محمد شیخو در سال ۱۹۴۸ در روستای خجوک، جنوب غربی شهر قامیشلو چشم به جهان گشود. در خانواده ۱۴ نفری شیخو بزرگترین فرزند خانواده ود. در دوره تحصیل عاشق نسرین ملک میشود. ترانه جاویدان «نسرین» را به وی تقدیم میکند. حاصل ازدواج وی با نسرین ۴ فرزند به نامهای فلک، ابراهیم، بروسک و بیکهس بود.
محمد شیخو تحصیلات ابتدایی خود را در روستای خجوک و تحصیلات متوسطه را در قامیشلو به پایان رساند. عمشا شیخو، خواهرش به یاد میآورد که چون در مدرسه جزو دانشآموزان بسیار خوب بود، جایزه قلم زرین را کسب کرد. سعید فرسو از دوستانش نیز به یاد میآورد که به رغم موفقیت وی در مدرسه، به دلیل عشق به نواختن ساز بوزق، دست از ادامه تحصیل برداشت.
هنرمند عشق و عاشقی
سال ۱۹۶۵ چشمهای محمد شیخو دچار مشکل شده و به همین دلیل از خدمت سربازی معاف میشود. شیخو دردها و مصایب میهن را روایت کرد و به عنوان هنرمند درد و فرودستان، هنرمند کوردستان و خادم مسئله کورد شناخته شد و در ترانههایش به دردها و مصایب ملت کورد در هر چهار بخش کوردستان پرداخت. خواهرش عمشا که اکنون ۷۰ سال سن دارد اکنون ساکن یکی از روستاهای نزدیک قامیشلو است. عمشا میگوید که محمد از همان سنین جوانی روایت هنر را پیشه کرد. از گالنهای روغن، تخته و لاستیک و از موی اسب برای خود ساز بوزق درست کرد.
پناهندگی در بیروت
شیخو به دلیل فشارهای امنیتی ناگزیر شد که زندگی خود را در پناهندگی ادامه دهد. در سالهای دهه هفتاد میلادی به پایتخت لبنان رفته و چهار سال را در بیروت میگذراند. در این دوره است که برنامههای هنری فراوانی را در لبنان برگزار میکند. با بسیاری از هنرمندان پر آوازه جهان عرب مانند فیروز، ودیع السافی و سمیره توفیق آشنا میشود. طی سالهای اقامت وی در لبنان، محمد شیخو دوبار از عراق دیدار کرده و در جریان این دیدارها ترانههای خود را در بخش کوردی رادیو بغداد ضبط میکند. با بسیاری از هنرمندان کورد مانند تحسین طه، محمد عارف جزیری و عیسی برواری آشنا میشود.
نخستین آلبوم
در سال ۱۹۷۴ بار دیگر به سوریه بازگشته و نخستین آلبوم خود را در دمشق ضبط میکند. اما به دلیل آنکه ترانههایش مفادی ملی داشت، دچار فشارهای رژیم بعث میشود. سعید فرسو از رفقایش از تاثیر فراوانی بر وی برخوردار بود. فرسو که مدت ۲۴ سال در یکی از محلات قامیشلو در مغازهای با نام دیلان، از گذشتههای نه چندان دور خود با شیخو میگوید. در آن زمان شمار هنرمندان بسیار کم بود. دوره ناگواری بود و خصوصا بعد از سالهای ۱۹۷۰ هیچ کوردی حق سخن گفتن به زبان کوردی را نداشت. محمد شیخو با ترانههایش با فشارهای رژیم بعث مواجه شد. شخص مستقلی بود، صرفا میخواست صدای جامعه خود باشد. در سال ۱۹۷۴ به دلیل فشارهای رژیم بعث، ناگزیر میشود که به باشور کوردستان برود. در آنجا در میان صفوف پیشمرگان کورد حضور مییابد.
