مقاومت و مبارزه پخشان عزیزی

پخشان عزیزی که توسط دولت ایران به اعدام محکوم شده، با مقاومت و مبارزه خود، به الگویی برای زنان تبدیل شده است.

دولت ایران اخیراً حکم اعدام پخشان عزیزی را صادر کرده است. این حکم با واکنش‌های بسیاری از سوی گروه‌های مختلف روبرو شده است. گروه‌ها و شخصیت‌هایی که این حکم را محکوم کرده‌اند، خواستار لغو فوری آن شده‌اند. برای توقف این حکم غیرانسانی، اعتراضات ادامه دارد و همه طرف‌های دموکراسی‌خواه، زنان مبارز و سازمان‌های آزادی‌خواه بر لغو این حکم اصرار دارند. بیش از یک سال است که وی با شکنجه‌های جسمی و روانی بسیاری روبرو بوده است. پس از این همه شکنجه و فشار، اکنون در زندان اوین نگهداری می‌شود و به اعدام محکوم شده است. اما در روزهای اخیر این حکم فوریت پیدا کرده و هر لحظه ممکن است توسط دولت ایران اجرا شود. به همین دلیل، بیش از هر چیز، لازم است که بدون وقفه، اقدامات و حمایت‌ها به صورت گسترده و رادیکال افزایش یابد. در این مورد، در برابر سیاست اعدام ایران، به ویژه زنان و کل جامعه ایران، موضعی روشن و رادیکال داشته‌اند. همچنین در سطح بین‌المللی نیز آگاهی خوبی نسبت به سیاست اعدام دولت ایران ایجاد شده است. اما این خطر همچنان ادامه دارد و دولت هیچ گامی به عقب برنداشته است.

به ویژه به نمایندگی از مادران عدالت‌خواه و صلح‌طلب، همه زنان و جامعه روژهلات کوردستان و ایران موضعی رادیکال اتخاذ کرده‌اند. اعتراضی که در شهر قیام‌گر سنه برگزار شد، نشان داد که هیچ اقدام و فشاری از سوی دولت نمی‌تواند مانع از صدا و خواسته‌های آنها برای آزادی و دموکراسی شود و آنها را از مبارزه بازدارد. جامعه به آن سطح از آگاهی رسیده است که چیزی برای از دست دادن ندارد و با باور و اصرار در مبارزه، پیروزی را تضمین می‌کند. زیرا پس از این همه هزینه، فشار، شکنجه، قتل و اعدام، بیکاری و گرسنگی نیز در برابر این بی‌قانونی و بی‌عدالتی سر خم نخواهد کرد. به همین دلیل، بیش از هر چیز، حمایت از ارزش‌ها در جامعه، به پایه و اساس مبارزه مشترک دموکراتیک مردم و زنان ایرانی تبدیل شده است. به همین دلیل، با این اندیشه، باور و جسارت، حمایت از؟ پیشاهنگان خود را وظیفه‌ای حیاتی می‌دانند. پخشان عزیزی نیز یکی از آن زنان آزادی‌خواهی است که در زندان اوین تحت آن شرایط، با مقاومت، مبارزه و ایستادگی خود، صدا و خواسته‌های همه زنان ایران را به گوش جهانیان رسانده است. دولت ایران گمان می‌کرد که با دستگیری زنان مبارزی همچون پخشان، وریشه و گلرخ، می‌تواند زنان را ساکت و بی‌سازماندهی کند و جوانان را بدون پیشاهنگ بگذارد. اما این سیاست دولت هرگز موفق نبوده است. پخشان عزیزی بدون وقفه در برابر ذهنیت مردسالار دولت، به همراه همه زنان مبارز در زندان، مبارزه‌ای بزرگ را پیش می‌برند. آنها بزرگترین ترس را در دل دولت انداخته و پایه‌های نظام را به لرزه درآورده‌اند. دولت وقتی دید که با دستگیری، شکنجه و فشار نمی‌تواند به هدف خود برسد، این بار سیاست چوبه دار خود را مانند همیشه به عنوان تهدید و ترس به نمایش گذاشت. در واقع، بزرگترین ترس دولت از اتحاد و مبارزه زنان است. هر چقدر سرکوب می‌کند، سرسختی گسترده‌تر و سازماندهی زنان وسیع‌تر می‌شود و مبارزه و اعتراضات نیز رادیکال‌تر می‌شوند.

