تفاوت انقلاب غرب کردستان با سایر انقلابات خاورمیانه ـ تحلیل ششم
تفاوت انقلاب غرب کردستان با سایر انقلابات خاورمیانه ـ تحلیل ششم
تفاوت انقلاب غرب کردستان با سایر انقلابات خاورمیانه ـ تحلیل ششم
معمولا پرسش مطرح شده در مورد غرب کوردستان این است که فرق این انقلاب با انقلابهایی که در سایرمناطق خاورمیانه و حتی جهان روی داده چیست؟
اما قبل از هر چیز باید با دیدی واقعبینانه به مساله انقلاب بنگریم. تفکر غالب در جهان یا همان تفکر پست مدرنیستی که غربی ها از آن بحث می نمایند، معتقد به این است که جایی برای اپوزیسیون انقلابی در امر تغییر و تحولات سیاسی باقی نمانده و باید از این دست واژها دیگر استفاده هم نکرد. دیگر دوره این نوع از تفکرات به سر آمده. در اصل این نوع از نگرش در پی آن است که روح تحول خواهی را در جامعه ازمیان بردارد. خصوصا در مورد خاورمیانه که در حال حاضر اوضاع آن بحرانی است. یکی از مشکلات و موانعی که باعث گردیده انقلاب های خاورمیانه به نتیجه نرسند و دچار تکرار گردند، دور شدن از مفهوم واقعی انقلاب است.
برای مثال به کشورهای مصر و لیبی و تونس که در آنها انقلاب صورت گرفته و دولت تغییر کرده, نه حکومت, توجه نمایید. اوضاع بسیار خطرناکی در این کشورها حاکم شده. وقتی که از مفهوم واقعی انقلاب و نوع ساختار و شخصیت انقلابی فاصله گرفته شود، وضع همین خواهد بود. شاید گفته شود که اندکی جهان سومی فکر می کنیم. اما قبل از هر چیز باید بگویم که ما برای همان کشورهای توسعه نیافته ـ به قول غربی هاـ می خواهیم انقلاب کنیم.
دراین کشورها که به آنها اشاره ای داشتم تنها دولت تغییر کرده و در بافت حکومتی تغییری ایجاد نشده. برخی از اعضای فاسد بدنه حکومت های قبلی ریزش کرده اند و آنها را به نوعی کنده اند. از این مهمتر این انقلاب ها زیرساخت انقلابی هستند. منکر تلاش های برخی از آزادیخواهان که در حال حاضر هم در حاشیه قرار دارند نیستیم. اما به طور کلی زیرساخت انقلابی ضعیف و سست است و لاجرم به کودتا و جنگ داخلی می انجامند.
اصلا در برخی از این کشورها انقلاب به شدت وارداتی است و خالی از عناصر دموکراتیک داخلی است. حتی این به ظاهر سلحشورانی که به همه چیز مسلح هستند غیر از یک فکر انقلابی, از خارج وارد شده اند. همچنان که رهبر ملت کورد عبدالله اوجالان می گویند: دشوارترین امر انقلاب است و از آن هم دشوارتر دست یابی به یک شخصیت انقلابی.
حال این شخصیت های انقلابی که تا دیروز از آنها نه نامی و نه نوشته ای دیده نشده و در هیچ جایی خبری از آنها نبوده چگونه شده که کشوری را منقلب می نمایند. در کدام آکادمی ها و مراکز آموزشی پرورش یافته اند. کسب شخصیت انقلابی که کاعذ تورنسل نیست که به اسید یا باز زده شود و رنگ عوض نماید. بیشتر این افراد هم از کشورهای آمده اند و یا مقیم کشورهایی هستند که همان تفکر پست مدرنیستی که در آغاز به آن اشاره داشتم حاکم است. اکثرا دست پروده مکاتب غربی هستند. عجیب اینجاست و تضاد واقعی در این نکته نهفته است. هم به انقلاب و اپوزیسیون انقلابی باور ندارند و هم انقلاب و شخصیت انقلابی صادر می کنند.
