کایتان: عملیات زیلان، عملیات زندگی جاودانه است
علی حیدر کایتان، عضو شورای ریاست کل کجک، گفت که عملیات زیلان (زینب کناجی) قطعا یک عملیات زندگی جاودانه است.
علی حیدر کایتان، عضو شورای ریاست کل کجک، گفت که عملیات زیلان (زینب کناجی) قطعا یک عملیات زندگی جاودانه است.
زینب کناجی، گریلای پکک با نام سازمانی زیلان، با عملیاتی که در ۳۰ ژوئن ۱۹۹۶ در مرکز درسیم انجام داد، فتیله دوران جدیدی را روشن کرد. علی حیدر کایتان، عضو شورای ریاست کل کنفدرالیسم جوامع کوردستان (کجک)، در بیست و دومین سالگرد عملیات زیلان به سوالات مدیا هابَر پاسخ داد.
*عملیات زیلان را در شرایط آن زمان و با پیامهایی که منتقل کرد، چگونه ارزیابی میکنید؟
در بیست و دومین سالگرد شهادت رفیق زیلان، یاد وی را با نهایت احترام و سپاس گرامی میدارم و در برابر یادش ادای احترام میکنم. دهه ۹۰ سالهایی بود که جنگ نابودگر وحشتناکی در کوردستان جریان داشت. از اوایل دهه ۹۰ آغاز شد و در سال ۹۶ نیز از سرعت آن کاسته نشده بود؛ یک حمله تهاجمی و یک کانسپت انکار و نابودی وجود داشت. به عنوان دوره چیللَر-آغار-گورَش شناخته میشود، سالهایی که هزاران روستای کوردها به آتش کشیده و ویران شدند، کوردستان به میزان قابل توجهی خالی از سکنه شد، سالهایی که میتوان آن را نسلکشی فیزیکی نامید. محتوا و روند عملیات و آنچه رفیق زیلان را به انجام این عملیات سوق داد، عملی کردن یک کانسپت حمله به رهبر آپو بود که در دستور کار قرار گرفته بود.
*آیا کانسپت حمله متفاوتی مطرح بود؟
حملات به رهبری ما از ابتدا وجود داشته است، اما همانطور که از مطبوعات آن دوره نیز مشخص است، هدف نابودی جسمانی رهبر آپو نبود، بلکه هدف دستگیری زنده او و انتقالش به ترکیه بود. نیروهای جنگ ویژه آن دوره خود به این موضوع اعتراف میکنند. در سال ۹۶، نابودی جسمانی رهبر آپو نیز در دستور کار قرار گرفت. در ۶ می ۱۹۹۶، یک حمله با یک خودروی بمبگذاری شده صورت گرفت. این حمله با یک خودروی حامل تنها مواد منفجره انجام شد، اما از آنجا که رهبر آپو در آن مکان نبود، حمله به هدف خود نرسید؛ البته این واقعیت نیز به تفصیل شرح داده شده است. این حمله به طور کلی بر مردم و به ویژه بر زنان تاثیر شدیدی گذاشت. هم در میان مردم و هم در میان کادرها خشم و انفعالی به وجود آمد؛ طبیعتا تمایل به پاسخ دادن به آن نیز وجود داشت. این به ویژه در رفیق زیلان رخ داد. رهبر آپو واقعیت خاص خود را دارد؛ رهبری است که با مردم متحد شده است. واقعیت رهبری است که از هیچ و نیستی به سوی راهپیمایی به سوی آزادی به پا خاسته است، اما در نقطه کنونی نیز میخواهند این رهبری را تصفیه کنند؛ البته در شخص او، قیام یک ملت و مبارزه آزادیبخش به طور کامل از بین برده شود و از دستور کار خارج شود. یک گرایش بسیار خطرناک است، عدم موفقیت این گرایش به معنای عدم وجود گرایشهای مشابه نخواهد بود.
*آیا انتخاب ۶ می یک انتخاب آگاهانه بود؟
البته، دلیل انجام چنین حملهای در ۶ می، معنای نهفته در ۶ می است. در ۶ می ۱۹۷۲، دنیز گزمیش و دو رفیقش در ترکیه اعدام شدند و حمله دقیقا در چنین دورهای انجام شد. در آن دوره در ترکیه، با اعدام سه نهال انقلابی، اعتقاد بر این بود که ریشههای جنبش انقلابی نیز خشک خواهد شد. سرنوشت مشابهی برای جنبش کورد پیشبینی میشد؛ به همین دلیل، حمله بسیار خطرناک بود.
