پژاک: این مبارزه ادامه دارد
پژاک در این تحلیل سیاسیاش به سرکوبگری دولت ایران اشاره کرده و میگوید: «سرکوبگری رژیم، انتقامگیری از خلقکُرد بخاطر موفقیتشان در اثرگذاری برای تغییر ذهنیت و فرهنگ سیاسی – مدنی خود و سایر خلقها است.»
پژاک در این تحلیل سیاسیاش به سرکوبگری دولت ایران اشاره کرده و میگوید: «سرکوبگری رژیم، انتقامگیری از خلقکُرد بخاطر موفقیتشان در اثرگذاری برای تغییر ذهنیت و فرهنگ سیاسی – مدنی خود و سایر خلقها است.»
حزب حیات آزاد کوردستان (پژاک) در این نسخه تحلیل سیاسی خود مباحث روز بسیاری را مورد ارزیابی قرار داده و بویژه در رابطه با روند موجود میگوید: « این روند شانس ایران برای تحقق دمکراسی و آزادی را بیشتر نموده که برای خاورمیانه هم مفید است. خلقکُرد پیشاهنگ اثرگذار در این مسیر تحولساز است و تغییر این وضعیت، ناممکن و سرکوب آن موقتی خواهد بود. مبارزهگری جامعه مدنی برای تحقق یک انقلاب دمکراتیک تنها راه دادخواهی و برچیدن فساد و ظلم است. این مبارزه ادامه دارد.»
متن کامل تحلیل سیاسی مجلس پژاک به شرح زیر است:
«اوضاع حاکمیت ایران امروز به مراتب حساستر گشته و با مرگ ابراهیم رئیسی وارد دور جدیدی از بحران و افول شده است. بیشک آنچه در ایران میگذرد از حیث تأثیرگذاری متقابل رویدادهای منطقه و نتایج تحولآفرین آن، از هم منفک نیستند. امروز با حاکمیتی در ایران روبرو هستیم که در سرکوب و اعدام و کشتار و محرومسازی اقشار و تودههای جامعه مدنی از هیچ اعمال شنیعی فروگذار نکرده است. بازتاب این خشونت حاکمیتی در داخل نظام نیز حذف مهرهها بوده و کشمکشهای داخلی با مرگهای مشکوک اثبات درماندگی جمهوری اسلامی برای استفاده از مکانیزمهای مشروع است. اگرچه مرگ رئیسی، مرگی نیست که نظام را بسیار متاثر نماید، اما این در عین حال مرگ بخشی از نظام است. این برشی از روایت فروپاشی دورانی از ستمگری است که مفری برای خویش باقی نگذاشته است. این سرنوشت عموم دیکتاتورها و بویژه دیکتاتورهای خاورمیانه میباشد. پس از مرگ رئیسی، واکنشهای دمکراتیک مدنی نشان داد که جنبش انقلابی آنها کماکان برای دادخواهی و حسابرسی در راستای کسب آزادی و دمکراسی بیش از پیش زنده و پویا است. شادی جامعه از این حادثه نشاندهندهی خطوط روشن بین جامعه و حاکمیت بوده و تکلیف همگان را مجددا یادآور میشود.
بار دیگر با مرگ رئیسجمهور ایران بر اثر سقوط هلیکوپتر حامل او در ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ بخش قابلتوجهی از جامعه ایران واکنش نشان داده و به دادخواهی برخواست. اثبات شد که همچنان خواست و اراده تودههای مختلف برای محاکمه عاملان سیستم حاکم بخاطر دستداشتنشان در سرکوب، بازداشت، اعدام و کشتار، قوی است. جامعه نشان داد که همچنان سرکوبگری و جنایات رژیم را فراموش نکرده و نخواهد کرد. به عینه دیده شد که روند تغییر ذهنیت خلقهای ایران و مبارزهگری مدنی تا چه حد رشد کرده که هیچ جنایتی را نه تنها فراموش نمیکند، بلکه به حسابخواهی هم برمیخیزد. رئیسی رفت اما سیستم لویاتانی برجای مانده. پس نه تنها یک شخص، لازم است به دادخواهی علیه سیستم موجود برخاست. امروز با موضعگیریهای صریح و دمکراتیک خلقهای ایران دیده شد که موضوع زنجیرهکشتارهای دستگاه قضایی و دولت رئیسی نزد مردم فراموش نشده است. کشتار دیماه ۹۶ ، آبانماه ۹۷ و سرکوب و کشتار بیرحمانه خیزشگران جنبش ژن، ژیان، آزادی نه تنها در کارنامه رئیسی قراردارد که لکه ننگی است بر پیشانی حاکمیت ایران. لذا خواست مردم برای دادخواهی دمکراتیک و آزادیخواهی با برچیدن دستگاه فساد و ظلم بخشی از وظیفه آنهاست و مبرهن است که بر این وظایف خویش بسیار پافشاری میکنند.
