زاگروس هیوا سخنگوی کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک) در مصاحبهای با روزنامه هاولاتی اظهار داشته است: در لوزان جدید کوردها تنها از لحاظ جغرافیایی تقسیم نمیشوند، بلکه از لحاظ ترکیب بافت جمعیتی نیز تقسیم میشوند. ساکنین کورد با زور ناچار میشوند زادگاه پدران و اجدادشان را برای داعش و النصره و القاعده رها کنند.
همچنین اشاره میکند که امرالی؛ لوزان قرن ۲۱ است. آنهایی که با یک حمله دستهجمعی بینالمللی رهبر آپو را ربوده و او را تحت انزوای شدید قرار دادند، همان قدرتهاییاند که در پیمان لوزان شرکت دارند. حمله دستهجمعی لوزان چقدر کثیف بود، حمله دستهجمعی علیه رهبر اوجالان صد برابر کثیفتر بود. هم پیمان لوزان و هم یورش همگانی بینالمللی؛ نقشه نسلکشی کوردهایند.
متن این مصاحبه از قرار زیر است:
بخشی از محقیین میگویند که کورد خارج از تاریخ است، ایا منطق سیاسی و فکری این را میپذیرد؟
اگر از دید سیاسی و فکری حاکمان، از دید امپراطور و پادشاه و رؤسای دولتها تاریخ را بنگریم؛ درست است کورد خارج از تاریخ است. چه بهتر! زیرا این تاریخ پر است از اشغالگری، نسلکشی، قتلعام، ویرانگری، تجاوز و غارت! همزمان پر است از دروغ. حاکمان همیشه سعی میکنند تاریخ را براساس منافع خود بنویسند. این تاریخ رسمی است. این تاریخ تنها قدرتهای حاکم را ستایش میکند؛ چقدر کشورگشایی و فتوحات کردهاند، کجا چند نفر را قتلعام کردهاند، چند شهر را ویران کردهاند و غیره. این تاریخ همه حقایق را بیان نمیکند. تلاش میکند نیروهای حاکم را تبرئه کند و از نقش همه پارامترهای دیگر چشمپوشی نماید. در این تاریخ زن حضور ندارد، خلقها گم هستند، رنجبران و زحمتکشان اصلا حضور ندارند. یعنی ۹۹ درصد جامعه بشری در این تاریخ حضور ندارد. اهرام بزرگ فرعون و نام فرعون مشخص است اما سازندهی این اهرام مشخص نیستند.
آنهایی که در تاریخ رسمی حضور ندارند، تشکیلدهندگان تاریخ واقعی بشریتاند، این نیروها عامل اصلی چرخاندن چرخهای تاریخاند. میتوانیم به این تاریخ بگوییم تاریخ آزادی. تاریخ آزادی خلقها، تاریخ آزادی زنان و تاریخ آزادی زحمتکشان؛ مدرنیته نیروهای خارج از حاکمیت که رهبر آپو آن را بهعنوان مدرنتیه دموکراتیک فرموله میکند. این تاریخ پر است از فرهنگ و منابع معنوی برای بشریت. این تاریخ است که فرهنگ را ساخته است، که اجتماعیشدن را ساخته است. این تاریخ پر است از مقاومت، نیرو و اراده، از تلاش و زحمت، پر است از ابتکارات. با این دیدگاه کورد از آغاز تاریخ وجود داشته است. زن از آغاز تاریخ حضور داشته و نقشش را بر پیشرفتهای متعدد حک کرده است. اولین انقلاب بشری که موجب پیشرفت فکر و زندگی انسان شد، انقلاب کشاورزی است. نخستین اختراعات بشر در این انقلاب توسعه یافتند. اولین روستا، اولین خانه، اولین سرود و اولین آواز، اولین نان، اولین قاشق و بشقاب ثمرهی این انقلابند. کورد و زن در کانون این انقلابند و با رنج و زحمت خودشان تاریخ را آفریدهاند. آثار برجای ماندهی "خرابه رشک" در اورفا (روحای) باکور کوردستان این حقیقت را اثبات میکند. تحقیقات انسانشناسی؛ شباهت نحوه زندگی و پوشش انسانهای آن دوره با کوردهای امروزین را اثبات میکند. مثلا پوشش کوردان ایزدی یا لورها اثباتکننده این حقیقتاند. اگر فرهنگ روستانشینی در کوردستان از همهجای دنیا قویتر است بهدلیل این عامل تاریخی است. ۱۲ هزار سال است کورد یکی از عوامل اصلی حرکت تاریخ است. همین عامل است که باوجود همه انکارها و قتلعامها؛ زبان و فرهنگ کوردی زنده مانده است. تاثیر زبان کوردی بر همه زبانهای هندی و اروپایی روشن است. تحقیقات واژهشناسی این حقیقت را نشان میدهند.