پخشان عزیزی در جوانی وارد جستجوی زندگی آزاد شد و در برابر همه سیاست‌های ضد زن، مبارزه را آغاز کرد. به دلیل جستجوی زندگی آزاد و موضع مبارز و قیام‌گر خود نمی‌تواند در ایران بماند. اما با وجود اینکه راه‌های دیگری نیز پیش روی پخشان وجود دارد، ترجیح می‌دهد که به بخش دیگری از کوردستان برود و به فعالیت بپردازد. همانطور که پخشان در نامه خود ذکر می‌کند، در بازجویی به او گفته می‌شود که چرا به اروپا نرفته و به کوردستان رفته است؟ گویا دولت ایران  مخالف نظام و زندگی اروپاست، اما از نظر آن دولت، رفتن جوانان به اروپا بهتر از ماندن آنها در میهن خود و مبارزه برای حق زندگی و حقوق خودشان است. در کوردستان، بیشترین مهاجرت به اروپا در روژهلات کوردستان وجود دارد. زیرا اساساً این یک سیاست دولتی است. هر چقدر دور باشند، خطر کمتر می‌شود و ذوب فرهنگی در اروپا برای جوانان آسان‌تر می‌شود. اما متأسفانه بسیاری از جوانان کوردستان بدون اینکه به این موضوع پی ببرند، راهی کشورهای خارجی می‌شوند. همانطور که پخشان می‌گوید، موضوعی که آنها آن را امنیت می‌نامند، برای ما موضوع هویت است. زن بودن، کورد بودن، خود بودن برای زن کورد یک موضوع هویتی است، اما برای دولت موضوع خطر امنیت کشور است. زیرا آنها کشور را فقط متعلق به خود می‌دانند و دیگران شهروندان آن کشور نیستند. به همین دلیل، پخشان راهی باشور کوردستان می‌شود و به فعالیت‌های روزنامه‌نگاری می‌پردازد و پس از حمله داعش به روژاوا، راهی شمال و شرق سوریه می‌شود. در آنجا نیز به عنوان یک روزنامه‌نگار در فعالیت‌ها شرکت می‌کند و داستان ده‌ها زن را ثبت می‌کند، اقداماتی که داعش علیه زنان انجام داده را برای افکار عمومی آشکار می‌کند و در مورد نظام دموکراتیک و زندگی آزاد در شمال و شرق سوریه تحقیق می‌کند. اما پخشان امروز منتظر صبحی است که قبل از طلوع خورشید او را به پای چوبه دار ببرند. هر روز پخشان در سلول انفرادی چشمان خود را در تاریکی خاموش به صبح امروز باز می‌کند. قبل از اعدام، هر روز آن وضعیت روانی را به زندانی آزادی تحمیل می‌کنند.

پخشان از همان جوانی با تمام این اقدامات دولت ایران روبرو شده بود. اما با وجود آن سیاست‌ها و شکنجه‌های دولت، نتوانستند او را بترسانند و از هدفش دور کنند. نامه پخشان که مانند یک مانیفست است، تمام تناقضات خود و سنتی که بر زنان تحمیل می‌شود، انکار هویتی که بر کورد بودن تحمیل می‌شود را تشخیص می‌دهد و در برابر آن سر بلند می‌کند. درست است که پخشان در زندان تحت همه انواع شکنجه‌های جسمی و روانی با ایستادگی و مبارزه خود، با سر بلند کردنش در برابر دولت، صدای خود را به گوش جهانیان رسانده است. اما پخشان دارای تاریخ طولانی مبارزه و عصیان است. او نماینده و صدای همه زنانی است که نتوانستند در بازجویی‌ها از خود دفاع کنند، بیان کنند، همه زنانی که بدون محاکمه اعدام شده‌اند، همه زنانی که به قتل رسیده و سوزانده شده‌اند. اساساً پخشان نیز همه آنها را حس می‌کند، با روح و فکر همه آنها را می‌بیند و به آگاهی رسانده است، به همین دلیل سر خم نمی‌کند و در موضع خود در برابر دولت مصمم و با اراده است. همانطور که پخشان در نامه خود می‌گوید، ما برای چیزهای شایسته و بزرگی که کوچک شمرده و انکار می‌شویم، اما برای بزرگترین عمل یعنی اعدام، ما گناهکارترین و آشکارترین هستیم. جرم نیز حق زندگی آزاد است. لازم است که حمایتی متناسب با ایستادگی، مبارزه و مقاومت او در زندان و خارج از زندان از سوی همه زنان صورت بگیرد. مبارزه در این سطح، حکم را باطل می‌کند و او را آزاد خواهد کرد.

