دنگبیژ کوهستان: ابراهیم ساری
در سال ۲۰۰۹ که دولت فاشیست ترکیه حملات قتلعامگرانه سیاسی را انجام میداد، ابراهیم به سوی کوهستانهای آزاد کوردستان آمد. دیگر دارای خانوادهای بزرگ بود و در مقابلش حیاتی نوین قرار داشت.
در سال ۲۰۰۹ که دولت فاشیست ترکیه حملات قتلعامگرانه سیاسی را انجام میداد، ابراهیم به سوی کوهستانهای آزاد کوردستان آمد. دیگر دارای خانوادهای بزرگ بود و در مقابلش حیاتی نوین قرار داشت.
برای حفاظت از فرهنگ و زبان یک خلق همیشه دَنگبیژ (یک لقب در زبان کوردی که به خواننده نوعی از آواز کهن کوردی گفته میشود) هایی وجود داشتند که تلاش کردند تا این امر را با کلام (سبکی کهن از آواز کوردی) های خود نشان بدهند. آنان دنگبیژی را تا به این عصر رساندند. اکثرا در میان روستا میگشتند و زندگیشان را از راه بازگویی داستانها، کلامها و حکایتها ادامه میدادند. به همین علت نیز در میان خلق به عنوان بزرگترین نمایندگان فرهنگ شفاهی شناخته میشوند.
زبان، تاریخ، آلام، حسرت، خوشحالی عشق و تمام وقایع اجتماعی بودن کورد را بیان میکنند. بخصوص در منطقه سرحد، دنگبیژ شاکرو، عِودال زِینِکِه، کَراپت خاجو و بسیاری دیگر بمانند آنان، این فرهنگ را حفظ کردند. جوانی از نسل نو این میراث، شهید ابراهیم ساری (اَمرَه آتبای) بود.
شهید ابراهیم سالها در کوهستانهای کوردستان، کلامهای آزادی را خواند و بدین شکل هنرنمایی کرد. در هر آهنگ و کلامش، عشق، پایبندی، اراده، علاقه، تاریخ و داستان وجود داشت. زمانیکه از گریلاهای آزادیبخش کوردستان نامبرده میشود، تنها جنگ و سلاح به یاد بسیاری خطور میکند. اما وقتیکه مسئله گریلاهای حزب کارگران کوردستان (پکک) است، این وضعیت وارونه میشود. برای گریلا نبود هنر غیرممکن است. به همین دلیل، هوزان مزگین، هوزان سفقان، هوزان سرحد، هوزان هوگر، دلیلا و بسیاری از دیگر گریلاهای هنرمند که ما نتوانستیم نام تمامی آنان را ذکر کنیم در کوهستان با هنرشان به خود حماسه مبدل شدند. شهید ابراهیم ساری نیز دنبالهروی دیگر هنرمندان قبل از خود بود.
ابراهیم در سال ۱۹۹۱ در منطقه اَباخ وان، در میان خانوادهای میهندوست به دنیا آمد. خانواده او در میان مبارزه آزادی کوردستان با ایستار میهندوستانه علیه دشمن شناخته میشد. علیرغم فشار و سلطهگری نیز هرگز از فرهنگ خود عقبنشینی نکرده بود و همیشه آن را حفظ کرده بود. ابراهیم نیز با پایبندی به فرهنگ میهندوستی خانوادهاش رشد کرده بود. هنوز در زمانیکه کودک بود، تمامی وقایع را از نزدیک دنبال میکرد، دردهای خلق کورد را از پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزگش یاد گرفت. درباره کلام دنگبیژها تحقیق کرد، با کلامهای شاکرو و عَودال زِینکه بزرگ شد. با آن کلامها، درد کوردها، مقاومت، داستان، زبان و فرهنگ کوردها را آموخت.
اعمالی که علیه خلق کورد تحمیل میشد را هرگز نپذیرفت. به همین دلیل از همان دوران کودکی با تناقضاتی روبرو شد و برای اینکه خود را به حقیقتی برساند، جستجوهایی را انجام داد. ابراهیم با اخلاقی صحیح بزرگ شده بود، بسیار زود در کار و کنشهای جنبش آزادی مشارکت ورزید. در زمانیکه در سال۲۰۰۹ عملیات قتلعام سیاسی دولت فاشیست ترکیه جریان داشت، او به سوی کوهستانهای آزاد کوردستان آمد. دیگر ابراهیم ساری دارای خانوادهای بزرگ بود که در میان آن بزرگ میشد و به معنا دست مییافت. برای اینکه بتواند مبارزه آزادی رهبری را بیش از پیش و از نزدیک دنبال کند، حیات خود و حزب را یکی کرده بود. ابتدا در کار و کنشهای جوانان جای گرفت. مدتی تلاش کرد که جوانان اهل باکور کوردستان را براساس حیاتی صحیح و اخلاقی سازماندهی کند. برای همین هم دیگر توقف برای او وجود نداشت. در کار و کنشهای جوانان دارای اهدافی بزرگ بود و این عرصه دیگر برای او کفایت نمیکرد. میخواست هرچه زودتر خود را به کوهستانهای کوردستان برساند و پا به رهپیمایی بگذارد. مثل کودکی پاک، امیدوار و با هیجان بود. نظراتش همیشه بُرَندِه و دنبالهروی انتقام بود. در چشمانش امید و آزادی وجود داشت. در دلش توقف وجود نداشت. به دنبال خواب و خیالات خود بود، دلش مملو از آتش بود. میهندوستی را از کلام دنگبیژها فراگرفته بود؛ از داستانهای دنگیبژها عشق و علاقه به میهن را آموخته بود. او فرزندی از سرحد بود و آلام خلق کورد را در دلش انباشته شده بود و برای انتقام آن به راه افتاد. او یک انقلابی دنگبیژ و مبارز آزادی بود، او دیگر ابرهیم ساری بود.