اگر کورد صاحب دولت نشده است، بهمعنی این نیست که تاریخ ندارد. دولت مؤسسه طبقه فرادست است. دولت نمایندهی خلق نیست. اینکه میگویند دولت نمایندهی خلق است؛ یک دروغ بزرگ است. دولت یعنی اشغالگری و قتلعام. دولت آمریکا بر اساس قتلعام میلیونها نفر از مردم بومی آمریکا (سرخپوستان) تاسیس شده است؛ اما چند آمریکایی اصیل در راس مسئولیتهای دولت آمریکا قرار دارد؟ دولتهای آمریکای لاتین توسط اسپانیا و بر قبور میلیونها بومی آمریکای لاتین تاسیس شدند که حالا هیچ اثری از آنان برجای نمانده است. دولت ترکیه بر قبور ۲ میلیون ارمنی، یک میلیون کورد، نیم میلیون پونتوس و چرکس و صدها هزار آشوری و مسیحی و رومی بینان نهاده شد. مؤسسین دولت ترکیه خودشان ترک نبودند. ترکبودن آتاتورک جای بحث دارد؛ در یونان بهدنیا آمده و یهودی مرتد است. سایر دولتهای دیگر نیز بهاین شیوهاند.
لذا لازم است تاریخ را تحلیل کنیم و تاریخ خودمان را با دست خودمان بازنویسی کنیم. از تاریخ خود شرم نکنیم؛ چرا که تاریخمان مایه افتخار است. باید تاریخ اجتماعی و فرهنگی خود را خارج از اصطلاح دولت بازنویسی کنیم. همزمان اگر میخواهیم در صحنه تاریخ بمانیم؛ لازم است جامعه و فرهنگ و اقتصاد اصیل خود را بر اساس آزادی و دموکراسی و حفاظت از محیط زیست بنیان بگذاریم.
پس از لوزان و قتل و عامهای علیه خلق کورد، نگرشهایی همچون خودمتنفری و خودتسکینی سر برآورد، در نمونه کورد خیانت به عنوان صفتی جای گرفته است، طایفهای هستند، ساده هستیم و به سادگی فریب میخوریم. چطور میتوان از این امر انتقاد گرفت؟
درست است، این مفاهیم گفته میشود زیرا اشغال کوردستان قبل از هرچیز یک اشغالگری ذهنیتی است، اشغال مفاهیم و معیار است. این اشغالگری، توانایی تفکر و مفهوم سازی و معیار را از تمامی جنبههای زندگی را از کورد گرفته است. این امر باعث میشود که اکثر افراد با توجه به ذهنیتی که اشغالگران به آنها القا کردهاند، برای خود معیاری تعیین کنند و آن را بر افراد تحمیل کنند. این ذهنیتها نیز چند بعدی هستند، زیرا اشغال کوردستان نیز چند بعدی است. نیروهای زیادی در تاریخ کوردستان را اشغال کردهاند و هر کدام یک ذهنیت و اثر انگشتی از شخصیت کورد ساختهاند. این باعث میشود که دیگر کوردها نتوانند به مانند یک کورد فکر کنند. سیاست کورد، جنگ کورد، اقتصاد کورد، جامعهی کورد، هنر کورد و غیره، لازم است چگونه باشد؟ تمامی اینها نیاز به پاسخ دارند. به خصوص در این دوران که اشغالگران فناوری اطلاعات و ارتباطات را کنترل میکنند و میتوانند شکل ذهنیت کوردها را خیلی راحتتر تغییر دهند. نیروی انقلابی کورد لازم است پاسخی درخوری برای این داشته باشد. باید بتواند مفاهیم و ذهنیت و معیار مشخص نماید. این همان کاری است که رهبر اوجالان و حزب کارگران کوردستان (پکک) انجام میدهند. ذهنیتی جدید و معیاری جدید ابداع میکنند و بر اساس این مفاهیم و معیارها زندگی میکنند. تمامی کشورهای خاورمیانه و اروپا و آمریکا دست به دست هم داده و به عنوان تروریست او را نشان دادند، دستگیرش کردند و ۲۵ سال است که در زندان است و بیش از ۲۸ ماه است که هیچکس او را ندیده و از او چیزی نشنیده است، اما وی هنوز هم بر سیاست جهان تاثیر گذار است. چرا؟! زیرا او با فکر کردن و زندگی خود، معیاری برای رهبری تعیین کرده است. تمامی نیروهای منطقهای و بینالمللی تلاش میکنند تا وی را از ذهن خلق پاک کنند و جلوی دیدگان وی را سیاه کنند. نام و عکس او در رسانهها، در خیابانها، جلسات و گردهماییها، در تلویزیون و روزنامه و تمامی شبکههای اجتماعی، از فیسبوک گرفته تا اینستاگرام ممنوع است و مجازات در پی دارد، اما خلق راهی را برای بر زبان آوردن نامش پیدا میکنند. در آلمان، هرکسی که عکس او را در صفحه فیسبوک خود منتشر نماید، یک سال به زندان محکوم میشود، حمل عکس او حکم زندان دارد. اما خلق باز تسلیم نمیشوند و او را رهبر خود میدانند. وی خودش در زندان است، اما معیاری که تعیین کرده، “ژن، ژیان، ئازادی” به شعاری تبدیل شده است که در سراسر جهان را درنوردیده