اما بعد پنهان مساله چیز دیگری است. همانطور که گفتم، آنها به انقلاب به سبک خودشان باور دارند و مداخلاتشان در خاورمیانه به صورت انقلاب هایی است که خودشان می خواهند. نشر افکاری از این دست که دیگر جایی برای اپوزیسیون انقلابی وجود ندارد و دوران ایدئولوژی به سر آمده، در راستای خنثی کردن پتانسیل انقلابیگری در منطقه است. خصوصا نبودن ایدئولوژی مساله مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
باید پرسید که بدون ایدئولوژی چگونه انقلاب ممکن است؟ بر اساس چه نوع مبادی فکری دگرگونی صورت می گیرد؟
تصور کنید که همان تفکر عدم نیاز به ایدئولوژی در شخصی که جهت انقلاب در یکی از کشورهای خاورمیانه اقدام می کند، حاکم باشد. فرض بر اینکه با توسل به یک نیروی برانداز موفق به خلع یا با یک نیروی قهریه موفق به نابودی نظام حاکم گردید. بعد از آن کدام نوع مدل را مد نظر قرار خواهد داد؟ مشخص است، در اولین اقدام به دنبال مدل حکومتی می گردد که از قبل برای او آماده شده و همان مدلی است که غرب مد نظر دارد. در این میان فرهنگ و واقعیات و ویژگی های خاورمیانه کجای کار می ماند، معلوم نیست.
باید ایدئولوژی با فرهنگ و ویژگی های فرهنگی خاورمیانه و کشوری که در آن انقلاب صورت می گیرد مطابق باشد. و افراد انقلابی بر اساس آن آموزش لازم را دیده باشند. همچنین باید دارای مدل و برنامه ی اجتماعی لازم برای سازماندهی و ایجاد نهادهای مربوطه باشد. در غیر این صورت هرگز موفق به انقلاب نخواهند شد. تنها به خدمت سیاست کشورهای دیگر درمی آیند. در اصل این هم سیاست انتگراسیون(ضمیمه نمودن) نوین می باشد. به همین راحتی کشورها و نظام هایی را که به این کشورها نپیوسته اند به وسیله انقلاب های صادراتی از طرف آنها و وارداتی از طرف نیروهای وابسته به غرب ضمیمه خود می گردانند. البته در این بین مردمی هم وجود دارند که واقعا به دنبال انقلاب هستند و در پی تغییرات بنیادین می باشند که متاسفانه دراغلب اوقات مورد سوءاستفاده قرار می گیرند. در واقع انقلاب های مردمی درخاورمیانه در پروژه ی خاورمیانه نوین مورد بهره برداری سودجویانه قرار گرفته اند.
برای درک بهتر موضوع به مثال مبارزات رزمی توجه نمایید. در این نبردها تکنیکی وجود دارد که از نیروی یا وزن حریف برای مغلوب کردن یا به زمین زدن او کمک گرفته و در نهایت بر او مستولی می شود. در خاورمیانه هم از نیروی عناصر دموکراتیک موجود در کشورهای منطقه برای سرنگونی حکومت های مخالف نظام سلطه ی جهانی کمک گرفته شده. حتی تاکتیک آنها برای انقلاب و تغییر در ایران هم به همین صورت بود. این در گفته های سران حکومت ایالات متحده در ابراز حمایت از انقلاب های خاورمیانه به زبان می آوردند، مشهود بود.
با این توضیحات می خواهم به بیان تفاوت های انقلاب غرب کوردستان با سایر انقلاب های موجود در منطقه بپردازم. البته با این پیش درآمد که ما کوردها دارای بیشترین سابقه در امر انقلاب و انقلابیگری هستیم و فرهنگ انقلابی در میان ما ریشه ای است. در بیان این ویژگیها باید به موارد زیر اشاره نمایم.
