زینب جلالیان یک زن آزاده است، هیچ نیرویی نمیتواند او را به بند بکشد
زینب جلالیان در زندان هم به آزادی مردمش میاندیشد
زینب جلالیان در زندان هم به آزادی مردمش میاندیشد
زینب جلالیان زندانی سیاسی کوردستانی گرچه از پانزده سال پیش در زندان بسر میبرد اما نامش در محافل گوناگون همچنان بر زبانهاست. او که با ایستادگی و اصرارش بر انسانیت شناخته میشود ماههاست در زندان یزد تحت شدیدترین محرومیتها همچنان به آزادی مردمش میاندیشد.
زینب جلالیان که از سال ١٣٨۶ در زندان بسر میبرد، فقط قدیمیترین زندانی سیاسی زن در ایران یا فردی که سنگینترین حکم میان زنان سیاسی را دارد نیست. او یک زن آزاده و در عین حال یک انقلابی کورد، یک بشردوست واقعی و یک ستاره جنبش زنان ایران است که مقاومتش در زندانهای استبداد برای بسیاری غرورآفرین بوده است.
گاهی حتی یک نفر میتواند حقانیت یک جبهه را ثابت کند و نشان دهد حتی پشت میلەهای ظلم میشود در برابر ستمگران سرخم نکرد. او سالها رنج کشید و شکنجههای جسمی و روانی را تحمل کرد تا به آرمان انسانی خود پشت نکند.
زینب جلالیان که از آبان ١٣٩٩ به زندان یزد منتقل شد از حقوق اولیه هر زندانی مانند مرخصی، دیدارهای هفتگی و حتی داشتن کارت خرید از فروشگاه زندان محروم است و در محیط زندان نیز تحت فشارهای دوچندان قرار دارد. کسانی که در زندانها با زینب جلالیان بودهاند میگویند او با فروتنی و منشی که داشت محبوب قلبهای همه زندانیان است که هر یک به دلیلی گرفتار بند شدهاند.
یکی از کسانی که از زینب جلالیان گفته است، نرگس محمدی فعال حقوق بشر است که اکنون خودش در زندان بسر میبرد. کمپین حقوق بشر در ایران نوشتەی او درباره زینب جلالیان را در شبکه اینستاگرام خود بازنشر کرده است.
نرگس محمدی نوشته بود: "چهرهاش را هنوز به خاطر دارم؛ چشمانش پرنفوذ بود، ارادهای آهنین داشت، حرف زدنش دقیق و شمرده بود و زندان را به معنای واقعی هیچ میانگاشت. از مواجهه دادنش با پدر و مادرش برایم گفت. از شکنجههای هولناک حبس در سلول انفرادی گفت.
زینب میگفت سلول من منفذی به بیرون نداشت؛ بعد از ماهها، حساب روز و شب از دستم رفت. یک بار تصور میکردم شب است، دندانهایم را شستم تا بخوابم، زندانبان در را باز کرد، گفت بیا بیرون. گفتم میخواهم بخوابم. گفت بیا! از راهرو رد شدم در را باز کردم، آفتاب وسط آسمان بود. همین چند جمله برای من کافی بود تا بفهمم شکنجه سفید یعنی چه؟
به ارادهاش غبطه میخوردم و با احترامی که از تمام وجودم برمیخاست، نگاهش میکردم. عمر این همسلولی بودن کوتاه بود و دیگر ندیدمش. فایل صوتی را شنیدم. زینب به دلیل شکنجههای هولناک جسمی و روانی بیماریهایی دارد که شکنجهگران برای اعمال فشار بیشتر او را از حق درمان محروم کردهاند. او در زندانهایی نگهداری میشود که فاقد امکانات بهداشتی است و نیاز به درمان فوری دارد.