است. فردی نیز وجود دارد که تمام دنیا دور وی جمع شدهاند که او را به رهبر کورد تبدیل کنند، به عنوان یک رهبر به کوردها تحمیلش کنند و با این هدف تمامی امکانات اقتصادی، سیاسی و رسانهای دنیا را در اختیار او قرار دادهاند، اما قادر به رهبری کردن نیست. گاهی پاپ نزد او میآید، گاهی او را به کاخ سفید دعوت میکنند، هر ماه رئیس جمهوری، نخست وزیری، وزیر یا سفیری با او ملاقات میکنند و او ۲۴ ساعته روی صفحهی نمایش است، اما بجز یکی دو شهر کسی وی را تایید نمیکند و قبولش ندارند. هستند گریلاهایی که سه سال است درون غار بوده، در محاصره ارتش ترکیه قرار دارند و سه سال است که خورشید را ندیدهاند، اما همچنان مقاومت میکنند. چرا؟ برای اینکه معیار جنگاوری را برای هر کورد و هر مبارز آزادیخواهی را تعیین نماید. همان گریلا در شنگال و در کوبانی و در مخمور معیاری را برای جنگ با داعش تعیین کردند. اگر این گریلا وجود نداشت، معیار مبارزه و مقاومت را کسانی که از داعش فرار کردند و باعث نسلکشی شدند، تعیین میکردند. در مورد زندان نیز همینطور است. سکینه جانسز و کمال پیر معیار مقاومت زندان هستند. پایین تر از آنها نمیتوانند به معیار تبدیل شوند.
به پاسخ سوال شما برگردم؛ درست است، معاهده لوزان باعث شده است تمامی این مفاهیم قابل بحث شوند. به خودی خود، هدف اصلی معاهدهی لوزان این است که کوردها را به عنوانی خلقی عقب مانده، نادان، خائن مسلک، دور از سیاست و غیره نشان دهد. کرد نیز لازم است این را تایید نکند و برای تعیین معیار و مفهوم مبتنی بر میهن دوستی، آزادی و دموکراسی مبارزه کنند. این کاری است که حزب کارگران کوردستان و رهبر آپو انجام میدهند. ایجاد مفهوم و معیار جدید برای کوردهاست. غیر از این نه هدف قدرت است و نه پول است.
صد سال گذشته را در تاریخ خلق ما را چگونه ارزیابی میکنید؟ قطعا وضعیت مثبت و منفی وجود دارد. هر دوی این شرایط را چگونه ارزیابی میکنید؟
لوزان تصمیم محو کردن و نسلکشی کورد بود. کورد نیز صد سال است که در برابر محو هویت خود مقاومت میکند. در این مقاومت میلیونها کورد شهید و مجروح شدهاند، آواره شدهاند، شکنجه و زندانی و اعدام و انفال و شیمیایی شدهاند. به عبارت دیگر، کوردها سرنوشتی را که برایشان تعیین شده بود را نفی کردند. در پنجاه سال اول این مقاومت شخصیتهایی چون شیخ سعید، سید رضا، احسان نوری پاشا، سمکو شکاک، قاضی محمد، عبدالرحمن قاسملو، شیخ محمود، ملا مصطفی، ابراهیم احمد، مام جلال و عثمان صبری و غیره قیام کردند. در پنجاه سال دوم، با تداوم نفوذ این جنبشها و شخصیتها، جنبش مبارزهای جدیدی پدید آمد که متفاوت از جنبشهای قبلی بود. در پنجاه سال اول، اکثر قیامها در واکنش به لوزان بود، اما از نظر ذهنیتی و مفهومی از لوزان عبور نکرده بود. اگر چنین فکری نیز وجود داشته باشد، به گفتمان و کنش بلندمدت تبدیل نشده است. بیشتر در چارچوب یک بخش از کوردستان محصور شدهاند. در پنجاه سال دوم، رویکردی که به وجود آمد، بیش از یک واکنش بود، از طریق تئوری و برنامه و عمل، از ذهنیت لوزان عبور کرده و فراتر از آن رفت و بر چهار بخش کوردستان تأثیر گذاشت.به همین سبب، در پنجاه سال دوم، هر دو رویکرد در عین مبارزه با معاهده لوزان، بر سر عبور کردن یا عبور نکردن از لوزان نیز با یکدیگر در جنگ بودند. خندقهای واقع در مرز روژآوای کوردستان نشانهی این اختلافات است. مرز بین دو بخش کوردستان به عنوان فیزیکی باقی نمانده است، اما مرز لوزان هنوز در ذهن باقی است و از لوزان، لوزانتر است. در سطح خلق و در میان تودهها، مرزهای لوزان کم رنگ شده است. یعنی در مجموع خلق از مرزهای لوزان عبور کردهاند. واکنش خلق در هر چهار بخش کوردستان در جریان دسیسهی بینالمللی علیه رهبر آپو و حضور خلق چهار بخش کوردستان در مقاومت کوبانی این واقعیت را ثابت میکند. غم و شادی خلق یکی شده است. به عبارت دیگر، اتحاد ملی در میان خلق حاصل شده است، آنچه مانع از آن شده است، تضاد منافع “منشاء- لوزان” است که هنوز در میان نیروهای سیاسی کورد باقی مانده است.
