مانی زردشت: وزارت اطلاعات؛ عامل هراس جمعی

مانی زردشت: انقلاب نە تنها وضعیت مادی جوامع را بهبود می‌بخشد بلکە وضعیت روانی جامعە را نیز شفا می‌دهد و بدون شک خلق‌های ایران با انقلاب "زن زندگی آزادی" اکنون دارای اعتماد بە نفس بالاتری نسبت بە قبل هستند

مانی زردشت: وزارت اطلاعات؛ عامل هراس جمعی

دروغ گفتن کار رسمی همەی دولت‌هاست، از سخنگوی دولت تا سخنگوی سازمان‌های دولتی و روابط عمومی وزارت‌خانەها بە طور مداوم در حال دروغ گفتن هستند. این در مورد حکومت اشغالگر ایران بە صورت دوچندان صحت دارد. شخص اول حکومت بە راحتی دروغ می‌گوید و از سوی دیگر بە مردم درس اخلاق و اسلام می‌دهد. در حالی کە می‌دانیم در تمامی اصول اخلاقی و ادیان دروغ عملی نکوهیدە، حرام و زشت شناختە می‌شود. البتە حداقل در این سال‌های اخیر در مورد اینکە مسئولین این نظام اشغالگر دروغگو و شارلاتان هستند، هیچکس شکی بە دل نمی‌برد. با توجە بە اینکە انقلاب "زن زندگی آزادی" پایەهای نظام اشغالگر ایران را بە لرزە درآوردە است و پیشاهنگ آن زنان و جوانان و بە ویژە زنان جوان مدارس می‌باشند، رژیم اشغالگر ایران بە صورت سیستماتیک مدارس دخترانە را هدف حملات بی‌اخلاقانەی خود قرار داده و با استفادە از مواد شیمیایی سعی در سرکوب پیشتازان انقلاب دارد. بە همین جهت و با رسانەای شدن مسئلەی مسموم ساختن مدارس دخترانە توسط نظام اشغالگر ایران، مسئولین نظام مجبور شدند تا همچون گذشتە بە دروغ متوسل گردند. در همین رابطە در بیانیەی اخیر وزارت سرکوبگر اطلاعات بە تاریخ ٨ اردیبهشت ١٤٠٢ علاوە بر دروغ‌های مضحکانە و دست و پا زدن‌های سردرگمانەی سران این وزارت، شاهد یک مورد بسیار خطرناک هستیم. در این یادداشت می‌خواهیم بە این مورد بپردازیم.

در بند چهارم بیانیە با عنوان "علل و عوامل کشف شده در ایجاد یا احساس بدحالی در آموزشگاه‌ها " مورد پنجم بە صورت "عامِل هراِس جمعی" درج شدەاست. در توضیح آن آمدە است: "هراِس جمعی (هیستری جمعی) شکلی از اختلال روان‌زاد است که معموًلا از یک نفر شروع و به سرعت در جمعی از افراد منتشر میشود". بە صورت کلی در وضعیت سرمایەداری اخیر (سرمایەداری مالی) روان و اعصاب اجتماعی مورد هدف قرار گرفتە شدە است و این یک جنگ ویژەی سرمایەداری اخیر علیە خلق‌هاست. زندگی اجتماعی انسان در خطر است و علت اصلی آن نفوذ بی حد و مرز سیستم مدرنیتەی سرمایەداری در روح و بدن انسان‌هاست. اکنون سرمایەداری همە جاست و این خطر اصلی است، بە همین جهت همە جا با خطر نابودی مواجە است. لایەی ازون و هوا ، جنگل‌ها، رودخانە‌ها دریاها و اقیانوس‌ها و آب‌های زیرزمینی، گونەهای حیوانی و گیاهی، روستاها و مراتع، شهرها، اقلیت‌های ملی و مذهبی و هویتی، محل‌های کار و آموزش، بهداشت جوامع و بسیاری موارد دیگر اما تازەترین جایی کە سرمایەداری (حداقل بعد از آغاز دورەی نئولیبرالیسم) آن را نیز اشغال کردە است روان انسان‌هاست. این یک مسئلەی کلی است و در کل جهان بە اشکال متفاوت وجود دارد، اما در همە جا یک مسئلە وجود دارد؛ معضل‌های عصبی و روانی جامعه!