1ـ برخوردار بودن از اندیشه ای زندگی بخش و آزادانه
موضوع اساسی نیز همین است. برخلاف سیر تفکر غربی که وجود اندیشه و فکر را برای ایجاد دگرگونی و انقلاب لازم نمی داند در اینجا با توسل به اندیشه ی رهبر ملت کورد عبدالله اوجالان نخست سعی شده به انقلاب ذهنیتی دست زده و در مراحل بعدی به پایه ریزی ساختار اخلاقی و سیاسی جامعه بپردازند. در انقلاب غرب کوردستان قبل از هر چیز زیرساخت های فکری و ذهنیتی برای انقلاب آماده شده و سپس نسبت به ایجاد نهادهای مدنی اقدام شده. لازم بود که در مرحله نخست، تفکرات و اندیشه های مخرب نظام بعث که اذهان خلقمان را مسموم کرده بود، با یک اندیشه متعالی و انسانساز جایگزین شده و اراده ی فرد و جامعه ی کورد دوباره بنیان نهاده شود. این اندیشه که بر اساس کلیت های فرهنگی و ذهنیتی خاورمیانه شکل گرفته و بدور از هر گونه گرایش منفعت طلبانه می باشد، هدفش ایجاد جامعه ای سالم و بااراده است. شایان ذکراست که از همان اوایل انقلاب، برای بهتر به ثمر نشستن این اندیشه و رهایی از انحرافات ذهنیتی ایجاد شده توسط نظام بعث، نظام خودمدیریتی دموکراتیک اقدام به گشایش آکادمی هایی نموده است. که در این مراکز آموزشی همه ی افراد جامعه تحت آموزش قرار می گیرند. در این بخش از کوردستان سعی شده که از هرگونه نسخه برداری از مکاتب غیر ملموس و نامانوس با فرهنگ و ذهنیت کوردستان پرهیز گردد. زیرا یکی از مشکلات ما در سایر انقلاب و خیزش های گذشته که به شکست انجامیده اند، عدم توجه به نوع اندیشه ای است که برگزیده می شود.
انتخاب نام خط سوم بر آن نیز به همین دلیل است. زیرا نه خط فکری دولت های منطقه را ادامه می دهد و نه از مدل های غربی که شکست آنها بارها ثابت شده پیروی می کند. حتی در شرق کوردستان هم این امر در انقلابات گذشته بسیار مشهود بوده. خصوصا در مورد تفکرات سوسیالیستی و سوسیال دموکرات، که به علت نبود زیرساخت فرهنگی و ذهنیتی لازم به شکست انجامیدند. در انقلاب غرب کوردستان لزوم انقلاب ذهنیتی بسیار خوب درک شده و اقدام لازم هم برای آن صورت گرفته است. جای دارد که یک بار دیگر این سخن رهبر ملت کورد را یادآور شویم که می گویند: «آزاد کردن چند شهر با مبارزه مسلحانه و نظامی فایده ای ندارد، لازم است که ذهنیت مردم ساکن در این شهرها آزاد شود»
با توجه به این نکته که هدف نهایی در انقلاب غرب کوردستان ایجاد خود مدیریتی دموکراتیک است، انقلاب ذهنیتی الزام آورتر می گردد. عملکرد یک فرد برخاسته از نوع اندیشه اوست. اراده مندی و آزادگی او هم از آزاداندیشی اش نشات می گیرد. مشکل اساسی در خاورمیانه بیگانگی با اندیشیدن و تفکر است. غربیها به خوبی به این نکته پی برده اند و برای همین همه می گویند که دوران اندیشه به پایان رسیده و یا به زبان ساده تر لازم نیست که شما بیاندیشید. ما به جای شما فکر می کنیم و برنامه تهیه می کنیم. شما تنها آن را اجرا نمایید. همان چیزی که در جنوب کوردستان حاکم است و کار به جایی کشیده که نام خیابانهایشان راهم فیلادلفیا و وال استریت می گذارند.
