فواد بریتان: بحران و مشكل اساسی ايران, بحران داخلی است
فواد بریتان: بحران و مشكل اساسی ايران, بحران داخلی است
فواد بریتان: بحران و مشكل اساسی ايران, بحران داخلی است
سیاستهای دو استاندارد رژیم ایران در عرصههای خارجی و داخلی و تضییع حقوق ملتهای ایران, بویژه کردها همچنان ادامه دارد. فواد بریتان, عضو کوردیناسیون حزب حیات آزاد کردستان, پژاک در مورد سیاستهای دولت روحانی گفت:« تنها راهكار ممكن پيشبرد سطح دمكراسي در داخل ايران است كه هم ميتواند ايران را از بحراني كه هم اكنون گريبانگير آن است نجات دهد و هم وجه تمايزي باشد بين دولت روحاني با دولت هاي گذشته.»
فواد بریتان, عضو کوردیناسیون پژاک در مصاحبه با خبرگزاری فرات, سیاستهای خارجی و داخلی ایران را مورد تحلیل قرار داد که متن آن چنین است:
ـ امروزه ما شاهد تغيير و تحولات چشمگيري در سياستهاي خارجی ايران بعد از روي كار آمدن دولت يازدهم هستيم. شما اين تحولات را چگونه ارزيابي مينماييد؟
هر اندازه كه ايران از لحاظ سياستگذاري يك سري برنامههاي جداگانهاي داشته باشد, نميتواند خود را مستقل از سياستهاي جهاني قلمداد نموده و يا بدون در نظرگرفتن افكار عمومي جهاني به سياست بپردازد. بنابراين براي اينكه ارزيابي صحيحي از سياست ايران داشته باشيم بايستي نخست سياستهاي منطقهاي و فرامنطقهاي را توأمان مورد ارزيابي قرار دهيم. اگر در شمايي كلي به سياستهاي سيستم سرمايهداري جهاني بپردازيم, ميبينيم كه با مداخله دركشورهاي افغانستان، عراق، ليبي و مصر آزمونهايي را تجربه و پشت سر گذاشته است. در نتيجهي اين آزمونها بدين نتيجه رسيد كه بايستي سياستي دو پهلو در قبال سياستهاي جهاني خود در پيش بگيرد.
سيستم سرمايهداري جهاني با توجه به منافعي كه در منطقه داشته و نيز با توجه به بحران ساختارياي كه هماكنون با آن دست به گريبان است، الزامي ميداند كه درخاورميانه مداخله نموده و درهاي خاورميانه را بر روي چرخهي سرمايهي جهاني باز كند تا بازارهاي تازهاي را پيدا كرده و بدين نحو راه چارهاي براي مشكلات و بحرانهاي داخلي خود بيابد.
سيستم سرمايهداري جهاني با توجه به منافع خود و با عملي نمودن پروژهاي تحت عنوان پروژهي خاورميانهي نوين سياستهاي جديدي را در قبال خاورميانه پيرو مينمايد. هم اكنون اين سياستها به دو صورت در خاورميانه پياده ميگردد. اولي؛ سياست براندازي ريشهاي كه نمونهي آن را ميتوان در افغانستان، عراق و ليبي به خوبي مشاهده نمود و ديگري نيز استفاده از راهكارهاي سازشكارانه نرم و منعطف مي باشد. در اين نوع سياست ها ميخواهند با توجه به منافع خود خلقها را در آن جاي داده و بر طول عمر خود بيفزايند. براي مثال ميتوان نشست هاي مابين روسيه و آمريكا بر سر مسئله سوريه و يا نشست هاي اخير ايران و گروه 1+5 در مورد غني سازي هستهاي را در اين چارچوب قرار داد. بدين صورت امروزه سيستم سرمايهداري جهاني از سياستي دو استانداردی در قبال مسائل خارجي خود استفاده مينمايد. امروزه سيستم جهاني سياست بسيار متفاوتتري را نسبت به گذشته پيرو مينمايد. به عنوان مثال امروزه در سوريه شاهد جنگي همه جانبه هستيم. ميبينيم كه در سوريه از عناصر تندروي اسلامي بر ضد نيروهاي دمكراتيك به ويژه عليه كردها استفاده نموده و از سوي ديگر در تلاش براي ايجاد يك فضاي نرم، منعطف و سازشكارانه و جذب و انتگره نمودن نيروهاي رژيم و نيروهاي مخالف رژيم و حتي جذب نيروهاي دمكراتيك به سوي خود است. بدين نحو سيستم جهاني از اين دو نوع سياست در قبال مشكلات خود به شكلي موازي استفاده مينمايد.
