قلعه مقاومت: قلعه چَمچو
«حقیقتا رفاقتی بسیار محکم در این کوه وجود داشت. بیش از سلاح ما، اراده رفقا و رفاقت رفقایمان بود که به ما اجازه داد تا موفق شویم. اگر اینها نمیبود، ما نمیتوانستیم در این کوه مقاومت کنیم.»
«حقیقتا رفاقتی بسیار محکم در این کوه وجود داشت. بیش از سلاح ما، اراده رفقا و رفاقت رفقایمان بود که به ما اجازه داد تا موفق شویم. اگر اینها نمیبود، ما نمیتوانستیم در این کوه مقاومت کنیم.»
دولت اشغالگر ترکیه حملاتی را که در سال ۲۰۲۲ در مناطق حفاظتی مدیا آغاز کرده بود، گسترش داده است. به خصوص در منطقه زاپ، دولت ترکیه میخواست گریلاها را محاصره کند. گریلاهای آزادی کوردستان با ارادهای پولادین در مقابل این اشغالگری ایستادگی کردند و ضربات سنگینی به اشغالگران وارد کردند. با وجود انواع حملات فراانسانی، اشغالگری نتوانست اراده گریلاها را بشکند و آنها را نابود کند. یکی از مکانهایی که مقاومت بینظیری در آن صورت گرفت، قلعه چَمچو است. در این مکان، دولت اشغالگر بیش از یک سال نتوانست پیشروی کند، با وجود همه حملات سخت و شیمیایی، گریلاهای آزادی کوردستان اجازه ندادند که حتی یک قدم به جلو بردارند. گریلاهایی که در قلعه چَمچو بودند با مقاومت باورنکردنی خود تاریخ را نوشتند. یکی از گریلاهای یژا استار که روز اول و تا آخر در این مقاومت جای گرفت، گریلا شیلان کَندال است. گریلا شیلان لحظات مقاومت و احساسات خود را در آن لحظات بیان میکند.
«اسم من شیلان کندال است. در سال ۲۰۲۲، دولت اشغالگر ترکیه حملات گستردهای را در مناطق حفاظتی مدیا آغاز کرد. ابتدا در اردوگاه شهید آرژین بودم، دشمن به کوروژارو، تپه شهید کارکَر، کونیشکا و شهید شاهین حمله کرد، از اینجا شروع کردند. قبل از ورود دشمن به چَمچو ما آن را تحت کنترل داشتیم. ابتدا هدف دشمن این بود که در عرض چند ماه به هدف خود برسند. اظهاراتی میکردند که این حملات ظرف چند ماه تمام میشود و هم گریلاها و هم مردم را نابود میکند. اما مقاومتی که رفقا در برابر این حملات نشان دادند باعث شد که ناکام بماند. زیرا در همه جا مقاومتی بینظیر نشان داده شد. امروز خیلیها از این مقاومت حرف میزنند. دشمن تمام اعتماد خود را به تکنیکاش گره زده بود. وقتی دشمن قصد داشت هلیبورن انجام دهد، هم در قلعه چمچو و هم در تپه شهید عادل مورد مداخله گریلاها قرار میگرفت. بدین ترتیب رفقا نگذاشتند دشمن در خاک کوردستان مستقر شود. آنچه که مشاهده میکردیم این بود که رفقا نمیگذاشتند دشمن به این راحتی وارد عمل شد و واقعاً مقاومت رفقا هم از نظر روحی و هم از نظر شور و شوق در سطح بالایی بود. در ابتدا، به خصوص آنچه از جناح ما دیده میشد، تپه شهید شاهین بود. دشمن در ابتدا روی تونلهای مقاومت خیلی به راحتی میآمد و از مواد شیمیایی استفاده میکرد. وقتی مداخله رفقا را دیدند، احتیاط کردند. آنها دیگر نمیتوانستند به راحتی به تونلهای جنگ نزدیک شوند. مقاومت رفقا باعث شد تا دشمن نتواند از سلاحهای ممنوعه استفاده کند و به راحتی در سرزمین ما حرکت کند. دشمن ساعتها قبل از رسیدن سربازان منطقه را گلولهباران و بمباران میکرد. در این هنگام متوجه شدیم که دشمن میخواهد آن تپه را تصرف کند. اما رفقا اجازه این کار را ندادند. اگر گفته شود که چرا از مواد شیمیایی و سلاح استفاده کردند به این دلیل است که با هواپیما، تانک یا توپهایشان نتوانستند به نتیجه برسند. بدلیل اینکه دشمن ناکام میماند، از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد. رفقا تحت چنین شرایط سخت مقاومت میکردند. آنها از همه روشها برای اینکه رفقا تحت تأثیر سلاحهای شیمیایی قرار بگیرند استفاده میکردند. زیرا آنچه در آن دوران رفقا را متحد میکرد رفاقت و مقاومت بود. آن چیزی که به چشم خودم دیدم و تا حدی پیگیری کردم به این شکل بود.
