دوران کالکان: مدیریت حزب دمکرات کردستان ائتلاف را شکست

کالکان اظهار داشت، آنها آماده هستند در چارچوب اتحاد ملی با احزاب کردی ارتباط داشته باشند. کالکان در این رابطه اظهار داشت که معیارهای پروتکل سال 1983 که با پ.د.ک آماده شده است می‌تواند به معیارهای اساسی کنگره ملی کردستان بدل شود.

  دوران کالکان عضو کمیته رهبری حزب کارگران کردستان پ.ک.ک طرح دولت ترک مبنی بر اشغال جنوب کردستان و سیاستهای حزب دمکرات کردستان را در طی گفتوگویی با خبرگزاری فرات تحلیل کرد.

  - نخستین دیدارهای جنبش آپوییستی با حزب دمکرات کردستان چگونه انجام شدند؟

  - در زمان تاسیس گروه ایدئولوژیکی، رهبر آپو اعلام داشته بود که در کردستان در چارچوب جبهه ملی، سازماندهی در تمامی جنبش‌ها لازم است. با  چنین هدفی سال 1975 با مسئولین تمامی احزاب و سازمان‌های کردستانی دیدار انجام شده بود. در میان این احزاب، حزب دمکرات کردستان ترکیه نیز قرار داشت.  همانگونه که اطلاع دارید این حزب به عنوان شاخه حزب دمکرات کردستان عراق در شمال کردستان خود را سازماندهی کرده بود. اما آنزمان دیدارها به هیچ نتیجەای دست نیافت. هیچیک از سازمان‌ها از پیشنهاد رهبر آپو برای سازماندهی با چنین شیوەای که وی پیشنهاد کرده بود استقابل نکردند. آن زمان مسئول حزب دمکرات کردستان ترکیه علام کرده بود که ایستارهای رهبری برای خلق و کردستان بسیار خطرناک می‌باشند.

  بعد از خروج رهبر آپو از میهن و کودتای 12 سپتامبر وی در لبنان - فلسطین و در سوریه و در سطح خاورمیانه در تلاش و جستجو برای ایجاد جبهەای کردستانی و ترکیەای علیه فاشیسم برآمد. ابتدای سال 1981 با احزاب شمال کردستان در پایتخت سوریه چند نشست را برگزار و مباحثاتی صورت گرفت. اتحادیه میهنی کردستان با رهبری مام جلال طالبانی یکی از جنبش‌های جنوب کردستان بود که با میل فراوان پشتیبانی و حمایت خود را از این نشست‌ها اعلام نمود. اتحادیه میهنی کردستان با احزاب و گروه‌های دیگر در شمال کردستان از ارتباط بهتری برخوردار بود. در آن زمان حزب دمکرات کردستان ضعیف بود. اما همانند سال 1975، در سال 1981 نیز بحث و گفتوگوها حول ایجاد یک جبهه ملی در دمشق به نتیجەای منتهی نگردید. گروەها و سازمان‌های دیگر نیز به حزب کارگران کردستان نزدیک نشدند تا با پ.ک.ک جبهەای ملی را تاسیس نمایند. دریافته بودند که پ.ک.ک علیه سیستم مبتنی کشتار، استعمارگر، فاشیست به مبارزه مسلحانه دست خواهد زد. زیرا پ.ک.ک در ارتباط با این مساله سخن می‌گفت، به تبلیغات دست می‌زد و مقاله منتشر می‌کرد. پیش از کودتای نظامی 12 سپتامبر در چارچوب مقاومت حلوان و سورک در این رابطه نخستین قدم‌ها را برداشته بود. از این مساله در هراس بودند و به همین دلیل خود را دور نگه می‌داشتند و می‌خواستند که پ.ک.ک به تمامی دست از مقاومت مسلحانه برداشته و همانند آن‌ها عمل نماید. بدون شک حزب کارگران کردستان نتوانسته بود چنین مساله ای را قبول نماید. در نتیجه در نشست‌ها به توافقی دست نیافتند. رهبر آپو به این گروه‌ها گفته بود که بدون پ.ک.ک جبهه ای ملی را سازماندهی کنید، علیه رژیم فاشیستی و استعمارگر به مقاومت دست بزنید. در چنین صورتی پ.ک.ک نیز از شما حمایت به عمل آورده و از نشست خارج شد. متعاقبا چند نشست با مشارکت چند حزب و سازمان دیگر  برگزار شدند و همدیگر را متهم کردند و از این نشست خارج شدند. این نشست‌ها به منظور تاسیس جبهه‌ای ملی سرانجام بدون نتیجه خاتمه یافتند.