*آیا این شرایط باعث تحریک این عملیات شد، آیا این عملیات پیامی برای ساختار پکک نیز داشت؟
رفیق زیلان در واقع با هدف هشدار دادن به مردم، به ویژه نیروهای مسلح گریلا و گریلاهای پکک، دست به چنین عملیاتی زد؛ این بیان جدی یک حساسیت بسیار بالا بود. در زیر حملات شدید دشمن، مشکلاتی در ایجاد یک پیشرفت تاکتیکی در سطح پاسخگویی به این حملات وجود داشت، و یک گشایش تاکتیکی خلاقانه نیز چندان مطرح نبود. یکی از اهداف عملیات رفیق زیلان نیز در واقع گذار سریع از این وضعیت که میتوانست به معنای بنبست باشد؛ تغییر این وضعیت با یک عملیات جدید و خلاقانه بود.
*آیا این اولین بار در تاریخ مبارزه آزادیبخش کورد بود؟
بله، این عملیات اولین بار در تاریخ ما بود. قبل از این عملیات مشابهی وجود نداشت، اما نمونههای آن را در جهان دیدهایم. در جنبش آزادیبخش فلسطین، پس از اشغال لبنان توسط آمریکا و اسرائیل در سال ۱۹۸۲، عملیاتی که یک زن جوان ۱۶ ساله در برابر اشغال انجام داد، همه و همه ما را به شدت تحت تاثیر قرار داد، اما در تاریخ ما نمونه دیگری وجود ندارد. به عنوان اولین بار، شوک بسیار جدی برای همه ایجاد کرد.
*وقتی برای اولین بار شنیدید که چنین عملیاتی انجام شده است، چه احساسی به شما دست داد، تفسیر شما چه بود؟
وقتی برای اولین بار خبر این عملیات را شنیدم، در کوردستان بودم. در زمان انجام این عملیات، هویت عامل آن مشخص نبود. خبر رسید که این عملیات توسط یکی از رفقای ما انجام شده است. نامههایی از او وجود داشت. قرار بود از طریق دستگاه بیسیم خوانده شود، من به همراه رفیق جمال (مراد کاراییلان) به نامهها گوش دادیم. نامههای او فوقالعاده تکاندهنده بود. هر جملهاش مملو از معنا بود. حاصل یک تمرکز بسیار بزرگ بود. او به موضوعات و مشکلات بسیار متنوعی پرداخته و دیدگاههای پیشگامانهای ارائه میداد. نامهای به رهبری نوشته بود، نامهای برای رفقای باقیمانده و مردم نوشته بود، و وقتی پشت سر هم خوانده میشد، واقعا تکان نخوردن غیرممکن بود. این اولین بار برای ما بود.
*آیا میتوانید محتوا و پیامهای نامهها را کمی بیشتر توضیح دهید؟
میتوان آن را مانیفست یک زندگی آزاد ارزیابی کرد. او در نامههایش به مبارزه جهت میداد. انتقاداتی نیز داشت، کمبودها و نواقص موجود را نیز ارزیابی میکرد. او به دیگر خلقها پیام میداد. به ویژه به نسلکشی در کوردستان اشاره میکرد و میگفت: «در حالی که این همه خون در کوردستان در مقابل چشمان ما ریخته میشود و یک ملت در زیر نسلکشی میخواهد نابود شود، کسانی که تماشا میکنند نیز شریک جرم این نسلکشی خواهند بود» و از آنها میخواست در برابر استعمار ترکیه موضع بگیرند. او یک آغاز جدید در تاریخ رقم میزند. تمام اولینها چنین معانیای در تاریخ دارند، قبل از آنها نمونههای مشابهی وجود ندارد و هرگز پاک نمیشوند و تداوم آنها دائمی است. از این نظر نیز، تاثیر این عملیات رفیق زیلان، عملیاتی است که تا زمانی که کوردها وجود دارند، ادامه خواهد داشت.
*آیا فراتر از یک عملیات فدایی است؟
معتقدم ارزیابی آن صرفا به عنوان یک عملیات فدایی ناقص خواهد بود. واقعیت اساسی که رفیق زیلان نیز بر آن تاکید داشت، واقعیت زندگی است؛ رسیدن به معنای زندگی. این خواسته در عبارت «داشتن یک معنای والا و یک عملیات بزرگ» به وضوح بیان شده است.