برخی از متفکران ایتالیایی نام مناسبی برای سرمایەداری اخیر پیدا کردەاند: "کارخانەی ناخوشنودی یا کارخانەی روان رنجوری". این نام برملا می‌سازد کە سرمایەداری اخیر نە تنها همانند گذشتە استعمارگر و استثمارگر است بلکە همچنین زیست اجتماعی تک تک افراد جامعە را بە یک ناخوشنودی و روان رنجوری یا روان پریشی مبدل ساختە است. از میزان مصرف قرص‌های اعصاب می‌توان چنین نتیجە گرفت کە علاوە بر لیست بلندبالای نام‌های اهریمنی کە بر سرمایەداری گذاشتەایم این نام را نیز اضافە کنیم.

سرمایەداری محل کار و محل آموزش را بە صورتی کاملا ویژە تدارک می‌بیند، یعنی این اماکن را با دقت هر چە تمام تر تحت کنترل درآوردە و جز بە جز آن را با توجە بە منطق خود ادارە می‌کند. در گذشتە سرمایەداری کارخانەها و محل کارها را از لحاظ امنیتی و انضباطی ادارە می‌کرد تا از نافرمانی‌های احتمالی و اعتصابات و اینگونە موارد جلوگیری نماید، اما هرچقدر کە در طول زمان حرکت کرد متوجە گشت کە اگر تنها بە این امر بسندە نماید نمی‌تواند از انقلابات جلوگیری نماید، بە ویژە اینکە بعد از کمون پاریس و انقلاب  روسیە، کارگران و کارکنان همە کشورها بە سوی انقلاب روانە می‌گشتند. پس سرمایەداری برای جلوگیری از سقوط خود نیاز دید کە قدم بە قدم انسان‌ها را نە تنها در محل کار، بلکە در محل آموزش، در فراغت و حتی در خواب و خیال‌هایشان کنترل کند. سرمایەداری، مدارس، دانشگاه‌ها و دیگر مکان‌های آموزشی را بە کنترل خود درآوردە است. سرمایەداری برای بازتولید هرچە سودآورتر خود بە این فکر رسید کە کارگران و کارکنانی کە آموزشی متفاوت با منطق سرمایەداری دارند، در محل کار سرکش هستند، اما اگر یک سیستم آموزشی متقارن با منطق خود را بسازد، می‌تواند با دردسر کمتری مواجە گردد، هرچند کە این برنامە و نقشەی شوم سرمایەداری مشکلات و معضلات بیشتری با خود بە همراه آورد. بدین شکل کە با اعمال زیست-اقتدار در همەی منافذ زیستی جامعە و بە ویژە محل کار و آموزش موجب اختلالات عصبی و روانی جامعە گشت و این تنها یک مسئلەی فردی نیست. مسئلە این نیست کە در جامعە افراد عصبی داریم یا اینکە مسئلەی اختلالات روانی را تنها بە افرادی منتسب بدانیم، بلکە سرمایەداری متاخر با مداخلات افراطی‌اش در تمامی منافذ زندگی اجتماعی انسان‌ها چنین بلایی بر سر جامعە آوردە است، پس این یک معضل اجتماعی فراگیر است.