در انقلاب «ژن ژیان آزادی»، هزینه‌هایی که پرداخت شده، همگی به خشم و نیروی مبارزه علیه دولت تبدیل شده است. جامعه، درد آن هزینه‌هایی که داده را فراموش نمی‌کند و برای رسیدن به هدف خود، هزینه‌های سنگین‌تری را نیز در نظر گرفته است. آن هزینه‌ها نیز همگی به ارزش تبدیل شده و تمام جامعه ایران با همه تفاوت‌ها، ساختار فرهنگی و باورهای خود را گرد هم آورده است. این ارزش‌ها به پایه و اساس مبارزه مشترک مردم تبدیل شده است. سیاستی که دولت برای ایجاد اختلاف بین مردم ایجاد می‌کند، با پیشگامی زنان، اتحادی حول آن ارزش‌ها بر پایه سازماندهی خود ایجاد کرده و جاهایی که دولت به عنوان مرکز تعیین کرده بود، مردم با مبارزه خود همه جا را به مرکز قیام و مبارزه تبدیل کردند. این روحیه هرگز نمی‌تواند سرکوب شود زیرا هزینه‌هایی داده شده و آن نیز همیشه در حافظه جامعه زنده خواهد ماند. با پیشگامی زنانی همچون پخشان و وریشه، این روحیه در زندان با همه زنانی از ملیت‌ها و باورهای مختلف در ایران، روزانه گسترش و پایداری می‌یابد. در برابر این روحیه مبارزه و مقاومت، هیچ سیاستی از سوی دولت‌ها نمی‌تواند موفق شود و ادامه یابد.

در برابر این ایستادگی و روحیه انقلابی، دولت طناب دار را به عنوان تهدید و ترس بالا می‌برد. روزی نیست که در ایران اعدامی صورت نگیرد و حکم اعدام برای زنان صادر نشود. اما تا کنون این طناب دار نتوانسته مانع مبارزه شود. همانطور که در سال‌های ۱۹۸۰-۸۸ تعداد بی‌شماری از انسان‌ها اعدام شدند، تا به امروز نیز هر کسی که در برابر بی‌عدالتی و سیاست دولت قیام می‌کند، اعدام می‌شود، اما با وجود همه اقدامات دولت، پیروان مبارزه برای آزادی و دموکراسی روز به روز بیشتر می‌شوند و جریان می‌یابند.

مبارزان در زندان با مبارزه و ایستادگی خود، آن مرگ با طناب دار را بی‌اثر کرده‌اند. به گفته زنان مبارز کوبانی مقاوم که نگهبان سد تشرین شده‌اند، می‌گویند: «ما از مرگ بزرگتریم برای همین از توپ و هواپیماهای دولت اشغالگر ترکیه نمی‌ترسیم.» این واقعیت تاریخی مقاومت زنان و جامعه کوردستان در برابر ظلم و اشغالگری را بیان می‌کند. این روحیه در همه زنان کوردستان به عنوان فلسفه زندگی نهادینه شده و به میراث اجتماعی تبدیل شده است. وقتی روحیه و اندیشه با هدف یکی شود، زندگی بزرگ همیشه مرگ را بی‌معنی می‌کند و انسان در جاودانگی معنا پیدا می‌کند. روحیه و اندیشه شیرین علم‌هولی در زندان اوین صدها زن را در این مسیر قرار داد. زینب جلالیان ۱۷ سال است که در تبعید و در سخت‌ترین شرایط نگهداری می‌شود و با وجود همه فشارهای دولت، لحظه‌ای از اندیشه آزادی‌خواهی خود دست نکشیده است. زیرا آنها می‌دانند که تنها نیستند، صدا و خواسته میلیون‌ها زن تحت ستم هستند. سیستم مردسالار برای زنان مانند یک کشتارگاه شده و با قتل زنان نظام خود را بر پا نگه داشته است. هر روز به نام قوانین شریعت خود زنان را به قتل می‌رساند. دولت می‌داند که نظامش با مبارزه و مقاومت مردم فرو خواهد ریخت. به همین دلیل هر نوع قتل و اعدام زنان را روا می‌دارد.