در کوردستان، یک زندگی تکهتکه شده؛ یک واقعیت مردمی وجود دارد که تحت نسلکشی فرهنگی قرار گرفته است. این به معنای تکهتکه شدن و پراکنده شدن یک جامعه به طور کلی است. یعنی به معنای نفوذ و درهم شکستن مغز و تمام سلولهای آن است؛ در جایی که واقعیت اجتماعی یک ملت تا این حد غیرقابل تشخیص شده است، زندگی نیز غیرقابل تشخیص شده است. در اینجا مشکل صرفا پراکنده شدن واقعیت اجتماعی با پراکنده شدن و تکهتکه شدن زندگی قطعا به یک معناست و از این نظر تمرکز ویژه رفیق زیلان بر آن بسیار معنادار است. به همین دلیل، تمرکز اصلی بر زندگی است. در بسیاری از افراد و شاید در ابتدا در خود ما نیز، این عملیات در شرایط آن روز به عنوان یک عملیات فدایی نامیده میشد، ما به وضوح فهمیدیم که این چه اشتباه بزرگی بود. این قطعا یک عملیات زندگی جاودانه است. وقتی آن نامهها را میخوانید، به ویژه در هر جملهای واقعیتی فوران میکند. موضع یک زن جوان و انقلابی که تماما بر زندگی متمرکز شده است، مطرح است، شما حتی ذرهای از مرگ را احساس نمیکنید. حتی من نیز در یک ارزیابی آن زمان بیان کرده بودم. وقتی به آن نامهها نگاه میکنید، انگار یک دانشجوی ممتاز دانشگاه که فارغالتحصیل شده و میخواهد وارد زندگی جدیدی شود، در مقابل اعضای هیئت علمی دانشگاه میایستد و جایزه ممتاز شدن در دانشکده را از دست رئیس دانشکده میگیرد. او چشماندازهایی برای زندگی ترسیم میکند. هیچ نشانهای از رفتنی به سوی یک عملیات مرگ وجود ندارد. او میگوید: «میخواهم صاحب یک زندگی معنادار و یک عملیات بزرگ باشم» و با این جمله شروع میکند: «ادعای زندگی من بسیار بزرگ است…».
*زیلان در نامهاش میگوید: «من خود را برای انجام این عملیات نامزد میدانم، حتی اگر جان خود را در برابر تلاشها و زحمات بیوقفه شما فدا کنیم، کافی نیست. ای کاش چیزهای دیگری غیر از جانمان برای فدا کردن داشتیم. شما با زندگی خود یک ملت را دوباره آفریدید، ما اثر شما هستیم… ادعای زندگی من بسیار بزرگ است، میخواهم صاحب یک زندگی معنادار و یک عملیات بزرگ باشم. من این عملیات را به این دلیل انجام میدهم که زندگی و مردم را بسیار دوست دارم.» رهبر خلق کورد عبدالله اوجالان در مورد این بخش میگوید: «زیلان در واقع راز زندگی را کشف کرده بود، به همین دلیل چنین عملیاتی را انجام داد.» آیا میتوانید این را برای ما توضیح دهید؟
قبل از پکک نیز یک نقطه مشخصی وجود داشت که جامعه کورد به آن رسیده بود. یک واقعیت مردمی که در قبر خوابیده بود، مردمی که هویت، خودبودن، آگاهی و امید خود را از دست داده بودند. واقعیتی از رهبری وجود دارد که آن واقعیت مردمی را به وجود آورد. از این منظر، یک ملت نیز اثر اوست. بنابراین، گریلاهایی که این ملت را از قبرش به پا خاسته و به سوی راهپیمایی آزادی هدایت میکنند نیز اثر رهبری هستند. از این منظر، درک رفیق زیلان از واقعیت رهبری و تعریف او در این جنبش بیش از هر کس دیگری است. میخواهم به ویژه این نکته را ذکر کنم؛ رفیق زیلان در نامهاش نیز میگوید. او با یادآوری برخی از انقلابیون بزرگ، خود را جانشین آنها میداند. یکی از آنها کمال پیر است. بین کمال پیر و رفیق زیلان به ویژه در مورد زندگی، تشخیصات بسیار چشمگیری وجود دارد. رفیق کمال پیر نیز در زندان آمد در حالی که روزه مرگ بزرگ ۱۴ جولای را آغاز میکرد، با تحلیل بردن بدنش در این عملیات شرکت کرد و در حالی که این عملیات را با پیروزی به اوج رساند، در این روند یک تعیینکننده داشت؛ او گفت: «ما زندگی را آنقدر دوست داریم که حاضریم برایش بمیریم.» شما در زیلان نیز با چنین وابستگی به زندگی، همان تشخیصها را میبینید.