  همزمان تلاش‌هایی از این دست در بستر جنوب و شرق کردستان نیز در جریان بود. در تابستان سال 1980 گروهی با پیشاهنگی رفیق محمد کاراسونگور عازم شرق کردستان شدند. در آن زمان حاکمیت شاه دچار فروپاشی شده بود. در ایران انقلاب شده بود و در شرق کردستان حاکمیت دولت از میان رفته بود. مدیریتی برای سازماندهی کردها وجود داشت. به منظور ایجاد ارتباط در این جبهه، به منظور اخذ کمک و حمایت برای سازماندهی مبارزه مقاومت ملی در شمال کردستان، رفیق کاراسونگور مسئولیت یافته بود. همزمان مرکز حزب دمکرات دمکرات کردستان نیز در شرق کردستان بود. حزب دمکرات کردستان عراق بعد از شکست سال 1975 مرکز خود را در ایران مستقر نموده و درصدد سازماندهی مجدد برآمده بود. جنگ ایران و عراق نیز آغاز شده بود. در برخی از جبهه‌های جنوب کردستان، ارتش عراق عقب نشسته بود. خلایی ایجاد شده بود. در مناطقی که بعد از سال 1975 تخلیه شده بودند، خلق مجددا خود را با گروه‌هایی سازمان داده بود. در چنین وضعیتی در بستر شرق کردستان رفیق محمد کارا سونگور با گروه‌ها و احزاب شرق و جنوب کردستان ارتباط برقرار کرده و پیوندهایی را برقرار کرده بود. در سطح سازماندهی و حمایت چنین امری در حال ایجاد بود. در  این میان سازمان‌هایی از جنوب کردستان در چنین زمینهای وجود داشتند. همزمان با تمامی سازمان‌های شرق کردستان نیز پیوندهایی ایجاد شده بود.

  در چنین فرایندی پیوندهای پ.ک.ک – پ.د.ک برقرار شدند. این پیوندهای نخستین که به شیوەای جدی توسعه یافتند، در بستر شرق کردستان با پیوندهایی که رفیق کارا سونگور با رهبری حزب دمکرات کردستان عراق برقرار کرده بود، نمایان شدند. در آن زمان حزب دمکرات کردستان عراق به تازگی در حال سازماندهی مجدد خود برآمده بود. مسعود بارزانی به ریاست حزب رسیده بود. ادریس بارزانی مشاور ومعاون وی در مرکز حزب دمکرات کردستان عراق بود. علی عبدالله دبیرکل این حزب بود. رفیق کاراسونگور تا حدی با آن‌ها ارتباطاتی را برقرار کرده بود. هر دو حزب نیازمند چنین ارتباطاتی بودند. نیازمندی‌ها عملی حزب کارگران کردستان برقراری چنین پیوندهایی را با حزب دمکرات کردستان عراق تحمیل می‌کرد. نیازمندیهای سیاسی حزب دمکرات کردستان و نیز قرار گرفتن این حزب خارج از فعالیتهای سازماندهی اتحادیه میهنی کردستان و کردهای دیگر که باعث انزوای این حزب شده بود، همچون الزامی این حزب را ناچار مینمود با حزب کارگرن کردستان ارتباط داشته باشد در چنین شرایطی بود که اتحادیه میهنی با پیشاهنگی مام جلال طالبانی تلاش می‌نمود کنگره ملی کردستان را بدون حزب دمکرات کردستان برگزار نماید. از این طریق می‌خواست حزب دمکرات کردستان را به تمامی به انزوا بکشاند. رهبر آپو علیه چنین نگرشی موضع گرفت. این موضع را درست ارزیابی نکرده و اظهار داشت در صورتیکه این کنگره ملی برگزار گردد، لازم است که تمامی احزاب و سازمان‌های کردی در آن شرکت کنند. باید اختلافات بین احزاب به مانعی در راه برگزاری آن تبدیل نگردد. از همین رو لازم است که زمینه‌های برگزاری این کنگره آماده شود. این ایستار حائز اهمیت بود. حزب دمکرات کردستان عراق بدین شیوه تا اندازەای دچار انزوا گشته و دچار تنگنا شده بود. نیازمند برقراری ارتباط با پ.ک.ک بود.

  از سوی دیگر سیستم استعمارگر و قاتل تصمیمی اتخاذ کرده بود مبنی بر اینکه پ.ک.ک نباید از مردین فراتر برود. نباید خود را به بوتان برساند. تصمیمی بدین گونه از سوی سیستم جهانی استعمارگری اتخاذ شده بود. به منظور بی اثر کردن چنین تصمیمی و نیز ادامه کار سازماندهی پ.ک.ک نیازمند حمایت حزب دمکرات کردستان عراق و سازمان‌های دیگر بود. در چارچوب این الزامات، در ماه‌های تابستان سال 1982 این ارتباطات کمی بیشتر تقویت گشته و در انتهای سال 1982- اگر اشتباه نکنم- پروتکلی 9 مادەای آماده شد. طرفین متن این پروتکل را پذیرفتند. بدینگونه بین حزب کارگران کردستان و حزب دمکرات کردستان عراق به شیوەای رسمی پیوند و ارتباط برقرار شد. در جریان بهار سال 1983،  در چارچوب دیدار مسعود بارزانی از سوریه این پروتکل امضا شد. عبدالله اوجالان به عنوان دبیرکل حزب کارگران کردستان این پروتکل را امضا کرده و مسعود بارزانی نیز به عنوان دبیرکل حزب دمکرات کردستان عراق این پروتکل را امضا کرد. با امضای این پروتکل در بالاترین سطح، پیوند این دو رسمیت یافت، تقویت شد و اجرایی شد.

