دلزار دیلوک: انقلابی بدون خوددفاعی امکان‌پذیر نیست

دلزار دیلوک عضو کمیته مرکزی پ‌ک‌ک با بیان اینکه تا خوددفاعی نباشد، تا تشکیلات در بهترین سطح نباشد، انقلاب امکان‌پذیر نیست و خاطرنشان کرد: «خوددفاعی را نمی توان به کسی واگذار کرد.»

خوددفاعی زنان

دلزار دیلوک، عضو کمیته مرکزی پ‌ک‌ک، اهمیت خوددفاعی را در رابطه با «اعلامیه خوددفاعی» هماهنگی‌های ک‌ژک و پاژک با خبرگزاری فرات (ANF) صحبت کرد.

*بازتاب تحولات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و غیره ناشی از جنگ جهانی سوم که مردانگی سلطه‌گر گام به گام آن را توسعه داده است، بر زنان چگونه است؟ آیا می‌توانیم جنگ جهانی سوم را جنگ علیه زنان بدانیم؟ چگونه باید وخامت اوضاع آشکار شود؟

ابتدا عشق و احترامم را به رهبر آپو ابراز می‌کنم، کسی که ما را به عنوان یک زن آگاه کرد، که به معنای واقعی کلمه به بدن جان می‌بخشد و به ماده معنا می‌بخشد. بار دیگر بر تعهد و قول خود تاکید می‌کنم که شایسته شهدای بزرگمان باشم که این ارزش‌ها را خلق کردند. با احترام در قبال یادشان تعظیم می‌کنم.

همچنین به فرماندهی و مبارزان یژا استار که آگاهی خوددفاعی را در بالاترین سطح خود تجربه می‌کنند و در راستای پیشاهنگی مبتنی بر اجرای آن هستند و لحظه به لحظه مبارزه برای آزادی را در سخت‌ترین شرایط و زمان‌ها به پیش می‌برند با احترام درود می‌فرستم. من همچنین به رفقای آزادیخواهمان که معتقدند با رهبری زنان آزاد خواهند شد و معتقدند جنگی که توسط مردان آغاز شده است توسط زنان پایان خواهد یافت و با این اعتقاد می‌جنگند، درود می‌فرستم.

به صراحت می‌توان گفت: کسانی که در این جنگ پیروز شدند، زنان هستند. زیرا وقتی زنان این تجربیات سخت آزادی و زندگی را پشت سر گذاشتند، قدرت اراده و مبارزه زیادی به دست آوردند. گام‌های یک جامعه جدید برداشته شد. در کوردستان و خاورمیانه که جنگ جهانی سوم سخت در جریان است جنگیدند و در سخت‌ترین دوران جنگ با زیباترین احساسات و افکار و با پاک‌ترین احساسات آزادی در جنگ شرکت کردند و جوهر خود را بر آن افزودند. آنها گواه این بودند که ما قطعا پیروز خواهیم شد.

بدون شک از زمانی که بشریت جهان شهرها، دولت‌ها و طبقات را ساخت، جنگ‌ها ادامه داشته است. امروز، جنگ جهانی سوم که ما نیز با آن مواجه هستیم، جنگی است که علیه زنان و جوامع در حال انجام است.

ک‌ژک و پاژک در ماه آوریل اعلامیه مشترکی منتشر کردند و از همه زنان و سازمان‌های زنان خواستند تا خوددفاعی را سازماندهی کنند، انقلاب زنان را رشد دهند و به پیروزی برسانند. از این نظر می‌توانیم ارزیابی کنیم.

