جنگ خاص و درونی علیه زنان
در جهان زنان نوعی دینامیسم اجتماعمحور به میان آمده است. این دینامیسم اجتماعمحور دارای قدرت تغییر انقلابی میباشد. دیگر در توازنات جهانی خصوصا معادلات سیاسی داخلی کشورها، مبارزات زنان نقش بنیادین دارند.
در جهان زنان نوعی دینامیسم اجتماعمحور به میان آمده است. این دینامیسم اجتماعمحور دارای قدرت تغییر انقلابی میباشد. دیگر در توازنات جهانی خصوصا معادلات سیاسی داخلی کشورها، مبارزات زنان نقش بنیادین دارند.
آنچه که مهر خود را بر امسال زده، نه بیچارگی زنان در مقابل حملات و سیستم زنستیز، بلکه ایستار و مقاومت بینظیر آنها در میادین مبارزاتی است. در میادینی چون میدان جنگ، زندانها و خیابان، در حوزه خانواده و همهجا موضعگیری زنان بینظیر بوده است. به شیوهای بیشائبه، مبارزه علیه سیاستهای زنستیزانه را پیشبرد دادهاند و دستاوردهای بزرگی هم کسب نمودهاند.
پیش از آنکه درباره مبارزه زنان در یکسال گذشته صحبت کنیم، میخواهم یاد تمامی شهیدان راه آزادی را گرامی بدارم و با آرمانهای آن شهیدان تجدید پیمان کنم.
ما در سالهای اخیر دیدیم که نه تنها در شرق کردستان و ایران، بلکه در سراسر جهان، زنان در مبارزهای گسترده بودند. بهویژه در کردستان، زنان روزانه با روحیهای انقلابی در برابر اشغالگری دشمنان میجنگند و جان خود را فدای این مبارزه میکنند.
برای رونق زندگی آزاد و دموکراتیک در برابر هر نوع ذهنیت اشغالگری که غارت، فساد، آزار و اذیت، خشونت، تجاوز و استثمار را پیش میبرد و آن را عادیسازی میکند، مبارزه میکنیم و این خود برای تمام بشریت دریچهای از امید خواهد گشود.
اکنون بسیاری از کشورها در چارچوب جنگ جهانی سوم در حال اتحاد هستند و جنگ بزرگی در شرف وقوع است. تاکنون ذهنیت مردسالار و جنگطلب، دو جنگ بزرگ جهانی را به راه انداخته و امروز نیز با همان عقلیت، جنگ جهانی سوم را بهراه میاندازد. اگرچه روشها و شیوهها متفاوت است، اما با همان عقلیت و همان هدف به پیش میروند. نیروهای هژمونیک با خرد مردسالارانه خود در تلاشند تا هر چیزی را مطابق خواسته خود شکل دهند. همهچیز را بر اساس منافع خود سازماندهی میکنند. وقتی که اقدام میکنند، همه چیز بر اساس منافع خودشان است و طبیعتا به حقوق انسانها و جوامع وقعی نمینهند.
خطرات پیشروی جامعه و انسانیت از چشمها پنهان میماند. با تعریفی صحیحتر میتوان گفت که تمامی انسانیت و جامعه را قربانی منفعت خویش میکنند. تمامی ارزشهای جوامع را لگدمال میکنند.
این جنگها، به غیر از کشتار جمعی، کشتار کودکان، کشتار زنان، آوارگی، فقر، ویرانی، شکست روحی، تخریب جسمی، آسیبهای فرهنگی، تغییرات بیوگرافی، بیاخلاقی، بیکاری و غیره، هیچ چیز مثبتی برای جوامع به ارمغان نمیآورند. همچنین، بیشترین زیان به زنان رسانده میشود، به این معنا که بیشتر زنان از این جنگ آسیب میبینند. زیرا در دنیای امروزە تمام سیستمها جنسیتگرا هستند و زنان محکوم به این واقعیات میشوند.
به همین دلیل همانطورکه برای انسانیت این همه آسیبهای جنگ را توضیح دادیم، برای زنان نیز این آسیبرسانی بیشتر است. برای زنان، آزار، تجاوز، ضرب و شتم، تحقیر، قتل، فروختن، بردهسازی و غیره در بردارد. اینها همگی به شکلی ناخواسته بر زنان تحمیل میشود. این تأثیرات به شکل افسردگی روحی، خودکشی، بیارزشی، بیامیدی و غیره خود را نشان میدهند.