2 ـ وجود زمینه قبلی و پیشینه ی مبارزاتی مداوم و پیوسته
وقتی که نگاهی به انقلاب های این اواخر در خاورمیانه می اندازیم. ظهوری قارچ آسا را شاهد هستیم. انگاری که یکی با چتر نجات از آسمان وارد می شود. شاید برخیها بگویند که انقلابات دیگر مثل گذشته نیست و با توجه به سرعت پیشرفت، سریعتر صورت می پذیرند. اما انقلاب به همین راحتی که فکر می کنند نیست. اگر که به همین آسانی بود چرا مردم مصر و لیبی هنوز در خیابانها حضور دارند؟
اگر امروز از دزیده شده انقلاب های مردمی در خاورمیانه بحث می شود، واقعیتی انکارناپذیر است. اما در اینجا یعنی غرب کوردستان انقلاب از یک جریان انقلابی سیال و دامنه دار و با برنامه برخوردار است. در تمام طول این جریان با تاکید بر اصول و مبادی انقلابی و اجرای مرحله به مرحله برنامه ها با توجه به شرایط و بستر زمانی موجود پیشرفت حاصل شده است. مدت سی و چند سال است که برای این انقلاب کارهای زیربنایی انجام می گیرند. خلقمان در این بخش از کوردستان بی وقفه درطول این سی سال به مبارزه پرداخته و هرکز دست از تلاش نکشیده است.
بسیاری از مبارزان کورد در این سالها در زندان های رژیم شکنجه شده و به شهادت رسیدند. سی سال است که در مقابل شدیدترین نظام انکار و امحاء مبارزه کرده، رژیمی که تنها و تنها به تاراج کوردستان پرداخته. آنچه را که امروز در غرب کوردستان مشاهده می نماییم، ثمره ی مبارزه ی پنهانی است که روزی در زیرزمین شهرها و روستاهای دورافتاده درحال انجام بود. هنوز هم از سرنوشت بسیاری از این مبارزان راه آزادی اطلاعی در دست نیست.
در انقلاب غرب کوردستان هر مرحله ی از مبارزه به مانند نردبانی است که انقلاب 19 ژوییه می انجامد. نکته مهم این است که در این انقلاب همیشه با تفکر وتعمق سعی بر فرصت آفرینی و ایجاد فضای پیشرفت شده است. برخلاف سایر انقلاب های منطقه که گروهای سودجو و منفعت طلب در پی آنند تا در شرایط بحرانی از فرصت های پیش آمده استفاده نمایند و در توازنات سیاسی جای را برای خود باز نمایند. اما باید این را هم اضافه نمایم، که انقلاب خود به مفهوم برهم زدن توازانات است نه جای گرفتن در توازنات. انقلاب فی نفسه دگرگونی است، اگر توازن به هم نخورد، هیچگونه تغییری حاصل نخواهد شد.
3ـ هدفمندی و برنامه دار بودن آن و برخورداری از استراتژی
یکی ازدلایلی که باعث می شود تا یک انقلاب از مبارزان و انقلابیون دزدیده شود، عدم وجود برنامه ای منسجم برای اداره جامعه بعد از دوران انقلاب می باشد. با توجه به این نکته که انقلاب یک پروسه ی دراز مدت بوده و بر اساس اصول دیالکتیک باید که همیشه جریان داشته باشد و از حرکت بازنایستد، لذا وجود هدف و برنامه ای بلندمدت همراه با آینده نگری امری ضروری می باشد. حتی در طول تاریخ یکی ازدلایلی که بعد از سرنگونی یک حکومت به وسیله انقلاب، مردم به هدف خود دست نیافته اند همین نبود برنامه است. با هزار تلاش حکومتی را سرنگون کرده ولی در نهایت به علت عدم استراژی مشخص برای اداره جامعه به همان نظام قبلی با اندکی تغییر در نظام اداری و افراد کارمند آن باز می گردند.
