یکی از شرایط گشودن درهای جامعە بە سوی استثمار، محرومسازی آن از اخلاق و سیاست و مسئلەی ذهنیتی جامعە میباشد، زیرا طبیعت اجتماعی از منعطفترين ساختاربندیهای ذهنی تشكيل شده است. و تا این مهم بخوبی درک نگردد کە جامعە هوشمندترین طبیعت است نمیتوان یک جامعەشناسی با معنا پایەریزی نمود، نکتە قابل توجە این است کە در جوامع کنونی شیرازەی فرد و جامعە از هم جدا و در عین حال بنیادهای جامعەی اخلاقی و سیاسی دچار تزلزل گردیدە و تعاریف فرد، جامعە، آزادی و هویت دچار تحریفی عمیق گشتە و گسستگی تمامی این برساختهای اجتماعی توامان با خود معضلاتی را بوجود آوردە، زیرا میتوان بە صراحت مشاهدە نمود کە تقلیل سطح و انعطاف هوش موجود در جامعە، سست نمودن بنیان برساختهای اجتماعی را بدنبال دارد.
جامعەی ایران یکی از جوامعی است کە اگر بخواهیم بر بستر یک پیشینەی سیاسی، اجتماعی و تاریخی به بررسی آن بپردازیم متوجه خواهیم شد مناسبات قدرت آن را با بیشترین تخریبات و تحریفات مواجه ساخته است؛ رژیم واپسگرای مبتنی بر اسلام سیاسی جامعە را از هر نظر در خفقانی بیپایان قرار دادە است. معضلاتی کە در نتیجهی سیاستهای غلط دولت بر جامعە تحمیل میشود تمامی اقشار جامعە را درگیر نمودە اما اگر در این میان بە مهمترین موضوع نظری بیافکنیم موضوع زن و جایگاهش در جامعەی ایران خواهد بود؛ چرا که زن و موقعیتش یکی از مباحث اساسی در جوامع مختلف بشری است. جایگاه و شخصیت زن در فرهنگ هر جامعە نشان دهندەی سطح آگاهی آن جامعە میباشد. میزان آگاهی یک جامعە را در نوع نگاه آن جامعە بە زن میتوان مشاهدە نمود.
با نگاهی هرچند گذرا بە موقعیت زنان بعد از انقلاب میتوانیم بە شیوەای ملموس ارمغانهای ضدانقلاب اسلامی سیاسی برشماریم. زنانی کە تمامی نیروی خود را برای پیروزی انقلاب منسجم کردند خود یکی از قربانیان اولیە آن شدند. قانونهای حجاب اجباری، دور راندن از تمامی عرصەهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پاداشهای اولیە آنان بود برای حضور باشکوهشان در انقلاب خلقهای ایران.
قوانینی کە بە بیرحمانەترین شیوەی ممکن بە دست خائنان تاریخ برای زنان نوشتە شدند در ایران بار دیگر با نقاب اسلام مزین و آراستە شد و تقدیم آنان گردید گردید. اگر رضاشاه کشف حجاب اجباری را چشمنوازی برای پوشاندن عقبماندگیها و محرومیتهای زنان ایران ساخت تا این کشور را در ردیف ممالک مترقی امپریالیسم قرار دهد، اگر پسر خلف رضاشاه با اعطای حق انتخاب شدن و انتخاب کردن بە زنان، تمدن بزرگ اهدائی امپریالیسم آمریکا را تکمیل کرد تا لویاتان نوین به جامهی تجدد بیاراید، روحانیت در هر دو مورد از موضعی فراواپسگرایانه و بردەدارانە در برابر این اقدامات عوامفریبانە و ظاهرسازانە قد علم کرد و بر اساس مبانی ایدئولوژیک با این مسئلە روبرو شد و با کلاه شرعی و نقابی اسلامی وارد صحنە گردید و در تمامی عرصەها راه را بر زنان تنگتر کرد. در سال ١٣۵٨ بهنگام تجدید چاپ کتب همه چیز از فیلتر اسلام سیاسی گذشت تا از همان ابتدا ذهنیتی زنستیز نهادینه گردد. واقعیت بر سر رابطەی اجتماعی زن است اینکە بە زنان بقبولاند کە مردان جز بە چشم شهوت بە آنان نمینگرند و راه را برای مواردی همچون فحشای شرعی (صیغە) هموار کند و اکنون با جایگزینهایی همچون ازدواج سفید مراحل ترقیاش را بپیماید، افزودن ممنوعیتها و موانع استخدامی، شغلی و تحصیلی برنامەی اسلامی بازگشت زنان از (بازار) بە (خانە) را مرحله بە مرحله پیش برد. اگر چە این موارد دلایل ایدئولوژیک و سیاسی هم داشت و مردان را هم شامل میشد اما در مورد زنان یک تیر و دونشان بود و اینگونە عرصەی فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی را بر آنان تنگ و تنگتر کرد. نکتە قابل توجە این است کە اگر جمهوری اسلامی کمر به خانەنشین کردن تمامی زنان نبسته ناشی از یک حسابگری سیاسی است.
