خیانت پارت دموکرات به مردم شنگال چه درسی برای ما داشت؟
قتلعام ایزدیها حاصل نگاه انحصارگرایانه دولتپرست بهداشتن حق دفاع است. خلق ایزدی ما در شنگال هم در بعد فیزیکی و هم در بعد ذهنی در پیرامون حکومت اقلیم قرار دارد.
قتلعام ایزدیها حاصل نگاه انحصارگرایانه دولتپرست بهداشتن حق دفاع است. خلق ایزدی ما در شنگال هم در بعد فیزیکی و هم در بعد ذهنی در پیرامون حکومت اقلیم قرار دارد.
ین متن را با گزارهای که در انتها میخواهم اثباتش کنم شروع میکنم: «قتلعام ایزدیها حاصل نگاه انحصارگرایانه دولتپرست به داشتن حق دفاع است.»
متاسفانه در زمانهای زندگی میکنیم که چه در صف الیگارشی که در قدرت قرار دارد و چه در صف الیگارشهای اپوزیسیون، دولت بهعنوای خدای جدید پرستیده میشود و وجهه مقدسی دارد که هر گونه انتقاد از موجودیت آن صف بندیهایی را برای حمله بیامان تشکیل میدهد. الیگارشهای در قدرت که دلیل مشخص و سادهای دارند و آن هم معادلبودن حفاظت از موجودیت دولت با حفاظت از منافعشان است، اما اپوزیسیون دولتپرست خود در دفاع از دولت دو دسته اند. دسته اول تشنه قدرتند و میخواهند کسانی که امروز روی تخت نشستهاند را برداشته و خودشان روی تخت بنشینند و از مزایای قدرت و مرکزبودن استفاده کنند. دسته دیگری هم انسانهای سادهای هستند که دولت را بهعنوان ابزاری برای حل مشکلات میبینند و مسئله اساسی را در این میدانند که کسی که صاحب قدرت است به درستی از آن استفاده نمیکند و اگر قدرت به دست آنها بیافتند متفاوت عمل خواهند کرد.
تاریخ عرصهی تکرار است. بهخصوص در قرن گذشته که جهان انقلابات بسیاری را به خود دید؛ نمونههای زیادی را دیدیم که اثبات این بود که مشکل در اشخاص و طبقاتی که حکم میکنند نیست بلکه خود سیستم حکمرانی که به صورت خلاصه دولت نامیده میشود، مشکل اساسی ماست. رویکرد انسانهای دسته اول مشخص است و میان دستراستیها هم رایج است آنها میخواهند خود حاکم شوند اما دسته دوم که عموما چپگراها هستند بهخودی خود دو دستهاند:
دسته اول پس از رویارویی با واقعیات، شاید بر اساس یک مکانیزم دفاعی در ذهن، رویاهای انقلابیشان را دفرمه میکنند. آنها که معمولا تمام زندگی خود و رفقایشان را وقف مبارزه کردهاند؛ این ایماژ در ذهنشان به وجود می آید که حرمت تمام فداکاریهای انجام شده در راه انقلاب، امروز در ساحت دولت حلول کرده است و حفظ آن به هر وسیلهای که شده مشروع است. در واقع بهخاطر تقدس بخشیدن، از ماکیاولی هم ماکیاولیستتر عمل میکنند. چرا که ماکیاولی وقتی میگفت: «هدف، وسیله را توجیه میکند» منظورش کاملا زمینی بود و هدف از نظر او حفظ «شهریار» بود که اتفاقا برای آن هم دلیل زمینی داشت. چون خیال میکرد صلح برای عوام در سایه حکومت یک شخص فرزانه اتفاق میافتد. جایی اگر وسیله حفظ شهریار نابودی منابع و اکثریت عوام میبود، آنجاه مشروعیتش هم از بین میرفت. اما وقتی در دوران مدرن این شهریار ساحت متافیزیکی پیدا میکند و با ارزشها گره میخورد تبدیل به لویاتانی میشود که چه بسا از خونخوارترین حاکمان باستانی هم خونخوارتر خواهد بود. نمونهاش را در قرن گذشته در اشخاصی مانند استالین دیدیم.
اما دسته دوم معمولا در مواجهه با این حقیقت دولت وقتی که درون ساختار آن قرار گرفتند، آن را پس می زنند و دچار نهیلیسم میشوند. نمونهاش را هم در فرمانده بزرگ چگوارا دیدیم که نتوانست آن وضعیت را تحمل کند و تمام اقداماتی که پس از کوبا انجام داد شباهتی به اقدامات انقلابی قبل آن نداشت و بیشتر میتوان آن را به یک روش خودکشی قهرمانانه ناشی از گم کردن معنا و هدف زندگی انقلابی تعبیر کرد.