جنگ برای تمام بشریت یک فاجعه بوده و بر روی تمامی اقشار جامعه تأثیرات متفاوتی را با خود به همراه داشته است. به این ترتیب آسیبهایش به تمام بشریت میرسد. جنگ بر روی کودکان نیز تأثیرات روانی خاصی دارد، جوانان، زنان و حتی افراد مسن نیز به شیوهای متفاوت از این جنگها متأثر می شوند.
اما در آینده، جوامع، زنان و جوانان بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرند. کودکان و جوانان بهراحتی بهطور کامل رشد نمیکنند و این برای آینده جامعه و بشریت یک خطر بزرگ ایجاد میکند. زنان بیش از اقشار دیگر در جامعه نقش متأثر ایفا مینمایند. بایستی گفت که تعداد نیمی از جامعه را زنان تشکیل میدهند، پس باید پرسید که یک جامعه متمایز چگونه ساخته شود؟ چگونه میتوان به جامعهای سالم، دموکراتیک، آزاد با ارزشهای مشخص شخصیتی دست یافت؟
در کنار جنگهای شدید، جنگ ویژه و روانی نیز علیه زنان جریان دارد. از خانه گرفته تا محلهای کار مانند مدارس، بیمارستانها، عرصههای سیاسی، هنری، فرهنگی، ورزشی و غیره، یورشهایی علیه زنان انجام میگیرد و آنها را نیست میانگارند. در تمامی عرصههای فعالیت با شیوه و متدهای مختلف سعی بر تحکم بر ارادهی زنان دارند.
وقتی ما در مورد یورش به زنان سخن میگوییم، بدان معنا نیست که علیه آن حملات همهجانبه، زنان سکوت کردهاند. علیرغم این واقعیتها، بخاطر اینکه زنان دارای یک حقیقت تاریخی هستند، همانطور که از حیث اقتدارگرایی دیده میشود، به آسانی تسلیم سیستم حاکم نمیشوند. برای اینکه سیستم مردسالار به نتیجه نرسد، موضعی مقاومتگرانه و مبارزاتی درپیش میگیرد. چهبسا چیزی که مهر خود را بر امسال زده، بیچارگی زنان در مقابل حملات و سیستم زنستیز نه، بلکه ایستار و مقاومت بینظیر آنها در میادین مبارزاتی است. در میادینی چون میدان جنگ، زندانها و خیابان، در حوزه خانواده و همهجا موضعگیری زنان بینظیر بوده. به شیوهای بیشائبه، مبارزه علیه سیاستهای زنستیزانه را پیشبرد داده و دستاوردهای بزرگی هم کسب نموده.
در سایه پاردایم آزادی زنان که رهبر آپو ارایه نموده، در کردستان با پیشاهنگی زنان دستاوردهای زیادی کسب گردیده. در روژاوا با پیشاهنگی زنان، انقلابی شکل گرفت در قرن ۲۱ تقدیری که برای زنان رقم زده بودند، تغییر کرد. همه زنان جهان هم انقلاب روژاوا را بعنوان انقلاب زن شناختند و در آن جای گرفتند. اگر امروز حملاتی سنگین علیه روژاوا انجام میگیرد، میتوان گفت که اساسا حمله به انقلاب زنان و دستاوردهای آنهاست. در روژاوا در سایه زحمات بسیار زنان سیستمی بر اساس پارادایم آزادی زنان شکل گرفته و برای همه جهان به نمونهای بارز مبدل شد. در هر جای جهان که با پیشاهنگی زنان پیشرفتی حاصل میشود، بسیار تآثیرگذار میشود و از سوی سیستم مردسالار پذیرفته نمیشود و به بدان حمله میشود. حملات به روژاوا تازگی ندارد از همان اوایل انقلاب تا کنون این حملات ادامه داشته است. در شرق کردستان و ایران نیز همان وضعت ادامه دارد. با شعار ژن، ژیان، آزادی همه جامعه گردهم آمده و در سطح ذهنیتی و فرهنگی انقلابی شکل دادند. اما رژیم ایران با توسل به همه راهکارها کوشید سرکوب کند و آن انقلاب را خنثی سازد.