هر چقدر فشارهای خارجی بر دولت ایران افزایش می‌یابد، ایران نیز فشار و محدودیت‌ها بر جامعه را افزایش می‌دهد. اما موج مبارزه مردم از مدت‌ها پیش علامت قرمز را به دولت نشان داده است. دولت ایران در ضعیف‌ترین و متزلزل‌ترین دوران خود قرار دارد. در داخل پتانسیل بزرگی برای یک خیزش توده‌ای وجود دارد. اگر دولت طناب دار را به عنوان ترس و تهدید به نمایش بگذارد و به خواسته‌های زنان و جامعه گوش ندهد، انفجار بزرگی از خیزش در راه است. همانطور که قتل ژینا امینی آغازگر انقلاب «ژن ژیان آزادی» بود، ادامه اعدام‌ها نیز موج دوم انقلاب «ژن ژیان آزادی» خواهد بود و تا زمانی که زنان و جامعه به هدف خود نرسند، این بار متوقف نخواهند شد.

منطقه ما در میان جنگ و تغییرات سیاسی و جغرافیایی سپری می‌شود. تغییر و طراحی منطقه همه کشورها را در بر می‌گیرد. هیچ نیروی محافظه‌کاری (دولت-ملت‌های منطقه) نمی‌تواند در برابر آن مداخلات مقاومت کند. سوریه به دلیل حل نکردن مشکلات مردم از راه‌های دموکراتیک با مداخله روبرو شد. تقریباً همه کشورهای منطقه با مداخلات خارجی روبرو شده‌اند. اما با هیچ مداخله خارجی مشکلات مردم حل نشده و هر چه زمان گذشته بحران‌ها عمیق‌تر شده‌اند. در میان این همه تنش و کشمکش، ایران در این وضعیت ضعیف خود هر روز طناب دار را به عنوان تهدید به جامعه نشان می‌دهد. اگر ایران با اعدام زنان مبارزی مانند پخشان عزیزی و وریشه مرادی می‌خواهد خطر را از خود دور کند و جامعه را بترساند، آنگاه پتانسیلی که در جامعه ایران شکل گرفته، طناب دار را به خودش برخواهد گرداند.

پس از انقلاب مردمی سال ۱۹۷۹، دولت با نیروهای نیابتی خود جنگ را در خارج از مرزهای خود به راه انداخت. اما دیگر نیروی جنگیدن آنها تمام شده و تهدیدها و خطرات هر چه زمان می‌گذرد بر ایران نیز بیشتر و گسترده‌تر می‌شود. اکنون با روابط دیپلماتیک با برخی کشورها و امضای پیمان‌ها می‌خواهد خود را از آن وضعیت نجات دهد. به ویژه در این تلاش است که بار دیگر پیمان تسلیحات هسته‌ای را با آمریکا تمدید کند. تنش‌ها و تحولاتی که در کشورهای همسایه ایران رخ می‌دهد، بدون شک مستقیماً بر ایران نیز تأثیر خواهد گذاشت. همه گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها بر این است که وضعیتی که در سوریه رخ داد، به داخل ایران نیز منتقل خواهد شد. اما در کنار آن وضعیت‌ها، چیزی که بیش از همه نظام را دچار ترس زیادی کرده، مبارزه زنان در زندان‌هاست. این مبارزه با مبارزه اجتماعی یکی شده و در حال گسترش است. مردم کورد، بلوچ، عرب، آذری و غیره از سوی دولت هر بار به بهانه‌ای مورد حمله قرار می‌گیرند. آخرین حمله به مردم عرب اهواز، وضعیتی را که دولت اکنون در آن قرار دارد، نشان می‌دهد. با ترس از اینکه مردم عرب با عرب‌های منطقه ارتباط برقرار کنند، ده‌ها نفر را دستگیر کردند. همه خطرات را در زندان‌ها حبس کرده، هر حرکتی که اکنون در ایران رخ می‌دهد، ایران را نگران می‌کند. زیرا وضعیتی که جامعه با سیاست‌های ممنوعیت و اعدام به آن دچار شده، آشکار است و در مقابل آن نیز به آشکارترین شکل همه مردم ایران واکنش و نارضایتی خود را نشان می‌دهند. جامعه دیگر با قالب‌های خشک دینی، با ذهنیت جنسیت‌گرای مردسالار و ملی‌گرایی تک ملتی مانند گذشته نمی‌تواند اداره شود. جامعه ایران آن مرزهایی که دولت با سیاست‌های خود جامعه را تکه تکه کرده بود، با مبارزه خود از بین برده‌اند. اکنون در سراسر ایران، زنان از زینب جلالیان، وریشه مرادی و پخشان عزیزی حمایت می‌کنند. در کوردستان حمایت بسیار قدرتمندی از زنان مبارزی مانند گلرخ ایرایی و نرگس محمدی وجود دارد. اساساً دولت‌هایی که بر پایه‌های ایدئولوژی ملی‌گرایی و جنسیت‌گرایی بنا شده‌اند، دیگر نمی‌توانند در برابر مبارزه دموکراتیک مردم مقاومت کنند. وضعیت خاورمیانه در برابر دیدگان دنیاست. همه مردم منطقه بویژه مردم کورد، دولت‌هایی که خود را در برابر تغییرات دموکراتیک بسته نگه داشته‌اند را قبول نمی‌کنند. نزدیک‌ترین مثال وضعیت دولت اسد است. نیرویی مانند هیئت تحریر الشام (HTS) که هیچ رسمیتی در سیاست منطقه و جهان نداشت، دولت اسد را سرنگون کرد. دولت‌های متحد با دولت اسد نتوانستند مانع آن وضعیت شوند و از بشار اسد حمایت کنند. این نشان می‌دهد که اگر وضعیتی علیه ایران پیش بیاید، کسی برای کمک به ایران نخواهد بود. به همین دلیل پروژه راه‌حل دموکراتیک بومی با مردم، راه خروج از وضعیت بحرانی است.