کارشناسان و روشنفکران بسیاری در مورد دولت صحبت میکنند که در این پیمان برای کوردها محقق نشده است. آیا آلترناتیو خود مدیریتی و فدرالی میتوانند کوردها را به خواستی که در پیمان محقق شده برسانند؟ از لحاظ قوانین بینالمللی، این دو آلترناتیو چگونه نگریسته میشوند؟
اگر به صورت بلند مدت به حقیقت کورد و حقیقت دولت بنگریم، برایمان مشخص میشود که نبود دولت برای کوردها یک شانس است. کوردها با دولت کورد نشدهاند، نبود دولت نیز کوردها را از بین نخواهد برد. اگر خود، خود را مدیریت کند.
قدمت دولت ۲ درصد تاریخ بشریت است، یعنی در کل ۴۰۰ سال. در ۹۸ درصد تاریخ، انسان بدون دولت زندگی کرده است. فجایع انسانی و محیط زیستی که طی دو درصد تاریخ بشریت به دلیل مسئلهی دولت پیش آمده است، با ۹۸ درصد دیگر قابل مقایسه نیست. کوردها در ۹۸ درصد تاریخ حضور داشته و نقش ایفا میکنند، اما فقط در دو درصد غایب میباشند.
دولت سرچشمهی ستم، قتل عام و اشغالگری و تصاحب قدرت به دست یک اقلیت است. در اساس، ضد دموکراسی میباشد و فقط دموکراسی را به عنوان روشی برای مشروعیت بخشیدن به خود به کار میگیرد. سازمانی است که در بلندترین سطح، به نفع قشر حاکم میباشد. این قشر حاکم مهم نیست که چه هویتی داشته باشد. بر اساس منافع خود میتواند کورد، ترک، فارس یا عرب باشد. در دورهی عثمانیها، قشر حاکم کورد، همه به دنبال شجره نامهی عربی برای خود بودند. همانطور که اکنون به دنبال پاسپورت و اقامت اروپا و آمریکا هستند. قشر حاکم ترک و فارس نیز به همین شیوه بودند. همه برای داشتن شجره نامهی عربی عجله داشتند. کوردها با این همه ویژگیهای مثبتی که در تاریخ دارند، چرا باید خود را تسلیم دیوی مانند حکومت کنند؟ کوردها قربانی دست دولتها هستند، چرا باید عاشق دولت باشند؟
فاجعهی پیمان لوزان در این نیست که کوردها را صاحب دولت نکرده است، فاجعه آن است که موجودیت کوردها را انکار کرده و راه را برای جینوساید خلق کورد باز کرد. کورد را به عنوان یک جامعه، فرهنگ و اقتصاد انکار کرد و دستور به پاکسازیش داد. این در حالی است که حقوق بسیاری از اقلیتهای ملی و مذهبی دیگر را تضمین نمود، اما برای اکثریتی مانند کوردها این کار را نکرد.
اما کوردها همراه با آنکه مسئلهی دولت را رد میکنند، باید جایگزینی برای دولت داشته باشند تا از بین نروند. این جایگزین نیز خود سازماندهی کردن و خود مدیریتی جامعه در خارج از دولت است. ضروری نیست که این خود مدیریتی، حتماً به صورت دولت باشد. کوردها در طول تاریخ به شیوههای مختلفی مانند ایل، قبیله، عشیره، تیره و غیره خود را اداره کردهاند. در اینجا مهم آن است که این شیوه ی مدیریت، بر اساس آزادی زن، دموکراسی و حفظ محیط زیست باشد.