با روي كار آمدن دولت يازدهم چرخشي در سياستهاي ايران روي داد. قبل از آن يعني در زمان دولت مداري احمدي نژاد در سياست داخلي كشور شاهد انكار، سركوب، رعب و خفقان و در سياست خارجي نيز شاهد سياستي تهاجمي بوديم. روي كار آمدن احمدي نژاد در مرحلهي بعد از دوره اصلاحات يعني بعد از خاتمي قابل تصور نبود، اما نميتوان گفت كه تصادفي نيز بوده است. احمدي نژاد در زماني به رياست جمهوري انتخاب شد كه ايران در برابر سياستهاي سيستم جهاني قرار گرفته بود. چندين انتخاب در پيش روي دولت احمدي نژاد بود؛ يا ذوب و انتگره ميشد و يا همچون هژمونياي در مقابل هژموني سرمايهداري جهاني قرار ميگرفت و يا اينكه با پيرو نمودن سياستي دمكراتيك و آشتي جويانه هم در داخل و هم در خارج پيشاهنگ رنسانس خاورميانه ميشد. اما احمدي نژاد راهكار دوم يعني مبدل شدن به يك نيروي هژمونی و سلطهگر در منطقه و ايجاد فشار، سانسور ، رعب و وحشت در داخل را ترجيح داده و پيروی نمود.
دولت يازدهم بلعكس سياستهاي دولت دهم يعني دولت احمدي نژاد با شعارهاي مسالمت آميز و آشتيجويانه وارد عرصهي سياست جهاني گرديد. يعني به جاي سياستي تنش آميز سياستي نرم و حتي امتياز دهنده در قبال سياست خارجی را در پيش گرفت. به همين خاطر امروزه دولتهاي جهاني با ديدن اين نرمش از سوي ايران آن را مثبت قلمداد نموده و حتي ايران نيز با اين برخورد نرم و منعطفي كه هم اكنون در قبال سياست خارجی پيرو ميكند ميتواند از فشار بر روي خود كاسته و بيشتر جاي پاي خود را مستحكم نمايد.
ـ شما بحث از امتياز دهي ايران در قبال سيستم جهاني نموديد. فوايد و معايب اين امتياز دهي چه ميباشد؟
هم اكنون ايران هم در داخل و هم در خارج با مشكلات متعددي روبرو است. در داخل ديگر, خلقها نميتوانند سياست بسته و جو حاكم بر روي خود را تحمل نمايند. برخوردهاي جمهوري اسلامي در قبال خلقها به ويژه خلقهاي كرد،آذري، عرب، بلوچ ، گيلكي و تركمن راه را به سوي ايجاد فشار بيشتر، ترس بيشتر، افزايش اعدامها، شكنجهها و افزایش شمار زندانيان سياسي ، مشكلات اقتصادي مردم ، افزايش بيكاري، و غيره هموار كرده است. در سياست خارجی نيز در گذشته شاهد پيرو نمودن سياست خشك، غير منعطف و يك طرفه بوديم. حل نشدن مسالهي هستهاي ايران و نيز هژمون خواهي ايران در مقابل هژمون خواهي اسراييل و سيستم سرمايهداري جهاني و جنگهاي لفظياي كه مابين ايران و ديگر كشورهاي اروپايي روي ميداد ، همگي وضعيت ايران را از هر لحاظ بحرانيتر نموده و ايران را به سوي راهي بدون بازگشت و پرتگاهي عميق سوق ميداد.
با روي كار آمدن دولت روحاني سياستهاي ايران براي حل اين مشكلات تغييراتي را به خود داد. بيشتر اين تغييرات در قبال سياست هستهاي و توافقات ايران با گروه مذاكرهكننده روي داد. اين تحولات در سياست خارجي ممكن است در كوتاه مدت يك سري منافع براي ايران در بر داشته باشد بعلت اينكه بيشتر آراي جهاني با اين سياست نرم و معتدل ايران موافق هستند. و آنها هم تنها از لحاظ اقتصادي يك نرمش را در قبال ايران از خود نشان خواهند داد. اما به نظر ما ايران اگر همطراز با اين سياستها به حل مشكلات داخلي خود نپردازد و سياستي دمكراتيك و اخلاق منشانه در قبال مسائل داخلي پيشه نكند, پيامدهاي ناگواري را با خود به همراه خواهد داشت و اين منافعي كه ايران در كوتاه مدت بدان دست يافته نميتواند در دراز مدت ماندگار باشد و مشكلات ايران را بيش از پيش مينمايد. بحران و مشكل اساسي ايران, بحران داخلي است. سرچشمهي آن نيز نبود آزادي، برابری و دمكراسي در داخل است. به همين دليل اگر ايران در آينده نيز تنها به حل سياست خارجی خود بسنده نمايد و از هيچ اقدامي براي حل مشكلات داخلي خود نپردازد , خلقهاي ايران در دراز مدت به سمت آن گزينههايي كه به نفع جمهوري اسلامي نخواهد بود خواهند رفت. جمهوري اسلامي تنها هنگامي ميتواند ماهيت جمهوري بودن خود را حفظ نمايد كه بحران داخلي خود را درست بررسي كرده، مطالبات خلقهاي ايران را در نظر گرفته و با يك پروژهي دمكراتيك داخلي جمهوري را دمكراتيزه نموده و مشكلات خلقهاي ايران را حل نمايد.