  این پیوندها تا بهار سال 1985 ادامه یافت. سال‌های 1983 - 1984 و 85 در چارچوب این پروتکل هر دو حزب ائتلاف - ارتباط را ایجاد کرده و به حمایت از یکدیگر برخاستند.، نشست برگزار کرده و به پشتیبانی از یکدیگر برخاستند. از نظر من ارتباط و فعالیتهای انجام شده در چارچوب این ائتلاف، برای هر دو طرف دستاوردهای بسیار مهمی را به همراه داشته بود. در بعد سیاسی، این دستاورد بزرگی را برای پ.د.ک به همراه داشت. حزب کارگران کردستان نیز در عمل و در چارچوب این پیوندها، پیشرفتهای مهمی را به خود دید. پروتکلی که به ائتلاف منجر شد در چارچوب معیارهای دمکراتیک ملی قرار داشت. من همواره گفته‌ام که در چارچوب همان مواد ما آماده هستیم با حزب دمکرات کردستان عراق و احزاب دیگر کرد ارتباط داشته باشیم. معیارهای موجود در این پروتکل می توانند به معیارهای اساسی کنگره ملی کردستان تبدیل شوند. ملی بودن، دمکراتیک بودن،، حمایت از یکدیگر و عدم خصومت با یکدیگر از جمله این مواد بودند.  بر عکس، علیه هیچ حزبی خصومت و دشمنی نداشت. در راستای ایجاد اتحاد دمکراتیک ملی در میان کردها بود. اگر اشتباه نکنم در ژوئن سال 1985 بود که با مدیریت پ.د.ک بهدینان ملاقات کردیم. در آن زمان شخصی به نام د. جرجیس، از اعضای کمیته مرکزی در این قسمت مسئول بود. در این دیدار مدیریت بهدینان نیز حضور داشت. موضعی منفی نشان دادند. در ارتباط با مقاومت مسلحانەای که در چارچوب عملیات 15 آگوست در حال زمینه سازی بود نیز اظهار داشتند که چنین مسالەای به آن‌ها فشار وارد کرده و نباید از مرزها عبور کنند. به آن‌ها گفتیم که این نظر درست نیست، در درسیم عملیات در جریان است، در آمد، در سمسور، در سرحد عملیات در جریان است؛ این مساله ارتباطی با جنوب کردستان ندارد. هیچ گروه گریلایی از این نقطه عازم درسیم نمی‌شود و دست به عملیات نمی‌زند. حتی در صورت هیچگونه محدودیتی نیز سه ماهه می‌توان از اینجا به درسیم رسید. ما تلاش کردیم این مساله را درک کنند، اما آن‌ها با دولت جهموری ترکیه پیوندهایی را برقرار کرده بودند. دولت ترک آن‌ها را تهدید کرده بود، به همین دلیل ارتباط با ما را رد و بدینگونه واکنش نشان دادند. اگر اشتباه نکنم در آگوست [همان سال] اطلاعیەای را به نام رهبری پ.د.ک منتشر کرده و طی آن به افکار عمومی اطلاع دادند که آن‌ها قرار داد مذکور را فسخ کرده‌اند. این پ.ک.ک نبود که از این قرار داد خارج شد، بلکه پ.د.ک بود.

  - ما اطلاع داریم که گریلاهای حزب کارگران کردستان بعد از سال 1982 بر جنوب کردستان متمرکز شدند. اما نخستین عملیاتهای خارج از مرز دولت سال 1983 شروع شدند. این نخستین تلاش‌های دولت ترکیه برای اشغالگری چگونه بود؟

  - بله، در چارچوب پیوند با پ.د.ک، خصوصا در نتیجه آموزش‌های انجام شده در لبنان و فلسطین- طی سال‌های 1981-1982- حزب کارگران کردستان در خاتمه آگوست سال 1982 دومین کنگره خود را برگزار و در چارچوب تصمیمات کنگره، از ماه سپتامبر سال 1982، گروه‌های گریلا از مرزهای سوریه وارد مرز بوتان - بهدینان شدند. گروه‌های گریلا از مسیرهای مختلف وارد بوتان شدند. بخشی نیز وارد جنوب کردستان شدند. در جوار خابور و زاپ، در دشت هیتی و مناطق لولان کمپ‌هایشان را مستقر کردند. همزمان بخشی دیگر نیز وارد مرزهای شرق کردستان شدند.