اما در این سال‌های گذشته، چیزی که بیش از همه مانع راه‌حل بومی در سوریه شد، ایران بود. ایران نه خودش راه را برای یک راه‌حل دموکراتیک برای مسئله کورد باز می‌کند و نه اجازه می‌دهد که در بخش دیگری آن مسئله حل شود. در سوریه نیز همین کار را کرد. اکنون پیشرفت‌هایی که در منطقه در مورد مسئله کورد نیز رخ می‌دهد، ایران برای جلوگیری از آن و قطع مبارزه، جامعه روژهلات کوردستان را با اعدام تهدید می‌کند. اما در این وضعیت کنونی، لازم است که ایران نیز در راس سیاست داخلی خود را بازنگری کند و راه را برای راه‌حل بومی دموکراتیک بویژه برای مردم کورد باز کند.

زنان هر روز هزینه‌های سنگین زیادی می‌دهند و با سختی‌های زیادی روبرو می‌شوند. با آوارگی، قتل‌عام، قربانی شدن در جنگ، تجاوز و اعدام‌ها روبرو می‌شوند. بیش از همه، عرصه حقوقی قتل‌عام و اعدام زنان را قانونی می‌کند. بی‌قانونی که بر زنان در ایران اعمال می‌شود، در کمتر کشوری وجود دارد. تمام عرصه زندگی زنان با قوانین و مقررات جنسیت‌گرا و شریعت محاصره شده است. سال‌هاست که زنان علیه حجاب اجباری مبارزه می‌کنند. با آن حجاب شکلی، تمام روحیه و اندیشه آزاد‌ی‌خواه زنان سرکوب و محاصره می‌شود. هر بار برای قانونی و دائمی کردن تصمیم و قانون حجاب اجباری، پوششی جدید برای آن پیدا می‌کند. دولت آن را به عنوان سلاحی ایدئولوژیک علیه زنان به کار می‌برد. موضع دختر جوانی به نام آهو دریایی در دانشگاه علوم و تحقیقات در تهران، پایتخت ایران، در برابر ذهنیت مردسالار دولتی، قیام بود. آن موضع دیگر نقطه پایان در برابر دخالت در پوشش زنان بود. اما متاسفانه کاری که دولت کرد چه بود؟ گفتند که او دارای بیماری روانی است! با آن شیوه در همه جا کلینیک‌هایی دایر کردند که زنانی که پوشش آنها مطابق قوانین شریعت نباشد، در آن کلینیک‌ها درمان روانی خواهند شد! آهو دریایی در برابر ایدئولوژی دولت قیام کرد. این واقعیت ذهنیت دولت ایران در برابر واقعیت زن و جامعه است. هر چقدر دولت با ممنوعیت‌ها و فشار بر زنان پیش می‌رود، همانقدر نیز زنان با اقدامات رادیکال به سیاست‌های دولت پاسخ می‌دهند.

