سخنان اخیر نچیروان بارزانی در مرکز مطالعات خاورمیانه MERI بازتابهای گستردهای را در سطح منطقهای داشته است، اما این سخنان بیش از همه در رسانههای ترکیه بازتاب و در رسانههای جمعی روژهلات کوردستان با واکنش مواجه شده است. آقای بارزانی که در مرکز مطالعات خاورمیانه MERI در هولیر در پانلی شرکت کرده بود اظهار داشت که ... «پ.ک.ک تلاش نمود تا مشروعیت خود را از کوردهای سوریه اخذ کند و در نتیجه آن این مصایب و بلایایی که بر سر کوردها (در روژآوا) آمده است در نتیجه این سیاست غلط بوده است.» رسانههای ترکیه و از جمله روزنامه حریت نیز با بازتاب این سخنان بارزانی نوشتهاند که «نچیروان باررزانی در این پنل گفته است که وی با موضع آنکارا در رابطه با تهدید گروه ترور علیه کوردهای ساکن در سوریه هم نظر بوده است.» روزنامه حریت همچنین نوشته است که «آقای بارزانی اشاره کرده است که گروه تروریستی پ.ک.ک تلاش دارد تا مشروعیت خود را از کوردهای سوریه اخذ نماید.»
مسئولیت پذیری رهبران و سیاستمداران در اعلام موضع، گفتهها و سخنان سنجیده بیش از هر چیز نشاندهنده معیارها و اصول جریان یا جنبشهایی است که نمایندگی آن را برعهده دارند. این معیارها بیش از هر چیز نشان دهنده رویکردهای آنان به مبارزه، شیوههای مبارزه یا منافع خاصی است که از آن دفاع کرده یا در مقابل آن قرار میگیرند. سخنان دو روز گذشته نچیروان بارزانی، رئیس حکومت اقلیم جنوب کوردستان را نیز اگر بتوان بر مبنای این معیارها سنجید، میتوان ابعاد وسیع تفکر نارس و نسنجیده و خالی از شعور ملی آن را در رابطه با مسئله کورد در هر چهار بخش کوردستان به خوبی نشان داد. این سخنان بیش از هر چیز نشان دهنده عدم شناخت بارزانی از مسئله کورد- یا حداقل تسامح وی تحت فشار منافع مادی-خصوصی وی و جریانی است که آن را رهبری مینماید.
دستاوردهای مبارزات خلقمان در باشور کوردستان حاصل جانفشانی و مصایب سنگینی است که در نتیجه انفال هزاران انسان کورد، حملات شیمیایی، کوچ جمعی کوردها و سیاستهای یکصد ساله تعریب حاصل شده است. در نتیجه این بلایای سنگین و هزینه های فراوان، سرانجام باشور کوردستان توانست از سال ۲۰۰۵ به موقعیت سیاسی نسبتا محکمی دست یابد که در قانون اساسی عراق وجود ان تضمین شده باشد. اما علیرغم این هزینههای سنگین تجربه باشور کوردستان به دلیل برتری دادن به منفعت خصوصی از سوی احزاب حاکم، در پیش گرفتن سیاستهای اقتصادی اشتباه، برخورداری از ذهنیت فرودستی در مقابل حاکمان بخشهای دیگر کوردستان و سرانجام در پیش گرفتن سیاستهای رانتی هرگز قادر به در پیش گرفتن سیاستی ملی و مستقل از حاکمان بخشهای دیگر کوردستان نشده است. این رویکرد طی سالهای دهه ۹۰ میلادی تا هم اکنون باعث شده است که سیاست ملی در چنبره منافع خصوصی و ارجحیت دادن به مطالبات اشغالگران کوردستان در این بخش از کوردستان هیچگاه تحقق نیابد. ترور بیش از ۳۰۰ نفر از اعضای احزاب روژهلات کوردستان توسط جمهوری اسلامی ایران و عدم موضعگیری در مقابل آن، حملات بدون وقفه ارتش اشغالگر ترک به باشور کوردستان، در اختیار گذاشتن کل اقتصاد باشور کوردستان به دولت ترک، حمایت از اقدامات ارتش اشغالگر ترک در کشتار غیرنظامیان و بیش از همه، بیمسئولیتی در برابر از میان رفتن تجربه حکومت اقلیم کوردستان در برابر زیاده خواهیهای جدید حکومت مرکزی بغداد تنها نشانههای بسیار کوچکی از ذهنیت عشیرهای و ناسیونالیسم ناپختهای است که مقدارت باشور کوردستان را در دست خود گرفته است.