منطق جریان جنگ جهانی سوم

روند جنگ جهانی سوم، تولید سیستماتیک بحران‌ها و استقرار هژمونی در منطقه است. بحران ایجاد می‌کنند و می‌گویند حل می‌کنیم. آمریکا با هدف «آوردن دموکراسی» به عراق و افغانستان می‌رود. در این رابطه آوردن یک مثال روزانه، بهتر است. دولت نسل‌کش ترکیه با نهادهای خود در حال انجام اقدامات نسل‌کشی سیستماتیک و فاشیستی علیه مردم کورد است. انرژی را از منابع طبیعی انرژی‌های طبیعت کوردستان تولید می‌شود ولی این انرژی را به کوردها نمی‌دهند. آتش‌سوزی که در گزارش اعلام شده بر اثر تیرهای برق بوده، توسط خود او به بار آمده است. خودش برای خاموش کردن آتش نمی‌آید - یک هفته پیش برای خاموش کردن آتش در جنگل چاناک قلعه از نیروی زیادی استفاده کرد – خودش از آمدن انسان به منطقه که برای مهار آتش می‌آیند جلوگیری می‌کند و جاده‌ها را مسدود می‌کند. او شخصاً مرگ انسان-حیوان-زندگان را تماشا می‌کند. علاوه بر این خودش می‌خواهد به تشییع جنازه برود. البته کوردها اکنون گرگ‌هایی را که با گرگ غذا می‌خورند و با چوپان گریه می‌کنند و لباس‌شان (نقاب‌شان) را عوض کرده‌اند، می‌شناسند. مردم ما فرماندار و ژاندارمری را از محل عزاداری بیرون کردند، حتی تا زمانیکه آخرین نفر را از در خارج کرد، عصبانیت خود را نشان داد. جنگ جهانی سوم با این منطق کار می‌کند، بحران ایجاد می‌کند، بی‌ثباتی ایجاد می‌کند و خود را معمار ثبات نشان می‌دهد. سپس عقب‌نشینی می‌کند و ویرانه‌ها را در پشت‌سرش باقی می‌گذارد. پس از خروج آمریکا از افغانستان، وضعیت مردم در آنجا چنان تصویری به وجود آورد که تاریخ بشری جهان و جنبش‌های آزادی‌خواه نمی‌توانند آن تصویر را فراموش کند. زنان بیشترین هزینه را برای آن پرداخت می‌کنند.

هر بخش از زندگی به عرصه‌هایی تبدیل شد که این بحران‌ها خود را در آنجا ایجاد کردند. تخریب طبیعت باعث افزایش مشکلات اکولوژیکی می‌شود. ثروتمندان ثروتمندتر می‌شوند و اختلاف طبقاتی عمیق‌تر می‌شود.

در پس رسانه‌های مجازی و دنیای ارتباطات، «دسترسی به علم»، بیش از آنچه بشریت داده بود دریافت کرد و همانند یک نابودی اخلاقی برگشت. شروع به تغییر ساختار مغز انسان کرد. البته جامعه و زنانی که خود، ذات و حقیقت خود را گم نکرده‌اند، زندگی با این نظام‌ها را نمی‌پذیرند. به همین دلیل است که مبارزات علیه نظام به طرق مختلف ادامه دارد.

کوردستان در آتش است

اگرچه جنگ جهانی سوم در دهه ۹۰ آغاز شد، اما در سال ۲۰۲۳ شتاب گرفت. جنگ در سوریه به پایان نرسیده است، بلکه به منطقه‌ای تبدیل شده است که کشورهای جهان کارت‌های خود را در آن به اشتراک می‌گذارند. کوردستان درست وسط این آتش است. جنگ روسیه و اوکراین با تمام شدت و در واقع با بی‌معنایی خود ادامه دارد. جنگ وحشتناکی در جریان است که توسط حماس آغاز شد و اسرائیل نیز منتظر آن بود. بین ارمنستان و آذربایجان جنگ است. در افغانستان طالبان دشمن زنان و جامعه به قدرت رسیدند و در آفریقا حملات نظامی و کودتا بدون وقفه صورت می‌گیرد. نخست در کشور آبیا یالا، احزاب راست افراطی در بسیاری از کشورهای جهان به قدرت می‌رسند و کشورهایی مانند لبنان، عراق، یمن و سودان نیز کشورهایی هستند که جنگ در آنها پایان نمی‌یابد. در جایی که جنگ است، نسل‌کشی وجود دارد، در جایی که جنگ است، فقر، ویرانی زیست‌محیطی، کشتار طبیعت و قتل‌عام نیروی کار وجود دارد، در جایی که جنگ است، تجاوز جنسی، فحشا وجود دارد. همه اینها مواقعی هستند که زنان بیشتر به قتل می‌رسند. در کانون همه‌ی این جنگ‌ها زن وجود دارد.