  رفیق محمد کاراسونگور و معصوم کورکماز پیش از این گروه‌ها در منطقه حضور داشتند. برای حضور گریلاها در عرصه عملی، تمهیداتی اندیشیده بودند. در چارچوب این گام‌های عملی، گریلاهای حزب کارگران کردستان در زمستان سال‌های 1982-1983  بە مرزهای جنوب و شرق کردستان بازگشتند. جنگ ایران - عراق آغاز شده بود. از 20 سپتامبر 1980 به بعد، هر دو دولت ارتش‌های خود را در مرزها آماده کرده بودند. اما در مناطق مرزی جنوب، شرق و شمال کردستان شمار کمی از نیروهای دولت ایران و عراق استقرار داشتند. مناطق فراوانی خالی از نیرو بودند. گریلاها نیز از این فرصت‌ها استفاده کرده و به منظور پیشبرد حرکت گریلا در شمال کردستان از این خلا و از این مناطق استفاده کردند، کمپ‌هایشان را استقرار بخشیدند، دست به آموزشهای عملی زده و مقدمات کار را آماده نمودند. از خابور تا شهرهای مرزی جنوب کردستان و شرق کردستان، در زمستان سالهای 1982-1983 در نقاطی کمپ‌های پ.ک.ک ایجاد شدند. این حرکت، بازگشت به میهن بود. درخواست می‌شد که آماده سازی‌های آموزشی در لبنان-فلسطین علیه رژیم نظامی فاشیست 12 سپتامبر به مقاومت مسلحانه تبدیل شود. گریلاهای حزب کارگران کردستان از هر فرصتی استفاده می‌کردند. با خلق ارتباط برقرار می‌کردند و به شناسایی جغرافیایی منطقه دست می‌زدند. در برخی از مناطق بوتان در خط قلبان- چله - شمزینان نخستین پیوندها بدین شیوه در زمستان سال 1982-1983 ایجاد شدند. در آوریل سال 1983 در منطقه لولان، حزب کارگران کردستان نشست مدیریتی عملی را برگزار کرده و اقداماتی را که باید در شمال کردستان انجام داده شوند طراحی کرده و در چارچوب این اقدامات طراحی شده برای مناطق بوتان، زاگرس و سرحد، برای نخستین بار گریلاها اینبار از جنوب و شرق کردستان به شمال کردستان اعزام شدند. چنین کاری نخستین بار در جنوب کردستان صورت گرفته و متعاقبا در بهار، در شرق کردستان نیز چنین اقدامی صورت گرفت.

  در چنین وضعیتی، جمهوری ترکیه به صورت رسمی، نخستین بار وارد خاک عراق شده و در 25 مه سال 1983 نخستین حمله خود را تحت عنوان اپراسیون خارج از مرز انجام داد. این عملیات در شرق رودخانه خابور انجام شد. ارتش ترک 5 کیلومتر وارد خاک جنوب کردستان شد. در مرزهای خابور، کمپ‌های پ.د.ک و حزب کمونیست عراق حضور داشتند.  در یکسوی رودخانه پایگاه‌های جمهوری ترکیه و در طرف دیگر رودخانه، پایگاه‌های پ.د.ک و حزب کمونیست قرار داشتند. دولت ترک به دلیل ارتباطات پ.د.ک با پ.ک.ک از حزب دمکرات کردستان عراق ناراحت بود. از سوی دیگر کارهایی که تحت عنوان قاچاق مرزی شناخته می‌شود، در این منطقه بسیار رایج بود. خصوصا که در این  زمینه فعالیتها هیچگاه دچار سکون نشده و این کار در ابعاد گستردەای انجام می‌شد. در جریان زمستان سال‌های 1982-1983 یکی دوبار بین افرادی که به آن‌ها قاچاقچیان مرزی گفته می‌شد و نیروهای ارتش ترک برخوردهایی روی داد. تا جایی که به یاد دارم؛ یکبار دو نفر از نیروهای نظامی ترک کشته شدند و چند نفر نیز زخمی شدند. کنعان اورن از این رویداد بسیار خشمگین شده بود. اطلاعاتی منتشر شده بود که پ.ک.ک به میهن بازگشته و در مرزها استقرار یافته است. ذهنیت ارتجاعی و فاشیستی دولت جمهوری ترکیه این مساله را به ترور و خیانت پیوند زده بود. خلاصه کنم؛  دولت ترکیه از استقرار پ.ک.ک در مرزها اطلاع یافته بود و از این مساله ناراحت بود. از ارتباطات بین پ.ک.ک و پ.د.ک نیز دچار ناراحتی بود. پ.د.ک نیز درمرزها پایگاه و کمپ ایجاد کرده بود. درحقیقت نخستین عملیات ترکیە علیه پ.د.ک بود. پ.د.ک و حزب کمونیست عراق کمپ‌های خود را در اطراف خابور نزدیک به 5 کیلومتر به درون مناطق جنوب کردستان عقب کشیدند. پ.د.ک با عقب نشینی دست از این مناطق برداشت، به مقاومتی دست نزد و ضررهایی نیز متحمل شد. اما مدیریت تحت رهبری کنعان اورن اعلام داشت که مرزها را از ترور پاک کرده‌ایم. این حمله 3-4 روز ادامه داشت. ارتش ترک متعاقبا از جنوب کردستان عقب نشست. نتیجه این عملیات نظامی عقب بردن چند کیلومتری پایگاهها و کمپ‌های پ.د.ک بود. در نخستین گام پ.د.ک به سوی دره زندولا عقب نشینی کرده و سپس تا زاپ عقب نشست. پ.ک.ک نیز از این مساله در راستای تقویت مقاومت مسلحانه و آماده سازی استفاده کرده و نیروهای گریلای خود را به مناطق مختلف بوتان اعزام داشت. کارهای مقدماتی و ابتدایی عملی در منطقه بوتان و زاگرس در سال 1983 بدین شیوه عملی شدند.