رهبر آپو شناسهی جدیدی برای این گونه جوامع معرفی کرده است: "جامعهی اخلاقی و سیاسی". یعنی جامعهای که از کوچکترین واحد آن تا بزرگترینش، بتواند برای خود تصمیم بگیرد و نحوهی اجرای تصمیمات را مشخص نماید. یعنی هر جامعهای که نتواند در رابطه با خود تصمیمگیری کند، بیاخلاق است. اگر نتواند تصمیمات خود را وارد مرحلهی عمل کند بیسیاست نیز میباشد. یعنی اخلاق و سیاست دو مسئلهای هستند که لازم است در همهی لحظات، در زندگی جامعه برجسته شوند. این دو مکانیزم نباید به دولت تحویل داده شوند. چون دولت هم جامعه را بیاخلاق میکند و هم از سیاست جدایش میکند. طبیعت دولت این گونه است. طبیعت جامعه نیز به گونهای است که در مقابل این ویژگی وجودی دولت مقاومت کرده و خود را اداره نماید. لوزان میخواهد این طبیعت جامعهی کوردستان را بر هم زده و تسلیم قشر حاکم دولتهای دیگر نماید.
در اینجا رهبر آپو و کنفدرالیسم جوامع کوردستان با ایجاد ۵ معیار، برای ارتباط داخلی و خارجی جامعهی کوردستان جایگزینی برای لوزان پیشنهاد میکند که این خود را در سیستم کنفدرالیسم دموکراتیک جامعهی کوردستان پیدا کرده و مانند ائتلاف اجتماعی جدیدی است.
معیار اول: معیار جنگ و صلح است. کورد باید مشخص کند با چه کسی میجنگد و با چه کسی در صلح است.
معیار دوم :معیار اتحاد ملی است. به گونهای که کوردها هم داخل آن بخشی که در آن زندگی میکنند، متحد شوند و مسائل خود را در چهارچوب دولت مرتبط حل نمایند و هم با کوردهای بخشهای دیگر، برای ایجاد زندگی اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و آموزشی متحد شوند.
معیار سوم : معیار دموکراسی است. به گونهای که دولتهای حاکم بر کوردستان آن مواد قانونی که علیه کوردها وجود دارد را برداشته و به حقوق دموکراتیک خلق کورد اعتراف کنند. همچنین کوردها باید دموکراسی داخلی خود را تقویت کرده و ائتلاف اجتماعی جدیدی برای خود به وجود آورند.
معیار چهارم :معیار سیاست دموکراتیک است. یعنی کورد بتواند به عنوان یک موجودیت سیاسی، بر اساس خط سوم دارای تصمیم خود باشد و در این زمینه در پروسهی دموکراتیزه نمودن کشورهای مرتبط، به عنوان فاکتوری دموکراتیک خود را نشان داده و رشد کند.
معیار پنجم: معیار خود دفاعی است. رهبر آپو میگوید، "اگر نیروی آن را داشته باشیم که همهی دنیا را شکست دهیم، هرگز حمله نخواهیم کرد. اگر همهی دنیا هم با هم متحد شده و به ما حمله کنند، از خود دفاع میکنیم". در این چهارچوب" تئوری گل" را پیشنهاد میکند. یعنی گل هر چقدر هم که زیبا و لطیف باشد، اما خار هم دارد و از این خارها برای حفظ خود استفاده میکند.
کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک) دربارهی عمل و در جهتی که مورد قبول حقوق بینالملل باشد بر روی معاهدهی لوزان چگونه کار میکند؟
در این رابطه، در سال ۲۰۱۳ رهبر آپو پیشنهاد چهار کنفرانس را داد و کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک) آنها را وارد بُعد اجرایی کرد. کنفرانسی در آمد، یکی در هولیر، یکی در آنکارا و دیگری در اروپا (لوزان بود.)
از کنفرانس آمد “کنگره جامعهی دموکراتیک DTK” حاصل شد، یعنی سازماندهی دوبارهی زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی و خودمحافظتی و غیرهی خلق کرد بود.
کنفرانس هولیر به خاطر اتحاد ملی کوردهای هر چهار بخش کوردستان بود. که این در سال ۲۰۱۳ تا حدودی پیشرفت، اما حزب دمکرات کوردستان (پدک) به دستور خارجی از آن عقب نشینی کرد.