در ایران نیز مسئلە بدین گونە است، همەی ما کە در روژهلات کوردستان و ایران زیستەایم نیک می‌دانیم کە حکومت در همە جا حضور دارد. در همەی اماکن شغلی، آموزشی، ورزشی، هنری حداقل یک حوزەی بسیج وجود دارد. یعنی رژیم اشغالگر ایران نیز مطابق با سرمایەداری اخیر کە خود بخشی از آن است رفتار می‌کند و در این مورد بە صورت بسیار ویژە مدارس را تحت سلطەی خود درآوردە است و محتوای دروس از دگماهای ارتجاعی رژیم مالامال است. مدرسە سال‌هاست کە محل جنگ ویژەی رژیم اشغالگر است. از آسیمیلاسیون خلق‌ها و جلوگیری از آموزش و تدریس زبان مادری گرفتە، تا بسیج‌سازی، بیمار ساختن ذهن دانش‌آموزان با ذهنیت مردسالاری و جنسیت گرایی و هزاران زخم دیگر بر روح کودکان و نوجوانان ایران. از سوی دیگر رژیم با اعمال زیست-اقتدار تمامی منافذ اجتماعی را بیمار ساختە است. از همان جهت کە رژیم مکانیسم‌های خود را مطابق سیستم سرمایەداری جهانی بەروز کرد، مشکلات و عارضەهای روانی جامعەی ایران نیز هم زمان با دیگر جوامع جهان بە وضعیت بحرانی رسید کە نتیجەی مستقیم رژیم اشغالگر ایران می‌باشد. یعنی زندگی انسان در ایران تبدیل بە کارخانەی ناخوشنودی یا کارخانەی روان رنجوری شدە است. همەی افراد جامعە از زندگی شخصی و اجتماعی خود ناراضی هستند و دائما در اضطراب، استرس و ناامنی بە سر می‌برند و خوب این اکنون بسیار مسلم است کە علت و سرچشمە اصلی آن رژیم اشغالگر ایران و سیاست‌های شریرانەاش ضد جامعە می‌باشد. کار، آموزش، بهداشت، محیط زیست، فرهنگ، زبان، اخلاق، اعتقادات و دیگر ابعاد زندگی اجتماعی جوامع شرق کوردستان و ایران تحت سلطە و کنترل رژیم اشغالگر ایران با  وضعیتی بحرانی مواجە گشتەاند، در این میان آیا انسان می‌تواند زندگی راحتی داشتە باشد و یا آرامش داشتە باشد و از وضعیت خویش خوشنود باشد؟ بدون شک خیر، از این جهت رژیم اشغالگر ایران همانند یک کارخانە تولید ناخوشنودی عمل می‌کند.