در همین دوره است که آلبوم «ای فلک» را منتشر می کند. اما این دوره مصادف با انعقاد قرارداد الجزایر بین عراق و ایران و شکست قیام باشور کوردستان است. بعد از ورود کوردهای شرکت کننده در قیام باشور به روژهلات کوردستان، محمد شیخو به شهر مهاباد میرسد. نخستین آلبوم خود را به نام «ای فلک» در مهاباد منتشر میکند که از مهمترین آثار وی به شمار میرود. اما روح سرکش و یاغی وی، باعث میشود که از روژهلات کوردستان نیز تبعید شود.
تبعید
از آنجا که مفاد ترانههای محمد شیخو سیاسی و ملی بودند، حاکمان ایران از شیخو درخواست کردند که دست از خواندن ترانههایش بردارد و سپس به یکی از شهرهای کوردنشین در جوار دریای خزر و هم مرز با آذربایجان تبعید شد. در آنجا فارسی آموخت و همزمان به تدریس زبان عربی پرداخت. در آنجا عاشق یکی از شاگردانش به نام نسرین حسین ملک میشود که دختر یکی از فرماندهان پیشمرگه در جمهوری کوردستان-مهاباد بود. با وی ازدواج میکند.
سعید فرسو میگوید: محمد شیخو به دلیل سیاستهای رژیم ایران نتوانست دیگر ترانهای بخواند، اما کاستهای فراوانی را منتشر کرده به قامیشلو فرستاد. از میان ترانههایش «غم و رویا من را دزدید» در میان قامیشلوییها محبوبیت بسیار پیدا کرد. شایعاتی در آن زمان منتشر شد که رژیم ایران دست یا انگشتان وی را قطع کرده است، اما به دلیل عدم ارتباط با ایران، هیچ کس نمیداند چه بر وی گذشته است.
ترانههای ملی محمد شیخو که در زمان رژیم بعث با فشار، شکنجه و در نهایت تبعید مواجه شود. اما این رویدادها در نهایت باعث شد که زبان و هنر کوردی از تاریکی بدر آید و با خلاقیت خود، مکتب ترانهخوانی کوردی را چند گام به پیش برده و تابلوی موزیک کوردی در روژآوا را ترسیم کند.
سعید فرسو از دوستان نزدیک وی میگوید: زندهیاد محمد شیخو نقشی مهم را در میان هنرمندان کورد ایفا کرد. هنر کوردی را توسعه داده و دستگاههای کوردی را گسترش داد و گوشههایی را به دستگاه موسیقی کوردی افزود. با اشعار عربی، عجمی، مرکزی و آوازهای غربی و با ویژگی ریتیمک موسیقی کوردی، روح جدیدی را در هنر موسیقی و آواز کوردی دمید. محمد شیخو نه فقط یک هنرمند بود، بلکه نماد ترسیم آلام و مصایب خلقش بود.
بازگشت به قامیشلو
بعد از تحمیل مصائب و دشواریهای فراوان در ایران و اتهام کمونیسم بعد از انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹، محمد شیخو در دادگاه پاسداران انقلاب اسلامی دادگاهی شد. اما تبرئه و آزاد شد و اندکی بعد مورد عفو رژیم سوریه نیز قرار گرفت. به همین دلیل در سال ۱۹۸۳ همراه با خانواده خود به قامیشلو بازگشت.
علیرغم آنکه دولت سوریه محمد شیخو را عفو کرده بود، اما دوباره از سوی سازمانهای موازی اطلاعاتی سوریه مورد فشار قرار گرفت. در این رابطه خواهرش میگوید: من با محمد همکاری میکردم و به مدت یکسال وی را در روستا پنهان کردم. یک روز ناگهان یکی از گشتیهای سیاسی دولت به منزلمان هجوم آورد. محمد شیخو با عجله به پشت بام رفته و خود را در میان گونیهای زغال پنهان کرد. به همین دلیل موفق به یافتنش نشدند.
هنر کوردی در سوریه ممنوع شده بود. در چارچوب سیاستهای پاکسازی نژادی و فرهنگی و تبعیضآمیز، فشارها نیز افزایش یافتند. کوردها نمیتوانستند حتی یک مدرسه هنری احداث کرده و فرهنگ خود را احیا کنند. ویرانی کامل؛ و هر کسی که سودای احیای فرهنگ کورد را در سر داشت تبعید میشد. هدف نابودی فرهنگ کوردی بود.