کنفرانس آنکارا به منظور برقراری مجدد روابط میان کورد و ترک بر مبنای دموکراتیک برگزار شد که این کنفرانس پایه و اساس “کنگرهی دمکراتیک خلقها (حدک)” و حزب دمکرات خلقها (هدپ)” است.
کنفرانس اروپا نیز در همان سال برگزار شد و به صورت کنفرانسهای زنجیرهای تا که راس کنفرانس امسال ادامه یافت. هدف از این کنفرانس ایجاد اتحاد بین خلق کورد و تمامی خلقهای جهان و رساندن این پیام به نیروهای بینالمللی که باید از سیاست امحای کورد دست بردارید، با کوردهای هر چهار بخش کوردستان به عنوان یک بازیگر سیاسی رفتار کند و برای حل سیاسی مشکل کورد به نقش و وظیفهی خود عمل کنید. در کنار کنفرانس، تاکنون دهها کنفرانس در پارلمان اروپا و کشورهای مختلف برگزار شده و روابط خوبی با روشنفکران، شخصیتها و نیروهای دمکراسیخواه جهان وجود دارد.
کنگرهی امسال لوزان را چگونه ارزیابی میکنید؟ چقدر در رفع تهدیدات معاهدهی لوزان موثر خواهد بود؟
این کنگرهی لوزانی که در سوئیس برگزار شد، از اهمیت تاریخی برخوردار است. کوردها از سراسر کوردستان در لوزان جمع شدند و گفتند درست است صد سال پیش در اینجا تصمیم به ژینوساید ما گرفته شد، اما ما هنوز زنده هستیم و علیه این تصمیم شما مبارزه میکنیم. باید به برگزارکنندگان و شرکت کنندگان این کنگره تبریک گفت. اما هنوز کار زیادی برای انجام دادن وجود دارد. نباید این کنگره را کافی دانست. درست است این کنگره پیامی را برای تمام طرفهای مرتبط ارسال کرد، اما این پیام کافی نیست. لوزان به شکل جدید ادامه خواهد داشت و تصمیمات لوزان همچنان پابرجاست. تاثیرات لوزان بر کورد و بر سیاست کورد همچنان ادامه دارد. لوزان فقط در محدوده خاصی اجازهی فکر کردن و سیاست کردن، به کوردها را میدهد. این تاثیر لوزان در کنگره نیز قابل روئیت بود. اگرچه بحثهای ارزشمند زیادی وجود داشت، اما هنوز بسیاری از گفتگوها تحت تاثیر لوزان بودند. برای مثال به سلاحهای زنگ زده اشاره شد. ظاهرا دیگر تاریخ آن بسر رفته و منسوخ شده است. اما تفکر تاریخی برخی از دوستان به قدری کوته فکرانه است که نمیتوانند ببینند که کوردها با وجود تمامی کاستیهایی که شاید اکنون جای بحث نباشد، که به برکت این سلاحهای زنگ زده به تمامی این دستآوردها دست یافتهاند. فیسبوک، توییتر و اقتصاد لیبرال هرگز قادر به جایگزین سلاحهای زنگ زده نیست. زیرا ماشهی سلاحهای زنگ زده در دست خود ماست، اما افسار فیسبوک، توییتر و اقتصاد لیبرال در دست صاحبان لوزان است. صاحبان لوزان نیز به مانند فرشتگان نیستند که در فیسبوک و توییتر با کوردها صحبت کنند، بلکه با پیشرفتهترین فناوری نظامی به ما حمله میکنند، برای مثال حلبجه و سریکانی و اکنون نیز آواشین و زاپ و متینا دیده میشود که با سلاح شیمیایی و سلاح فسفر و سلاحهای فضایی و سلاحهای هستهای تاکتیکی، کورد را نسلکش میکنند. بنابراین، اگر سلاحهای زنگ زده عدهای فرنجی پوش مانند مامه ریشه و معصوم قورقماز نبودند، کورد نمیتوانست با چند پست و اشتراکگذاری در فیسبوک، توییتر و اینستاگرام کنگرهای در لوزان برگزار کند، که حتی برخی از کشورها نیز قادر به برگزاری آن نیستند. به جای تشبیه کردن به سلاح زنگ زده، باید به عنوان ابزاری مهم در مبارزه برای مرگ و زندگی به آن احترام گذاشت و تجلیل کرد.