*هستی، گونه، حقیقت، یعنی زنانی که اینقدر در مرکز زندگی هستند، چرا باید از خود محافظت کند؟

زیرا یک حمله سیستماتیک و سازمان‌یافته علیه زنان وجود دارد. چه کسی حمله می‌کند؟ نظام تحت سلطه‌ی مردانگی است. قدرت مبتنی بر دولت و طبقات است. این حمله سابقه هزاران ساله دارد. ما نمی‌توانیم طوری رفتار کنیم که انگار این حملات، قتل‌عام، خشونت و جنایات وجود ندارد. زیرا توسل به نیست‌انگاری، تقلید از مرگ است. اما ما زندگی می‌کنیم، وجود داریم. یعنی ما نمرده‌ایم. اگر نمرده‌ایم، پس برای زندگی باید بهترین، صحیح‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین سطح از خوددفاعی را بیاموزیم.

می‌گویند: «اگر انسان درد خودش را احساس کند زنده است، اگر درد دیگری را احساس کند انسان است»، معتقدم اینگونه گفته شده است. این تشخیص برای زنان تغییر می‌کند، یعنی گسترده‌تر می‌شود. ما زنان نه تنها در درد افراد دیگر، نه تنها درد کسانی که در مکان‌های مختلف هستند، در درد موجودات زنده در زمان‌های مختلف سهیم و احساس می‌کنیم.

این ما را به یک شکل‌گیری جدید و منحصر به فرد می‌رساند. ما هنوز در حال تکامل، تکثیر شدن، تبدیل شدن به من-تو در میان انبوهی هستیم. این به ما پتانسیل زندگی با احساسات عالی را می‌دهد و البته فرصت تمرین هم داریم. همچنین می‌توان گفت: اگر زن فقط و همیشه با مفهوم «من» فکر کند، به مرد مبدل می‌شود و اسیر ذهن مرد می‌شود. زیرا ماندن در مفهوم «من» قلب و مغز را منجمد می‌کند. این نیز جلوه‌ای از قدرت‌سازان و ذهنیت قدرت مردانه است.

سیستم سلطه مردان در جلوی جریان طبیعی مانع است

هر انسان زمانی که به دنیا می‌آید یک هستی (وجود) است. جسمی و روانی است. هر دو ساده هستند. نیازمند هستند. بیش از همه به مادرش نیاز دارد. پس از اولین نفس، شیر مادرش را می‌نوشد. هم نیاز و خواسته‌هایش برآورده می‌شود و هم فرصت ادامه هستی پیدا می‌کند. وقتی برای اولین بار شیر می‌نوشد، اولین درس زندگی خود را آموخته است. زندگی با مادر تضمین شده است. خواسته‌ها، خواسته‌های موجودیت با بودن با مادر می‌تواند برآورده شود. تعریف مادر به معنای تضمین زندگی و برآوردن آرزوهاست. البته این تعریف و ساخت معنوی مربوط به تعریف شکل می‌گیرد، به همین ترتیب ادامه می‌یابد و ممکن است این امر در حیات طبیعی هستی گنجانده شود. اما باز هم به دلیل نظام اقتدار مردانه، جریان طبیعی امکان‌پذیر نیست.

فاصله از خودبودن

انسداد زندگی، برآورده نشدن خواسته‌ها، برآورده نکردن خواسته‌ها، جایگزینی نیازها با چیزهای مختلف، خشونت و فشار می‌آید. باز هم وقتی آرزو برآورده شد، آنگاه حقیقتی را که لذت می‌بخشد ترک می‌کند و به حقیقتی آزاردهنده تبدیل می‌شود. درک اولیه، معنای اولیه در حافظه محو می‌شود. حس باور و اعتقاد تکه‌تکه می‌شود. خواب فرار می‌کند. مرد نیز هر چه بزرگتر می‌شود، از فرد منفعل و ضعف ذهنی‌اش دور شده و به موجودی جدید تبدیل می‌شود. تبدیل به چیزی می‌شود که آزار می‌دهد، درد و بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند. زن هم بزرگ می‌شود و زن می‌شود، بیشتر تکه‌تکه می‌شود. زیرا سیستمی که او را از جامعه بیرون می‌کند باعث درد بیشتر و بیشتر می‌شود، او را به زندگی ناامن‌تر سوق می‌دهد، بیشتر به او آسیب می‌زند و او را تبدیل به موجودی می‌کند که کاملاً از مادرش جدا شده و رنج می‌برد. زن بودن در این دوران یعنی رنج کشیدن. این مورد مهم نیست کجا هستید. اگرچه تفاوت‌هایی وجود دارد، اما ماهیت آن یکی است. شکل آن در قاره اروپا و شکل آن در شبه جزیره عربستان قطعاً یکسان نیست. اما شکل دور شدن از طبیعت و جوهره‌اش همین است. زن بودن در هر دو قاره به این معنا است که همیشه با یک حمله مواجهه است.