  - آیا در آن برهه بین پ.ک.ک و پ.د.ک پیمانی منعقد شد؟ کدامیک از طرفین درخواست امضای این پروتکل را کرد؟ محتوای این پروتکل چه بود؟ چرا متعاقبا این قرارداد از بین رفت؟

  - در ارتباط با سوال نخست من پاسخ دادم؛ این قرار داد در نتیجه تلاش‌های گسترده رفیق محمد کارا سونگور ایجاد شد. رهبری حزبمان برای فعالیت در جنوب و شرق کردستان، این مسئولیت را به وی داده بود. وی نه تنها با پ.د.ک ارتباط برقرار کرده بود، تکرار می‌کنم که با تمامی سازمانهای شرق و جنوب کردستان ارتباط برقرار کرده بود. ارتباط و ائتلاف را با پ.د.ک بهتر صورت داده بود. این ارتباط را به پروتکلی مکتوب تغییر داد. گفته بودم که پروتکل مشتمل بر نه ماده بود، محتوای آن نیز اتحاد دمکراتیک ملی بود. مبتنی بر اتحاد و حمایت بود. در مقابله و مخالفت با سازمان‌های دیگر نبود، در مخالفت با سازمان‌های دیگر قرار نداشت. برای ایجاد پیوندهایی بین احزاب کردی و هم برای آماده سازی کنگره ملی، زمینەای مهم به شمار می‌رفت. زیرا در این برهه، حزب دمکرات کردستان و اتحادیه میهنی کردستان خصومت شدیدی با یکدیگر داشتند. در آن زمان این سوال مطرح بود که آیا احزاب کرد می‌توانند با یکدیگر متحد شوند؟ آیا می‌توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؟ ارتباط بین پ.ک.ک و پ.د.ک این وضعیت را بر هم زد.

  پروتکل رسمی در سال 1982 آماده شد و در تابستان سال 1983 از سوی دبیرکلی پ.ک.ک و دبیرکلی پ.د.ک امضا شده و رسمیت یافت. سال‌های 1982 تا 1984 این پروتکل وارد مرحله اجرایی شد و تا سال 1985 نیز ادامه یافت آگوست سال 1985 تحت فشار دولت جمهوری ترکیه حزب دمکرات کردستان به افکار عمومی اطلاع داد که از این معاهده خارج شده و بدین شیوه ارتباط  پایان یافته و فرایندی از اختلاف و جنگ شروع شد. زمانی که بین نیروهای مسلح ارتباطی وجود نداشته باشد، اختلاف و جنگ روی می‌دهد. از سال 1985 به بعد پروسه جنگ شروع شد.

  در این میان فشار دولت جمهوری ترکیه را نباید از یاد برد. جمهوری ترکیه نمی‌خواست در شمال کردستان علیه استعمارگری فاشیست ترک برای حقوق دمکراتیک ملی مبارزه سیاسی و مسلحانه انجام شود. کودتای نظامی فاشیستی 12 سپتامبر نه فقط حملەای علیه پ.ک.ک. بود بلکه به سازمان کمال بورکای، د.د.ک.د، سازمان رزگاری که هیچ وقت از اسلحه استفاده نکرده بود و به همه حمله کرده و آن‌ها را دستگیر نمود. تمامی افرادی که خواهان مساله ای به نام کرد بودند یا به زبان کردی سخن می‌گفتند را به عنوان دشمن نشان دادند. جمهوری ترکیه زمانی به پ.د.ک فشار وارد کرد که از مقاومت مسلحانه 14 آگوست دچار واهمه شده بود. خواهان توقف آن شده بود. جمهوری ترکیه علیه همه بود، اما گفته بودند که تبلیغات ضرر چندانی را متوجه آنان نمی‌کند. اما چون حزب کارگران کردستان با عملیات مسلحانه، فعالیتهای خود را آغاز کرده بود، جمهوری ترکیه از این مساله ترسیده بود. از همین رو خواستار توقف آن شده بود. در این چارچوب پ.د.ک را تهدید کرده و قول‌هایی را نیز همزمان به آن‌ها داده بودند. از آنها خواسته بودند که بر پ.ک.ک فشار وارد کنند. گفته بودند آن‌ها را متوقف کنید یا ما شما را نیز هدف قرار خواهیم داد. مدیریت پ.د.ک نتوانسته بود مقاومت کند. در مقابله با چنین وضعی موضع نگرفته و بدین شیوه بود که مسیرها از هم جدا شدند. حزب کارگران کردستان علیه مدیریت جمهوری فاشیست و اشغالگر ترکیه به مبارزه برای آزادی و دمکراسی کردستان دست زد، پ.د.ک نیز با دولت جمهوری ترکیه ارتباط برقرار کرد. از جمهوری ترکیه حمایت نمود و به منظور از میان برداشتن مبازره برای از میان برداشتن [ما] تلاش کرد.

