دوره تاریکی در دهه ۱۹۹۰ در ترکیه آغاز شد که عموما بر علیه تأثیر اساسی جنبش آزادی کورد در کوردستان و ترکیه بود و دولت ترکیه پروژههای مخالف خود را در این دوره اجرا کرد. به ویژه در کوردستان، جایی که انقلاب گسترش یافت، باور مردم مبنی بر اینکه جنبش آزادی کوردها یک جنبش آزادیبخش است تقویت شد و این موضوع کل ترکیه را نیز تحت تأثیر قرار داد.
برخلاف تقویت اعتماد مردم به جنبش آزادی، این باور که اقتدار دولت ترکیه رو به افول است شکل گرفت. این باور، وجود و عدم وجود دولت ترکیه را به وجود و عدم وجود جنبش آزادی کوردها پیوند میداد. برای جلوگیری از نفوذ و رشد جنبش آزادی کوردها که پایگاه اجتماعی آن به تدریج در حال توسعه بود، حزبالکنترا که دستان خود را به خون کوردها آلوده کرده بود، در سالهای اول و روند پس از آن در کوردستان مطرح شد.
حزبالکنترا که خود را با نقاب «اسلام گرایی» پوشانده بود، همراه با دولت، دو هدف را دنبال میکرد. اولین مورد، گسستن پیوند میان جنبش آزادی کورد و جامعه و از بین بردن قدرت اجتماعی است که جنبش بر آن بنا شده است. نکته دوم این است که تا حد امکان به کوردها ظلم کنیم تا دوباره هوس «بیدار شدن» به سرشان نزند. به همین دلیل حزبالکنترا در کشتارهایی که انجام داده عمیقترین و بیرحمانهترین جنایات را علیه مردم کورد انجام داده است. او با روشهای وحشیانهای که در قتلها به کار میبرد و تبلیغات خوفناکی که در مورد این روشها انجام میداد، سعی میکرد به اهداف خود برسد.
در دهه ۱۹۹۰ حزبالکنترا که هویت آزاد کورد را به عنوان یک پروژه دولتی هدف قرار داد، کدام منطقه در کوردستان و ترکیه را به عنوان مرکز خود انتخاب کرد؟ اهمیت استراتژیک این مراکز چه بود؟ چه کسانی هدف بودند و با چه ابزاری قتل عام انجام میشد؟
رابطه بین مزدوران و حزبالکنترا در کوردستان ایجاد شد
در سال ۱۹۸۵، دولت برای اولین بار سیستم مزدوران را علیه پکک از طریق عشیره ژیرکی الک در شرنَخ اجرا کرد. سپس این طرح در اِلح هم شروع شد. عشیره حابیزبنی که ولی اوغلو نیز یکی از اعضای آن است، از اولین قبایلی است که مزدوری در اِلح را پذیرفت. عشیره حابیزبنی در دهه ۱۹۷۰ از مهپ حمایت میکردند (سالها سازمان مهپ در شهر اِلح در دست حابیزبنیها بود) و پس از دهه ۸۰ با حزبالله به راه خود ادامه دادند. سَرکان رامانلی نماینده اِلح از هودا پار و بسیاری از نامهای بانفوذ حزبالله از قبیله حابیزبنی کَرجَوس هستند.
در مارس ۱۹۹۰ با شروع قیام در نسیبین، حزبالله در یک بحران امنیتی بزرگ قرار گرفت. حزبالله در مورد پکک گفت: «این یک سازمان الحادی است که توسط ارمنیها و ایزدیها تأسیس شده است و ربطی به کورد و مسلمان بودن ندارد.» از این طریق سعی کردند خصومت و مخالفت با پکک را در جامعه توسعه دهند.
جغرافیای قتلعام حزبالله
با جمع آوری اطلاعات در مورد افراد مقتول و مشاهده تصمیمات دادگاه در مورد حزبالکنترا، میبینیم که حزب الله از اواخر سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۵ عمدتاً در مناطق دشت در مثلث مردین-آمد-باتمان حضور داشته است. از یک طرف به فارقین، از طرف دیگر به مرکز آمد و اِلح و از طرف سوم به نسیبین و جزیر محدود شده است، البته میتوان هزَخ را نیز اضافه کرد. این منطقه را روی نقشه تصور کنید؛ بیشتر یک منطقه دشت و غیرکوهستانی است.
در این مثلث از سال ۱۹۵۰ جغرافیایی وجود دارد که در آن مهاجرت در بیشترین حد اتفاق افتاده است، مردم بیزمین ماندهاند و شهرنشینی بیش از همه توسعه یافته است. تغییرات جمعیتی بسیار سریع اتفاق افتاده است. به علاوه قویترین پایگاه اجتماعی جنبش آزادی کورد در این منطقه ایجاد شد که پیوسته در حال گسترش بود. هزاران روستا به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از کوردهای میهندوست از این روستاها به مراکز شهر کوچ کردند. میهندوستانی که روستاهایشان توسط دولت سوزانده شده و مجبور به نقل مکان شده بودند، این بار توسط حزبالکنترا مورد هجوم به مراکز شهر قرار گرفتند تا آنها را مجبور به تسلیم کنند.