وقتی در مورد اوضاع زنان در خاورمیانه و کردستان بحث میکنیم، باید بگوییم که رژیم ایران را نمیتوان خارج از آن بررسی کرد. رژیم ایران هم در یک سال گذشته از جمله کشورهایی بود که بیش از همه کوشید از زنان نیرومند و پیشاهنگ انتقام بگیرد. اگر به تاریخ چهل سال گذشته ایران نگاهی بیندازیم میبینیم که زنان دارای قابلیت مقاومتگری، مبارزه و صاحب اراده نیرومند هستند. همچنین دارای فرهنگ اجتماعی و دمکراتیک هستند. ممکن نیست که این حقیقت انکار شود. اگر پرسیده شود که رژیم ایران علیرغم این قابلیت زنان چرا میکوشد آنها را سرکوب کند؟ پاسخ این است که این سرکوبگری رژیم بخاطر ترس از نیرومندی زنان است.
رژیم ایران در این چهل سال حاکمیت خود مدام کوشید شخصیت زنی را شکل دهد که خود میخواهد، اما اصلا نتوانست به نتیجه برسد.اگرچه در سطحی معلوم، جنگ ویژه رژیم ایران بر جامعه و بخشی از زنان تاثیر گذاشته باشد، اما مبارزات زنان اثبات کرد که این تلاشها بیهوده است. خصوصا در دو سال گذشته این واقعیت بخوبی اثبات شد. ذات زنان آزادیخواه، حقطلب، برابریخواه و میهندوست برای جهانیان به یک الگو و سرمشق مبدل شد. اگر دریک کشور زنان دارای چنین پتانسیلی باشند و پاردایم و سیستم مطابق آن نباشد، مسلما نارضایتی و مبارزه افزایش خواهد یافت. هماکنون وضعیت رژیم ایران هم دارای چنین وضعیتی است. هرچند رژیم چهل سال است در این وضعیت مداخله میکند، اما نتوانسته از این مبارزات جلوگیری کند. نتوانسته زنان را ناامید کند و مرعوب نماید و از مبارزه دور سازد یا شخصیت زنی بیافریند که خود را محکوم به اطاعت از سیستم ولایت فقیه کند. نه تنها نتوانست به خواستههایش در مقابل زنان دست یابد، بلکه برعکس، زنان موضعی محکم درپیش گرفتند و بیش از پیش مبارزات خود را ارتقاء دادند و سیستم جنسیتگرای ایران را بالاخره ناچار به قبول تغییر خواهند کرد.
زنان در شرق کردستان برخوردار از آگاهی و نیروی اجتماعی هستند. به همین دلیل حملاتی ویژه و گسترده علیه این پتانسیل زنان انجام میگیرد. بخاطر وجود پتانسیل عظیم مبارزاتی زنان، سیستم حاکم آنها را دشمن خود قلمداد میکند.
برای اینکه بخوبی بدانیم که در یک سال گذشته چه بر سر زنان در ایران آمد و راهحلی مناسب برای مسایل زنان بیابیم، نباید از دید مدرنیته سرمایهداری به مسئله بنگریم. نگریستن با دیدی دگماتیک و مادیگرایانه نمیتواند مسایل را بصورت صحیح درک نمود و راهحل صحیح را یافت. همه کشورها خصوصا ایران با بحرانهای عمیق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سنگین روبرو هستند. در جنگ جهانی سوم مشخص خواهد شد که وضعیت آن کشورها به همین منوال باقی نخواهد ماند. احتمالا مرزهای شماری از آنها تغییر کند و بخش اساسی آنها هم با تغییر ساختار روبرو خواهند شد. مسلما توازنات قدرت سیاسی داخلی در آنها به میان خواهد آمد. البته در خاورمیانه توازنات سیاسی هم مطابق این واقعیتها تغییر خواهد کرد.
