کولبری و کاسبکاری؛ راهکار مشروعیتبخشی به قتل کوردها
خودِ اصطلاحهای کولبر و کاسبکار که به زبان کوردی هستند بیانگر نوعی تراژدیست که در لابلای مفهوم این اصطلاحات میتوان احساس کرد که مشقت زیادی در آن تجربه میشود.
خودِ اصطلاحهای کولبر و کاسبکار که به زبان کوردی هستند بیانگر نوعی تراژدیست که در لابلای مفهوم این اصطلاحات میتوان احساس کرد که مشقت زیادی در آن تجربه میشود.
شاید مقالات، مطالب و ارزیابیهای زیادی در رابطه با جنبهی تراژدیک این پدیدهی شوم که گریبانگیر مردم ما در روژهلات کوردستان شده است به رشتهی تحریر درآمدهاند. ولی در اینجا سعی در ریشهشناسی این پدیده ساختگی خواهیم کرد که اثبات خواهد شد این امر نه تقدیر است و نه طلسم و اجبار.
جغرافیای روژهلات کوردستان که بسیاری از مناطقش به دلیل زیبایی و منحصر بودنش بهشت را در ذهن انسان تداعی میکند، یکی از آن جغرافیاهای منحصر به فرد منطقه است که میتوان براحتی گفت که با اندکی سعی و تلاش در آن میتوان امرار معاش کرد. از هر جای آن میتوان امرار معاش کرد. بنا به تشخیص رهبر آپو که در رابطه با غنای جغرافیای کوردستان گفتند «کوردستان، سرزمین نان است.»، زمانیکه این تشخیص را بر روژهلات کوردستان تطبیق میدهیم بخوبی و بسیار واضح میتوانیم صحت این تشخیص تاریخی را مشاهده کنیم. اما متاسفانه بدلیل سیاستهای دولتها بالاخص دولت-ملتهای بر سر کار آمده ایران این جغرافیا با غارت بزرگی روبرو گشته و مردم کورد در سرزمین نان، گرسنه هستند.
کوردستان که در ۲۴ ژوئیه ۱۹۲۳ میلادی با پیمان لوزان به چهار بخش تقسیم شد، پیشتر از آن در زمان صفویان و سلجوقیان طی پیمانی به نام قصر شیرین در ۱۷ مه ۱۶۳۹ میلادی به دو بخش تقسیم شده بود. بخش شرقی آن که روژهلات کوردستان است از آن روز تا به حال در داخل مرزهای سیاسی کشور ایران قرار دارد. این بخش از کوردستان بدلیل عدم تقبل اشغالگری و ظلمی که بر آن روا داشته شده است همیشه در حال جنگ و مبارزه علیه این سیاستهای نسلکشی و اشغالگری بوده است. این سیاستها که اگرچه در ابتدا چندان شدتی نداشتند ولی با بر سر کار آمدن رژیم شاهنشاهی و متعاقبا نظام جمهوری اسلامی، طی این ۱۰۰ سال اخیر این حملات جنبههای متفاوتی به خود گرفت. جنگ را تنها به مسائل نظامی و سیاسی محدود نساختند و تا حد فرهنگ، اقتصاد، آموزش، اخلاق، باورداشت، زن و ... نیز آن را تعمیق بخشیدند. از این گذشته در کنار وجهههای جنگی، به منظور شکستن ارادهی مردم مقاومتگر کورد در روژهلات کوردستان تمام منابع و غنای زمینی و زیرزمینی این جغرافیا، از جمله خاک، آب، معادن، جنگلها و زمینهای حاصلخیز آن مورد تجاوز و غارت قرار گرغته و تا به امروز نیز ادامه دارد.
از آنجا که این دو نظام دارای حیث مرکزگرایی بودهاند، تمام سیاستهای آنها نیز بر همین منوال استوار شده است. بعنوان مثال تمام مراکز اشتغالزایی و تولیدی که عرصههای تامین نیازهای مادی جامعه هستند را در برخی کلانشهرهای مرکزی از جمله تهران، اصفان، شیراز و ... منتقل و متمرکز ساخته و مناطق و شهرهای پیرامونی را همانند منابع و معادن مواد خام این مراکز تولیدی (شرکت و کارخانهها) مورد بهرهبرداری قرار دادهاند. این سیاست مرکز-پیرامونی اقتصادستیز قدرت در ایران تا به امروز همچنان ادامه دارد. بدون شک این سیاست صرفا نباید به مسئلهای اقتصادی-اقتصادستیزی تقلیل داد. سیاست و برنامههای اقتصادستیز ۴۶ سالهی دولت فعلی ایران در برابر مناطق پیرامونی از نظر آنها بویژه روژهلات کوردستان نه تنها جغرافیا و محیطزیست آن را با خطر بزرگ نابودی روبرو ساخته، که از یک نظر مردم را به سطحی از فقر مادی دچار ساخته است. در پس این سیاست بیواقتداری دولت که در بسیاری از دولتها راهکاری رایج جهت شکستن اراده جامعه و ایجاد سهولت در راستای کنترل و سرکوب آنها بکار میرود، نوعی بردهسازی تحمیل میشود.
