رادیکالیزه شدن جنبش‌ها در ایران تحت اشغال جمهوری اسلامی | یادداشت

... تعطیلی مدارس و دانشگاهها، از کار انداختن شبکه ارتباطی و اینترنت، لغو مسابقات ورزشی و در عین حال از کار افتادن شبکه حمل و نقل در چند استان، آن هم در ظرف دو یا سه روز اتفاقی بی‌سابقه است ...

 

از ساعت صفر جمعه ۲۴ آذرماه همزمان با اعلام دو نرخی شدن بنزین و سهمیه‌ای کردن آن، نیروهای انتظامی رژیم در پمپ بنزینها مستقر شدند.

بعد از اعلام خبر گران شدن بنزین در بیش از یکصد شهر اعتراضاتی بر علیه رژیم در خصوص این تصمیم صورت گرفت که در شهرهای: اهواز، ماهشهر، کرماشان، بهبهان، جوانرو، گچساران، تهران، شهریار، مریوان، کمالشهر، تبریز، شوش و... مردم دست به اعتراضات گسترده‌ای زدند و با دادن شعار علیه رژیم نارضایتی خود را اعلام کردند.

در کمتر از از ۲۴ ساعت و در همان دقایق اول نیروهای امنیتی دستور سرکوب و شلیک به معترضین را داشته و در چند شهر کرماشان، ماهشهر و بهبهان، طبق اعلام خبرگزاریهای حقوق بشری بیش از ۸۰ تن کشته شدند. این حجم از توحش و سرکوب نشان از آمادگی کامل رژیم به اعتراضات اخیر است.

همین امر باعث شد جمهوری اسلامی (حتی برای چند ساعت) مفتضحانه کنترلش را از دست بدهد.

تعطیلی مدارس و دانشگاهها، از کار انداختن شبکه ارتباطی و اینترنت، لغو مسابقات ورزشی و در عین حال از کار افتادن شبکه حمل و نقل در چند استان، آن هم در ظرف دو یا سه روز اتفاقی بی‌سابقه است.

اتفاقات چند روز اخیر ایران که موجی گسترده از اعتراضات را در بیش از صد شهر رقم زد تنها می‌توانست برای کسانی غافلگیر کننده باشد که درکی از مناسبات مادی درون جامعه‌ی ایران ندارند. کافیست کوتاه نگاهی به اعتراضات خیابانی چند دهه اخیر بیندازیم تا متوجه شویم که پس از قیام دیماه ۹۶، حکومت و الگیارشی حاکم باید هر لحظه منتظر خیزشی گسترده‌تر و رادیکالتر از قبل باشند، انباشت نارضایتی‌های اقتصادی و سرکوب خواست‌های دمکراتیک آنهم در عصر اطلاعات، سرعت نارضایتی طبقه‌ی کارگر و بخشهایی از طبقه‌ی متوسط را فزونی بخشید و با بررسی فواصل تاریخی میان اعتراضات مردمی در حکومت چهل ساله‌ی اسلامی رادیکالیزه شدن جنبش‌ها را تبیین ساخت، نارضایتیِ بنیادینی که جز از مجرای تغییر کلیت ساختار حاکم بر ایران فروکش نخواهد کرد.

بررسی حرکتی بسیار سریع از "رای من کجاست؟" تا شعار عمیقا رادیکالِ "توپ، تانک، فشفشه، آخوند باید گم بشه"، و یا حرکتی برق‌آسا از تقدیم شاخه‌های گل به سرکوبگران در سال ۸۸ تا آتش زدن خانه‌ی امام جمعه و حمله به حوزه‌ها بر همین متن ترجمه می‌شود، نارضایتی‌ای که از سطح جامعه به عمق لایه‌های آن و در نتیجه از حوزه‌ی "گله‌مندی" به حوزه‌ی "رد مشروعیتِ" نظامِ ایران پرتاب شد.

می‌توان جنبش‌های اجتماعی معاصر ایران را از حیث متودولوژیک به دو دسته‌ تقسیم نمود، جنبش‌های با ماهیتی رفرمیستی که جنبش‌های متقدم تاریخ ایران را رقم میزند و جنبش‌های انقلابی که متاخرند و بر چهارچوب تحلیل بالا استوار می‌شوند.

ارتباط بین جنبش‌های فوق‌الذکر ارتباطی دیالکتیکی‌ست و شدت رادیکالیسم و سرعت حرکت از سمت جنبش رفرمیستی به جنبش انقلابی در ارتباط مستقیم با ساختار توتالیتر و عمیقا فاسد و سرکوبگر جمهوری اسلامی است، جامعه به شکلی فراگیر دریافته است که هر رای، نه خواستی برای اصلاح وضعیت موجود، که مهر تاییدی بر مشروعیت نظام است، دریافته است که انتظار خروج اصلاحات از صندوق رای همان‌قدر بیهوده است که چشم یاری بستن به اوباما و ترامپ - اشاره به شعار مردمی در سال ۸۸ : اوباما، یا با اونا یا با ما-، این جامعه و اللخصوص محذوفان آن دریافته‌اند که فقط "خیابان" می‌تواند سرنوشت را به نفع آنان رقم بزند.

اینکه جمهوری اسلامی با مشروعیتی از دست رفته می‌کوشد تا با برخوردهای سطحی با فساد و شعارهای بی‌رنگ اقتصادی در حمایت از به اصطلاح "مستضعفین" و به کارگیری سطح حداکثری از سرکوب و جنایت، این آتش سوزان زیر خاکستر را خاموش کند، غافل از آنکه این آتش روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود و به هر بهانه‌ای عرصه‌ی واقعی سیاست، یعنی خیابان را تسخیر می‌کند.

اعتراضات چند روز اخیر هرگز و هرگز یک اعتراض سطحی به یک مسئله‌ی صرف اقتصادی به نام "گران شدن بنزین" نیست، بلکه اعتراضی‌ست به چهل سال سیاست اقتصادی و اجتماعیِ ساختاری کاملا فاسد و غیرپاسخگو. سند مبرهن این مدعا شنیدن صدای معترضین در ویدئوهای ارسالیست، شعارهایی که نه "وزیر اقتصاد یا دولت ایران"، که "کلیت نظام ایران و در راس آن علی خامنه‌ای" را هدف قرار داده است، اعتراضی به چهل سال ریاضت اقتصادی برای تامین تروریسم منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای، اعتراضی‌ست به چهل سال نادیده انگاشته شدن بدیهی‌ترین حقوق دمکراتیک، اعتراضی‌ست برای پس گرفتن خیابان از اشرارِ بروکراتیزه شده.

در هر جنبش اجتماعی توده‌ای و فراگیر دو روند متضاد را می‌توان تشخیص داد: از یک سو گسترش مرکز گریز، تکثیر اعتراضات از حاشیه و سرایت به شهرهای کوچک و از سوی دیگر جسمیت یافتن مرکزگرا(همانند میدان التحریر در قاهره و بغداد) جنبش از طریق همین نمادها و مکانهاست که می‌تواند سختی برای گفتن داشته باشد.

فهم این خط سیر بر متن محتوای آن، قابلیت پیش‌بینی را برای همگان رقم می‌زند، و در پاسخ به این پرسش که آینده چه خواهد شد؟ خواهد گفت: انقلاب!