امروز عامل فقر و گرسنگی، بیکاری، تورم، فساد و جنایت علیه بشریت خود حاکمیت ایران است که خلقهای ایران آگاهی کامل و کافی نسبت به آن دارند و با جنبش انقلابیای که آغاز کردهاند، عزم خود برای تحقق بزرگترین تحولات را جزم کردهاند. از این پس برقراری ثبات دمکراتیک در ایران دشوارتر گشته است زیرا دستگاه حاکم کمر به ادامه سرکوب و خفقان بسته است. در برهه کنونی موج بازداشت فعالان مدنی و اعدام زندانیان بویژه در شرق کردستان به مرحله خطرناکتری رسیده است. این وضعیت، ایران را بسوی آیندهای پرمخاطره و تاریک سوق میدهد که باعث و بانی اصلی آن نظام حاکم است. هیچ سلولی از این حاکمیت نمانده که به فساد و ظلم آلوده نشده باشد. درصد قابلتوجهی از جامعه بخاطر این فشارهای ددمنشانه به سطح طبقه فقیر سقوط کردهاند. لذا این یک وضعیت فرابحران و کائوتیک است. بنابراین جامعه ایران به یک انقلاب قوی نیاز دارد تا این ظلم را برچیند و کسی یارای حاشاکردن از این حقیقت را ندارد. تاریخ ۴۵ ساله نشان داده که تضمین بقای نظام حاکم با سرکوب وحشیانه و بازداشت و اعدامهای مکرر امری ناممکن است. بخوبی مشاهده میکنیم که خلقهای ایران در نظر ندارند به راحتی از انقلابی که شروع کردهاند دست بردارند زیرا میدانند که سکوت و انفعال موجب تشدید ظلم و فساد و فقر بیشتر خواهد شد.
امروز اثرات تمرین جامعه ایران برای تحقق دمکراسی و آزادی با توسل به تغییر ذهنیت و فرهنگ در چارچوبهای جنبش انقلابی اجتماعی ژن، ژیان، آزادی، بخوبی دیده میشود. معیشت نابودشده جامعه، بحران محیط زیست و بیآبی، فساد سیستماتیک و هیولاشدگی حاکمیت، سوقدادن جامعه مدنی بسوی زوال فرهنگی، چیزهایی نیستند که خلقهای ایران به راحتی از کنار آن بگذرند. مقوله امیدوار کننده این است که وظایف جامعه و خلقها در قبال ایجاد تحول و تغییر قطعی در حاکمیت و دولت مشخص و قطعی شده است. اینکه تودههای خلقها در این زمینه اصلا تردیدی ندارند، جای بسی خوشحالی است. نه نارضایتی مردم از بین رفته و نه شور وشوق آنها برای تغییرات بزرگ در ایران.
در کنار این مقولات بنیادین، ایران در چارچوب خاورمیانه در مسیر تلاطمات ناشی از انقلابات برای تغییر و تحول قرارگرفته است. پس حوزه داخلی نمیتواند منفک از حوزه خارجی و منطقهای باشد. نظام حاکم از این سرنوشت منطقهای گریزی ندارد. همین مؤلفه جامعه و خلقهای ایران و شرق کردستان را نسبت به تغییرات قطعی دیر یا زود امیدوار کرده. حاشاکردن نظام حاکم و تحلیلگران و نظریهپردازان از این حقیقت و تلاش برای سرپوشگذاشتن بر آن، مصداق بارز ستم علیه جامعه است. در برهه اخیر فشارها و سرکوبها با بازداشت و اعدام فعالان مدنی در شرق کردستان به این دلیل از سوی نظام فاسد به اوج رسیده چون اثرات مثبت جنبش انقلابی اجتماعی بر تودهها را آشکارا میبیند. مسئله کُرد و حل دمکراتیک آن با این اعمال ستمگرانه نظام حاکم نه تنها کاملا سرکوبشدنی نیست، بلکه وضعیت را به مراحل خطرناکتری خواهد کشاند. رژیم نمیتواند تأثیرگذاری تودههای فعال و آزادیخواهان شرق کردستان بر جامعه ایران را سرپوش بگذارد و انکار نماید، چراکه تأثیرات منفی و عکس خواهد داشت. این رفتار رژیم، انتقامگیری از تودههای خلق کُرد بخاطر موفقیتشان در اثرگذاری برای تغییر ذهنیت و فرهنگ سیاسی – مدنی خود و سایر خلقها است. لازم است نسبت به عواقب این سرکوبگری بیپروای رژیم هشدار داد. این سرکوب سیستماتیک و برنامهریزیشده به ایران امروز و آینده آن ضربه جدی خواهد زد. آشکار است که آنچه تحت نام سیاست خالصسازی و یکدستسازی در ایران انجام میشود و هماکنون تا حذف مهرههای خود نظام پیش رفته، در شرق کردستان بصورت نسلکشی فرهنگی و سیاسی ادامه دارد و با اعدامها جنبه نسلکشی فیزیکی پیدامیکند. خیال خام رژیم برای انقیاد جامعه آگاه شرق کردستان آن هم در برههای که خلقها و ملیتها بیدار شده و سالهاست مبارزهگری خود را به سطحی عظیم رساندهاند، بیفایده است. وظایف جامعه و خلقها و مسیر روشن آنها هماکنون مشخص شده. پس تلاش نظام حاکم برای سرکوب کامل، نتایج خطرناکی به دنبال خواهد داشت. سرکوب جنبش مدنی و خلقی که با هدف تحقق دمکراسی و آزادی ادامه دارد، نه تنها بیفایده بلکه موقتی بوده و نتایج آن مخرب خواهد بود چراکه همگان را دچار آسیب خواهد ساخت. پس تصمیم اینکه این مسیر تغییر و تحول ادامه یابد با خود جامعه و خلقهاست و امروز این جامعه بهمثابه یک «کمیته حقیقتیاب خلقی» عمل میکند. این روند شانس ایران برای تحقق دمکراسی و آزادی را بیشتر نموده که برای خاورمیانه هم مفید است. خلقکُرد پیشاهنگ اثرگذار در این مسیر تحولساز است و تغییر این وضعیت، ناممکن و سرکوب آن موقتی خواهد بود. مبارزهگری جامعه مدنی برای تحقق یک انقلاب دمکراتیک تنها راه دادخواهی و برچیدن فساد و ظلم است. این مبارزه ادامه دارد.»