ویژگیهای این جغرافیا برای نشان دادن دلیل خشونت حزبالکنترا و سطح خشونت آن بسیار مهم است. زیرا در جغرافیای مسطح فعالیت/حرکت گریلایی وجود ندارد و برای جنبش گریلایی، جغرافیای ضعیفی است. در این جغرافیا/شهرها بیشتر اهالی که روستاهایشان سوخته و عشایری که از کوهپایهها رانده شدهاند ساکن شدهاند. این جغرافیایی است که قویترین و مهمترین میهندوستان جنبش آزادی کوردستان در آن ساکن شدهاند.
در عین حال مؤثرترین قیامها در این منطقه شکل گرفته است. شبکه قیامها در ۲۸ مارس ۱۹۹۰ در نسیبین آغاز شد. قیامهای سازماندهی شده توسط جنبش کورد در دهه ۹۰ بیشتر در مثلث مرکزی جزیر، نسیبین، فارقین و آمد رخ داد. بیایید ترور ودات آیدین رئیس هاَپ را به یاد بیاوریم. جایی که حزب الله ظهور کرد و جایی که جنبش آزادی کورد بیشترین ساختار سیاسی و پایگاه اجتماعی را دارد یکی است! به طور خلاصه، موج خشونت حزبالکنترا که به کشتار هزاران غیرنظامی انجامید، اساساً در فضایی انجام شده است که کوردها میتوانند خواستههای سیاسی خود را بیان کنند.
سوریانیها، ایزدیها و ارمنیها نیز هدف حزب الله هستند
این منطقه همچنین مکانی است که بیشترین جمعیت آشوری، ایزدی و ارمنی در آن زندگی میکنند که پس از نسل کشی ارامنه-آشوریها در سال ۱۹۱۵ با وجود تمام اعمال خشونت آمیز همچنان در تلاش برای ادامه زندگی خود هستند. حزبالکنترا در تعلیم و تربیت درون سازمانی خود، سخنان نفرت پراکنانه جدی را علیه سایر باورها و جوامع در این منطقه گسترش داد و برای این کار، همدردی این اقلیتها و باورها را نسبت به جنبش آزادی کورد به عنوان بهانهای خاص نشان داد. نکته عجیب این است که حزب الله در همان دوره از همان استدلالهای تبلیغات دولتی علیه پکک استفاده کرد.
حضور گروههای غیرسنی و غیرمسلمان نیز به معنای لفاظی نفرتپراکنانه و خشم حزبالله علیه آنها بود. به عنوان مثال، اولین فردی که توسط حزبالکنترا کشته شد، میخائیل بایرو سوریانی در هَزَخ بود. نفر دوم از روستای ایزدی نشین اِلح حسین پاموکچو است. نفر سوم یعقوب یونتان دندانپزشک ارمنی در قوسَر است. در دهه ۱۹۹۰، حدود ۶۰ سوریانی توسط حزبالکنترا یا JİTEM به قتل رسیدند و با برچسب قتلهای «دلیل ناشناخته» پوشش داده شدند.
در نهایت هدف حزب الله، قیام پکک بود. این موقعیت جغرافیایی به حزب الله فرصت میداد تا نیروهای شبهنظامی و کادری را برای خود جمع آوری کند. رشد سریع شهرها، گمنامی، پنهانکاری و فضای زیادی برای مانور ایجاد کرد. علاوه بر این، فرصتهای نامحدود و چشمپوشی های گسترده نیروهای دولتی، زمینهای را برای حزبالکنترا ایجاد کرد تا به راحتی قتل عام را انجام دهد. بله، در واقع پایگاه اصلی جنبش آزادی کورد را هدف قرار داد، زیرا جنبش آزادی کوردستان نیروی پیشرو و پیشاهنگ آن زمان شده بود. علاوه بر این، هر کسی که ادعای کورد بودن را میکرد، مورد هدف حزبالکنترا قرار میگرفت.
راهها، روشها و قتلعامهای دهه ۹۰ حزب الله
در دهه ۱۹۸۰، به ویژه در سال ۱۹۸۷، اگرچه قتلی صورت نگرفت، اما تهدید، باج گیری و خشونت علیه سایر کوردهای اسلامی صورت گرفت. به عنوان مثال ربودن خادم مسجد و تهدید و خشونت علیه متولیان برای اداره برخی بوفهها رایج بود.
در این مدت اتفاق عجیبی افتاد. رئیس گروه منزیل، فیدان گونگور، ربوده شد و «ناپدید شد» (سپتامبر ۱۹۹۴). در آن زمان بیش از ۲۰۰ نفر در درگیری بین گروه منزیل و گروه ایلیم جان باختند. دلیل اصلی هدف قرار گرفتن فیدان گونگر این بود که گونگور گفت: «هدف اصلی ما ساختن یک کشور اسلامی و نابودی این رژیم طاغوتی است.» یعنی پکک هدف اصلی منزیل نبود و زمانی که گونگور آشکارا این موضوع را بیان کرد، حزب الله او را ربود، کشت و سعی کرد علیه سایر اعضای آن حمله تروریستی انجام دهد. به نام گفتگو، گونگور را صدا میزنند، دهانش را میبندند و روی صندلی ماشین میگذارند و به اِلح میبرند. در آنجا از او بازجویی کردند و او را کشتند. در ۱۵ ژانویه ۱۹۹۶، دیگر رهبر مذهبی گروه منزیل، منصور گوزَلسوی، توسط حزبالکنترا در بیمارستان با سم کشته شد.