شرایط وجود

حملات با نظام حاکمیت مردانه آغاز می‌شود و با ظلم ادامه می‌یابد. شکل‌گیری درون خانواده نام سنت-رسم و رسومات-فرهنگ-عامل محیطی و غیره را می‌گیرد. همچنین قفس نامرئی توسط نهادهای دولتی ایجاد شده و این به معنای مرگ برای زنان است.

در مقابل همه اینها شرط وجود؛ توسعه دانش، خوددفاعی و سازمان است. از این نظر، اعلامیه خوددفاعی که به طور مشترک توسط ک‌ژک-پاژک منتشر شده است، نور مانیفست یک زن در مورد چگونگی زندگی به عنوان یک زن آزاد است. ما باید این را درک کنیم. این فقط روزمره نیست، زمان را به خوبی و به گونه‌ای بیان می‌کند که نشان می‌دهد شخصیت معاصر چگونه باید باشد. پاسخ سوال کمی طولانی بود، اما می‌توانیم چنین پاسخ کلی بدهیم.

*چگونه زنان می‌توانند از بحران و هرج و مرج که مدرنیته سرمایه‌داری تجربه می‌کند سود ببرند؟

می‌توانیم بگوییم: مدرنیته سرمایه‌داری خود چیزی است که نمی‌توان دوام آورد. چیزهایی که مستعمره شوند، پس از مدتی به پایان می‌رسد. به عبارت دیگر برای ایجاد زمینه‌های استثماری بحران ایجاد می‌کند. این مشخصه‌ترین ویژگی مدرنیته سرمایه‌داری است.

بنابراین صاحبان مدرنیته سرمایه‌داری می‌خواهند تعاریفی مانند «بحران چندگانه» و «مدیریت بحران» را توسعه داده و عادی‌سازی کنند، آن‌ها را به بخشی از زندگی تبدیل کنند و در نتیجه پتانسیل مبارزه و انقلاب را از بین ببرند. مخفیانه یا آشکار، رژیم‌های فاشیستی با واژه مدیریت بحران به عنوان لحنی بی‌ضرر در حافظه جامعه مطرح می‌شوند و توجیه می‌شوند. از این طریق می‌خواهند از قیام و انقلاب در جامعه جلوگیری شود. نه «حل بحران» یا «حذف بحران»، بلکه سخنان و راهبرد «مدیریت بحران» میدان عمل بی‌نظیری را برای قدرت‌های سلطه‌گر ایجاد می‌کند.

مبارزه طبقاتی و آزادی زنان

فقیر شدن جامعه باعث می‌شود خانواده‌ها در جامعه به نظام نیاز داشته باشند، همان طور که زن را در خانواده به نظام و مرد بیشتر نیازمند می‌کند. این یکی از روش‌های اصلی نظام حاکم است. این فقر به خودی خود اتفاق نیفتاد. انسان‌ها نمی‌توانند آب کافی، غذا و شرایط زندگی سالم را دریافت کنند. دلیل این امر نتیجه سیاست‌های نظام فعلی است.