همچنین بحث شد که زمان مبارزه مسلحانه پایان یافته است و لازم است کورد از طریق فیسبوک به مبارزه ادامه دهد. گویی که دیگر اشغالگری کوردستان وجود ندارد و دولتهای اشغالگر زبان صلح و دموکراسی را علیه کردها به کار میبرند!! برعکس، اشغالگران کوردستان هنوز با کوردها به زبان اسلحه صحبت میکنند و جز زبان سلاح هیچ زبان دیگری نمیدانند. به جای اینکه برای خلع سلاح کردن کورد برنامه ریزی صورت بگیرد، لازم است این پیام را به اشغالگران رسانده شود که دیگر با ما به زبان سلاح صحبت نکنند. بنابراین به جای دست کشیدن از سلاحهای زنگ زده، باید از ذهنیت زنگ زدهای که لوزان در ذهن ما کاشته است دست برداریم. برخی از دوستان هم میگویند که باید واقعیت چهار بخش بودن کوردستان را بپذیریم، هر کوردی فقط در بخش خود مبارزه نماید و کاری به بخشهای دیگر نداشته باشد. این همان ذهنیتی است که معاهدهی لوزان در اذهان کوردها ایجاد کرده است و تنها در چارچوبی که لوزان برای کوردها تعریف کرده است فکر میکند. پس چرا ترکیه حق دارد رادیوی بخش کوردی در قاهره را تعطیل نماید، در توافق کوردستان و بغداد دخالت کند، باشور و روژآوا را اشغال کند و خواستههای ضد-کوردی خود را بر ناتو تحمیل کند؟ تاریخ و دیالکتیک مبارزات آزادی کوردستان این را ثابت کرده است که حامی واقعی کورد از بخشی از کوردستان، کوردهای ساکن در سایر بخشهای کوردستان هستند. مبارزه در بخشی از کوردستان بر مبارزات در سایر بخشهای کوردستان تأثیر میگذارد.
مباحثی وجود دارد که معاهدهی لوزان برای صد سال است و دیگر مشروعیتی ندارد. کسانی هم میگویند که پیمان جدید لوزان بر خلق کورد تحمیل میشود. این سخنان تا چه حد حقیقت دارند؟ ابعاد و تاثیرهای لوزان جدید چه هستند؟
فقط کوردها نیستند که پیمان لوزان را نمیپذیرند. تفکر اشغالگرانهی ترکیه نیز پیمان لوزان را نمیپذیرد. اما چگونه؟ آنها معتقدند استانهای موصل، کرکوک، حلب و حسکه بخشی از خاک ترکیه هستند. آنها معتقدند که عراق و سوریه تاکنون نتوانستند آنگونه که ترکیه میخواهد کوردها را از بین ببرند و آنها را جینوساید فیزیکی و فرهنگی کنند. به همین دلیل لازم است خود آنها را اشغال کرده و جینوساید کوردها را تکمیل نماید. اشغال باشور و روژاوا هم با همین هدف است. اکنون در عفرین، سریکانی و گریسپی هیچکس حق ندارد با زبان کوردی صحبت کند. هیچکس حق ندارد کوردی را به فرزند خود بیاموزد. ترکیه هنوز به کیان باشور کوردستان اعتراف نکرده است و هنوز هم میگوید "شمال عراق". همهی دنیا حاکمیت باشور را پذیرفتهاند اما ترکیه آن را انکار میکند. یک فارس، عرب، آلمانی و غیره میتواند بگوید "به کوردستان رفتم"، اما یک ترک یا کورد باکور حق ندارد بگوید "من به کوردستان عراق رفتم". چون این پشتیبانی از ترور است. یک کورد باشور کوردستان در ترکیه حق ندارد بگوید من اهل کوردستانم. اگر چنین چیزی بگوید ضرب و شتم شده و سهمش کتک و شکستن بینی است و دیگر هیچ. حکومت اقلیم کوردستان عراق نیز جرات کوچکترین واکنشی ندارد.
میخواهم این را بگویم که ترکیه میخواهد لوزان جدیدی را بر کوردها تحمیل کند. اردوغان در سال ۲۰۱۹ در مقابل چشم همهی جهانیان این لوزان را آشکار نمود. نقشهای را به همهی جهان نشان داد. ابعاد این توطئه از صدها انفال گستردهتر است. در لوزان جدید کورد تنها از لحاظ جغرافیایی تقسیم نمیشود، بلکه از لحاظ دموگرافی نیز تقسیم خواهد شد. ساکنین کورد با اجبار، ناچار خواهند شد سرزمین پدر و پدربزرگانشان را برای داعش، النصره و القاعده تخلیه کنند. کوبانی و شنگال را از یاد نبردهایم. پیشتر عرض مرز میان بخشهای کوردستان به اندازه سنگ مرزها بود، اما در لوزان جدید عرض این مرزها ۴۰ تا ۵۰ کیلومتر خواهد بود. یعنی زمانی که یک کورد بخواهد از باشور، روژاوا و یا روژهلات کوردستان به باکور کوردستان برود، اگر از مرز عبور کند و بخواهد در قهوهخانهای چایی یا قهوهای بخورد، یک شهر کورد نشین را نخواهد دید. بلکه شهری را خواهد دید که مملو از اعراب جهادی یا چچنها و یا افغانیها است. یعنی یک کمربند جهادی میان بخشهای کوردستان درست خواهد شد. این کمربند در افرینه و سریکانی درست شد و در سایهی سیاست حکیمانهی برخی احزاب کورد، در باشور نیز در حال درست شدن است. هم با نیروی اسلحه کوهستانها را اشغال میکنند و هم با نیروی دلار و سریال و فیلم، شهرها را اشغال مینمایند. جوانان بیچارهی کورد هم باید بروند و در دریای ایجه خفه شوند.