در آغاز دهه ۹۰، استراتژی اصلی استفاده از خشونت برای پایان دادن به جنبش آزادی کورد در شهرها بود. در دهه ۱۹۹۰، هر طرفی که با دولت کار میکرد، روشی مخصوص به خود برای استفاده از خشونت داشت. JiTEM را پیش چشمان خود بیاورید؛ چاه اسید، ناپدید شدن اجباری، ... . روش حزب الله این گونه بود: اگر فردی که میخواهند بکشند غیرنظامی، شبه نظامی یا سیاستمداری باشد که فکر میکنند حامی پکک است، از پشت گردن با تپانچه تاکاروف به او شلیک میکنند. او را میزدند و میکشتند. اگر یک نفر از مخالفان عقیده دینی آنها باشد، یعنی بر ضد آنها صحبت کند، او را با ساتور میکشند. حتی اگر نمیخواستند زنی را بکشند، صورتش را میپوشاندند و با چوب او را فلک میکردند.
ستیزهجویان حزب الله به جای حمله مسلحانه به افراد مورد هدف، روش آدم ربایی را انتخاب کردند. در اِلح و سایر شهرها پناهگاههایی در روستا و مرکز شهر ساخته شد. افراد ربوده شده ابتدا به این پناهگاهها منتقل میشدند. در این پناهگاهها قفسها و مکانهای زنجیر شده وجود داشت. آدم ربایان، قربانیان را با این زنجیرها بسته و آنها ماهها اجازه نداشتند بیرون بروند. فقط یک بار در روز به آنها غذا میدادند. ربودهشدگان در اینجا مورد بازجویی قرار میگرفتند. در جریان تحقیقات صدای آنها ضبط میشد و اعترافات ثبت شده بر اساس سلسله مراتب سازمان، به رؤسای بالادستی ارسال میشد. بر این اساس تصمیم گرفته میشد که با آن افراد چه کار کنند.
کسانی که مورد بازجویی قرار میگرفتند، اکثرا در اثر شکنجههای شدید جان خود را از دست میدادند. یکی از این روشها «گره خوک» نام داشت. بعداً در کنار آن خانهها، مثلا باغچه خانه، قبرهایی حفر میکردند و کسانی را که بر اثر شکنجه کشته شده بودند در آنجا دفن میکردند. روش شکنجه حزب الله، که به عنوان «گره خوک» تعریف میشد، بسیار مورد بحث قرار گرفت و به عنوان یک روش شکنجه خاص ظاهر شد. به خصوص بعد از سال ۱۹۹۶ از این روش استفاده شد. به عبارت دیگر، برای حزب الله، هر روش کشتاری دلیل آن کشتار را آشکار میکرد.
قتلهای حزبالکنترا از چه زمانی آغاز شد؟
قتلهای غیرقابل توضیح حزبالکنترا در اِلح با ربودن افرادی آغاز شد که آنها را بهعنوان «حامیان پکک» تعریف میکردند. از سال ۹۲ هر روز به خصوص عصرها افراد ربوده میشدند. بین سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۵، بخش قابل توجهی از افراد ربوده شده و ناپدید شده در اِلح مذهبی بودند. پس از مدتی پکک به این فعالیتها واکنش نشان داد. عملیاتی علیه روستاهایی انجام شد که حزب الله در آنجا در حال رشد بود و اعضای آن خود را سازماندهی میکردند.
بسیاری از افرادی که برای تبلیغات حزب الله به مساجد محل میآمدند توسط جماعت و روحانیون متوقف میشدند. حزب الله که بیشتر تبلیغات خود را از تریبون مسجد انجام میداد، شروع به حمله به روحانیون کردند. اولین حمله در سال ۱۹۹۱ در اِلح و فارقین آغاز شد. در اِلح، روحانی مسجد نور، رسول ایباک، روحانی مسجد آمدیه، عبدالرحمن آکیوز و روحانی مسجد رحمت، طلعت تورهان پس از حمله با چوب و سنگ به شدت مجروح شدند. علیرغم این حملات، روحانیون در آمد و اِلح اجازه ورود اعضای این سازمان به مساجد را ندادند. آنها این بار تصمیم به اعدام روحانیون در منطقه گرفتند. بین سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۵، بیش از ۲۰ روحانی و پیشنماز توسط حزبالکنترا در داخل یا خارج از مساجد در اِلح، فارقین و آمد ترور شدند. در ۲۸ آگوست ۱۹۹۲ ملا صدیق تورهالی با اسلحه در آمد کشته شد و در ۲۱ دسامبر ۱۹۹۲ ملا عبیدالله دالار که مورد علاقه و احترام جامعه بود، هنگام خروج از مسجد در منطقه شهیدلک با ضربات چاقو کشته شد. پس از ضرب و شتم و کشتن روحانیون و پیشنمازان مساجد، این بار حمله به مردم وطندوست آغاز شد. همه کسانی که میگفتند کورد هستند هدف حملات قرار گرفتند. صدها مغازهدار، کارمند دولتی، دانشجو، روزنامهنگار، اعضای اتحادیه کارگری، سیاستمدار و مدافع حقوق بشر در نتیجه این حملات تحت عنوان «حامیان پکک» به طرز وحشیانهای کشته شدند.