عمشا خاطرنشان ساخت که دستور دستگیری محمد شیخو در مراجع عالی حکومت بعث صادرشده بود، یکبار در زندان حسکه زندانی شد. به مدت ۱۵ روز تحت شکنجه قرار داشت. از وی خواستند که دست از ترانه و هنر کوردی بردارد. اما شیخو تصمیم خود را گرفته بود. "هر کاری میخواهید بکنید من دست از هنر بر نمیدارم". یکبار نیز در دیرک دستگیر شد و حتی به بریدن زبان و قطع انگشتانش تهدید شد. اما محمد شیخو به آنها گفته بود: حتی اگر دستان من را نیز قطع کنید، با انگشتان پا ساز مینوازم.
راوی آزارها و مصایب خلق کورد
ترانههای محمد شیخو با کاراکتر ملی و انقلابی خود شناخته میشود. برای مخاطبانش راوی آزارها و مصایب خلق کورد بود. در این چارچوب سعید فرسو به یاد میآورد که شیخو در ترانههایش آزادی را همواره طنینانداز نموده است. ترانههایی مانند «آزادی شیرین است»، «آی گل من» و ترانهای که برای مظلوم دوغان سروده است بازتاب دهنده این روح ملی و انقلابی شیخو است. در ترانه «باغچه گلها»، از دشواریها و رهایی از آنها سخن میگوید. ترانه های وی مملو از آلام و درد هستند. شنیدن ترانههای وی غم عمیق انسان کورد را بازتاب میدهد.
بعد از آنکه محمد شیخو به سوریه باز میگردد، در سال ۱۹۸۷ استودیویی را تحت عنوان استودیوی فلک در جادهی آمودی در شهر قامشلو افتتاح میکند. اما بعد از چند ماه نیروهای امنیتی استودیو را تعطیل و یکی از برداران وی به نام بها را دستگیر میکنند. این استودیو همچنان بسته است که تمامی کاستهای شیخو در آن قرار دارند.
محمد شیخو در ۶ مارس ۱۹۸۹ بعد از خروج از زندان بعث، دچار سکته قلبی شد. به بیمارستان الوطنی قامیشلو انتقال می یابد. اما در ۹ مارس چشم از جهان بست و ۱۲۰ ترانه را از خود به یادگار گذاشت. خواهرش به یاد میآورد که مقامات دولتی سوریه خشونتی سبعانه و عامدانه در پیش گرفتند. با شوک برقی شکنجه شده بود. انگشتانش را با سوزن سوراخ کرده بودند، بسیار شکنجه شده بود. زمانی که فوت کرد، پاهایش به دلیل شکنجههای بسیار کبود شده بودند.
هزاران نفر از ساکنان قامیشلو هنرمند جاویدان را تا آرامستان هلیلیه تشییع کردند. سعید فرسو تاکید میکند که محمد شیخو در ترانههایش همواره ندای اتحاد سر داده است. در سال ۲۰۱۱ بعد از آغاز انقلاب روژآوا برای یادبود هنرمند زنده یاد، محمد شیخو، ساکنان قامیشلو مرکزی هنری را به نام وی احداث کردند. ۶ گروه موزیک، ترانه و رقص در این مرکز به فعالیت مشغول هستند. و امروز بعد از گذشت ۳۱ سال از درگذشت محمد شیخو، ترنم ترانههای وی بیش از هر زمان دیگری به گوش میرسد. شخصیت و هنر محمد شیخو بازتاب دهنده شخصیت تمامی شخصیتهای انقلابی و هنری کورد است که بار آزارها و مصایب خلق خود را همچون صلیبی تا آخرین لحظه بر دوش میکشند. بخشهای کوردستان را در یاد و خاطرهها به هم پیوند میزنند و جا پایی ژرفتر را در خاطر نسلهای آینده از خود برجای میگذارند.
منبع: ANHA