به راستی زبان آن انقلابیون بزرگ، انسانهایی که راز زندگی را کشف کردهاند، مشترک است، آنها به یک زبان سخن میگویند. وقتی از این منظر نگاه کنید، میتوانید شباهت بسیار چشمگیری بین زبان زیلان و زبان کمال پیر ببینید. آنچه میخواهم بگویم این است؛ در نقطهای که امروز به آن رسیدهایم، واقعیت را بهتر میتوانیم ببینیم، حداقل این را خوب میدانیم که ما رهروان راه حقیقت هستیم و این حقیقت را رهبر آپو که در کودکی به دنبال آن رفت و تا امروز آن را آورده است، به ما رسانده است. از این نظر نیز، رهبر آپو کسی است که درک ما از زندگی را عمیقتر کرده، زندگی را به ما شناسانده و در واقع هر آنچه برای رسیدن به راز زندگی لازم بوده را به ما داده است. در حالی که او را دنبال میکنیم، باید به آگاهی عمیق از آنچه او از ما میخواهد برسیم، سخنانش را درک کنیم و بدانیم که خود او نیز در مقام اجرا بوده و آنچه او انجام داده است، خواستههای واقعیت رهبری از ماست. اینها مهم هستند، زیلان کسی بود که این را زودتر از هر کس دیگری درک کرد.
مفهوم «مشاهده» در این نقطه مهم است، مشاهده رهبری. من معتقدم که کمال پیر نیز از جمله بهترین رفقای ما بود که رهبری را به بهترین نحو دنبال کرد. در واقع، رهبر آپو نیز در تشخیصهای بعدی خود همواره به ما گفت: «شما به این جنبش میآیید، به واقعیت رهبری میپیوندید. اگر به عنوان یک مرد به این جنبش میپیوندید، کسی که باید او را الگو قرار دهید و رفیق او باشید، کمال پیر است. شما کمال پیر خواهید شد. اگر زن هستید، باید زیلان شدن را به عنوان هدف خود قرار دهید.»
نکته جالب اینجاست که دو شخصیت اساسی را به عنوان نمادهای گریلای زن و مرد، به اصطلاح به عنوان خدایان و الهههای ما، به ما الگو ارائه میدهد. بار دیگر میخواهم بر ویژگی اساسی هر دوی آنها تاکید کنم؛ درک صحیح رهبری، مقدم دانستن درک رهبری بر هر چیز دیگری، آگاهی عمیقتر از واقعیت پکک - که تجسم واقعیت رهبری است - و ارزیابی ادغام با آن به عنوان رسیدن به معنای زندگی. زندگی صحیح، زندگیای است که در پکک تحقق مییابد.
*رهبر خلق کورد، آقای عبدالله اوجالان، برای اولین بار در ۵ جولای ۱۹۹۶ در مورد نامههای زیلان ارزیابیهایی انجام داد و گفت: «رفیق زیلان اصول انقلاب عمومی را نه، بلکه اصول انقلاب کوردستان را به جای آورد.» چارچوبی که او ترسیم کرد چیست، امروز چگونه میتوانیم آن را تفسیر کنیم؟
وقتی به واقعیت کوردستان نگاه میکنید، با هیچ میهن یا واقعیت مردمی با وضعیت مشابه در جهان روبرو نمیشوید. واقعا با یک واقعیت میهن و مردمی بسیار متفاوت روبرو هستیم. یک انکار وجود دارد، در گذشته وقتی به نقشه جهان نگاه میکردید، مستقیما با بسیاری از کشورها با وضعیت مستعمره روبرو میشدید. آنگولا، موزامبیک، کنگو، تمام کشورهای آفریقایی مستعمره بودند، اما هر کدام نام و مرزهای مشخصی روی نقشه داشتند و در پرانتز مشخص میشد که متعلق به کدام کشور هستند. به عنوان مثال، اگر پرتغال نوشته شده بود، میفهمیدید که مستعمره پرتغال است. امروز وقتی به نقشه نگاه میکنید، در حالی که کوردستان شاید کهنترین کشور جهان و اولین سرزمینی است که توسط سومریان نامگذاری شده است، هیچ نامی ندارد. مردم کورد مردمی هستند که انکار و در عین حال نابود میشوند. یک نظام انکار و نابودی وجود دارد. یک جنبش از دهه ۱۹۷۰ آغاز شده و تا امروز ادامه دارد، و با این حال دیکتاتور حاکم بر استعمار ترکیه میتواند بگوید: «مسئلهای به نام مسئله کورد وجود ندارد.» همین وضعیت به تنهایی نشان میدهد که چه وضعیتی و چه واقعیتی در کوردستان وجود دارد. کوردها مردمی هستند که حتی نمیتوانند برده باشند. کوردستان میهنی است که حتی نمیتواند مستعمره باشد.