پس از قوی شدن، این ساختار کنترا مستقیماً رؤسای هاَپ و نمایندگان سازمانهای جامعه مدنی را هدف قرار داد. بر اساس اسنادی که تاکنون به دست آمده و پروندههای بررسی شده، قتل مهمت سینجار نماینده پارلمان از مردین، که در ۴ سپتامبر ۱۹۹۳ در اِلح رخ داد، نیز مربوط به حزب الله بوده است. حزب الله همچنین بسیاری از خبرنگاران را به طرز وحشیانهای کشت. در ۱۸ فوریه ۱۹۹۲، هالیت گونگن خبرنگار روزنامه ۲۰۰۰-دوگرو در آمد، که در حال انجام تحقیقات دقیق در مورد فعالیتهای حزب الله بود، بر اثر اصابت گلوله به سرش کشته شد. هدف سازمان عمدتاً کارمندان اوزگور گوندم و روزنامهها و مجلاتی بودند که به دنبال حقیقت بودند. در سال ۱۹۹۲، چنگیز آلتون گزارشگر ینی اولکه، حافظ آکدمیر، یحیی اورهان و چتین آبابای از خبرنگاران اوزگور گوندم توسط حزبالکنترا کشته شدند.
علاوه بر کوردهای میهندوست، ساختارهای اجتماعی مخالف تحمیل سبک زندگی شرعی- مذهبی حزب الله نیز مورد هدف قرار گرفتند. شیوههای ارتکاب قتل، تنها عامل ترسناک نبود. این ترس و ناراحتی اجتماعی با روشهایی مانند تماسهای تلفنی تهدیدآمیز، نصب تابلوهای روی منازل، شایعه اضافه شدن نام آنها به «فهرست مرگ» و روشهای مستمر نظارت بیشتر شد.
کسانی که در مراسم تشییع جنازه مقتولان شرکت میکردند یا روحانیونی که مشغول شستن اجساد و برگزاری نماز میت بودند، هدف حملات بعدی قرار گرفتند. اعتقاد به عمیقترین سنتهای جامعه نیز به این دلیل متزلزل شد. مثلاً در فارقین در مواردی زنان مجبور به شستشوی جنازه مردان میشدند.
در این مدت، همسران، خواهران و برادران و همکاران در داخل سازمان یکدیگر را به جاسوسی متهم کردند، با شکنجه مورد بازجویی قرار گرفتند و یکدیگر را کشتند. در عملیات سال ۲۰۰۰، برخی از اعضای سازمان را در حالی پیدا کردند که ماهها با روش «گره خوکی» بسته شده بودند و جای نایلونهای ذوبشده روی بدنشان پیدا بود.
حزب الله با خشونت عریانی که در مراکز شهرها انجام میداد، زندگی روزمره مردم را نابود کرد. نام حزبالکنترا، اشاره به خشونت در حافظه جمعی دهه ۹۰ مردم است که مطابق با واقعیت این وضعیت وحشتناک است.
جغرافیای قتلعامهای جدید حزب الله
تا سال ۱۹۹۵ محل اصلی خشونت حزب الله، مثلثی بود که در کوردستان از آن صحبت کردیم. از سال ۱۹۹۶ به بعد، دو حوزه جدید خشونت ایجاد شد. حزب الله با جسارتی که از دولت گرفت، به مردم کورد ظلم کرد و با ترساندن و سرکوب مردم کورد وارد فضای غرور و سرمستی شد. اما بین سالهای ۱۹۹۶-۱۹۹۹، حدود هزار نفر از آنها در عملیاتهایی در آمد، اِلح و مردین بازداشت شدند. با این عملیات، حزب الله به سمت مرسین، دیلوک و قونیه حرکت کرد و سپس به استانبول، بورسا، دوزجه و کوجایلی رفت. پس از آن دو گروه را هدف خود قرار دادند. یکی از آنها گروه مَد زهرا (Med Zehra) بود.
از دهه ۱۹۵۰، پدیده «جماعت» بسیار جدی در کوردستان وجود داشته است. به عنوان مثال، جماعت مد زهرا، جامعهای بود به رهبری سیدی کورد که نه تنها به عنوان یک عالم دینی، بلکه به عنوان «کورد» شناخته میشد و گسترش یافت. اما رهبر آن عزت الدین یلدیریم توسط حزبالکنترا در سال ۱۹۹۹ ترور شد. در اسناد و تصاویر منتشر شده مشخص شد که وی شخصا توسط خود رهبر حزبالکنترا حسین ولی اوغلو شکنجه و کشته شده است.
رهبر گروه مد زهرا عزت الدین یلدیریم ربوده و کشته شد. همچنین در سال ۱۹۹۸، کونجا کوریش فمینیست مسلمان در مرسین ربوده و به قتل رسید. عزت الدین یلدیریم در ۲۹ دسامبر ۱۹۹۹ در فاتح استانبول توسط حزبالکنترا ربوده شد. پس از یک ماه تحقیق، جسد یلدیریم در ۲۰ ژانویه ۲۰۰۰ در خانهای در کارتال پیدا شد. در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۰، ویلای حزبالکنترا در بَیکوز مورد حمله قرار گرفت، جایی که نهایتا رهبر حزب الله، ولی اوغلو، کشته شد و نوارهای ضبط شده از شکنجه یلدیریم فاش شد. همچنین، در ۲۷ آوریل ۲۰۰۹ در الازیغ، در جریان یورش به خانه تیمی حزبالکنترا، صحنههای دیگری از شکنجه عزتالدین یلدیریم فاش شد. یلدیریم در این فیلم متنی را میخواند که مقابلش گذاشته شده و عنوان میکند که در زندان حزب الله است. در سایر اسناد به دست آمده و اعترافات اعضای حزبالکنترا، مشخص شد که عزتالدین یلدیریم توسط حسین ولی اوغلو با روش گره خوک کشته شده است.
