همانند صخرهای در مقابل دشمنش ایستاد
تو اکنون در خاک خودت هستی، شهید زنار، این سرزمینی را که سالها آرزویش را کردهای در آغوش بگیر. اما ببین، هزاران نفر از رفقای تو راه تو را دنبال میکنند.
تو اکنون در خاک خودت هستی، شهید زنار، این سرزمینی را که سالها آرزویش را کردهای در آغوش بگیر. اما ببین، هزاران نفر از رفقای تو راه تو را دنبال میکنند.
چه احساسی دارید که نمیتوانید در سرزمین خود زندگی کنید؟ مجبور شدن به مهاجرت؟ سرزمین شما از شما گرفته خواهد شد، سوزانده خواهد شد، غارت خواهد شد. زبان شما نیز ممنوع خواهد شد. مردم کورد سالهاست که تحت ظلم و ستم، کشتار و تبعید بودهاند، اما هرگز سر فرود نیاوردند و از طبیعت و فرهنگ خود دست برنمیدارند. کودکی در سال ۱۹۹۵ متولد میشود و چشمان خود را به چنین زندگی باز میکند. این کودک به عنوان یک مبارز آزادی بزرگ خواهد شد. با وجود همه چیز، او برای زنده ماندن مبارزه خواهد کرد؛ آن کودکی که قهرمان مردمش خواهد شد، زنار آمانوس (عثمان اَربَک) است.
در سال ۱۹۹۳ دولت فاشیست ترکیه بسیاری از روستاهای باکور به ویژه در منطقه بوتان را به آتش کشید و تخلیه کرد و به مردم فشار آورد تا سرزمین خود را ترک کرده و مهاجرت کنند. خانواده عثمان نیز که در ناحیه دیهه (اَروح) سِرت زندگی میکردند، خانوادهای بودند که مورد آزار و اذیت دولتی قرار گرفتند. آنها مجبور شدند به آدانا مهاجرت کنند زیرا روستاهایشان سوخته و تخلیه شده بود. عثمان نیز در چنین واقعیتی متولد شده و بزرگ میشود. با اینکه خانواده عثمان مجبور به کوچ از سرزمین خود شدند، اما هرگز از فرهنگ و ذات کوردی دور نشدند. میهندوستی خانواده نیز در شخصیت عثمان شکل گرفته است. او در هر روز جوانیاش با واقعیت اشغال روبرو میشود. او به دنبال چراغی میگردد که به آن بچسبد. این نور یک زندگی آزاد است. او خود را در آن نور میدید. او آزادی مردم خود را در این پرتو خواهد دید. او هر روز شاهد سرکوب مردم کورد توسط دولت اشغالگر است.
او این حقیقت را در مدت زمانی که در مدرسه میگذراند بسیار بهتر درک میکند. او برای مبارزه با این سیاستهای همسانسازی و نسلکشی درباره حزب کارگران کوردستان (پکک) و رهبر آپو تحقیق میکند. در نتیجه تصمیم میگیرد که بهترین راه شرکت در جنبش آزادی است. عثمان که شروع به شرکت در کنشهای جوانان میکند، پس از مدتی متوجه میشود که این برای او کافی نیست. در سال ۲۰۱۲ جنگ شدیدی در باکور رخ داد. گریلاها با عملیاتهای خود ضربات سنگینی به دولت ترکیه وارد میکردند. عثمان این وضعیت را از نزدیک دنبال میکند و دیگر منتظر نمیماند. او به عنوان یک جوان کورد میخواهد به نقش و وظیفه خود عمل کند و در عین حال آرزوی زندگی آزاد را دنبال کند. بر همین اساس تصمیم خود را میگیرد و در سال ۲۰۱۲ راهی کوههای کوردستان میشود که خانوادهاش سالها در حسرت آن بودند. عثمان که میخواهد مانند کوههای کوردستان سرکش و نیرومند باشد، در زندگی گریلایی نام زنار آمانوس را انتخاب میکند. او اکنون همانند صخرهای در برابر دشمن خواهد ایستاد.
تلاش و فداکاری معیارهای اساسی بود
گریلا زنار که پس از گذراندن دوره آموزش اولیه در منطقه گاره به منطقه زاگرس رفت، در بسیاری از مناطق از آواشین گرفته تا چارچَلا در عملیاتها مشارکت میکند. هر شب از هر جایی که میگذرد، حضور رفقای شهیدش را حس میکند. سختکوشی برای این سرزمین، برای این میهن، برای این مردم، برای زنار ارزشمندترین چیز است. گریلای آزادی زنار آمانوس همیشه خود را ارتقا میدهد و در اندیشه و فلسفه رهبر آپو عمیق میشود. گریلا زنار که میخواهد راه فداییان را طی کند، میخواهد برای گرفتن انتقام مردمش فداکارانه با اشغالگران مبارزه کند. او زندگی بدون رهبر آپو را نمیپذیرد و با تمام وجود در روند شکستن انزوا شرکت میکند. پس از مدتی کار و فعالیت، او به نیروهای ویژه ملحق میشود تا فدائی رهبر آپو شود. او اکنون تنها یک هدف دارد: مبارزه فداکارانه علیه دولت ترکیه و زدن ضربات سنگین به اشغالگران.
تلاش و فداکاری ملاک اصلی گریلا زنار است که به شخصیت متواضع معروف است. او هر آنچه را که آموخته است با رفقای خود در میان میگذارد و آنها را رهبری میکند. زنار، مبارز آزادی به سمت منطقه گارزان در باکور کوردستان حرکت میکند تا ضربات سنگینی به دشمن وارد کند. در بسیاری از عملیاتها در این منطقه شرکت میکند. او هر بار که گلولهای به سوی اشغالگران شلیک میکند به یاد رفقای شهیدش میافتد. او در هر شلیکی، رنجی را میبیند که مردمش سالها متحمل شدهاند.
با این آگاهی با تمام وجود علیه دشمن اشغالگر میجنگد. در ۲ ژوئن ۲۰۲۰ درگیری شدیدی بین گریلاهای آزادی کوردستان و ارتش اشغالگر ترکیه در منطقه شهید مزگین در گارزان رخ داد. در ۳ ژوئن، دشمن اشغالگر عملیات گستردهای را در این منطقه آغاز کرد. در این عملیات چهار روزه، زنار آمانوس، مبارز آزادی برای نجات رفیق مجروح خود قهرمانانه میجنگد و به همراه رفیقش نودا بَستا به کاروان جاویدان کوردستان میپیوندد.
شهید زنار، تو اکنون در سرزمین خودت هستی. این سرزمینی را که سالها آرزویش را داشتی در آغوش بگیر. اما ببین، هزاران نفر از رفقای تو، راه تو را دنبال میکنند. هیچ مانعی بر سر راه آزادی خود ندیدی، به سوی ستمگران تاختی. تو یک مبارز آزادی شدی که معنای حقیقت را آموخت.