نسلکشی فرهنگی یک تعریف معمولی نیست. ما در آن دوره نیز آن را نسلکشی سفید تعریف میکنیم.
زیلان هم از این تعریف استفاده میکند...
رفیق زیلان نیز این را خیلی خوب میداند و از تعریف «نسلکشی سفید» استفاده میکند. او آن وحشت را خیلی خوب درک میکند و در واقع میخواهد به آن پاسخ دهد. او به انقلاب یک مبارزه نمیپردازد و یا آن را به ما ارائه نمیدهد که نیازهای یک مبارزه انقلابی در هر میهنی را برآورده کند. او این را خیلی واضح بیان میکند؛ شما در هیچ میهنی زندگی نمیکنید، شما در کوردستان زندگی میکنید. در اینجا واقعا با یک واقعیت دشمن باورنکردنی روبرو هستید، علاوه بر این یک نظام امپریالیستی-سرمایهداری در پشت آن وجود دارد. این نظام وضعیت موجود در کوردستان را تعیین میکند، به همین دلیل شما نه تنها با یک قدرت استعماری مشخص میجنگید، بلکه با یک نظام نیز مبارزه میکنید. خود نظام است که سرنوشت شما را تعیین میکند و نابودی را بر این مردم تحمیل میکند. بدون آگاهی کافی از این موضوع، اصلا نمیتوان یک مبارزه جدی در کوردستان به پیش برد. وقتی از این بعد نگاه کنید، به راحتی میتوانید ببینید که هیچ انقلابی نمیتواند در کوردستان به موفقیت برسد.
*آیا انقلابی ویژه کوردستان است؟
شما باید انقلابی را بپذیرید که موفقیت و پیروزی را قطعی کند، و این یک انقلابی ویژه کوردستان است. این همان انقلابی است که رهبر آپو نیز بارها بر آن تاکید کرده است. این همان نکتهای است که رهبر آپو در همان مراحل اولیه به ما تاکید کرد. در اولین خروج گروهی ما نیز گفته میشد که نمیتوانیم مانند هر کشور دیگری انقلاب کنیم، نمیگویم این در ابتدا ناشناخته بود. شما میدانید، اما الزامات آن را انجام نمیدهید و در اینجا در واقع این دانستن نیز معنای زیادی ندارد، زیرا دانستن به معنای عمل کردن به آن است. فهمیدن و عمل کردن یک چیز هستند. یک روند واحد هستند. آنچه فهمیده شده، عملی شده است، که این وضعیتی است که در واقعیت پکک وجود دارد. همین وضعیت در واقعیت رهبر آپو نیز پیش روی ما قرار میگیرد.
*آیا زیلان زود متوجه این موضوع میشود؟
زیلان زودتر از هر کس دیگری متوجه این موضوع میشود. او در ابتدا این نسلکشی را تا مغز استخوان خود احساس میکند، آن را به طرز چشمگیری میبیند و میخواهد به طرز فوقالعادهای به آن پاسخ دهد. یک زندگی وجود دارد که میخواهند نابود کنند و در مقابل آن، چسبیدن به زندگی تا آخر، فراتر از چسبیدن، شناخت زندگی؛ شناخت و تعریف صحیح آزادی مطرح است.
