دمکراسی ضروریست. فقط در سایە آزادی و دمکراسی ست کە ملت ایران می‌تواند نیروی خلاقە خود را در ساختمان کشور، بە حد کمال بە کار گیرد و ایرانی آباد و پیشرفتە بە دنیا عرضە کند، انتخاب آزاد کە باید مجلس ملی را بوجود آورد، باید بطور صحیح و بی طرفانە انجام شود. اینها مسائلی است کە از سالیان گذشتە برایشان فعالیت کردە‌ام."

 

آری، جنبش آزادیخواهی چپ و پیشرو در  ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز بە اتحاد و انسجام داشتە تا بتواند خیزش برحق مردمی را در مسیر انقلابی نگاە دارد کە در آن خلقهای تحت ستم ملی، ملیتی، قومی، دینی، جنسیتی و نژادی بتوانند از سیطرە چند صد سالە تک حکومت و تک ملت و تک پرچم، بدر آمدە و چرخ خودگردان جامعە دمکرات خود باشند.

 

‌اگر احزاب در این دوران حساس و تعیین کنندە دیگر بار سکوت پیشە نمایند‌، می‌توان اینگونە استدلال نمود کە این عمل بیانگر معانی جداگانه‌ای است.

 

یاد و خاطرە تمامی مشعل داران آزادی و جانسپردگان قیام مردمی را پاس داریم، تجدید پیمان نمائیم از شور آزادی،

قدم در راهشان گذاریم و سر در راهشان و طرحی نو دراندازیم.

یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.