«مهمترین سلاح ما اراده و رفاقت ما بود»
بعد از کمپ شهید آرژین، تقسیمات من به قلعه چمچو صورت گرفت. من جای خود را در قلعه چَمچو گرفتم. وقتی رفتم، در واقع در ابتدای حملات نیز رفقا از یک سازماندهی برخوردار بودند. سیستم نگهبانی و زمانی که دشمن تحرکی انجام دهد، رفقا چگونه و در کدام دریچه تونل موضعگیری کنند، همه چیز مرتب شده بود. یا مشخص بود از کدام سلاح در کجا استفاده شود. یعنی رفقا در این مورد سازماندهی خودشان را ایجاد کرده بودند. در واقع رفاقت بسیار محکمی در این کوه وجود داشت. بیش از سلاح ما، این اراده رفقا و رفاقت رفقایمان بود که به ما اجازه داد تا موفق شویم. اگر این نمیبود، شاید ما هم نمیتوانستیم در تپه مقاومت کنیم. همه میدانند که آن مقاومت، رفاقت، روحیه و اراده از کجا آمده است. همه رفقا در مورد خودشان همین طور فکر میکردند. رفقا قبول نکردند که دشمن اینقدر به راحتی در سرزمین ما حرکت کند. وقتی دشمن به چَمچو آمد، رفقا با همین روحیه عمل کردند و همه جای و موضع خود را میدانستند. همه رفقا روی رشتههای (تخصصی) خود تمرکز میکردند. گاهی از خودم میپرسیدم این چه روحیهای است که همه بدون اینکه به هم بگویند کارشان را میفهمند. در واقع انسان با این مقاومت روحیه میگرفت و دلشان راحت میشد که میگفتند تا چنین رفقایی، چنین روحی، چنین رفاقتی، در عین حال چنین مقاومتی هست، دل انسان هم راحت است. امروز و فردا هر چه که باشد، پیروزی از آنِ ماست. نیز میگفتیم که جز پیروزی چیزی را قبول نمیکنیم.
«ما اجازه نخواهیم داد که دشمن به این تپه بیاید»
تلاشهای زیادی از سوی دشمن برای آمدن به قلعه چَمچو صورت گرفت. اما قدرت دشمن برای این کار کافی نبود. آنها یک سال تمام سعی کردند وارد این قلعه شوند. البته مقاومت این اجازه را نداد. همه این دخالتها با روحیه رفقا پیش آمد. این روحیه مقاومت بود. گاهی حتی شبها دشمن میخواست به بالای تپه بیاید. متوجه میشدیم و نمیگذاشتیم دشمن به سمت تپه بیاید. میگفتیم اگر لازم باشد نه شب میخوابیم و نه روز. اما ما اجازه نمیدهیم دشمن به این تپه بیاید. هم در روز و هم در شب امتحان میکرد، اما به خاطر اینکه رفقا خیلی هوشیار بودند و وقتی متوجه میشدند، گاهی ساعتها در کمین جلوی دریچهها منتظر میماندند. اما حتی یک روز هم ندیدم که رفیقی بگوید من فلان جایم درد میکند، یا خسته، بیخواب و یا گرسنه هستم، تنها چیزی که در ذهن همه رفقایمان میگذشت این بود؛ اجازه نمیدهیم دشمن به این کوه بیاید. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، ما پیروز میشویم، پیروزی خود را به دست میآوریم. این تمام فکر و ذکر رفقا بود. جدای از این، سلاحهای مورد استفاده رفقا دوچکا، BKC، اسلحه انفرادی، اسلحه تکتیرانداز زاگرس بود. در کنار این سلاحها، رفقای سابوتاژچی نیز بر همین اساس کار خود را انجام میدادند.