  - در سال 1985 زمانی که حامد آوجی در حال فعالیت بود به قتل رسید. دلیل قتل حامد آوجی چه بود؟

  رفیق آوجی از اهالی کرجوس است.  در آن برهه کرجوس جزو توابع مردین محسوب می‌شد. اگر اشتباه نکنم اکنون جزو مناطق تابعه بوتان محسوب می‌شود. به لحاظ جسمی ضعیف بود. در انستیتوی آموزشی آمد تحصیل می‌کرد. چون به لحاظ بدنی ضعیف بود  رفقا به وی کولونی (مستعمرە) می‌گفتند. کردستان در حالت کلی نیز کولونی و مستعمرە بود. ضعف بدنی این رفیق نیز استعمار کردستان را به ذهن متبادر می‌نمود و به همین منظور حامد آوجی که دانشجو و انسانی مطلع بود کولونی (مستعمرە) نام گرفته بود. زبان کردی وی نیز بسیار خوب بود. در حال تحصیل ادبیات بود. رفیق محمد کاراسونگور به منظور دادن مسئولیتی به وی در شرق کردستان قرار بود وی را با گروهی از رفقا به آنجا اعزام کنند. در گام نخست در الیه گروهی را سازماندهی کرده و در بهار سال 1980 عازم شرق کردستان شده بود.

  متعاقبا قرار بود به منظور تقویت گروه دیگری از رفقا نیز اعزام می‌شدند. در میان گروه دوم رفیق حامد آوجی نیز حضور داشت. در تابستان سال 1980 این گروه عازم شرق کردستان شدند. در میان تلاشهایی که با پیشاهنگی رفیق محمد کاراسونگور در شرق و جنوب کردستان انجام می‌شدند، حمید آوجی میلیتانی فعال بود. با جامعه کردی نا آشنا نبود، از ارتباطات خوبی با خلق برخوردار بود. تسلط خوبی بر زبان داشت. خواندن و نوشتن وی به زبان کردی خوب بود. با این استعدادهای خوب، هم در شرق کردستان وهم در جنوب کردستان فعالیتهای خوبی را انجام داد. در بخش فعالیتهای تبلیغاتی جای گرفته بود. به صورت طبیعی تمامی سازمان‌های شرق و جنوب کردستان را به خوبی شناخته بود. تمامی مسئولان سازمان‌ها وکادرهای آین سازمان‌ها را به خوبی می‌شناخت. مبارزەای فعالانه را بین سال‌های 1981-1985 انجام داد. به انجام فعالیتهای دیپلماتیک و تبلیغاتی دست می‌زد. بعد از بازگشت گریلاها به میهن، تبلیغات مکتوب و شفاهی به صورت رسمی انجام می‌شد. در میان سازماندهی‌های آموزشی حماسی که در نواحی مرزی انجام می‌شدند فعال بود. در آن زمان در میان مدیران پ.د.ک، فرماندهان و پیشمرگان این حزب در جنوب کردستان کسی نبود که حامد آوجی را نشناسد. آوجی بسیار شناخته شده و مطلع بود.

  رفیق آوجی در تابستان سال 1985 به منظور فعالیتهای تبلیغاتی لازم بود عازم منطقه بهدینان شود. به همین منظور به منطقه آواشین رفت. فعالیتهای تبلیغاتی نوشتاری و نیز فعالیتهای تبلیغاتی در میان خلق را در آنجا ادامه داد. به روستاهای متاطق مرزی می‌رفت و چون مدتی در شرق کردستان مانده بود، شهروندان تبعیدی و مهاجر گردی و عشایری را که به شرق کردستان رفته بودند به خوبی می‌شناخت. از طریق آن‌ها و آشنایی با بسیاری از عشایر در مسیر شمزینان به آسانی می‌توانست با خلق ارتباط برقرار کند. همچنین با حرکت در مسیر روباروک - موسکا نیز در روستاها به فعالیت دست می‌زد. تا زمان خاتمه ارتباط رسمی با حزب دمکرات کردستان، یکی از مسئولان ارتباط پ.ک.ک با پ.د.ک شناخته می شد. کسی که فعالیتهای عملی را به پیش می برد رفیق آوجی بود.