در برابر سیاست نابودگر و نسلکشی، در برابر نظام انکار و نابودگر، یک وضعیت وجود دارد که تا آخر تمرکز کردن، به معنای مطلق به زندگی چسبیدن و در آن نقطه به معنای مطلق، کشتن مرگ است. عملیات زیلان همین است. قطعی کردن موجودیت و زندگی در برابر نابودی و انکار است. هیچ انقلابی نمیتواند چنین مقاومتی انجام دهد. اینها کمی خصلت معجزهآمیز دارند. مقاومت ۱۴ جولای نیز خصلت معجزهآمیز دارد. عملیات زیلان نیز، به اصطلاح، اثبات آن در زمینه گریلایی است. معیارهای انقلابیگری در واقع معیارهای زیلان هستند، اینها معیارهای معمولی نیستند، معیارهای الهی هستند. معیارهایی هستند که همه را به دنبال کردن خود، همواره رو به سوی خود داشتن و در راه خود گام برداشتن دعوت میکنند و این را اجباری میکنند، فراتر از اجبار، دعوت به چسبیدن به آن در سطح عشق میباشد.
معیارهای زیلان معیارهای انقلاب کوردستان هستند؛ باید گفت؛ جملات مشابهی را ما همواره برای انقلابیگری مقاومتی ۱۴ جولای به عنوان انقلابیگری تعیینکننده معیارهای انقلاب کوردستان تعریف میکنند که در اینجا زیلان آن را کمی بیشتر به اوج میرساند. بدون شک تکرار چنین عملیاتهایی وجود نخواهد داشت. امروز نیز دشمن دیوانهوار حمله میکند و در چنین دورهای، آنچه ما بیش از هر چیز به آن نیاز داریم و باید بیش از هر چیز به آن قفل و چفت شویم، توانایی نشان دادن معیارهای پیشرو، انقلابی و گریلایی است که نماینده آن در زیلان یافت میشود. میخواهم نکتهای را بگویم که به نظرم چشمگیرتر است.
*لطفا به اشتراک بگذارید؟
زیلان هرگز با رهبری روبرو نشد (رهبری را ندید)، تجربه مبارزه انقلابی بسیار طولانی ندارد، گریلایی که شاید یک سال در کوه بوده است، البته قبل از آن تجربه زندگی دارد. یکی از رفقای ماست که زمان را به فشردهترین شکل ممکن زندگی میکند. او فرمانده هم نیست، نکته جالب اینجاست که کمال پیر هم همینطور است. کمال پیر هرگز رسما فرمانده نبوده است. به شکل عضویت کمیته مرکزی نیز منصوب نشده است، اما او همواره فرمانده واقعی پکک بوده است. از این نظر زیلان نیز همینطور است. زیلان بزرگترین فرمانده پکک، بزرگترین مدیر آن است و رهبر آپو نیز میگوید: «زیلان فرمانده است، همه ما مبارزان او هستیم.» امروزه نیز شرط عقب راندن دشمن و مجبور کردن آن به صلح و راه حل دموکراتیک، پیروزی در این جنگ است. فرماندهی است که نتیجه جنگ را تعیین میکند. نمیتوانیم بگوییم این تکنیک را نداریم، نمیتوانیم دشمن را عقب برانیم. آنچه نتیجه جنگ را به درستی تعیین میکند، فرماندهی صحیح، اجرای یک خط آزادی صحیح تحت یک فرماندهی صحیح است. وقتی فرماندهی زیلان، درک زیلان از زندگی آزاد، چشمانداز زندگی آزاد، درک زندگی آزاد، مانیفست زندگی آزاد، هم به عنوان خط و هم به عنوان فرماندهی درونی شود؛ وقتی این دو با هم ترکیب شوند، هیچ دلیلی برای پیروز نشدن در جنگ وجود ندارد. آزادی کوردستان فقط از این طریق ممکن است.
*آیا انتخاب درسیم برای عملیات زیلان باید به عنوان یک انتخاب ویژه تفسیر شود؟
بدون شک... انتخاب درسیم برای پیوستن به صفوف گریلا فوقالعاده چشمگیر است. همانطور که میدانید، رفیق زیلان یک زن جوان علوی و یک روشنفکر است. درسیم یک جغرافیای بسیار متفاوت است. استان تونجاَلی امروزی درسیم نامیده نمیشود، درسیم تقریبا تمام جغرافیای محل سکونت علوی-کوردها را در بر میگیرد، درک اساسی این است. تا ارزرینگان امتداد مییابد، تا وارتو میرود، تا مَلَتی-اَلبیستان-کوچگیری امتداد مییابد. میتوان آن را به عنوان نام جغرافیای محل سکونت علوی-کوردهایی که خود را کرمانج میدانند، در نظر گرفت. در تمام علویها چنین تاثیری دارد. این در زیلان بسیار چشمگیر است. قبل از هر چیز، در سال ۱۹۳۸ یک نسلکشی بسیار وحشتناک در درسیم انجام شد، خاطرات آن تازه است. این آگاهی در رفیق زیلان نیز بسیار برجسته است، نامگذاری او به زیلان نیز معنای دیگری دارد. یکی از مکانهای مقاومت آگری است، تعداد زیادی روستا ویران میشود، مردم آنجا به طور کامل نابود میشوند.