آخرین موضعگیری آقای بارزانی در رابطه با تجربه روژآوا که مصائب و هزینههای آن را نه متوجه دولت ترک، بلکه متوجه حزب کارگران کوردستان مینماید، نه تنها نشان دهنده این ذهنیت معیوب و کاستیهای این مدل از حکومتداری همچنان عشیرهای است، بلکه میتواند زنگ خطری برای تمامی احزاب روژهلات کوردستان نیز به شمار رود. در حالی که جهانیان اردوغان را به دلیل حمایت از داعش، کشتار غیرنظامیان و حمله اشغالگری به روژآوا مورد انتقاد قرار داده و محکوم میکنند، آقای باررزانی با مشروعیت دادن به اشغالگری ترکیه، نه تنها اقدامات دولت ترک را تخطئه نمیکند، بلکه بخش بسیار مهمی از جنبش آزادیخواهانه کورد و تمامیت حمله به روژآوا را مشروع جلوه میدهد. زیرا اگر بر مبنای معیارهای نچیروان بارزانی استدلال شود، کل مسئله کورد، تمامی جنبشهای کوردی در طول سده گذشته میتوانند با همین معیارها و بر مبنای همان استدلال به چالش کشیده شوند، زیرا اشغالگر یا اشغالگران کوردستان همواره بر مبنای منافع خود سیاست ورزی نمودهاند.
بخش دیگری از سخنان نچیروان نشان دهنده عدم اعتماد به نفس و فرصتطلبی جنبش کوردی در این بخش از کوردستان است. در حالیکه آقای بارزانی حزب کارگران کوردستان را بانی و باعث تجاوز آشکار ترکیه به روژآوا قلمداد میکند، همزمان با سیاهنمایی جنبش آزادیخواه خلق کورد، مقامات اشغالگر ترک را نیز غسل تعمید داده و آنها را در این حمله غیر مقصر جلوه میدهد. این سخنان عملا میتواند اینگونه نیز توجیه شوند که خمینیها، صدامها، اسدها و آتاتورکها نیز با خلق کورد، ملت کورد هیچگونه عداوتی نداشته و مسئله آنان صرفا جنبشهای کورد بوده است. اما آقای بارزانی گویا از یاد برده است که تا سال ۲۰۱۱ اگر متهمی در یکی از دادگاههای ترکیه به زبان کوردی سخن میگفت، قاضی میگفت که صدایی ناشناخته به گوش میخورد، تنها بعد از سال ۲۰۱۱ است که به جای آن قاضی میگوید صدای زبانی ناشناخته به گوش میرسد. شاید این خوش رقصی نچیروان بارزانی برای اشغالگران ترک این پیشرفت چشمگیر در مسئله کورد در شمال کوردستان و ترکیه باشد.
آقای بارزانی به خوبی اطلاع دارد که بخشی از سخنان وی ناشی از بحران مشروعیتی است که خود وی از آن در جنوب کوردستان بهره دارد؛ آقای بارزانی میداند که همه اطلاع دارند که خانواده آنها مالکیت نزدیک به ۴۰۰ شرکت در باکور کوردستان و ترکیه را در دست دارند، و نیک بر این نکته نیز واقف است که بخش بزرگی از سیاست اقتصاد رانتی آنها از قبل چنین موضعگیریهایی در مقابل دولت ترک تامین میشود. اما او چندان نا آگاه نیست که نداند پیامد این سخنان وی از تاثیری منفی بر مشروعیت مبارزه خلق روژآوا و در سطوح دیپلماتیک خواهد داشت اما مجبور است که بین سیاستهای منفع طلبانه و عشیرهای خود و خدمت به اشغالگران، دومی را برگزیند.
آقای بارزانی به احتمال زیاد از تاریخ درس نگرفته است، او نمیداند کوردها همه در یک کشتی نشستهاند. با غرق این کشتی همه کوردها غرق میشوند و با پیروزی همه کوردها به پیروزی میرسند. آقای بارزانی در این سخنرانی گاف چنان بزرگی داده است که احتمال میرود در فرصتی دیگر، آن را توجیه نماید، یا منظور خود را تصحیح نماید. اما این گاف سمپتومی است که کل ذهنیت وی و جریانی را بازنمایی میکند که زمانی جنازه سلیمان معینی را به ارمغان برای شاه ایران میفرستد و در فرصتی دیگر برای قاتلان شهید قاسملو فرش قرمز پهن میکند.