  زمانی که ارتباط‌ها گسیختند، با خاتمه سال 1985 پ.د.ک و برخی از اطرافیان دست به حملات توطئه گرانه دست زدند. خصوصا در مناطق مرزی، کمینهایی را علیه تیمهای فعال گذاشته و به حمله دست می‌زدند. در خاتمه سال 1986 و بعد از آن بسیاری از کادرهای پ.ک.ک و گریلاها به دلیل این حملات به شهادت رسیدند. حامد آوجی نیز یکی از این رفقا بود. در شمزینان، در اطراف بروخ، از سوی پ.د.ک دعوت شده بود، به منظور ملاقات عازم آنجا شده بود و بازنگشت. بعد از آن شنیدیم که در جریان یک کمین وی را به قتل رسانده‌اند. از اهالی روستای بروخ نیز سوال شده بود. این روستائیان در آن دوره و هم اکنون نیز به پ.د.ک وابستگی داشته و با این حزب همکاری دارند. در نزدیکی زمستان در کنار رودخانه خابور امین حاجو را نیز به قتل رساندند. بعدا یکی دیگر از رفقایمان را نیز به نام رباز در جریان کمینی به قتل رساندند.

  - بدیهی است که حملات حزب دمکرات کردستان از اواخر سال 1985 آغاز شدند. آیا هدف این حملات خارج کردن نیروهای پ.ک.ک از مناطق مرزی بود؟

  - خصوصا در سال 1982 و از آن تاریخ به بعد شمار فراوانی از گریلاها و پیشمرگان در جنوب کردستان حضور داشتند. پ.د.ک از شرق کردستان به جنوب کردستان رفته بود. حزب کارگران کردستان نیز از روژاوای کردستان عازم جنوب کردستان شده بود. از مناطق مختلفی عازم جنوب کردستان می‌شدند. در عین ارتباط و پیوند، پیشمرگان و گریلاها در جنوب کردستان استقرار یافته و با اخلاق  خلق و خوی (متفاوت) با یکدیگر ارتباط داشتند. گریلاها و پیشمرگها پیوندهای فراوانی با یکدیگر داشتند. در ارتباط با تاریخ کردستان، مبارزه آزادیخواهی و تاریخ انقلابات جهان، گریلاهای حزب کارگران کردستان از آموزش و اطلاعات فراوانی برخوردار بودند. در ارتقای بعد علمی و روحیه پیشمرگان نقش مهمی را ایفا کردند. نیروهای پیشمرگ در بعد عملی از تجربه برخوردار بودند. همیشه در کوهستان‌ها بودەاند، همیشه در حالت دفاعی قرار داشتند، واجد تجربه و شایستگی بودند. هر دو طرف به یکدیگر نیرو می‌بخشیدند. ارتباط و توافق خوبی در جریان بود. پ.ک.ک از این امر سود می‌برد. در این میان طرف‌هایی نیز که متضرر می‌شدند نیز حضور داشتند. حزب دمکرات کردستان در بعد اخلاق و روحیه، قدرت و آموزش، نیرو گرفته بود. در بعد دستیابی به آزادی نیز به اطمینان و اعتقاد بیشتری دست یافته بود. بعد از شکست سال 1975، دوباره 5-6 سال را به حالت تبعید گذرانده بودند، همه چیز را از دست داده بودند، امید و اعتقاد آنان دچار افول شده بود. اما زمانی که نیروی فدایی گریلاها را در شمال کردستان که بزرگترین بخش کردستان است دیدند؛ در بعد سازماندهی مبارزه برای آزادی و پیروزی، نیروهای پیشمرگه پ.د.ک. جسارت و جرات فراوانی یافته و نیرو گرفتند؛ امید یافتند. نباید این واقعیت را از یاد برد.