حالا بە مسئلە ابتدای متن برگردیم. وزارت اطلاعات همچون یکی از بازوهای اصلی رژیم اشغالگر ایران کە خود بخشی از سیستم سرمایەداری جهانی محسوب می‌گردد، دارد بە ما می‌گوید کە دختران مدارس دچار "هراس جمعی" گشتە اند و تقصیر این عارضەی عصبی و روانی را نیز متوجە جامعە می‌داند، وزارت اطلاعات همانند اسلاف خود، یعنی گوبلزها در ادامەی دروغ‌پردازی‌های خود می‌گوید این دانش‌آموزان متوهم گشتەاند، بە طوری که در بیانیە خود می‌نویسد: "شکلی از اختلال روان‌زاد است که معمولا از یک نفر شروع و به سرعت در جمعی از افراد منتشر می‌شود" بە عبارتی ابتدا یکی از دانش‌آموزان متوهم گشتە و حس کردە است کە دارد با یک گاز شیمیایی مسموم می‌شود و ترس خود را میان دانش‌آموزان بە اشتراک گذاشتە است! خوب این یک تصور سورئال می‌باشد کە موضوع اصلی ده‌ها سریال آمریکایی مبتذل بوده و معلوم است کە مسئولان دروغگوی وزارت سرکوبگر اطلاعات پایە ثابت این قبیل سریال‌ها می‌باشند و تحت تاثیر اینگونە داستان‌های تخیلی بیانیەی خود را می‌نویسند. این خود دروغی دیگر است و مسئلەی مسمومیت دانش‌آموزان هیچ ارتباطی با مسئلەی هراس جمعی و هیستری ندارد، بلکە مستقیما خود وزارت اطلاعات و دیگر نیروهای سرکوبگر رژیم اشغالگر ایران هستند کە مدارس دخترانە را بە آشویتس تبدیل کردەاند، اما این یک آشویتس بە شدت کنترل شدە است چرا کە بە قول خودشان تا بە حال هیچ مورد مرگی در این مسمومیت‌ها وجود نداشتە است، این بدین معناست کە سرکوبگران رژیم در بە کار بردن شکنجەهای علمی از آلمان نازی نیز قدم‌هایی جلوتر هستند، آشویتس یک کارخانەی انسانکشی با منطق سود سرمایەداری بود، یعنی با کمترین مصرف اقتصادی بیشترین افراد را بتوان کشت. هرچند کە رژیم اشغالگر ایران از کشتن انسان‌ها هیچ ابایی ندارد و روزانە در حال اعدام و شکنجە است، اما خوب می‌داند کە پیشاهنگ انقلاب "زن زندگی آزادی" زنان جوان هستند و برای اینکە نمی‌تواند همەی زنان جوان را از میان بردارد باید آنان را بترساند تا مطیع رژیم اشغالگر گردند و دلشان هوای آزادی و دمکراسی نکند! پس تمامی مدارس دخترانە بالقوە یک آشویتس هستند. پس سرکوبگران نیازمند یک مسمویت سازی کنترل شدە هستند کە باعث مرگ نشود، بلکە تنها بە هراس جمعی بسندە می‌کنند (احتمالا این مسمومیت‌ها در طولانی مدت باعث برخی معضلات جدی گردند، یا اینکە دُز مسموم‌سازی این مواد شیمیایی دستکاری شدەاست). این مسئلەای خطرناک، فاشیستی و استفادەی دیکتاتورها از علم است. یک فاشیست علم را تنها برای از میان بردن "دیگری" بە کار می‌برد. اما تنها یک دلیل برای "هراس جمعی" وجود دارد و آن خود وزارت سرکوبگر اطلاعات است و دقیقا تا قبل از انقلاب "زن زندگی آزادی" این هراس جمعی بدین گونە کار می‌کرد کە وزارت سرکوبگر اطلاعات در بیانیە خود می‌گوید؛ یعنی بە دلیل کشتارها، نسل‌کشی، اعدام و شکنجە و زندان و تجاوز همەی خلق‌ها از رژیم اشغالگر ایران بە هراس افتادە بودند، این هراس از یکی بە یکی منتقل می‌گشت. اگر شخصی بحثی سیاسی را بە میان می‌گذاشت، یکی در گوشش می‌گفت "دیوار موش دارە، موش هم گوش دارە" کە یعنی احتمالا گوش حکومت کە همان وزارت سرکوبگر اطلاعات می‌باشد صدایت را می‌شنود و بعد از آن سرنوشت شومی در انتظارت خواهد بود! این هراس جمعی از یکی بە یکی دیگر سرایت یافت و همەی جامعە را دربرگرفتە بود کە با انقلاب "زن زندگی آزادی" این هراس از رژیم اشغالگر ایران در میان جامعە از میان رفت. انقلاب نە تنها وضعیت فیزیکی و مادی جوامع را بهبود می‌بخشد بلکە وضعیت روحی و روانی جامعە را نیز شفا می‌دهد و بدون شک خلق‌های ایران با انقلاب "زن زندگی آزادی" اکنون دارای اعتماد بە نفس بالاتری نسبت بە قبل هستند و در مقابل حکومت اشغالگر ایران خود را مقدور بە شکست نمی‌دانند، بلکە مصمم هستند کە بە آزادی و دمکراسی دست می‌یابند و تا کنون نیز دستاوردهای دمکراتیکی بدست آوردەاند، حالا بعد از آغاز انقلاب "زن زندگی آزادی" هراس جمعی از جامعە بە رژیم نقل مکان کردە است و برای همین مسئولان سرکوبگر وزارت اطلاعات چنین بیانیەی متوهمانە، کوتەفکرانە و روان‌پریشانەای نوشتەاند.