بسیار مهم است که تشکل‌های زنان فقر زنان را در دستور کار قرار دهند. زیرا فقیر ساختن زنان روشی است که فحشا را رواج می‌دهد و مشروعیت می‌بخشد. از یک طرف کسانی هستند که دنیا را به نام ثروتمندان جهان می‌سازند، از طرف دیگر کسانی هستند که نمی‌دانند با ثروت خود چه کنند، پول جمع می‌کنند و می‌بلعند. در حالیکه در آن طرف انسان‌ها گرسنه هستند. این حالت عدم تعادل - این جنون نتیجه سیستم است. زندگی مثل یک رودخانه است. فرصت‌هایی که زندگی برای انسان، حیوانات و همه موجودات زنده ایجاد می‌کند مانند یک رودخانه است. هرکسی می‌تواند به اندازه نیاز خود در کنار این رودخانه آب بنوشد. اگر نمی‌توانید غذا بخورید و برخی سطل‌ها را پر می‌کنند، در جاهای دیگر می‌ریزند، آلوده می‌کنند و برخی تشنه می‌شوند، طبیعی نیست. فقر پدیده‌ای معمولی نیست. مبارزه طبقاتی امروز برای از بین بردن این سیستمی است که این فقر را ایجاد می‌کند. ریشه این مبارزه طبقاتی آزادی زنان است. رهبری ما ایدئولوژی آزادی زنان در سوسیالیسم را به عنوان گشایشی مطرح و ترویج کرده است. زیرا ریشه طبقه‌بندی، ایجاد طبقات پایین قرن بیست و یکم و فقیر ساختن جامعه، خصومت با زنان است.

زن بودن در این نظام بحرانی چیست، چگونه می‌توان آگاهی از زن بودن را توسعه داد؟

زن بودن سخت است، ذهنیت زن بودن و زندگی با این ذهنیت دشوارتر است. بی‌شک آگاهی زنان با رسیدن به معنای زندگی مرتبط است. هر زنی که رهبری را درک کند، آن را احساس کند، آرزوی زندگی با او را در اعماق قلبش احساس کند، این گونه است. برای اینکه امروز به این معنا برسند، به آگاهی زن بودن برسند، سطحی را که ما می‌گوییم ایجاد کنند، باید در برابر هجمه‌های اقتدار مردانه هوشیار باشند، سازماندهی شوند و بتوانند از خود محافظت و مدیریت کنند.

خوددفاعی فقط حالت متقاعد شدن به دفاع نیست. خوددفاعی از طریق سازماندهی، سازماندهی با کار در میان گسترده‌ترین توده‌های زنان، برنامه‌ریزی دفاعی در برابر انواع حملات، سازماندهی کردن به حرفه‌ای‌ترین شکل در مواقع لزوم و آمادگی برای جنگ امکان‌پذیر است.

اگر در مبارزات خود برای آزادی شرکت کنیم، می‌توانیم آن را بگوییم. اگر خوددفاعی نباشد انقلاب نمی‌شود. در انقلاب کاستی‌هایی بوجود می‌آید، شاید برخی کارها را می‌توان به تعویق انداخت. اما اگر خوددفاعی نباشد، انقلاب هم نخواهد شد. خوددفاعی را نمی‌توان به تعویق انداخت. تا زمانی که خوددفاعی در بهترین سطح سازماندهی نشود، انقلابی رخ نخواهد داد. همانطور که در مبارزه برای آزادی زنان، در هر عرصه و منطقه‌ای که ما سازماندهی شده‌ایم، باید خوددفاعی سازماندهی شود. اگر گروهی از زنان هوشیار شوند و زمینه را برای سیاست دموکراتیک ایجاد کنند، به این معناست که مبنایی برای خوددفاعی نیز وجود دارد.