«همه کارهای رفقا با موفقیت انجام شد»
همه رفقا با روحیه و اشتیاق بودند. هم میخواستند بروند و دشمن را تحت تعقیب قرار دهند و هم میخواستند وارد عمل شوند. به خاطر اینکه دشمن نمیتوانست به تپه بیاید، نمیدانستیم هواپیماها در چه ساعتی حمله میکنند. ما به رفقایمان میگفتیم که شما پیگیری کنید، همه به هم تذکر میدادیم. ما همه رفقا میگفتیم که باید در موضوع پیگیری نباید توقف کنیم و دچار غفلت نشویم. ما باید تا آخر مراقب امنیت خود باشیم. همه رفقا بر این اساس عمل میکردند. به همین دلیل بیش از یک سال در کوهستان بودیم، نه انگشت یکی از رفقا زخمی شد و تلفات جانی داشتیم. وقتی بین خودمان گفتگو میکردیم، همه رفقا قبول نمیکردند، میگفتیم در این تپه نباید نه تلفاتی داشته باشیم و نه انگشت رفیقی زخمی شود. تذکرات احتیاطی که داده میشد بیشتر جنبه ایمنی داشت. چون دشمن متوجه دریچههای تونل جنگی ما شده بود، اجازه ندادیم رفقایمان جلوی پنجره بمانند. گاهی اوقات یک گلوله شلیک میکردیم، دشمن وحشت میکرد و بیهدف به اطرافش تیراندازی میکرد. وقتی به جمع همدیگر میآمدیم، درباره دشمن بحث میکردیم. از آن زمان تا کنون این گونه حرکت میکنند. رفقا هم میگفتند که آنها نمیایستند و به همین دلیل به سراغ اسلحه خود میرفتیم و عملیات انجام میدادیم. همه عملیاتهای رفقا موفق بود. دشمن تلفات میداد. تلفات دشمن ترس را در دل دشمن ایجاد کرد. دشمن از هر نوع سلاحی که داشت استفاده میکرد؟ حتی وقتی که اینگونه میشد نیز رفقا خیلی روحیه میگرفتند. یک گلوله باعث میشد که دشمن گیج و پریشان شود. شاید امروز مثل یک گلوله ارزیابی شود، شاید گاهی رفقا متوجه نباشند، اما این روحیه رفقا بود که باعث میشد دشمن به طور بیهدف به اطرافش تیراندازی کند. این مقاومت همه ناشی از روحیه رفقا بود. رفقا تا هوا تاریک میشد، رفقا باز نمیایستادند، گاهی بیقرار میشدند، میدانستیم دشمن حتی بیرون نیست چون به چادرهایشان میرفتند و بیرون نمیآمدند، زیرا ما را رصد میکردند. رفقا گفتند ما برویم و به آنها نشان دهیم که چگونه در زمین ما راحت میخوابند. ما اجازه نمیدهیم آنها اینگونه به راحتی بخوابند. وقتی به آنها ضربه میزدیم، از غروب تا صبح شروع به تیراندازی میکردند.
«دشمن هرگز نمیتواند اراده و روحیه ما را تسلیم کند و نخواهد توانست»
دشمن قلعه چَمچو را محاصره کرده بود اما نتوانست روحیه ما را بگیرد. شاید دشمن این را فهمیده باشد. دشمن هرگز نتوانست اراده، مقاومت و رفاقت ما را بشکند. آنها نتوانستند کاری را که میخواستند انجام دهند. هر چقدر هم از مقاومت رفقا صحبت کنیم کافی نخواهد بود. چیزی که بیش از همه از آن لذت بردم مقاومت در منطقه چمچو بود. گاهی میگفتم اگر انسان چنین رفقایی داشته باشد هیچ چیز نمیتواند جلوی انسان را بگیرد. چون در هر تپهای مقاومت بود. مثلاً در غار برینداران مقاومت بینظیری صورت گرفت. وقتی صدای رفقا را در بیسیم شنیدیم، از آن روحیه گرفتیم. ما میگفتیم اگر رفقای ما در منطقه شهید شاهین عملیاتی ترتیب دادهاند، ما هم امروز یک عملیات انجام میدهیم. تا جایی که امکان بود رفقا به همه وظایفی که بر دوششان بود عمل کردند. در تونلهای جنگی چَمچو همه بحثهایمان در مورد دشمن بود، میگفتیم چگونه دشمن را شکست دهیم و در این مورد بحث میکردیم. رفقا در آن تونل با این همه سختی به فکر آینده جنگ بودند. از ابتدای مقاومت تا آخرین روز، یک باخت در مقابل دشمن نداشتیم. بنابراین تلفات را برای خود قبول نکردیم. تا زمانیکه به رفقا رسیدیم نیز همینطور بود. این حملات بیش از یک سال به طول انجامید و دشمن نتوانست به قلعه بیاید. باز هم دلیل این امر قطعا روحیه مقاومت بود. شاید نتوانم همه چیز را بیان کنم. احساس کردم لازم است کمی در مورد آن لحظات جنگ صحبت کنم، بنابراین انسان باید از زحمات رفقا و زحمات خودش صیانت کنند.»