گام نخست تغییر اجتماعی نیز با دمکراتیزهکردن ایران ممکن خواهد بود. اما تغییری که ایجاد خواهد شد، بایستی پارادایمی باشد و ارزیابی آن همچون برخی واکنشهای عادی، اشتباه خواهد بود. تغییر پارادایمی برای جامعه آزاد را نباید همچو کسب منفعت سیاسی درک نمود. رژیم ایران متوجه شده که اگر در قبال زنان برخی تغییرات بنیادین انجام دهد، فروخواهد پاشید. به همین دلیل حاضر نیست تغییری ایجاد کند. با هرگونه تغییری مخالف است. بر متد ضددمکراتیک خود اصرار میورزد. این امر نیز مخالف با حقیقت وجودی جامعه است. در هر کشوری اگر بر بنیان آزادی زنان تغییری ایجاد شود، مسلما مسایل اجتماعی به صحیحترین شیوه حل خواهند شد. لذا تغییراتی که حاصل خواهند شد، عادی نخواهند بود. بنیان کنفدرالیسم بر روی پایههای آزادی زنان بنا خواهد شد. زنان تصمیم گرفتهاند که موجودیت چهلسال گذشته رژیم ایران را رد کنند. تمامی بخشهای جامعه هم در کنار زنان نشان دادند که تهدیدها و فشارها و ارعابهای رژیم از طریق اعدام را برنمیتابند. فعالیتهای آنها در چارچوب انقلاب ژن، ژیان، آزادی نشان داد که دینامیسمی اجتماعی نیرومند وجود دارد. در ایران هر آنکه خواهان ایجاد تغییر است، باید تغییر در تمامی جامعه را در نظر داشته باشد. حقیقت فعالیت خلقها هم نشانگر همین است. مردم در جریان قیام اثبات کردند که تبعیض ملی و جنسیتی را برنمیتابند. بطور کلی، مرحلهای با محتوای پارادایم «آزادی زنان و جامعه دمکراتیک» شروع شده است که باید این امر بخوبی درک شود.
در یک سال گذشته زنان از ملیتهای مختلف در یک حرکت مشترک گردهم آمدند و در کنار هم مطالباتی دمکراتیک داشتند. لازم است به این جوانب مبارزات زنان توجه شود. رژیم ایران تلاش کرد انقلاب ژن، ژیان، آزادی را فاقد تاثیر سازد. اما این انقلاب مژده آغاز یک مرحله آزاد در ایران برای جهانیان بود. به همین دلیل به آسانی نمیتوان آن را سرکوب نمود.
مسئله زن در رأس همه بحرانهای موجود در ایران قرار دارد. بخاطر سیاست تکروی ایران بحرانهای بزرگی به میان میآید که به موقع حل نشدهاند لذا بحرانیتر میشوند. مسئله زن هم یک مسئله جنسیتی است که در همه عرصهها بازتاب دارد و تعیینکننده و تأثیرگذارتر میباشد. مدام نیاز به ایجاد تغییر در وضعیت زنان هست. رژیم ایران هم اگرچه بر پتانسیل و سطح نیرومندی زنان در شرق کردستان و ایران واقف است، حاضر به گشایشگری برای حل مسایل نیست. بخاطر اینکه انقلاب ژن، ژیان، آزادی دولت ایران را بسیار ترساند، او نیز کوشید که مبارزات زنان را به هر نحوی که شده سرکوب نماید.
همانطور که میدانیم، جنگهایی که در یک سال گذشته رخ دادند، بخشی از آن برای این بود که رژیم ایران را درگیر یک جنگ گسترده سازند. بخصوص در لبنان، یمن، سوریه و عراق نیروهای نیابتی ایران را مورد هدف قرار دادند و تضعیف ساختند. موجودیت ایران در خارج از مرزهایش را تضعیف نمودند. چند بار هم در داخل خود ایران مواضعش را مورد هدف حمله قراردادند و منتظر پاسخگویی ایران شدند. اما ایران بخاطر ضعف داخلی نتوانست پاسخ بدهد و کوشید به طرق دیپلماتیک و دادن برخی امتیازات، اگرچه دشوار باشد هم خود را از مهلکه نجات دهد. از سویی میکوشد با توسل به ایدئولوژی خشناش از خود محافظت کند و از دیگر سو به دنبال یکدستسازی مدیریت دولت و حکومت خود بود که آن را بهمثابه پیروزی خود قلمداد كند. همچنین خواست با تهدید به ساخت سلاح هستهای، موقعیت خود را نیرومند سازد. لذا همپیمانی با برخی دولتها را شانسی دیگر برای خود دانست. اما میتوان گفت که علیرغم این تلاشها اما یگانه خطر در مقابل رژیم، پتانسیل داخلی در خود ایران است. اگر به شیوهای دمکراتیک مسایل خلقها و زنان حل نشود، مدام ایران روبروی فروپاشی قرار خواهد گرفت. اگر سیستم بعث فروپاشید، بخاطر سیستم غیرعادلانه و قدرتطلبانهاش بود. این امر برای تمامی دولت ـ ملتها مصداق دارد. همه دولتملتهایی که به نیازهای جامعه خود توجه نکنند، محکوم به شکست و فروپاشی هستند. امروز سیستم کاپیتالیسم هم از این مسایل بهرهبرداری میکند. مدام از وضعیت بحرانی جوامع بعنوان یک کارت استفاده میکند هرگاه بخواهد مداخله میکند. هرچند این مداخلهگری در راستای منافع هژمونیک آنها انجام میگیرد، اما خود را ظاهرسازانه دمکراسیخواه جلوه میدهند لذا به مداخله دست میزنند و آن مداخله را هم مشروع قلمداد میکنند.