ـ شما وضعيت دولت يازدهم را چگونه ارزيابي مي نماييد؟
قبل از روي كار آمدن دولت يازدهم گروه تبليغاتي حسن روحاني در تبليغات انتخاباتي خود بحثهاي زيادي را به ميان آوردند. بيشتر اين بحثها مربوط به مطالبات داخلي مردم ايران بود. بحثهايي از قبيل احقاق حقوق شهروندي، تلاش براي رفع تبعيض عليه ديگر خلقهاي ايران و مذاهب. همچنين در مورد گذار و رد ديدگاه ميليتاريستي و امنیتي وعدههایی داده شد. از مهمترين اين وعدهها به جاي آوردن اصل مادهي 15 قانون اساسي در قبال لزوم آموزش به زبان مادري بود، در اين خصوص نيز قولهايي به خلقهاي ايران داده شد. همهي اينها بخش كوچكي بود از مطالبات و درخواست خلقهاي ايران از دولت يازدهم. با روي كار آمدن دولت يازدهم يعني دولت حسن روحاني و نيز با گذشت بيش از صد روز از شروع كار دولت، وقتي نگاهي گذرا به كارنامهي حسن روحاني و كابينهاش بيندازيم، ميبينيم كه نه تنها تغيير آنچناني در سياست داخلي روي نداده بلكه شمار اعدامها، افزايش بيش از حد زندانيان سياسي، تداوم فشار مضاعف و بخصوص جنگ رواني در قبال ديگر خلقها، كشتن بيرويهي كاسبكاران مرزي, همه و همه نمرههاي صفري است كه در كارنامهي كاري حسن روحاني ميتوان مشاهده نمود.
گفتههاي دولت يازدهم كه بيش از صد روز از زمان آغاز بكار آن ميگذرد، تا بحال بيشتر جنبهاي تبليغاتي و عوامفريبانه داشته و دردي از دردهاي مردم ايران را درمان ننموده است حتي بيشتر نيز کرده. دولت آقاي روحاني بايستي به خوبي درك نمايد كه بدون گذار و به جاي نياوردن اين مشخصهها نميتواند به شكلي موفقیتآميز در سياست خارجي حضورداشته و گامي مثبت نيز بردارد. اما در حال حاضر يك نوع بي ثباتي در دولت يازدهم را ميتوان مشاهده نمود. دولت روحاني با شعارهايی خوشاینده وارد ميدان گرديد اما بعد از مدتي آن شعارها را از ياد برده و حتي به عملهايي دست زد كه هيچ فرقي با برخوردهاي دولت احمدي نژاد نداشت. فرهنگهاي متنوع ايران زمين را به عنوان خرده فرهنگ نام برده، آمار اعدامها سر به فلك ميكشد، مليتاريزه كردن مناطق ايران بيش از بيش گرديده و غيره. اين عملكردها با آن شعارهاي دمكراتيك گفته شده به تمامي در تناقض و تضاد بوده و از طرف خلقها غيرقابل قبول است.يعني در حال حاضر ميتوان به كلي يك نوع بي ثباتي را در سياستهاي دولت روحاني مشاهده نمود و ميتوان گفت كه دولت يازدهم در شعار مثبت اما در عمل داراي عملكردي نادرست ميباشد.
ـ پيشنهاد شما براي گذار از اين بحرانها چيست؟
تنها راهكار ممكن پيشبرد سطح دمكراسي در داخل ايران است كه هم ميتواند ايران را از بحراني كه هم اكنون گريبانگير آن است نجات دهد و هم وجه تمايزي باشد بين دولت روحاني با دولت هاي گذشته. در غير اين صورت بحرانهاي داخلي و خارجي دوچندان گرديده و نتايجي كه ايران در سياست خارجی خود توانسته بدان دست يابد زياد پایدار نخواهد بود و آنگاه تفاوتي بين دولت اعتدال و اميد با دولت فاشيستي احمدي نژاد نخواهد بود.
تجربهي سالهاي اخير خاورميانه و بخصوص كشورهايي همچون افغانستان و عراق پيش روي ماست. پس تنها راه گريز از اين كشمكشها و بحرانها و تلاش براي زندگي مسالمت آميز و ادامهي حيات در ايراني متحد و نيز براي فرار از تكرار نشدن تراژدي نابودی خلقها به بهانهي گذار به سوي خاورميانهي بزرگ به همان نحوي كه راه را به سوي ايجاد تراژدي عراق و افغانستان گشود، رسيدن به دمكراسياي راديكال و پايبند بودن به جمهورياي دمكراتيك و سياستي دمكراتيك ميباشد. به نظر ما خواست خلقهاي ايران از دولت و حكومت ايران رسيدن به سازشي دمكراتيك، ارادهاي آزاد و دمكراتيك و نيز دستيابي به يك جایگاه دمكراتيك ـ سياسي است كه از لحاظ حقوقي و قانوني نيز بايستي اين درخواستها از طرف حكام ايران در نظر گرفته شده و تامين گردد.
جمهوري اسلامي ايران به آن اندازهاي كه اصرار دارد با كشورهاي خارجي در تعامل بوده و مشكلات خود را با آنها حل نمايد بايستي قبل از هر چيز تلاش كند تا با خود خلقهاي داخلي ايران به يك تعامل دمكراتيك دست يابد .