پس از کشته شدن حسین ولی اوغلو، عیسی آلتسوی (باغاسه) جای او را گرفت. آلتسوی در کتاب خود نوشته بود که عزتالدین یلدیریم توسط پلیس کشته شده است. با این حال، با اسناد فاش شده مشخص شد که یلدیریم در نتیجه شکنجههای وحشیانه به دست حزبالکنترا به قتل رسیده است. یلدیریم همانطور که در فیلمها دیده میشود متنی را که به او داده شده است بیش از ۱۲ بار خوانده است. در آخرین بار، مشاهده میشود که یکی از اعضای حزبالکنترا به او میگوید «کامل» و در این مورد او از خواندن منصرف میشود. جسد یلدیریم در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۰ در یک سلول انفرادی در عمرانیه کشف شد.
یکی از رهبران جنبش زنان مسلمان، کونجا کوریش به قتل رسید
کونجا کوریش یکی از چهرههای برجسته حوزه زنان مسلمان، در ۱۶ جولای ۱۹۹۸ توسط اعضای حزبالکنترا در مرسین ربوده شد و به طرز وحشیانهای شکنجه و به قتل رسید. او بیش از یک ماه تحت شکنجه بود. ۵۵۵ روز پس از ربوده شدن او، جسد او در زیرزمین خانه تیمی حزبالکنترا در قونیه پیدا شد. بعد از پیدا شدن جسدش معلوم شد که بیش از یک ماه شکنجه شده و به روش گره خوکی کشته شده است. در عملیات علیه ولی اوغلو و در بازرسی از ویلایش در بَیکوز، فیلم اعترافگیری و پاسپورت متعلق به کوریش کشف و ضبط شد. در تحقیقات انجام گرفته در پرونده کوریش مهمترین اسناد به دست آمده حاکی از ربوده شدن او توسط حزب الله و با همکاری و تحریک JiTEM است. در همان خانه ۴ جسد دیگر کشف شد و مشخص شد که اعضای حزب الله بارها در اطراف خانه گازوئیل ریختند تا بوی اجساد از خانه خارج نشود.
در ویلای بَیکوز که همه رهبران حزبالکنترا در آن قرار داشتند، فیلمهایی از لحظات شکنجه در کونجا کوریش به دست آمد.
آیا حزب الله غفار اوکان را کشت؟
این بار حزب الله در جریان حذف، پلیس و سربازان را نیز هدف قرار داد. پس از انتصاب غفار اوکان به اداره پلیس آمد، عملیات علیه حزب الله افزایش یافت. بنابراین غفار اوکان هم هدف حزب الله قرار گرفت. در ۲۴ ژانویه ۲۰۰۱ آنها ابتدا یک نارنجک دستی به سمت خودروی نظامی اوکان پرتاب کردند و سپس ۱۸ یا ۱۹ نفر از چپ و راست به او شلیک کردند. به همراه اوکان ۵ پلیس دیگر جان خود را از دست دادند. در مراسم خاکسپاری اوکان، هزاران نفر شعار «مرگ بر حزب الله» سر دادند و مقامات دولتی اعتراف کردند که حزب الله پشت این حمله بوده است. پس از این ترور، ۲۶ نفر که مشخص شده بود عضو حزب الله هستند، بازداشت شدند. محاکمه این افراد سالها ادامه داشت. همه کسانی که محکوم شدند، بعدا آزاد شدند.
یکی از نامهای مهمی که در قتل غفار اوکان دخیل است مهمت بشیر وارول معروف به ملا مزگین از اعضای «شورای» حزب الله است؛ او اهل منطقه بشیری اِلح است. او به عنوان یکی از اعضای اصلی حزب الله، به دلیل سازماندهی و دستور حمله دستگیر شد. وکلای مهمت بشیر وارول رئیس «مستضعف-دَر» و بنیانگذار «هودا پار» حسین یلماز و رئیس فعلی هودا پار زکریا یاپیجی اوغلو بودند. بعداً در عملیات علیه حزبالکنترا، ۵ قبضه کلاشینکف و یک قبضه اسلحه مارک ماکاروف که در قتل غفار اوکان کشف شده بود، کشف و ضبط شد. در همین عملیات اعضای حزبالکنترا مهمت فیدانچی، بدران سلامبوگا، ویسی شانلی، سروت یولداش، سوات چتین و شنر دونوک زنده دستگیر شدند و حسن ساریاگاچ کشته شد. عاملان دستگیر شده در جریان تحقیقات اعتراف کردند که از مهمت بشیر وارول، رئیس حزب الله دستور دریافت کردهاند. وارول اکنون یکی از اعضای اتحاد علما است که بسیاری از رهبران حزب الله را در بر میگیرد. وارول همچنین برای مدت طولانی عضو هیئت مشاوران عمومی هودا پار بود. اخیراً، او در حال خطابه برای کودکان در مسجد و در صفوف نماز در اِلح دیده شد.