دولت ایران متوجه خطرات علیه خود هست اما بجای برداشتن گامهای دمکراتیک، مدام میکوشد بطور ظاهرسازانه برخی گامها بردارد. بخصوص با به سر کار آوردن پزشکیان کوشید وانمود کند که به تغییر دمکراتیک دست زده است. نمونه بارز آن نیز بکارگیری زنان در کابینه خود در پستهای وزارت، معاونت و سخنگویی دولت بود. همچنین برای اینکه وانمود کند که در زمینه مسایل ملیتها گامی برداشته، فردی کُرد را بعنوان معاون رئیس جمهور منصوب کردند. از سویی بر کُردبودن آن فرود و از دیگر سو بر شیعهبودن او تاکید کردند اینگونه مسایل داخلی و خارجی را سرپوش گذاشتند. همچنین برای نجات خود از این مسئله، یک فرد بلوچ و سنی را به استاندار سیستان و بلوچستان منصوب کردند. خواست با انجام این تغییرات جزیی و بیاهمیت، وانمود کند که تغییراتی بزرگ انجام داده، اما در طول یک سال گذشته سیاستی بسیارظالمانه علیه زنان و نیروهای آزادیخواه درپیش گرفت.
برای اینکه بدانیم که دولت ایران به چه سیاستی ظاهرسازانه متوسل میشود، میتوانیم به وضعیت زنان همراه با اشاره به برخی آمارها بپردازیم. تعداد زنانی که در یک سال گذشته بازداشت شدهاند ۱۳۴ تن هستند. برای ۱۴۱ زن هم حکم قضایی صادر کردهاند. برای ۲۹ زن نیز حکم اعدام صادر نمودهاند. در یک سال گذشته ۱۸۵ زن به قتل رسانده شدهاند. این آمارها صرفا آمارهایی هستند که در دسترس میباشند و مسلما بخشی از آمارها مخفی مانده و احتمال دارد که آمارها بیش از آنچه اعلام شده باشند. اینها همه نتیجه سیاستهای ضددمکراتیک رژیم ایران است. دولت ایران پس از انقلاب ژن، ژیان، آزادی به همه نوع راهکار سرکوبگرانه متوسل شد. در همه حوزهها تحت نام حجاب اجباری به زنان یورش بردند و بخشی از آن زنان را به احکام سنگین روبرو ساختند. هنوز هم بحث آنها بر سر این است که حجاب اجباری را در قالب یک قانون جدید تحمیل کنند. زنانی به نامهای آهو و پرستو موضعی جدی علیه این حاکمیت از خود نشان دادند. هر اندازه فشارها افزایش یابد، به همان اندازه نارضایتیهای مختلف به میان خواهد آمد.