در کوردستان جنگی سخت و دشوار جریان داشت. در دل ابراهیم بذر عشق به میهن نهفته بود. کم سن و سال بود، اما درک کرده بود که در کوهستان روزی که طلوع میکند با معنا است. به همین علت برای حیات، میبایست به سوی خورشید راهپیمایی میکرد. هر گامی که بر میداشت، کاری میکرد تا تشنگی به خورشید بیشتر شود. در وطنی که آهنگهای خلقاش در آن ممنوع شده بود، او در کوهستانهای آزاد میتوانست، آهنگهایش را به شیوهای آزادانه بخواهند. آهنگ و کلام روح او وجود داشت؛ در دل او افسونی وجود داشت. رهپیمایی ابراهیم با دلی بود که با آهنگهای فاخر در کوهستانهای کوردستان اُخت گرفته بود. او مبارزه خود در کوهستانهای آزاد را ادامه میداد، با صدایش، کوهستان و دشتها را میآراست.
در پایان سال ۲۰۱۳ من رفیق ابراهیم ساری را دیدم. یک ماه و نیم ما در یک منطقه همراه هم بودیم. در میان گریلا، یکی از رفقایی بود که از من بسیار گرم و صمیمی استقبال کرد. یک ماه و نیمی را که من با رفیق ابراهیم سپری کردم، شاید مدت زمانی کوتاهی باشد؛ اما برای من انگار سالها بود که او را میشناختم، گفتگو و عادات و رفتار یکدیگر را از قبل میشناختیم. همیشه تمبور وی همراهش بود. در هر منطقهای که مستقر میشد، تمبورش را مینواخت. آواز میخواند یا تنها با صدای خود کلام میگفت و منطقهای که در آن حضور داشت را بامعنا میکرد. قبل از اینکه به عضویت در صفوف گریلا درآید، رویایی داشت و همیشه از آن بحث میکرد. همیشه میخواست که در میان گریلا، هنرنمایی کند. هنر و انقلاب را همراه هم ارزیابی میکرد. میگفت: «هنر از انقلاب مجزا نیست.» من نیرو و روحیهای بزرگ از او میگرفتم. میتوان گفت، رفیق ابراهیم تمام حیاتش را با یک پاکی کودکانه زیست. سالهای کودکی خود را با همه در میان میگذاشت. عشق به اشتراکگذاری در او را میتوانستیم بصورتی عمیق احساس کنیم. مصمم بود که حیاتی فداکارانه را بزید. میدانست بدون هزینه دادن نمیتواند به شیوهای آزادانه زندگی کند. همیشه میگفت، انقلابی کاری آسان و معمولی نیست. برای انقلابی بودن، رنج، نگرش، اراده، پایبندی لازم بود. تمام این موارد در شخصیت ابراهیم وجود داشت.
به موضوعات سطحی و روزمره نمیپرداخت. حیاتش را با رهبری و حیات حزبی، یکی کرده بود. رفیق ابراهیم، نام یکی از کادرهای پیشاهنگ پکک یعنی ساری ابراهیم (رمضان توپاش) را برای خود انتخاب کرده بود. مبارزه و زندگی او را مطالعه کرده بود. هنوز در همان ایام جوانی خود، خاطرات فرمانده پیشاهنگ پکک در کارزار ۱۵ اوت، شهید عگید (ماهسوم کورکماز) را مطالعه کرده بود. کسانی که در این کارزار حضور داشتند را یک به یک مطالعه کرده بود. بیشتراز تمام قهرمانانی که در این کارزار حضور داشتند، از ساری ابراهیم متاثر شده بود.
همیشه برای خود پیروی از خط شهدا را اساس میگرفت. در عینحال کارهای هنری را نیز به مثابه بخشی از حیات خود میدید. مثل هوزان سرحد، هوزان سفقان، هوزان مزگین، هوزان هوگر، هوزان آرگش و دلیلا میخواست دنبالهروی هنرمندان انقلابی باشد. دنگبیژی و هنرمندیاش ویژه بود. در صدای او جنگ و عشق به میهن وجود داشت. هر کلام او درباره مبارزه و عشق به جامعه بود. میخواست فرهنگ دنگبیژی را در میان انقلاب ادامه دهد.
ابراهیم ساری در ۶ سال زندگی گریلایی با وقایع بسیرایه روبرو شد، قهرمانی بسیاری انجام داده بود. در سال ۲۰۱۵ در «عملیات انقلابی اَلکِه» مشارکت کرده بود که ۲۴ ساعت ادامه داشت. در نتیجه به ارتش اشغالگر ترکیه ضرباتی مهلک وارد شد. ارتش اشغالگر ترکیه با امکانات تکنیکی خود مثل پهپاد، پهپاد مسلح و هواپیماهای جنگی به این عملیاتها پاسخ میداد. در جنگ ۳ روزه میان گریلا و ارتش ترکیه، ابراهیم ساری به همراه ۸ رفیق خود بصورتی قهرمانانه جنگید و به قافله شهدا پیوست.