رابطه حزب الله و دولت
اگر از دید مردم نگاه کنیم، رابطه بین دولت و حزبالکنترا آنقدر غیرقابل انکار و روشن است که جای هیچ حدس و گمانی باقی نمیماند. در دهه ۸۰ دو اصطلاح برای حزب الله به کار میرفت. در فارقین به آنها «خُمینیست» میگفتند. زیرا در مغازه لوازم التحریری که در فارقین توسط آنها افتتاح شد، نشریات زیادی درباره انقلاب ایران فروخته میشد و سرودهای مربوط به ایران نیز شنیده میشد.
اگر یک پرانتز باز کنیم، این مسئله که حزب الله چه اخلاق و معرفتی برای خود ساخته است نیز بسیار مهم است. به عنوان مثال، عروسیها اولین جاهایی هستند که حزب الله هویت و تمایز خود را به عنوان حزب الله تثبیت کرد. در عروسیهای آنها طبل و دهل نیست، آهنگهای مذهبی میخوانند و زن و مرد جداگانه مینشینند. این عمل برای حزب الله برای بیان دنیای خود و ایجاد آیین و زبان خود بسیار مهم است.
پس از مراسمات عروسی، مردم به آنها «صوفیک» میگفتند. «صوفی» واژهای مهم در زبان کوردی است و به معنای مردمی صلح طلب است که اعتقادات مذهبی خود را مهم میپندارند، به دین خود تعلق خاطر دارند و به کسی آسیب نمیرسانند. اما «صوفیک» یک تعبیر منفی است و برای کسانی کاربرد دارد که مثلاً وانمود میکنند صوفی هستند، اما در واقع چنین نیستند. در ذاتشان اسلام جعلی وجود دارد. نقاب اسلام را بر صورت دارند اما مسلمان نیست. در نظر عموم، آنها مسلمانان قلابی، یعنی صوفیکهایی بودند که نقاب مسلمانان به صورت داشتند. در زندگی روزمره مردم از تعریف صوفیک برای توصیف اعضای حزب الله استفاده میکردند.
در سال ۱۹۹۱ پس از اعمال خشونت فراوان، تعاریف مختلفی برای حزب الله به کار برده شد، به عنوان مثال: حزبالشیطان، حزب بربریت و حزبالکنترا. این سه تعریف نشان میدهد که قتلهای حزبالله و محاکمه نشدن کسانی که مرتکب این قتلها شدهاند مورد حمایت دولت است. این داستانها اغلب در فارقین و اِلح نقل میشود؛ داستان قتلهایی که در خیابانها اتفاق میافتد. در اولین موارد قتل، مغازهداران و مردم اطراف دویدند، مهاجمان را دستگیر و به پلیس تحویل دادند. با این حال مردم همیشه این را میگویند: «ما مهاجم را جلوی در تحویل میدادیم، اما او دستش را تکان داد و از در پشتی میرفت.» بنابراین، رابطه حزب الله و دولت از دید مردم منطقه بسیار واضح و روشن است.
در کیفرخواست پرونده علیه شبه نظامیان حزب الله که توسط دادستانی عمومی دادگاه امنیت دولتی آمد در سال ۲۰۰۰ تهیه شده، آمده است: «حزب الله به عنوان یک نیروی مخالف در برابر خشونت و ترور رخ داده توسط جریان پکک در منطقه جنوب شرقی آناتولی، ایجاد شد.» تئومان کومان فرمانده سابق ژاندارمری، در زمانی که فعالیت حزب الله افزایش یافت، گفت: «حزب الله کیست؟ در ایران فقط حزب الله وجود دارد. اینجا شهروندانی با اعتقادات مذهبی قوی وجود دارند که از خود در برابر حملات پکک دفاع میکنند.»
سرهات علاالدین اوغلو روزنامهنگار تعریف میکند که روزنامهنگاری از عصمت سزگین وزیر کشور وقت پرسیده است آیا در مورد حسین ولی اوغلو تحقیق میشود؟ وزیر به خبرنگار گفت: «نه شما سوالی کردهاید و نه من چیزی شنیدهام.» یکی از اعضای سابق حزب الله در سال ۱۹۹۳ نامهای ناشناس به رئیس جمهور ارسال کرد. در نامه به دولت هشدار میدهد و میگوید در صورت لزوم میتواند شهادت دهد. این نامه خطاب به رئیس کل پلیس در آن زمان، مهمت آگار بود. اما آگار به این دلیل که «دستگیری آنها به نفع کسی نیست» کاری انجام نداد. به گفته آگار، کسانی که دستگیر شده بودند، متهم نمیشدند در حالیکه مسئول کشتار بیش از هزار نفر بودند.
رئیس سابق گروه استخبارات ژاندارمری، عارف دوغان، در مصاحبهای در سال ۲۰۱۱ با م. علی بیراند گفت: «برای پیروزی در جنگ علیه جنبش آزادی کورد و مردم کورد، حزبالکنترا را ایجاد کردم.» با این سخنان مشخص شد که حزبالکنترا توسط چه کسی و با چه هدفی تأسیس شده است.