اگر کمی فراتر و عمیقتر به این قضیه بنگریم میتوانیم دریابیم که سیاست نسلکشی که در سال ۱۹۲۳ با معاهدهی لوزان علیه خلق کورد آغاز گردید در این برههی صد ساله به روشهای متفاوت از جمله نسلکشی فیزیکی، فرهنگی، روانی، اقتصادی و ... به اجرا درآمده است. هر یک از دولتهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه در این راستا و با کمی تفاوت در موضوع روش و سطح اجرا، این سیاست را تا به امروز نیز ادامه میدهند.
دولت ایران که با توجه به مصلحت بقای خود و موضوعات تاریخی نهفته در پیوند اجتماعی بین خلقهای دیگر ایران و خلق کورد در روژهلات کوردستان، نوعی سیاست نسلکشی که وجه بیشتر آن را راهکارهای نرم تشکیل میدهد در پیش گرفت. از جنگ روانی و ویژه گرفته تا شستوی مغزی و فرهنگی و شکستن اراده در مراکز به اصطلاح آموزشی و سربازی به طور بسیار برنامهریزیشده و طولانیمدت به اجرا گذاشته و تا به امروز نیز به آنها ادامه میدهند. به خاطر اینکه فرهنگ کوردها بسیار عمیقتر و قویتر از آنچه پیشبینی میکردند و این حقیقت در به نتیجه رسیدن سیاست نسلکشیشان مانع ایجاد میکرد، بنابراین به نسلکشی جسمانی نیز روی آوردهاند.
دولت ایران که با ساختار فریبکارانه و توطئهگرش شناخته میشود، جهت اینکه این نسلکشی جسمانی که مرتکب میشود را پنهان کند و یا به نحوی آن را در قالبی مشروع قرار دهد تا درهای اعتراض و خشم داخلی و بینالمللی علیه خود را ببندد، به راهکارهای شومی دست زده است. پدیدهی کولبری-کاسبکاری پدیدهایست که در نتیجه این راهکار آگاهانه و هدفمند دولت گسترش یافت. علاوه بر تقسیم کردن کوردستان به چهار بخش با هدف اینکه بتوانند براحتی کوردها را با نسلکشی مواجه کنند، برای از میان برداشتن فیزیکی کوردها نیز علاوه بر اعدامها و قتل در زیر شکنجه و حبسهای طولانیمدت (حکم ابد)، به عرصهی اقتصادی مردم کورد تعرض کرده و تمام امکانات اقتصادی آنها را تصاحب کرده و به چرخه اقتصادستیز مرکز-پیرامون خود متصل میکنند.
این راهکار که مسبب بروز مسائل اقتصادی-معیشتی در جامعه میشود، افراد جامعه را ناچار و تشویق به روی آوردن به راههای دیگر کسب درآمد از جمله فروش مواد مخدر، مزدوری برای دولت، کولبری، کاسبکاری و مهاجرت میکنند. ولی بدلیل اینکه خلق کورد، خلقی تسلیمناپذیر هستند بنابراین به گزینههای کولبری و کاسبکاری روی میآورند. در اینجاست که گام اولیه سیاست نسلکشی دولت ایران علیه کوردها اجرا میشود. دیگر پس از این، قتل کولبرها و کاسبکارها که حالتی روزمرگی و عادی به خود گرفته است، نمیتواند در صحنهی حقوقی علیه دولت ایران به عنوان مدرک جرم انسانی استفاده شود. چرا که در چارچوب حقوقی دولتها گفته میشود؛ 'هر دولت مرزی داشته و گذر از مرزها بدون اطلاع و سیطرهی دولت قاچاق محسوب میشود و عاملان آن مجازات میشوند' و حتی فراتر از آن با پیوند زدن مسائل سیاسی به این پدیده، قتل کولبر و کاسبکاران را مشروع جلوه میدهند. از یک طرف رشوهگیریهای فاحش نیروهای فاسد دولت ایران در مرزها از کولبران و کاسبکاران، از سوی دیگر قتل کولبران و کاسبکاران همه روزه بر وخامت این تراژدی زیرپوستی میافزاید. به طوریکه هم قتل کوردها و متعاقبا قتلهای روانی، سیاسی، اجتماعی و ... بستگان این کولبران، برای مردم روژهلات کوردستان تابلویی بسیار شناختهشده است.
در اینجا هنگامی که متوجه این پارادوکس میشویم که این جغرافیا هم سرزمین نان است و هم چنین وضعیت تراژدیک در جریان است، توجه را به ریشهی مسئله جلب میکند؛ و آن نیز مستعمره بودن وطن است. هنگامی که وطن تحت اشغال باشد رخ دادن این تراژدیها امری غیرمنتظره نیستند. زیرا اگر جامعهای خودبودن خود را از دست داده باشد، محکوم تصمیماتی غیر/ضد خودی است که برایش تعیین میشود. یا قبول خواهد کرد و یا میتواند در برابر آن بایستد و مبارزهای واقعی برای گذار از این وضعیت تراژدیک به راه بیاندازد. مبارزه بر پایهی دستیابی به آزادی شاید بامعناترین راهحلی برای این همه مسائل و مشقتهایی است که مردم ما روزانه شاهد آن هستند.