پارادوکسی عمیق و چشمگیر در بطن سیاستهای رژیم ایران وجود دارد و رندانه چارچوب و ایدئولوژی دنیای سرمایەداری را در نقابی اسلامی به خورد جامعە میدهد. این موردیست که به طور مسلم برای مسئلەی زن نیز صدق میکند. هدف از این مقال ترسیم واقعیات است نه ارائهی تابلویی سیاه و اینکە اگر ابعاد و عمق ستمهای همە جانبە بر زنان در جمهوری اسلامی روشن باشد ضرورت سازماندهی، انسجام و همگرایی زنان بیشتر میگردد. زیرا میدانیم کە سیستم موجود در ایران نە تنها توانایی حل مسائل اجتماعی را ندارد بلکە خود یکی از فاکتورهای تجدید و بازتولید معضلات بودە و هست و انتظار چارەیابی مشکلات و بویژە مسائل مربوط بە زنان از چنین سیستم و سیاستی سرابی بیش نیست. برعکس کلید حل مسائل خود زنان و خلقها میباشند، البتە با پایبندی بە معیارهای اساسی همچون سازماندهی بر مبنای فکر و ارادەای آزاد؛ معیار سازماندهی سنگ بنای اصلی آزادی بودە و نقشی تعیین کنندە در آزادی زنان و جامعە دارد و رسیدن بە این مهم میسر نمیشود مگر با همبستگی و پیوند مصمم و نیرومند و مبارزەای سازمانی. در عین حال نکتەی قابل توجە این است کە بایستی بازتعریفی صحیح از مسئلەی زن، موجودیت زن و آزادی داشتە باشیم. بر همگان هویداست کە مقاومت و مبارزات زنان در ایران دارای سبقهای تاریخی است؛ کسانی همچون هما دارابی، شیرین علمهولی، ندا آقاسلطانی، ریحانە جباری و.... در چارچوب اعتراض بە فاشیسم موجود، جانشان را فدا کردند و اکنون نیز زندانها سنگر هزاران زنی است کە با مقاومت خود در مقابل رژیم واپسگرا ایران گام برداشتەاند. کسانی همچون زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دائمی و... سمبل این مقاومت هستند. اما در مقابل این نیروی عظیم زنان، لازم است تحریف در تعاریف بوجود نیاید زیرا راه را بە کجراهە میبرد. بازتعریف مسئلەی آزادی برای زنان ایرانی امری ضروری است، زیرا تقلیلدهی مسئلەی آزادی بە مطالبات و خواستەهایی در چارچوب آزادیهای یواشکی و مسئلەی حجاب نگاهی قشریگرایانه به اصل آزادی است. آزادی نه در کاپیتالیسم و ظواهر ساختگی آن و نه در برخی از تغییرات مقطعی است بلکە مسئله آزادی زنان بسیار عمیق و ریشهدار بوده و نیاز به یک چارهیابی عمیق دارد. آزادی جامعە در گرو آزادی زنان است و اتخاذ رهیافتی برای چارهیابی مسائل زنان وظیفەی تمامی زنان است. باورداشتها و تفاوتمندیهای اجتماعی نمیتواند راه را بر این مسئلە سلب کند زیرا درد مشترک زنان مستلزم چارەیابی مشترک است. انقلاب روژئاوا آزمونی بود برای تمامی زنان جهان کە سازماندهی بر مبنای فکر و ارادەای آزاد رویای آزادی را بە واقعیت مبدل میسازد. پیشاهنگی زنان کرد بازتعریفی بود برای موجودیت زن و نیرو و انسجام زنان. در تاریخ جوامع زنان بە جرم زن بودنشان هزینههای زیادی را متحمل شدەاند اما زنان کرد بە سبب کرد بودن، درد و رنجهاشان مضاعف بود و همین امر عزمشان برای مبارزه و رسیدن به آزادی را جزمتر کرده است. امروز اگر موج مقاومت لیلا گوون تمامی جهان را در برگرفته، ریشە در ایمان، ارادە و اندیشهای آزاد دارد کە رهبر عبدالله اوجالان بە تمامی زنان تقدیم نموده است. زایشی دوبارە برای زنان بر مبنای خودبودنشان. زنان هر روز بیش از پیش برای ایجاد جامعهای آزاد، برابر و دموکراتیک مبارزات خویش را ارتقا میدهند. زنان کرد با برخورداری از میراث سالها مبارزه و آفریدن ارزشهای نوین در این راه، مسیر مبارزات آزادیخواهی زنان خاورمیانه را روشن نمودهاند.
در وضعیت کنونی ایران و مسائل و مشکلاتی کە زنان درگیر آن هستند، بیشتر از هر زمانی میطلبد تا جبههای متحد برای مبارزه برساخته شود. رژیم ایران هر زمان از انسجام و همگرایی زنانی که در پی آزادی مبارزه و مقاومت میکنند، هراس داشته و برای فروپاشی این انسجام از هیچ سیاستی دریغ نمیکند.
میتوان گفت بدون آزادی زنان بە برساخت جامعەای اخلاقی و پولتیک نمیتوان اندیشید و البتە کە برای تضمین آزادی نیاز به مبارزات گستردهای وجود دارد. بنابراین وظایف خطیری بر دوش زنان قرار دارد. زنان فارس، بلوچ، عرب، آذری و کرد باید متحد گردند. لازم است به این مهم اشاره نمود که مبارزه برای آزادی بدون پرداخت بها میسر نخواهد بود و نیاز به همت و پشتکار فراوانی دارد. کسانی که به صورت سازماندهیشده مبارزه ننمایند قادر به کسب موفقیتها و پیروزیهای پایداری نخواهند بود؛ زیرا ما بر این باوریم کە زن آزاد زن سازماندهی شدە است.