خانههای زندانیان
برای رعایت احتیاط، اعضای سازمان که بعد از عملیات شناسایی شدهاند یا ارتباطشان با سازمان دچار مشکل شده است و یا تصمیم به دستگیری آنها وجود دارد مجبور میشدند ماهها و گاهی سالها بدون بیرون رفتن، در داخل یک خانه بمانند بمانند؛ به این خانهها، «خانههای زندانیان» گفته میشد. خانههای زندانیان در مراکز سکونت در مناطقی انتخاب میشد که جلب توجه نمیکرد. این امکان برای زندانیان یا محکومان وجود داشت که بستگانشان به عنوان مهمان در خانه اعضای سازمان اقامت کنند. نیازهای این افراد توسط اعضای سازمان که تحت تعقیب نبودند و پول آن توسط دولت پرداخت میشد! رئیس سابق یهد، عثمان کونتش، مانند هزاران میهندوست دیگر، ماهها در یکی از این زندانها نگهداری و شکنجه شد.
شهادتگاه حزب الله
در روستای یولاچ در فارقین و بولوتچَک در چنار دو قبرستان وجود دارد که این سازمان به عنوان شهادتگاه نامگذاری کرده است و رهبران و جلادان حزبالکنترا که در این منطقه کشته شدهاند در آنجا دفن شدهاند. کنتراهای کشته شده در این گورستانها به خاک سپرده میشوند.
سازماندهی زندان
ارتباط بین مقامات زندان و مدیریت سازمان توسط افراد حرفهای و منتخب انجام میشد. ارتباط و اطلاعات بین مدیران حزبالکنترا که سالها در زندان به سر میبردند، از طریق زکریا یاپیچی اوغلو، حسین یلماز، سرکان رامانلی و وکلایی که اکنون مقام بالایی در اداره هودا پار گرفتهاند، منتقل میشد.
سازماندهی سلسله مراتبی
فرامین عمومی حزبالکنترا از طریق رهبر سازمان داده میشد. پس از آن شورا (کمیته اجرایی) قرار دارد. اعضای شورا مسئولیت چهار شاخه اصلی تبلیغات، تشکیلاتی، نظامی و اطلاعاتی را بر عهده دارند. پس از قتل ولی اوغلو، ادیپ گوموش با وجود اینکه قاتل صدها نفر بود و به حبس ابد محکوم شده بود، توسط دولت ترکیه رسما از زندان آزاد شد و به عنوان فرمانده یا رهبر عمومی سازمان معرفی شد. اعضای شورای حزب الله امروز تقریباً همگی سمتهای خود را در مدیریت سازمانهای اتحاد العلماء، اموت کَروان، هودا پار و غیره که مرتبط با حزب الله هستند، دارند.
دهه ۲۰۰۰: قاتل صدها کورد، حزب الله خود را در زیرزمینها پنهان کرد
در دهه ۲۰۰۰ حدود دو هزار نفر از اعضای حزب الله بازداشت و نیمی از آنها دستگیر شدند. به دلیل شهادت این افراد، ۷۵ قتل حل نشده رمزگشایی شد. حزب الله پس از ترور رهبر خود حسین ولی اوغلو، وارد روند «تصفیه» شد. روندی که در آن حزبالکنترا به «زیرزمینها» عقبنشینی کرد. در سال ۱۹۹۹، رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در نتیجه یک توطئه بینالمللی به ترکیه تحویل داده شد. دولت ترکیه که قصد داشت با توطئه جنبش آزادی کوردها را از بین ببرد، فکر میکرد که دیگر نیازی به حزبالکنترا ندارد و نمیتواند آن را کنترل کند، لذا عملیاتی را علیه آن انجام داد. بر این اساس، روندی ایجاد شد که در آن رهبران حزبالکنترا دستگیر و فعالیتهای آن محدود شد.
در طی روندی که در آن رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان توسط یک توطئه بین المللی دستگیر شد، از نظر دولت، حزب الله دیگر نه به عنوان ارگانی برای همکاری، بلکه به عنوان مانعی که کنترل آن دشوار بود شناخته میشد و دیگر به عنوان یک ابزار کارا در مقیاس بزرگ تعریف نمیشد. عملیات انجام شد، حسین ولی اوغلو در ۱۷ ژانویه ۲۰۰۰ در ویلایی در بَیکوز به همراه چند جسد پیدا شد. در روایتی دیگری گفته میشود که ادیپ گوموش، عیسی آلتسوی، حاجیی بایانچوک و جمال توتار که از اعضای حزبالکنترا هستند، بر سر رویکرد جدیدی با دولت توافق کردند، او را کشتند و وانمود کردند که توسط دولت کشته شده است. در واقع با وجود اینکه در عملیات ویلای بَیکوز صدها گلوله به ولی اوغلو اصابت کرد، یک گلوله به بقیه اصابت نکرد و این وضعیت مرموز است. این مهمترین واقعیتی است که آخرین ادعا را تایید میکند. برخی از اعضای خانواده اظهار میکنند و معتقدند که ولی اوغلو توسط خود حزبالکنترا به عنوان بخشی از توافقی که با دولت منعقد شده بود، کشته شد.