  مدیران پ.د.ک به دلیل این تحولات حتی اگر محدود نیز بوده باشد، درها را اندکی به روی ما گشودند. اما از پیشرفت و تاثیرگذاری پ.ک.ک نیز ناراحت بودند. از پیشرفت و تاثیرگذاری در هراس بودند. این وضعیت که با خیزش گریلا در 15 آگوست به افتخار دست یافت، در دهه و شمزینان با مقاومت آزادی کردستان علیه دولت فاشیست و استعمارگر ترکیه آغاز شد، از تاثیرگذاری دوچندان گریلا بر پیشمرگهای جنوب کردستان برخوردار بود. امید و اعتماد به پ.ک.ک به منظور پیشبرد مبارزه آزادیخواهی شمال کردستان و آزادی تمامی کردستان را بیشتر ارتقا داد. گریلاها از تاثیرگذاری برخوردار بودند. مدیران پ.د.ک از این مساله ترسیده و درصدد تضعیف و خنثی سازی آن برآمدند. یکی از دلایل مهم این مساله بود. در آغاز امید داشتند و می‌گفتند آن‌ها بی‌تجربه هستند، همگی جوان بوده و ما می‌توانیم آن‌ها را از مسیرشان خارج شاخته و به میان صفوف خود بکشانیم. اما این امید آن‌ها بر عکس شد، گریلاهای پ.ک.ک به نیروهای پ.د.ک آموزش داده و به آن‌ها روحیه و نیرو بخشیدند. زمانی که دریافتند مساله بر وفق مراد نیست ناراحت شدند، و درصدد تضعیف برآمدند.

  از سوی دیگر به خط مشی جمهوری ترکیه نیز نزدیک شدند. دوباره جنوب کردستان در مناطق بهدینان کاملا تحت کنترل نیروهای پ.د.ک درآمد. نقش پ.د.ک با همکاری عشایر در بوتان و زاگرس مهم بود، از سازماندهی طبیعی و سنتی در این منطقه برخوردار بودند. تمامی عشایر منطقه به پ.د.ک باج می‌دادند. بر اساس خیزش بزرگ 15 آگوست، مقاومت گریلا در بوتان و زاگروس پیشرفت کرد. جوانان بوتان و زاگروس به صفوف گریلا پیوستند؛ این تحولات که با پیشاهنگی پ.ک.ک در بوتان و زاگروس انجام شد، در دل پ.د.ک هراس افکند. درصدد مخالفت با آن‌ها برآمدند.

  پ.ک.ک به سازماندهی خود اقدام ورزید، از حمایت جامعه برخوردار و بر نیروهای جوان آن افزوده شد. این مساله نیز به طور طبیعی عرصه را بر پ.د.ک تنگ نمود. تاب تحمل آن را نداشته و از پذیرش آن سرباز می‌زدند. این حزب خود فعالیت پرشوری نداشت؛ اما در عین حال هیچ سازمان دیگری حق آن را نداشت، برایشان مهم نبود. زمانی که حزب کارگران کردستان به عنوان آلترناتیوی ظاهر شد، جامعه نیز چندان محتاج آن‌ها نبود، با سازماندهی جامعه از سوی پ.ک.ک، جامعه کرد از قعقرا نجات یافت. مساله مهم این بود که تاب تحمل آن را نداشته و درصدد ممانعت از پیشرفت آن برآمدند. فشارهای نخست از سوی جمهوری ترکیه بود. دومین بخش فشارها و تاثیرگذاری از سوی نیروهای پیشمرگ بود. سومین مساله نیز پیشرفتهای سازماندهی در خط بوتان - بستا بود. با از میان رفتن پروتکل و برقراری ارتباط با جمهوری ترکیه، با حمله به پ.ک.ک درصدد ممانعت از پیشرفتها برآمده و هم از نیروهای ترکیه حمایت و پشتیبانی بگیرند. دولت ترکیه نیز در مقابل این مساله را قبول کرد. یعنی از جمهوری ترکیه حمایت کسب کرده و در مقابل پ.ک.ک نیز به حمله دست زدند.

  از سوی دیگر نیز به منظور کاستن از تاثیرگذاری گریلا در جامعه و ممانعت از ورود به صفوف نیروهای گریلا به این کار دست زدند. در وضعیت موجود آن زمان، به جای اینکه بر مبنای ارتباط و ائتلاف خط مشی ملت دمکراتیک را با حزب کارگران کردستان و با تمام سازمان‌های دیگر در شمال کردستان، در جنوب کردستان به پیش برده و مساله کرد را حل نمایند، به مبارزه‌ای دست زدند که تمامی جامعه کردی را بسیج نماید، در مقابل، به تضعیف نیروی ایدئولوژیک - نظامی پ.ک.ک با جمهوری ترکیه ارتباط برقرار کرده و حول از میان برداشتن پ.ک.ک موجودیت خود را تداوم بخشیدند. اقدامات آن‌ها بر مبنای بسط و توسعه ذهنیت میهن دوستانه، ملت دمکراتیک نبود، درصدد محدود نمودن حزب کارگران کردستان برآمده و تنگ کردن عرصه آن بودند. درصدد وارد آوردن ضربه نظامی به پ.ک.ک بودند، با تضعیف پ.ک.ک، پ.د.ک درصدد بسط و گسترش خود برآمده بود. این اشتباه یک خط مشی بود. این خط مشی بود که جنگ داخلی را شروع کرد، خط مشی بود که نیروهای اشغالگر را تقویت کرد و بە شیوەای مخصوص و بر اساس آن خط مشی نقش خود را عیلە حزب کارگران کردستان اجرا کردند.