اما روزانه ده‌ها دختر جوان با این فشارها و سرکوب پلیس‌های گشت ارشاد دولت روبرو می‌شوند. این مانند فریادی است که در برابر تمام دخالت‌های سیاست دولت در مورد زنان، موضع خود را نشان می‌دهد. کاری که زنان باید انجام دهند، ایجاد همبستگی و سازماندهی هر چه گسترده‌تر، اساسی‌تر و مداوم‌تر است. در تاریخ نزدیک و دور، بسیاری از زنان جوان در برابر اقدامات این چنینی دولت، از خود دفاع کرده‌اند و حتی تا پایان به زندگی خود نیز پایان داده‌اند. اما نکته اساسی تبدیل موضع و مبارزه فردی به یک سازماندهی جمعی و گسترده است. درست است که زنان سر خم نمی‌کنند، دارای مواضع و اقدامات بسیار رادیکال هستند، اما اگر سازماندهی نشوند، زنان مبارز به هدف خود نخواهند رسید. اساساً زنان در هر شهر دیگر، در هر پارک و میدانی جمع شوند و در مورد روانشناسی بیمار دولت بحث کنند. در مورد اینکه چگونه بحرانی که دولت تجربه می‌کند به زندگی زنان منتقل می‌شود، بحث کنند، راه‌ها و روش‌های مبارزه برای عبور از این سیستم و چگونگی سازماندهی خود را مشخص کنند. کسانی که باید در کلینیک‌ها درمان شوند، خود پلیس‌هایی هستند که این اقدامات را انجام می‌دهند. زندگی آهو دریایی هنوز در خطر است. این خطر در شخص آهو دریایی، متوجه همه زنان جوان در دانشگاه‌ها و در خانه‌ها است. به همین دلیل هر موضوعی که در مورد زنان در ایران مطرح می‌شود، تا روشن نشود، زنان نباید دست از تلاش بردارند.

زنان در خاورمیانه با فلسفه «ژن ژیان آزادی» گام به گام در هر عرصه زندگی و فعالیت، انقلاب‌های ذهنی و فرهنگی را پیش می‌برند. اما ما به عنوان زنان مبارز نیز بدانیم که آینده هر میهن و ملتی نیز به مبارزه برای آزادی زن وابسته است. مانند جنبش زنان کورد که جهانی شده و بر همه زنان جهان تأثیر می‌گذارد و حول مبارزه برای آزادی زن گرد هم می‌آورد. زنان کورد و کوردستانی هم در برابر تجاوز و اشغال کوردستان می‌جنگند و مقاومت می‌کنند و هم در برابر ذهنیت مردسالار جنسیت‌گرا مبارزه می‌کنند. پیروزی مبارزه در هر دو جبهه، برای همه زنان و بشریت، آغازی جدید خواهد بود.

پس از انقلاب «ژن ژیان آزادی»، زنان کورد و همه زنان مبارز ایران از هر زمان دیگری قدرتمندتر و سازماندهی‌شده‌تر هستند. دولت در مقابل این، اعدام زنان را افزایش داده و اقدامات غیرانسانی را به عنوان ترس و وحشت علیه زنان به کار می‌برد. زن کورد دارای میراث تاریخی و فرهنگی از مقاومت و مبارزه است. تا کنون هیچ تهدید و اقدامی نتوانسته مانع از خودسازماندهی و مبارزه آنها برای آزادی شود و از این پس نیز نخواهند توانست این کار را انجام دهند. زینب جلالیان، پخشان عزیزی و وریشه مرادی اثبات این موضوع هستند. لازم است همه زنان روژهلات کوردستان و ایران با یک همبستگی دموکراتیک، مبارزه و فعالیت‌هایی با روحیه مقاومت، برای جلوگیری از اعدام‌ها و یک تغییر دموکراتیک ادامه دهند. پخشان عزیزی نماد و پیشگام مبارزه برای آزادی زنان ایران است، نماینده فرهنگ مقاومت مادران و الهه امروز است. زنی که این همه مبارزه و مقاومت او اجتماعی شده، با اعدام او نیز جامعه‌ای را در مقابل خود خواهد دید. دولت با اعدام پخشان عزیزی چیزی به دست نخواهد آورد، برعکس با اجرای آن تصمیم، لحظه‌ای که گفته می‌شود اتفاقی در ایران رخ خواهد داد، به وقوع خواهد پیوست.