پس از قتل حسین ولی اوغلو در سال ۲۰۰۰، هزاران نفر از اعضا و افرادی که به حزب الله کمک کردند در ترکیه دستگیر شدند. برخی از آنها به مجازاتهای سنگین محکوم شدند. در چارچوب اظهارات اعتراف کنندگان، صدها خانه مشابه در همه جا پیدا شد. صدها جسد کورد در زیر خانهها، یعنی در ستونهای پر از بتن پیدا شد. وحشیگری غیرانسانی حزبالکنترا به طور کامل فاش شده است. به این ترتیب دوران عقب نشینی حزب الله به زیرزمین آغاز شد. کنتراهایی که دستگیر نشدند یا «ترجیحاً» آزاد ماندند یا از کشور گریختند و یا به اندازه کافی در ترکیه پنهان شدند.
وکیل یاشار آلتورک که پیگیر پروندههای حزب الله در کشتار مردم کورد در دهه ۹۰ است، وحشیگری حزب الله را با این جملات توضیح میدهد: «ما فیلمهایی از وحشیگری حزب الله را در دادگاه تماشا کردیم. افرادی را که در حال اعترافگیری بودند میکشتند. ما این را در دادگاه تماشا کردیم. خیلی ترسیده بودیم. وقتی داشتیم این صحنهها را میدیدیم، همه از جمله قاضی، گاهی به صفحه نمایش پشت میکردیم و هر از گاهی بیرون میرفتم.»
در فیلم به دست آمده در ساختمان بَیکوز، نویسنده کونجا کوریش، رهبر مد زهرا عزتالدین یلدیریم و مالکی مهمت سامبول نیز بازجویی شدند. فهرستی از «صد نفری که باید ربوده شوند» نیز در آنجا پیدا شد و در این فهرست اسامی ۱۱ کارمند معروف گمشده وجود داشت.
دو روز پس از عملیات بَیکوز، بنا به اعترافات ادیپ گوموش، گورهای دسته جمعی حزب الله در عملیاتی که در خیابان حسیپ پاشا اوسکودار شماره ۲۶ انجام شد، کشف شد. در هر جایی که حفر شده بود اجساد مرده پیدا کردند.
اجساد را در وضعیت جنینی دفن و دست و پایشان را بسته بودند. ده جسد بودند و بر سر تعدادی از آنها میخ کوبیده بودند و دست و پایشان شکسته بود. کسانی که کشته شده بودند در واقع در اثر شکنجه مرده بودند.
با بررسی اجساد و اسناد به دست آمده مشخص شد که اعضای حزبالکنترا با شکنجههای وحشیانه از انسانها بازجویی میکنند. مشخص شد که دهان و گلوی ربودهشدگان دوخته شده، دستها و پاهایشان بسته شده و چیزهایی به گردنشان بسته شده است؛ افراد با سیمهای آهنی به هم بسته شده و به خاک سپرده شدهاند. همه اینها در فیلمها دیده میشود.
در یک خانه در کارتال ۹ جسد وجود داشت
خانه-گورهای حزب الله به این محدود نمیشود. خانه دوم این سازمان در استانبول در ۲۸ ژانویه ۲۰۰۰ در کارتال شناسایی شد. ساختمانی که در محله چاووش اوغلو، خیابان سامانیلو، کوچه گورکَملی، شماره ۱۲ واقع شده بود. در نتیجه جستجو در آن ۹ جسد پیدا شد.
دو کودک را به دلیل غذا دادن به پرنده کشتند
پس از کشف ساختمان کارتال در آمد، ۶ جسد از دو خانه کنار هم در محله ساواش و خیابان کوچوک ساواش در منطقه ملیک احمد خارج شدند. مشخص شد دو کودک به نامهای آیت الله دالگین (۱۷ ساله) و علی چلیک (۱۹ساله) که مفقود شده و برای غذا دادن به پرندگان وارد خانه شده بودند، در میان اجساد بودند.
گور-خانهها در سراسر ترکیه و کوردستان
با توجه به اعترافات رهبران حزب و اعضای دستگیر شده، عملیات در سراسر ترکیه انجام شد. در عملیاتهایی که در استانبول، آدانا، قونیه، آنکارا، آمد، باتمان، شرنَخ، مردین و در بسیاری از نقاط انجام شد خانههایی حاوی گورهای جمعی پیدا شد. اجساد صدها تن از مردم میهندوست، مذهبی، چپ و دمکرات که توسط حزب الله کشته شده بودند در خانهها پیدا شد. به ویژه در عملیاتی که در باتمان انجام شد، صحنههای وحشیانه افشا شد. دیده شد که رهبران و خانوادههای حزب الله بر اجساد مدفون در زیر ساختمان و داخل ستون خانه بتن ریخته و در همان محل زندگی میکنند. آن دسته از افراد حزب الله که در باغها، کف و ستونهای ساختمان خود اجساد داشتند و با آن جنازهها زندگی میکردند، امروز میتوانند به راحتی و آزادانه از شهرهای کوردستان دیدن کنند و در هودا پار به کار خود ادامه دهند.
حزب الله ظاهراً در جریان انحلال بود، اما در واقع به مسیر زیر زمینی کشیده شد. آنها میخواهند حزب اللهی را که تا امروز با همان اهداف، اما با روشی متفاوت - پوشش یک حزب سیاسی - به میدان فرستاده شده، مشروعیت بخشند. البته دولت ترکیه و سایر نیروها در این میان نقش دارند. باز هم تأثیر ترس از مبارزات جنبش آزادی کورد و مردم کورد تعیین کننده بود و باعث شد که توطئهای توخالی دیگر طراحی کنند.