هدف از تغییر باید قبل از هر چیزی مشخص باشد. چه نظامی را می خواهیم جایگزین نماییم. مردم و خلق در کجای این نظام آلترناتیو قرار خواهند داشت؟
یکی از مهمترین تفاوت های انقلاب غرب کوردستان همین برنامه دار بودن و هدفمندی آن است. که بر اساس یک استراژی راهبردی و عملی در حال شکل دهی به نظام خودمدیریتی دموکراتیک است. بسیار ساده است که اینجا هدف از انقلاب این بوده که نظامی به وجود آید و مردم در آن نظام مدیریت و اداره ی حکومت را در دست داشته باشند. برای این هدف برنامه ریزی شده و استراتژی مناسب انتخاب شده و تاکتیک لازم هم اتخاذ گردیده است. در شرایطی که هنوز در بسیاری از مناطق درگیری وجود دارد، اما ساختار لازم جهت مشارکت مردم در حال ایجاد است.
به انقلاب مصر توجه داشته باشید که به راحتی از دست مردم خارج شد. تنها جای دولت با دولتی دیگر عوض شد. اما در غرب کوردستان هدف و استراتژی تشکیل دولت نیست. این از تمام موارد مهمتر است. ایجاد یک جامعه ی مدنی نیرومند و برخوردار از سازماندهی که نیروی حساب خواهی از هر کس و هر نهادی را داشته باشد، استراتژی انقلاب است.
4ـ اتکا بر عناصردموکراتیک و بومی بودن انقلاب
هر انقلابی که بر عناصر دموکراتیک موجود در جامعه اتکا نداشته باشد، در نهایت به شکست خواهد انجامید. متاسفانه در حال حاضر هم شاهد هستیم که در انقلابات خاورمیانه یا از نیروها و عناصر دموکراتیک انقلابی سوءاستفاده می شود یا اینکه سعی می گردد تا با توسل به نیروهای وارداتی و وابسته تغییر صورت گیرد. منظور ما عدم همکاری با سایر نیروهای دموکراتیک خارجی نیست. بلکه لازم و ضروری است که در بین نیروهای دموکراتیک در هر کجای جهان که باشد ارتباط وهمکاری وجود داشته باشد.
در مورد عناصر دموکراتیک هم باید بگویم که منظور از آن نیروهایی هستند که خارج چارچوب اندیشه ی نظام دولتی قرار دارند. همان نیرو هایی که جامعه ی مدنی سالم را تشکیل می دهند. اما چرا باید به این نیروها تکیه داشت. واقعیت امر این است که وابستگی انقلابی یکی از خطرناکترین وابستگی هاست. یعنی اگر گام اول را که همان انقلاب است با استعانت از دیگران برداشته شود، خب، عاقبت هم معلوم خواهد بود.
در غرب کوردستان به هر نهاد مردمی که سر میزنی و از آنها میپرسی که این نهاد چرا و به چه منظور به وجود آمده؟ جواب این است که به پیشنهاد مردم و با همیاری و همکاری مردم و خود مردم هم بر آن نظارت دارند.تمامی طبقات و اصناف جامعه در این نهاد ها حضور فعال دارند. از تمام تواناییها برای اداره جامعه استفاده می شود بدون ارجحیت یک طبقه یا یک صنف خاص از افراد جامعه. به نیروهای دفاعی توجه نمایید. منظورم واحدهای مدافع خلق ((YPG می باشد. این نیرو با مشارکت تمامی این عناصر دموکراتیک تشکیل شده. از ملت های عرب و سوریانی گرفته تا پیروان ادیان و مذاهب گوناگون، برای همین هم خود را در برابر همه ی این تنوعات و دفاع از آنها مسئول دانسته و به صورتی یکسان به محافظت از آنها می پردازد. وقتی که زمینه مشارکت تمامی عناصر موجود در جامعه فراهم شد، هیچ جناح و یا گروهی به خود اجازه نمی دهد که به وابستگی تن دردهد.