خوددفاعی را نمی‌توان به تعویق انداخت

موضوع مهم دیگر این است که خوددفاعی توسط شخص دیگری قابل انجام نیست. خوددفاعی را شخص دیگری نمی‌تواند انجام دهد، هرگز توسط یک مرد انجام نمی‌شود. اگر زن خوددفاعی را فقط به مرد واگذار کند به معنای تسلیم در برابر نظام است. هر موجود زنده‌ای باید از خود در برابر حمله فیزیکی محافظت کند. بنابراین تنها گفتن؛ «گریلا بزن، کوردستان را آزاد کن» قابل قبول نیست. گریلا پیشاهنگ است، همیشه پیشاهنگ خواهد بود. اما آنها نباید تمام خوددفاعی را در کنار گریلاها قرار دهند. کوردستان آگاهی یک کشور است، اما فراتر از آن، زندگی است که در آن آزادانه زندگی کنیم، پاسخی معنادار به این پرسش که چگونه زندگی کنیم. حقیقتی که هر کسی می‌تواند بسازد. و این برساخت کار همه است. هدف، آرزو، خواسته و وظیفه همه است. گریلا پیشاهنگ این کار، پیشاهنگ سازندگی کوردستان است. اما تنها او سازنده نیست. باید از این برداشت اشتباه نجات یابند. رهایی نیافتن از این برداشت اشتباه، واگذاری کار به تنهایی به گریلاها، سپردن آن به نیروی دیگری، پس از مدتی وضعیت توقع از دولت را نیز ایجاد می‌کند. در واقع جلوی تجلی قدرت طبیعی مردم را می‌گیرد. البته حفاظت از مردم و دستاوردهای مردم ما مهمترین وظیفه ماست. اما اجرای انقلاب محصول مردم است.

جنبش آزادی تغییرات بزرگی ایجاد کرد. از یک طرف سعی دارد مفهوم کند که نیروی گریلایی، همانقدر که نیروی پیشرو است، تنها نیرویی نیست که می‌تواند انقلاب کند، این کار را با مردم انجام خواهد داد، گریلا فقط می‌تواند مردم را پیشاهنگی کند. با اقناع و مفهوم کردن این موضوع سعی در هدایت گریلا به جنگ مردمی انقلابی داشت و دارد. از طرفی سعی می‌کند به مردم بفهماند که مردم نه تنها از گریلاها این انتظار را داشته باشند، بلکه باید خودشان نیز از پیشاهنگ پیروی کنند، می‌خواهد به آنها بفهماند که خود او نیروی اساسی و توده‌ای انقلاب است. و او در تلاش است تا مردم را بر این اساس آموزش دهد.

افزایش ارزش‌ها یک وظیفه است

البته این فقط کار و برنامه‌ریزی یک دوره نیست. کار ایجاد ذهنیت در یک نسل، یک ملت، یک دوره و کل بشریت جهان است. ذهنیت خود انقلاب است. به این معنا، به عنوان جنبش آزادی زنان، سطحی که امروز به آن رسیده‌ایم، همانطور که در اعلامیه منتشر شده بیان شده است، نشان می‌دهد که ما در مرحله مهمی از انقلاب آزادی خود قرار داریم. سطح فعلی مهم، معنی‌دار و عالی است، اما همچنان افزایش، حفظ و نظام‌مندی ارزش‌های به دست آمده از جمله کارهایی است که باید انجام شود.

به عنوان مثال، چگونه می‌توانیم انقلاب را در روژاوای کوردستان حفظ کنیم؟ قطعاً با مشارکت مردم در تشکل‌های سازندگی انقلابی، با مشارکت بیشتر مردم در فعالیت‌های سازندگی، با رسمیت بخشیدن، گسترش و حمایت قوی‌تر از نظام مستقر و آموزش نسل‌های جدید بر پایه‌ی ذهنیت این نظام.

هر زنی باید بتواند از خود دفاع کند

این صحیح و کافی نیست که حفاظت از مردم را فقط به نهادهای نظامی سازمان‌یافته بسپاریم. برای زنان، قدرت یژا استار قدرت اساسی دفاعی است. کوردستان و خاورمیانه ضامن آزادی زنان است. باید نیروهای خوددفاعی زنان در هر نقطه از کشور سازماندهی شده باشد. با این کار، هر زن باید یاد بگیرد که از خود محافظت کند، سازماندهی شود و سازمان‌های مدنی محلی ایجاد کند. البته زنان جوانی که در یک محله زندگی می‌کنند، وقتی مورد آزار، تعرض یا حمله ملی‌گرایانه قرار می‌گیرند، نباید منتظر آمدن یژا استار باشد. زنان جوان در هر محله باید سازماندهی شوند، با هم عمل کنند و از خود محافظت کنند.