رژیم ایران از زندانها بعنوان محلهای تسلیمپذیرساختن و تنبیه زنان انقلابی استفاده میکند. شماری از زنان فعال مدنی که مشغول انجام فعالیت مدنی بودند را بازداشت و به زندان انداخت و با توسل به راهکارهای مختلف کوشید که اراده آنها را دچار شکست سازد. با توسل به شکنجههای فیزیکی و روانی خواست مبارزه مبتنی بر انقلاب ژن، ژیان، آزادی را سرکوب نماید. به همین دلیل شخصیتهایی چون جوانا سنه و پخشان عزیزی را به اعدام محکوم کرد. رفیق زینب جلالیان که سالهاست در زنان بسر میبرد و حکم ابد دارد از همه نوع حقوق انسانی محروم گردانده شده. وقتی که نمیتواند در زندانها اراده زنان را دچار شکست سازد، آنها را از همه حقوقشان محروم میسازد. رفیق زینب به مدت ۱۷ سال است که در زندان بسر میبرد. علیرغم اینکه وضعیت سلامت جسمانی وی در خطر است، اما بازهم در زندان نگهداری میکنند و حتی حق ملاقات با خانواده و وکیلمدافع را به او نمیدهند. جوانا سنه و پخشان عزیزی هم بخاطر اینکه دارای موضعی مقاومتگرانه، ارادهمندانه و جسورانه هستند، از بسیاری حقوقشان محروم ساختهاند. با پیشاهنگی رفیق جوانا سنه و پخشان عزیزی زندان به میدان مبارزه مبدل شده است. در عین حال، همراه با زنان دیگر در زندان مبارزهای را پیشبرد دادند و با موضعی متحدانه و یکصدا علیه این سیستم اعدامپیشه ایستادگی کردند. در جایی که دولت خود را در آن بسیار نیرومند میداند، یعنی زندان، بخاطر مواضع انقلابی زنان، رژیم دچار هراس شد و بیچاره و درمانده گشت. هماکنون زندان به مکانی اصلی برای مبارزه و فعالیت مبدل شده است. لذا این مركز ترس و ارعاب رژیم علیه خود او به محلی برای تهدید او مبدل گشته. در زندانها و میادین همه حملات رژیم ایران خنثیگردانده شدند. این موضعگیری زنان در ایران و شرق کردستان برای زنان جهان یک الگو و سرمشق است.
ما نیز با اتکای بر روح مبارزهگری به سال نو نزدیک میشویم. این موضعگیری انقلابی زنان دستاوردهای زیادی را برای زنان و جامعه به همراه آورده. لذا هماکنون در سطح جهانی نتایج مبارزات نیرومندانه زنان مشاهده میشود. بنابراین محافظت از این دستاوردهای زنان یک امر ضروری است.
این مبارزه که زنان در شرق کردستان و ایران پیشبرد دادهاند، کوتاهمدت نیست و به مدتزمان طولانی برای حصول نتیجه نیاز دارد. ذهنیت مردسالار که هزاران سال است ادامه دارد و به شدیدترین شیوه خود را تحمیل میکند، در مدتی کوتاه تغییر نخواهد یافت. لذا به یک مبارزه طولانیمدت نیاز هست. در عین حال، سیستم خودسازماندهی زنان میتواند موجب به میانآمدن تغییرات جدی شود. در مورد سال نو که در راه است، لازمست بکوشیم خود را سازماندهی کنیم و مبارزهای مشترک انجام بدهیم. مبارزه و فعالیتهای زنان به همپیمانی و اتحاد و همگرایی اجتماعی نیاز دارد. چهبسا نیروهایی که علیه دولت ایران با توسل به بنیانی مشترک مبارزه نکنند، به نتیجهای نخواهند رسید. خودسازماندهی و فعالیت در ایران بایستی اجتماعی، پارادایمی باشند و بربنیان آزادی زنان استوار گردد و مجددا سازماندهی گردند. صیانت از زندانیان سیاسی و مبارزه علیه سیاست اعدام رژیم نیز به آن سطح از مبارزه ارتقاء یافته نیاز دارد. تاکنون مبارزات و ایستار زنان در این راستا بوده است. این نیز مژده حصول حیاتی آزاد را در بر دارد.
در جهان زنان نوعی دینامیسم اجتماعمحور به میان آمده است. این دینامیسم اجتماعمحور دارای قدرت تغییر انقلابی میباشد. دیگر در توازنات جهانی خصوصا معادلات سیاسی داخلی کشورها، مبارزات زنان نقش بنیادین دارند. بنابراین، توازنات جهانی بهطور قابلتوجهی نشان میدهند که سیستمهای داخلی در حال تغییر و تحول هستند، نقش زنان نیز در شکلگیری این تحولات آشکار شده است.
منبع: مجله آلترناتیو