علت باقی ماندن اردوغان در حکومت، برای بیشتر از ۲۰ سال هم این سیاست است. یعنی اصرار دولت ترکیه بر اجرای این نقشه میباشد. وگرنه حکومت اردوغان مدتهاست که پایان یافته است. اردوغان بود و نبود خود را به بود و نبود کوردها گره زده است. به همین دلیل از هر پلتفرم بینالمللی برای پاکسازی کوردها استفاده میکند. نشستهای ناتو، جی ۲۰، آستانه، ژنو، سازمان ملل و شانگهای و غیره آشکارا تحت عنوان مبارزه با ترور، تصمیم به جینوساید خلق کورد میگیرند. هر کسی به طور عملی خواستار حقوق کوردها شود، تروریست قلمداد میگردد. به ویژه در نشستها در رابطه با عضویت سوئد و فنلاند در ناتو همهی مواد توافق، علیه کوردها هستند. یعنی ناتو اکنون به جایگزین لوزان تبدیل شده است.
بزرگترین بعد لوزان جدید، سیاستی است که در جزیرهی امرالی اجرا میشود. امرالی، لوزان قرن بیست و یکم است. آنهایی که با توطئهای بین دولی، رهبر اوجالان را ربوده و انزوای شدیدی را بر وی تحمیل کردند، همان نیروهایی هستند که در معاهدهی لوزان شرکت داشتند. هم پیمان لوزان و هم توطئهی بینالدولی جینوساید کوردها هستند. این نیروها این حقیقت را دیدند که رهبر اوجالان در همهی زمینههای مبارزات آزادیخواهانه، به ویژه در زمینهی فلسفی و سیاسی، پیمان لوزان را پشت سر گذاشته و روز به روز بیشتر این پیمان را به سمت پوچی میبرد. به همین دلیل با اعمال گستردهترین شبکهی جاسوسی و اطلاعاتی در سرتاسر دنیا، وی را گروگان گرفتند تا بتوانند به پیمان لوزان ادامه دهند. گروگان گرفتن وی کافی نبود، برای آنکه نتواند به هیچ شیوهای فکر و اندیشهی خود را به جامعه برساند، اکنون بیشتر از ۲۸ ماه است اجازه ندادهاند هیچکس با وی دیدار کند. سیاست انزوا و شکنجه در امرالی، فقط سیاست ترکیه نیست. سیاست ناتو، اروپا، آمریکا و اسرائیل است. فکر و فلسفه و سیاست رهبر اوجالان، هم لوزان سدهی بیستم را خنثی میکند و هم مانع تحمیل لوزان جدیدی بر کوردها میشود، به همین دلیل هم نیروهای بینالمللی و هم ترکیه با هم متحد شدند تا اجازه ندهند حتی یک کلمه از سخنان رهبر اوجالان از امرالی خارج شده و به جامعه برسد. بزرگترین جنگ علیه لوزان، چه ورژن قدیمی آن و چه جدیدش، در امرالی انجام میشود. مقاومت معنادار امرالی، بلندترین معیار مبارزات علیه لوزان است. شکستن انزوای تحمیل شده بر امرالی، خنثی نمودن لوزان است. به همین دلیل هر کسی که از ته قلب و فکرش مخالف پیمان لوزان است، باید علیه انزوای تحمیلی بر رهبر اوجالان مبارزه کند و برای آزادی فیزیکی وی تلاش نماید. کنگرهای که در روزهای اخیر در لوزان برگزار شد، زمانی به نتیجه خواهد رسید که همهی شرکت کنندگان در کنگره برای آزادی رهبر اوجالان مبارزه کنند. نمیتوانی علیه لوزان قدیمی راهپیمایی کرده و آن را محکوم نمایی و در مورد آن سخنرانی کنی، اما علیه انزوای تحمیلی بر رهبر اوجالان سکوت کنی. سکوت و عدم موضعگیری در مقابل شکنجهی امرالی، پذیرفتن لوزان و جینوساید خلق کورد است.