کسانی که خوددفاعی خود را به نیروهای دیگر تسلیم می‌کنند نمی‌توانند آزاد شوند. نمونه‌های زیادی از این دست در دنیا وجود دارد. به عنوان مثال، نه آمریکا و نه طالبان نمی‌توانند از زنان افغانستان محافظت کنند. زنان افغانستان از قبل به این امر آگاه هستند، سازماندهی خود را افزایش می‌دهند و با وجود حملات مکرر طالبان به مبارزه خود ادامه می‌دهند.

وظیفه بر دوش مطبوعات آزاد زنان است

عنوان دیگر در مبحث توسعه آگاهی خوددفاعی، توسعه آگاهی گسترده همه زنان در این زمینه است. به عنوان مثال، ما یک جنبش ۵۰ ساله هستیم، نهادهای سازمان‌یافته زنان ۴۰ ساله وجود دارد، اما هنوز بخش‌هایی وجود دارد که به آنها نرسیده‌ایم. مردم ما وجودشان را از نیستی ساختند، انقلابی را در میان انقلاب‌ها تجربه کردند، اما هنوز انقلاب‌هایی وجود دارد که باید انجام شود. بخش‌هایی وجود دارد که نمی‌توانیم توضیح دهیم. بنابراین وظایف مهمی بر دوش رسانه زنان آزاد است. رسانه‌های آزاد زنان باید خوددفاعی را در دستور کار قرار دهند. ما می‌دانیم که شیوه فیزیکی کار زنان در مطبوعات آزاد، از جمله سخنانشان، از سبک زندگی تا کاری که انجام می‌دهند، مورد حمله و تهدید سیستم قدرت مردانه است. باز هم می‌دانیم که این کارها با مشکلات زیادی انجام می‌شود. این وضعیت باعث می‌شود که در دستور کار قراردان خوددفاعی بیشتر ضرورت پیدا کند.

کارهای مهمی روی این موضوع در حال انجام است، موضوع در دستور کار قرار دارد. باز هم چند فایل روایی انیمیشن‌های خوددفاعی را در برخی تلویزیون‌ها تماشا کردیم. چگونه یک زن باید از خود در برابر افرادی که برای تجاوز و آزار به زنان نزدیک می‌شوند محافظت کند؟ پاسخ به این ساده و خوب بود. این روش‌ها را باید بیشتر تقویت کرد و با روش‌های خلاقانه ادامه داد. هر زنی باید یاد بگیرد که از خود محافظت فیزیکی کند. برای این کار باید تاکتیک‌های خوددفاعی را یاد بگیرد. از سوی دیگر، همانطور که تشکل‌های سازمان‌یافته زنان می‌گویند، زنان باید با هم عمل کنند، سازماندهی شوند، نه اینکه به تنهایی علیه نظام مردانه عمل کنند. باید تفاهم داشته باشیم و بر اساس آن عمل کنیم.

حفاظت از ارزش‌های آزادی

آگاهی، تاکتیک‌ها و فنون خوددفاعی، دفاع سازمانی، آگاهی جمعی، دفاع سازمان‌یافته و دفاع از دیگران را باید آموخت. به همین دلیل، یادگیری در مورد آگاهی جنسیتی، آگاهی از زن بودن، معنا و ارزش‌های آن بسیار مهم است. امروز زنانی که با ذهنیت مردانه عمل می‌کنند و در خدمت فاشیسم هستند، می‌توانند صدمات زیادی به بشریت وارد کنند. بنابراین یکی از شروط اساسی این است که زن مال خودش باشد، با فکر و دل زن عمل کند و با احساس مشترک زن زندگی بسازد.

اینها مسائل بسیار مهمی است. با این حال، حفظ ارزش‌های رهبری، ارزش‌های آزادی، ارزش‌های زنان آزاد که ایجاد شده، مهم‌تر است.

ما باید از ارزش‌های رهبری محافظت کنیم

رهبر ما برای ما همه چیز است. بزرگترین ارزش ماست. در مواجهه با حمله مستقیم یا غیرمستقیم علیه رهبری و ارزش‌های رهبری، باید از این ارزش‌ها محافظت کنیم. این امر در حکم دلیل بود و نبود ماست. حفاظت از ارزش‌های رهبری، حفاظت از خودبودن، ارزش‌های زن‌بودن و معیارهای آزادی است. رویکرد باید اینگونه باشد.