اینها فقط یک مثال بودند که در هزاران مثال در تاریخ می توان عنوان کرد در اثبات اینکه دولت راه چارهای را بهوجود نمیآورد. اما به این دلیل باید گفته میشد چون هر بار که در کوردستان دولت را مورد نقد قرار دادیم؛ صف طویلی از ملیگرایان تشکیل میشود که میگویند همه دولت دارند و ما تنها مخالف «دولت کوردی» هستیم. انگار که مخالفت ما تنها با دولت کوردستانی است و نه مفهوم دولت! متاسفانه به دلیل این خوانشهای غلط و عموما تعصبات کودکانه هر بار مجبور به توضیح واضحات هستیم.
اما در مورد خاص شنگال که ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم و منظور اصلی مان هم هست؛ در نگاه دولتی، تمام امکانات را به دولت میدهند و تمام وظایف را هم بر عهده آن میسپارند. این نگاه تا حدودی شاید بتواند هوادارانی را هم جذب خود کند چون انسان ذاتا موجودیست که از وظیفه، گریزان است و این بهنوعی برایش خوشایند بهنظر میرسد و دولت هم با در دستداشتن تمام ابزارهای ایدئولوژیک، مانع دید او میشود که با این واگذاری مسئولیت، در واقع آزادی و توانمندیاش را هم از دست میدهد. اما فارغ از این مسئله، یک مشکل اساسی دیگر وجود دارد. سیستم دولتی به گونهای طراحی شده که باید در یک مرکزی مستقر باشد.
بنابراین در میزان مسئولیتپذیری در همهجا به یک میزان، عمل نمیکند. شاید به خاطر همین باشد که معمولا برای قانع کردن مردمانی که در «پیرامون» زندگی میکنند زحمت کمتری میکشیم نسبت به زمانی که با مردم «مرکز» در مورد مضرات دولت بحث میکنیم.
چرا که آنها این تبعیض را به راحتی در زندگی خود حس می کنند. اما یک موضوعی در مورد سیستم دولتی مطرح است و آن اینکه هر دولتی خواه ناخواه مرکز و پیرامون خود را به وجود می آورد. این مرکز و پیرامون لزوما ژئوپولیتیکی نیست بلکه می تواند ایدئولوژیک یا ترکیبی از این دو هم باشد.
در باشور کوردستان یک دولت فدرال به عنوان دولت کوردی تشکیل شده است اما مسئله اینجاست که یک مرکزیتی هم در کنار آن شکل گرفته است. هسته این مرکزیت عشیره بارزانی است. در لایه های بعدی چه فیزیکی و چه ذهنی میتوان هولیر و اسلام و ... را مثال زد. اما تمام این مراکز، پیرامون های خود را هم به وجود آورده اند. خلق ایزدی ما در شنگال هم در بعد فیزیکی و هم در بعد ذهنی در پیرامون حکومت اقلیم قرار دارد.
آن دولت که برخی مقدس می شمارندش، حق دفاع و داشتن سلاح را برای تو قائل نیست با این بهانه که می گوید در هنگام خطر من از تو دفاع می کنم و نیازی به آن نداری! اما در عمل دیدیم که چطور دفاع، اولویت بندی دارد و پیشمرگه های بارزانی خیانتکار چگونه حتی یک گلوله در دفاع از شنگال شلیک نکردند و همگی پا به فرار گذاشتند. اینجاست که لزوم پیاده سازی ایده های «دفاع جوهری» و «دفاع مشروع» رهبر آپو در چارچوب کنفدرالیسم دموکراتیک، احساس می شود. شما فقط به این دو نوع رویکرد در عمل نگاه کنید. اولی قول دفاع داده و احتمالا سالها از منابع آنها استفاده کرده و همانطور که در دفاع برای آنها اولویتی قائل نشده احتمالا در تقسیم منابع و دادن امکانات هم همینطور آنها را محروم گذاشته است. اما در طرفی دیگر حزب کارگران کوردستان- پکک که خودش چند جبهه جنگ دیگر با ترکیه و داعش دارد، احساس مسئولیت می کند؛ وارد شنگال می شود و آن را آزاد میکند. منتها بعد از آزادی در آنجا ی.ب.ش «یگانهای مقاومت شنگال» را تشکیل میدهد و از آنجا خارج می شود. در واقع این صریح ترین رویارویی ایدئولوژی «دولت» و «کنفدرالیسم دموکراتیک» در ارض واقع است. یکی نه به مردم اجازه میدهد که خود را برای دفاع آماده کنند و نه از آنها دفاع می کند چون پیرامونی هستند و از منابع آنها استفاده می کند. دیگری این حق و وظیفه را برای هر موجود زنده ای قائل است و حتی به خلق ها کمک هم می کند تا قدرت دفاع از خودشان را پیدا کنند و در نهایت هم مدیریت منطقه را به خود خلق می سپارد. امروز هیچکس نمی تواند بدون رویارویی با یگان های مقاومت شنگال وارد آنجا شود و آن شروانان هم هیچگاه سرزمین آبا و اجدادیشان و تمام کسانی که با آنها پیوند خونی و عقیدتی و ... دارند را رها نمی کنند تا فرار کنند. به همین خاطر است که میگوییم قتلعام ایزدیها حاصل نگاه انحصارگرایانهی دولتپرست به داشتن حق دفاع است.