نام زیلان و پیوند آن با درسیم، بیانگر دستیابی به جهانشمولی کورد نیز هست. بیشتر ما در شخصیتهایمان محلی باقی میمانیم، ویژگیهای محلی تکهتکه شده را بیشتر برجسته میکنیم. این سخن را از منظر تحقیر هویت محلی نمیگوییم، به خصلت دموکراتیک محلی نیز باور داریم. اصل، آزاد شدن جهانشمولی است که محلی را نیز آزاد خواهد کرد؛ یعنی از آنجایی که دستیابی به جهانشمولی کورد اهمیت بسیار زیادی دارد، در این نقطه اهمیت بسیار زیادی دارد. زیلان شاید از معدود شخصیتهایی در میان ما باشد که جهانشمولی کورد را زودتر از همه درک کرد، آن را عینیت بخشید، با عملیاتش آن را تجسم بخشید و در این چارچوب برای همه الگو شد، در مورد اتحاد ملی برای همه الگو شد.
*در اینجا نکته جالب دیگری نیز وجود دارد؛ زیلان این عملیات را در ۳۰ ژوئن انجام میدهد. همانطور که میدانید، در ۲۹ ژوئن شیخ سعید و یارانش اعدام میشوند. شما کمی ارتباط بین نام زیلان، انجام عملیات در درسیم را توضیح دادید. آیا میتوانیم آن را به عنوان یک پاسخ تاریخی به پایان «قیام پیران» نیز در نظر بگیریم؟
زیلان پاسخی است به کشتارها و قتلعامهایی که در تاریخ نزدیک کوردستان از دهه ۱۹۲۰ شاهد بودهایم، عملیات او نیز پاسخی است. شاید برنامهریزی خاصی وجود نداشته باشد، به طور خاص برای آن روز تنظیم نشده باشد، آن روزی که شیخ سعید و یارانش اعدام شدند یک طرف، اما واقعا همزمان شدن آن با چنین روز تاریخی بسیار معنادار است. زیلان-درسیم و در این نقطه نیز، مقاومت پالو-گنج-هانی وجود دارد؛ ترکیبی از این سه است. از نظر تاریخی، ۲۹ ژوئن روز اعدام شیخ سعید و یارانش در پایان مقاومت کوردها به مرکزیت پالو-گنج-هانی است. نام زیلان، از طرف دیگر انجام عملیات در درسیم و بنابراین تمام اینها، همانطور که میخواهم با تاکید زیر آن خط بکشم، بیانگر دستیابی به جهانشمولی کورد، ادعای اینکه قطعا حساب تمام قتلعامهای کوردستان پرسیده خواهد شد و در عین حال یک دعوت در این راستا است. در این چارچوب معنادار و شریف است.
*در پایان، در مورد زن بودن عامل این عملیات و هویت زنانه چه میخواهید بگویید؟
بدون شک. زیلان نشان داد که تراژدی کورد را درهم شکست. یک مرد کورد ضعیف، از هر جهت تسلیم شده، از تمام مواضع قدرت رانده شده، بیقدرت شده و پدیده زن که او با تمام قدرت سعی در اعمال آن داشت... تا زمانی که این واقعیت وارونه و شکست داده نشود، تراژدی بردگی کورد واقعا شکست نخواهد خورد. زیلان این تراژدی را نابود کرد. او شدیدترین عملیات را در برابر ابژهی قدرت مرد بیقدرت انجام داد و در این نقطه در واقع آن مرد را نیز کشت. او به طرز چشمگیری راه را برای یک مرد جدید، یک مرد آزاد نیز باز کرد. او دعوتکننده و راهنمای ساخت صحیح مردانگی آزاد شد. او برای مردم، زنان، مردان، جوانان و همه، یک ستاره قطبی قابل پیروی شد. یک بار دیگر در برابر یادش ادای احترام میکنم.
*مصاحبه با علی حیدر کایتان از کادرهای مؤسس پکک در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۸